مقاله با عنوان از مشروعیت حقوق بشر تا اطاعت و الزام آوری جهانی در فرمت ورد در 26 صفحه و شامل مطالب زیر می باشد:
از مشروعیت حقوق بشر تا اطاعت و الزامآوری جهانی
افول دکترین حقوقی زمانی به اوج خود میرسد که اسپینوزا میگوید:
پیشینه تاریخی حقوق بینالملل
1. حق و حقوق چیست؟ 2. حکم چیست؟ 3. قانون چیست؟
حق چیست؟
چند موضع از اختلافات را میتوان در فهرست ذیل بیان کرد:
حکم چیست؟
تعریف اصطلاحی حقوق
قانون چیست؟
حدپذیری قوانین حقوق بشر
مبدأ حقوق جهانی بشر
شواهد تاییدی نظریه
تفاوت دو جهانبینی
منابع شایسته استنباط حقوق بشر
منبع مشترک
حقوق اسلامی جهانی بشر
مقدمه
تحقیق درباره موافقت، همرنگی و بهنجارسازی معمولا درباره اشخاصی انجام میگیرد که موقعیت متعادل دارند. وقتی درباره نفوذ قدرت صحبت می شود، منظور اطاعت است. کارهای استانلی میلگرام که به طور کلی، روانشناس اجتماعی و علوم اجتماعی را تحت تاثیر قرار داده است نشان می دهد که این نوع نفوذ تا چه اندازه می تواند موثر و گاهی حتی مخرب باشد.
میلگرام برای آزمایش اصلی خود در روزنامه ها اگهی می دهد که می خواهد درباره یادگیری آزمایشهایی انجام دهد و با این طریق تعدادی آزمودنی انتخاب می کند. از انها می خواهد که یک به یک به دانشگاه ییل مراجعه کنند. وقتی آزمودنی خود را معرفی می کند با فردی روبرو می شود که در اصل همدست میلگرام است اما خودش را داوطلب یا آزمودنی دیگری معرفی می کند. با قرعه کشی ساختگی همدست میلگرام به عنوان شاگرد و آزمودنی واقعی به عنوان معلم انتخاب می شوند. از شاگرد می خواهند که یک رشته کلمات را تداعی کند. بدین صورت که ابتدا مثلا بیست جفت کلمه را برای شاگرد می خوانند، آنگاه از او می خواهند تا به محض شنیدن یکی از جفتها دیگری را به یاد بیاورد. آزمایشگر به انها می گوید که می خواهد اثر تنبیه بر یادگیری را مطالعه کند. بنابراین معلم قبول می کند که به شاگرد که در روی صندلی الکتریکی نشسته است در مقابل هر اشتباه شوکهای الکتریکی با شدت فزاینده وارد کند. نوشته های روی دستگاه شوک نشان می دهد که شوک ها از کجا قوی تر می شود و در کجا به حالت قوی تر می رسد.
از همان آغاز آزمایش شاگرد نشان می دهد که در حفظ کردن کلمات خیلی توانایی ندارد و معلم خیلی زود مجبور می شود شوکهای الکتریکی با شدتهای فزاینده وارد کند. شاگرد نیز بلافاصله اعلام می کند که ناراحت است، ناله می کند، فریاد می کشد، می گوید که ناراحتی قلبی دارد، می خواهد که آزادش کنند، می گوید که دیگر دوست ندارد تحت آزمایش قرار گیرد و در لحظه هایی از پاسخگویی به سوالات خودداری می کند، بدون انکه معلوم شود این خاموشی عمدی است یا بر اثر از دست دادن هشیاری است. در طول آزمایش وقتی معلم از آزمایشگر سوال می پرسد یا کمترین نشانه ناراحتی از خود بروز می دهد یا برای ادامه آزمایش مقاومت می کند، آزمایشگر به طور مودبانه پاسخ می دهد اما خیلی جدی از او می خواهد که آزمایش را ادامه دهد.
نتایج به دست آمده وحشتناک می شود: برخلاف انتظار 62 درصد معلمان آزمایش را تا پاسان ادامه می دهند و بالاترین شوکها (بالاتر از سطح خطرناک) را نیز وارد می آوردند. مسلما می دانید که شاگرد همدست میلگراد بود و نقش بازی می کرد، اما معلم که آزمودنی واقعی بود از این ماجرا نداشت و آزمایشگر به جز دستور مودبانه برای ادامه آزمایش از هیچ اجباری بهره نمی گرفت. (گنجی، 1389،72 - 73)
اطاعت از مراجع قدرت
اطاعت نوع خاصی از مطابعت است که در واکنش به دستور مستقیم دیگران رخ می دهد. همه ما در اطاعت از برخی نمادهای قدرت نظیر والدین، پلیس و چراغ راهنمایی احساس الزام می کنیم،اما در برخی موارد اطاعت از مراجع قدرت ما را وامی دارد تا خلاف باورهای خود رفتار کنیم. البته در جامعه همنوایی و متابعت بیشتر از اطاعت شیوع دارد زیرا حتی صاحبان قدرت نیز معمولا ترجیح می دهند دستورهای خود را مستقیم بیان نکنند، بلکه آنها را در پوشش درخواست مطرح نمایند. اطاعت افراد از دستورات صاحبان قدرت زیاد شگفت آور نیست، زیرا معمولا ابزارهایی برای اعمال زور در اختیار دارند. انچه بیشتر مایه تعجب است آن است که افراد فاقد قدرت ظاهری نیز می توانند دیگران را به اطاعت از خود وادارند.
