فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:110
موضوع: بررسی پارامترهای مختلف ترانسفورماتورهای قدرت وانواع ترانسها درشبکه های قدرت،وتجزیه تحلیل روشهای مختلف نگهداری وسرویس ترانسها
جهت بهره برداری با راندمان حداکثراز ترانسفورماتورهای شبکه های قدرت
مقدمه :
ترانسفورماتور که یکی از مهمترین وسایل در سیستمهای قدرت (تولید ، انتقال و توزیع ) به شمار می رود ، دارای ساختمانی ساده بوده و با قابلیت اطمینانی بالا برای تبدیل یک ولتاژ متناوب از یک سطح به سطحی دیگر مورد استفاده قرار می گیرد،بدون اینکه فرکانس تغییری بکند .فقط مقادیر ولتاژوجریان است که دراولیه وثانویه متفاوت می باشد. ترانسفورماتورها نه تنها به عنوان اجزاء اصلی سیستم های انتقال وپخش انرژی مطرح هستند بلکه درتغذیه مدارهای الکترونیک وکنترل،یکسوسازی،اندازه گیری وکوره های الکتریکی نیز نقش مهمی بر عهده دارند.با تمام ساده بودن ساختمان ترانسفورماتورها در اثر توسعه و پیشرفت تکنولوژی از حدود صد سال پیش که اولین ترانسفورماتور سه فاز ساخته شد تا به امروز تغییرات زیادی در شکل ظاهری ، ساختمان و قدرت ترانسفورماتورها به وجود آمده است . ترانس فورماتور از دو قسمت اصلی هسته و دو یا چند قسمت سیم پیچ که روی هسته پیچیده می شود تشکیل می شود , ترانس فورماتور یک دستگاه الکتریکی است که در اثرالقای مغناطیسی بین سیم پیچ ها انرژی الکتریکی را ازمدارسیم پیچ اولیه به ثانویه انتقال می دهد بطوری که در نوع انرژی و مقدار آن تغییر حاصل نمی شود ولی ولتاژ و جریان تغییر می کند. اصول کار ترانس فورماتور براساس القای متقابل سیم پیچ ها است .
فهرست مطالب:
انواع ترانسهای قدرت
ترانسفورماتور ایده آل
انواع اتصال سیم پیچ ها-هسته –ترانسفورماتور تکفاز
سیم پیچ های ترانس-جنس هادی ها
ترانسفورماتورهای سه فاز
اتصال سیم پیچی های ترانس سه فاز
انواع هسته ترانس سه فاز
تلفات در ترانسفورماتورها
تانک روغن ترانسفورماتورهای قدرت
سیستم های خنک کنندگی ترانس های قدرت
فن ها درترانسهای قدرت
پمپ ها درترانس قدرت
روغن ترانسفورماتور
مشخصات روغن ترانسها
رطوبت گیر-شیر اطمینان- ترمومتریا دماسنج درترانس قدرت
رله بوخهلتز
حفاظتهای مکانیکی ترانس
تست های ترانس قدرت
تپ چنجردرترانسهای قدرت
ترانسفورماتورهای خشک
ترانسفورماتورهای هرمتیک-ترانس ولتاژv.t
ترانس های جریانc.t
حفاظتهای ترانس قدرت
زمین کردن (ارت)-ایزولاتور(مقره)
مقره های مورد استفاده در ترانس های قدرت(بوشینگ ها)
تست های مربوطه به بوشینگ ها
برق گیر- میگر
اثرات فشار منفی-اضافه ولتاژهای رزونانس در ترانس توزیع
بررسی علل آسیب دیدن ترانسهای توزیع وروشهای پیشگیری
اضافه بار- اضافه ولتاژ موقت - نفوذ رطوبت
اضافه ولتاژ های گذرا بر روی ترانس های قدرت
بروز جرقه یا هارمونیک در اولیه ترانس های قدرت
راههای پیشگیری عیوب ترانس وبروز اضافه بار در ترانس قدرت
روش بالابردن عمر ترانس
تاثیر بالا رفتن دمای محیط-ترانسفورماتورهای ابررسانا
نکات قابل توجه قبل ازحمل ترانس
حمل بدون روغن ترانس نکات مهم قبل از راه اندازی ترانسهای قدرت
سیستم نمایش ومدیریت ترانسفورماتورهای قدرت tmms
ترانسهای سازگار با هارمونیک-ترانسهای مقاوم عامل k
ترانسفورماتور HMT
تعمیرات پیشگیرانه مانیتورینگ گازهای محلول در روغن ترانس قدرت
آنالیز گازهای محلول درروغن ترانس قدرت
تصفیه روغن ترانسهای قدرت
کاتالیسهاونقش آنها در حذف مولفه صفر جریان در حفاظت دیفرانسیل
پایداری حفاظت دیفرانسیل ترانس قدرت
مواردی کلی در مورد ترانسهای قدرت نیروگاهی
رله های حفاظت الکتریکی ترانس های نیروگاهی
رله دیفرانسیل
مروری بر مواد عایقی به کاربرده شده در ساختار عایق ترانس
روغن عایقی ترانس
روش GPC یا کروماتوگرافی تزریق ژل در ترانسهای قدرت
تخلیه جزئی PD در ترانسفورماتورهای قدرت
اندازه گیری جریان دی پلاریزاسیون PD
ترانسفورماتورها وبهم پیوستگی مکانیکی
چگونگی انجام تست SFRA ترانسهای قدرت
بررسی حالت های ترانسهای نیروگاهیGSU
مروری بر تئوری آزمایشاتSFRA ترانسهای قدرت
منابع وماخذ
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:13
پایان نامه کارشناسی ارشد رشته مدیریت
مقدمه : ۱
تاریخچه احزاب سیاسی در ایران : ۱
هدف ارائه مطالب : ۴
تعریف مساله : ۴
پیامد های وجود مساله : ۵
دلایل وجود مساله : ۵
مبانی تئوریک تحقیق : ۷
حزب سیاسی چیست و دارای چه وظایف و مسوولیت هایی در قلمرو سیاست و جامعه می باشد؟ ۷
حزب سیاسی چیست؟ ۷
ویژگی های حزب : ۸
کارویژههاى احزاب سیاسى ۹
راه حلها ی ارائه شده : ۱۰
منابع : ۱۲
مقدمه :
مفاهیم بنیادی مشارکت سیاسی، احزاب و انتخابات در علم سیاست ارتباطی منطقی با یکدیگر دارند، به گونهای که بدون یکدیگر به تنهایی بیمعنی به نظر میرسند. مشارکت سیاسی بدون وجود احزاب و نهادهای مدنی ناقص و عملاً بیتأثیر است. در حالی که با حضور احزاب، مشارکت نهادینه و قانونمند میگردد و این از طریق انتخابات با حق رأی عمومی مردم میسّر است. در این زمینه اگرچه در ایران سابقه وجود و حضور احزاب سیاسی را در گذشته تجربه کردهایم و دورههای مختلف زندگی حزبی در ایران شکل گرفته است، اما واضح است که تا حال فاقد آن نهادینگی بوده است که مقولات سه گانه مطرح شده در کشورهای توسعه یافته نهادینه شدهاند.
بعد از پذیرش قطعنامه 598 و خاتمه جنگ هشت ساله عراق با ایران وفعالشدن نیروهای سیاسی در عرصه سیاسی و اجتماعی، جناحبندی درون نظام سیاسی نیز وضوح بیشتری پیدا کرد و آشکار گردید. و در چهارچوب آن احزاب و گروههایی به فعالیت سیاسی با هدف کسب قدرت پرداختند. در حالی که در خارج از این چهارچوب نیز برخی از گروهها و سازمانها که از قبل وجود و حضور داشتند، به فعالیت خود ادامه دادند و به نقد وضع موجود مشغول شدهاند.
اوج فعالیتهای حزبی، یعنی انتخابات ریاست جمهوری در خرداد 76 و 1380 و انتخابات مجلس ششم در بهمنماه 1378 در کنار اولین دور انتخابات شوراهای شهر و روستا؛ کانون توجه را به نقش احزاب در افزایش مشارکت سیاسی مردم، معطوف داشت. اکنون نیز با توجه به تجارب کنونی و برخی دیدگاههای تحلیلی مربوط به حافظه تاریخی ایران به نظر میرسد که هنوز در زمینه فعالیت احزاب و نقش آنها در جامعه و دولت ایران ابهاماتی وجود دارد. در این مقاله در صدد تحلیل این ابهامات و مشکلات بوده و سعی دارد تا به بررسی نقش احزاب در توسعه سیاسی ایران و تاثیر گذاری بر عوامل قدرت در ایران بپردازد.
قبل از وارد شدن به مبحث اصلی و برای آشنایی با نکات مطرح شده تاریخچه مختصری از روند شکل گیری احزاب و گروه های سیاسی در ایران ارائه گردیده و ضمن معرفی تعدادی از آنان زمینه ورود به تعریف مساله را مهیا خواهیم نمود .