برای دانلود کل مطلب به لینک زیر مراجعه کنید.
تعداد صفحات :26
مروزه مفاهیم حقوقی به شکلی گسترده در زندگی انسانی ظاهر شده است. مرزهایی که از آن با نامهای حقوق بینالملل، جامعه بینالملل، نهادهای بینالملل، سازمانهای بینالملل، تابعان حقوق بینالملل، سیاست و حقوق بینالملل، اقتصاد و حقوق بینالملل تعبیر میشود. مضامینی که درک صحیح و مناسب از آنها دستکم به سوی ایجاب سوق مییابد.
تا چندی پیش سخن از افراد و تابعیت آنها درقبال قوانین داخلی و حکومتهای محلی و ملی پذیرفته شده بود و مسئولیت فردی و حمایت از فرد در محدودهای خاص، جغرافیایی معین و حقوق ملی تبیین میشد؛ حتی فراتر از افراد، شرکتها و شخصیتهای حقوقی نیز در چارچوب این قوانین معنا داشتند. اما تغییر در این مفاهیم، تاثیرات مهمی بر زندگی جامعه بشری بر جا گذاشت.
تمدنهای بزرگ و جوامع با سابقه مدنیت کهن، تجربههای محیطی متمایز و مشترکی را درقبال اجرا و تعهد این قوانین کسب میکردند. در این میان، جامعه بزرگ اسلامی در گذار از این دوره و تجربه آن با پرسشهای بسیار جدی و قابل تأملی روبهرو شده است، پرسشهایی که نخبگان و بزرگان علمی این کشورها را به چالشی عمیق کشانده و پاسخهای آن میتواند جهت تغییرات یا ضرب آهنگ تحولات را با کاهش یا شدت همراه سازد.
روزگار مخالفت گسترده با حقوق بینالملل سپری شده است و قدرتها و حاکمیتهای بزرگ نیز از دهـکده جهانی و حقوق بیـنالمـلل سخن میگویند.
پیشرفتهای بسیار سریع در دنیا سبب شد تجارت، سیاست، جنگ و ... از ابعاد سنتی خود فاصله بگیرد و در مرزهای نوینی طرح گردد؛ ازاینرو به قوانین فرا ملی احساس نیاز فراوانی شد و آرام آرام عرفها و رویههای بینالمللی در میان ملتها مورد احترام واقع شد و از ضمانت اجرایی برخوردارگشت.
سرنامگذاری حقوق بینالملل از ترجمه کلمه لاتینی «Jusgentium » بوده و به مقررات و قوانینی که به روابط بین دولتها و کشورها مربوط میشده اطلاق میشود. بسیاری «حقوق بینالملل را حقوق جامعه بینالمللی دانستهاند؛ یعنی مجموعه قواعد و مقرراتی که بر جامعه بینالمللی حاکم و قابل اجرا است. بهعبارت دیگر جامعه بینالمللی زیر سیطره یک سلسله قواعد حقوقی به نام حقوق بینالملل بوده و متعهد و ملزم به رعایت و اجرای کامل آنها است».
امّا مهمترین و محوریترین پرسش درباره حقوق بینالملل در نگاه عملگرایانه و ضرورتهای جهانی و توجیه هندی قوانین معطوف به میل قدرتهای زورمدار به صورت چالشی بنیادین باقی مانده است. پرسش اینکه آیا قوانین برای همه ضرورت دارد؟ و اگر برای جهانیان ضرورت و الزامآوری آمرانه دارد، از چه منشأ الزامآوری برخوردار است؟
با توجه به تعریف بالا این پرسش مطرح میشود که آیا این حقوق، ضرورت وجودی دارد؟ پاسخ به این پرسش گروههای متعددی را در میان حقوقدانان بهوجود آورد. برخی از آنها بهواسطه بحرانهای حاد منطقهای و جهانی و تعدی بسیاری از تابعان حقوق بینالملل از مقررات بینالمللی، تردیدهای اساسی در برابر ضمانت اجرایی این قوانین پیدا کرده و این قوانین را به عنوان دستور ساده اخلاقی تعبیر کردهاند. در این میان، متفکرانی مانند «هابس» و «اسپینوزا» را میتوان طلایهدار این موضوع تلقی کرد. پسامد این نظریه در اندیشههای سیاسی را میتوان در نظریههای هگل، جان آستین و پوفنداوف جست وجو کرد.
پیشینه تاریخی حقوق بینالملل
با توجه به بستر تاریخی موضوع، مستنداتی در دست است که نشان از سابقه دیرینه روابط ضابطهمند بینالمللی میدهد. «اولین طلیعه را میتوان در سنگنبشتهای سومری یافت که مربوط به حدود 3100 سال پیش از میلاد مسیح است و در دهه اول قرن بیستم کشف شده است. روابط بینالمللی در قالب حقوقی میان «ایناتوم» فرمانروای فاتح سرزمین لاگاش در بینالنهرین و نمایندگان مردم (اوما) است ... و از همه مهمتر، معاهده صلح میان رامسس دوم مصری و هاتوسیلی دوم حکمران هائیتیها است که به هزاره دوم پیش از میلاد مسیح بازمیگردد».
البته «نمیتوان انکار کرد که دنیا بدون حقوق بینالملل دچار هرج و مرج میشود. تخلف دولتها از حقوق بینالملل نباید موجب ناامیدی گردد؛ بلکه باید محرکی باشد برای اینکه چارهای اندیشید تا چگونه بتوان از تخلفات جلوگیری کرد و اگر تخلف صورت گرفت، چگونه باید به مجازات متخلف اقدام کرد».
بخشی از متن اصلی :
از مشروعیت حقوق بشر تا اطاعت و الزامآوری جهانی
مروزه مفاهیم حقوقی به شکلی گسترده در زندگی انسانی ظاهر شده است. مرزهایی که از آن با نامهای حقوق بینالملل، جامعه بینالملل، نهادهای بینالملل، سازمانهای بینالملل، تابعان حقوق بینالملل، سیاست و حقوق بینالملل، اقتصاد و حقوق بینالملل تعبیر میشود. مضامینی که درک صحیح و مناسب از آنها دستکم به سوی ایجاب سوق مییابد.
تا چندی پیش سخن از افراد و تابعیت آنها درقبال قوانین داخلی و حکومتهای محلی و ملی پذیرفته شده بود و مسئولیت فردی و حمایت از فرد در محدودهای خاص، جغرافیایی معین و حقوق ملی تبیین میشد؛ حتی فراتر از افراد، شرکتها و شخصیتهای حقوقی نیز در چارچوب این قوانین معنا داشتند. اما تغییر در این مفاهیم، تاثیرات مهمی بر زندگی جامعه بشری بر جا گذاشت.
تمدنهای بزرگ و جوامع با سابقه مدنیت کهن، تجربههای محیطی متمایز و مشترکی را درقبال اجرا و تعهد این قوانین کسب میکردند. در این میان، جامعه بزرگ اسلامی در گذار از این دوره و تجربه آن با پرسشهای بسیار جدی و قابل تأملی روبهرو شده است، پرسشهایی که نخبگان و بزرگان علمی این کشورها را به چالشی عمیق کشانده و پاسخهای آن میتواند جهت تغییرات یا ضرب آهنگ تحولات را با کاهش یا شدت همراه سازد.
روزگار مخالفت گسترده با حقوق بینالملل سپری شده است و قدرتها و حاکمیتهای بزرگ نیز از دهـکده جهانی و حقوق بیـنالمـلل سخن میگویند.
پیشرفتهای بسیار سریع در دنیا سبب شد تجارت، سیاست، جنگ و ... از ابعاد سنتی خود فاصله بگیرد و در مرزهای نوینی طرح گردد؛ ازاینرو به قوانین فرا ملی احساس نیاز فراوانی شد و آرام آرام عرفها و رویههای بینالمللی در میان ملتها مورد احترام واقع شد و از ضمانت اجرایی برخوردارگشت.
سرنامگذاری حقوق بینالملل از ترجمه کلمه لاتینی «Jusgentium » بوده و به مقررات و قوانینی که به روابط بین دولتها و کشورها مربوط میشده اطلاق میشود. بسیاری «حقوق بینالملل را حقوق جامعه بینالمللی دانستهاند؛ یعنی مجموعه قواعد و مقرراتی که بر جامعه بینالمللی حاکم و قابل اجرا است. بهعبارت دیگر جامعه بینالمللی زیر سیطره یک سلسله قواعد حقوقی به نام حقوق بینالملل بوده و متعهد و ملزم به رعایت و اجرای کامل آنها است».
امّا مهمترین و محوریترین پرسش درباره حقوق بینالملل در نگاه عملگرایانه و ضرورتهای جهانی و توجیه هندی قوانین معطوف به میل قدرتهای زورمدار به صورت چالشی بنیادین باقی مانده است. پرسش اینکه آیا قوانین برای همه ضرورت دارد؟ و اگر برای جهانیان ضرورت و الزامآوری آمرانه دارد، از چه منشأ الزامآوری برخوردار است؟
این فایل به همراه چکیده ، فهرست مطالب ، متن اصلی و منابع تحقیق با فرمت word ، قابل ویرایش در اختیار شما قرار میگیرد.
تعداد صفحات :26