تاریخچه احزاب سیاسی در ایران :
پس از پیروزی جنبش مشروطه نخستین احزاب و گروههای سیاسی علنی رسما وارد صحنه ی سیاسی کشور شدند و به فعالیت پرداختند این تحرکات حزبی تا زمان به قدرت رسیدن رضا خان ادامه پیدا کرد در دوران رضا خان فعالیتهای حزبی با سرکوبی روبرو شد و یک دوره رکود فعالیت های حزبی را شاهد هستیم.اما پس از سقوط رضا خان در شهریور 1320و جانشینی محمد رضا شاه کشور به سمت یک فضای باز سیاسی به پیش رفت . در این فضا که دیگر سرکوبی رضا خانی نبود زمینه ی مساعدی برای رشد احزاب و گرو هها ی سیاسی فراهم شد البته در دوران محمد رضا فعالیت جریانات سیاسی و احزاب وابسته به آن همراه با شدت و ضعف بوده است در سال 1327در پی ترور ناموفق شاه موجی از دستگیریها و سرکوب احزاب آغاز شد اما فضای باز و آزادیهای سیاسی به کلی از بین نرفت . اوج فعالیت احزاب در دوران محمد رضا شاه را باید سالهای 1330 تا 1332 در زمان نخست وزیری مصدق جستجو کرد . که اقتدار شاه در این دوسال به شدت ضعیف شده بود و جریانهای لیبرالی ،مذهبی ،چپ در این دوران نقش پررنگی را ایفا نمودند .اما با کودتای 28 مرداد 1332مجددا سیاست حذف جریانات و احزاب وابسته ی به آنها دنبال شد.واین وضعیت تا سال 1339 دنبال شد که دوران تثبیت اقتدار محمد رضا شاه بود.اما به دنبال روی کار آمدن جان .اف.کندی که دموکرات بود و نخست وزیری علی امینی در سالهای 1339تا 1342مجددا یک فضای سیاسی باز موقت ایجاد می شود و شاهد تحرک جریانات و احزاب سیاسی در این دوران هستیم. اما این تحرک با سرکوب قیام 15 خرداد 1342پایان می پذبرد و دیکتاتوری محمد رضا شاه تقویت می گردد به دنبال این سرکوبی گروهها وجریانات سیاسی فعالیتشان را زیرزمینی می کنند و زمینه برای شکل گیری گروههای مسلح و سازمانهای چریکی فراهم می شود . البته در این دوران شاهد شکل گیری احزاب نمایشی و صوری وابسته ی به سلطنت می باشیم . سر انجام وقایع سال 1356 و انقلاب 1357 موجب فروپاشی نظام شاهنشاهی و شکل گیری فصل جدیدی از احزاب در ایران می شود.
پس از انقلاب نیز شاهد شکل گیری احزاب جدیدی هستیم دوران بعد از انقلاب چهار مقطع از هم متمایز است :1-از 1357 تا1360 2- از خرداد 1360 تا 1376 3-از سال 76 تا 1384 4- از سال 1384 تاکنون.
1-1357 تا 1360 :در این سالها سه جریان از هم قابل تفکیک است :
جریان چپ:که نماد آن در حزب توده بود:با پیروزی انقلاب اسلامی سران حزب، اعضای کمیته ی مرکزی و اجرایی وارد ایران شدند و برای آنکه چهره ای انقلابی از خود نشان دهند ضمن مخالفت با دولت موقت، به حمایت از خط امام(ره) و اشغال لانه جاسوسی پرداختند.اما این تظاهری بیش نبود .نهادهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی ارتباطات جاسوسی حزب با سازمان جاسوسی شوروی و اسرار توسعه ی شبکه مخفی نظامی آن را کشف کردند و دادستانی کل انقلاب رسما انحلال حزب توده را اعلام می کند.چریکهای فدایی خلق نیز که از سال 1350 اعلام موجودیت کرده بود؛ از سر عناد با انقلاب بر آمد و بسیاری ار آنها اعدام شدند یا با دادن تعهد نسبت به وفاداری به انقلاب از زندان آزاد شدند .ولی این گروه عملیاتهای خرابکاری و مسلحانه علیه انقلاب اسلامی را در پیش گرفتند.
از جمله احزاب چپ دیگر این دوران عبارت بودند ازحزب دموکرات کردستان ،حزب کومله ، حزب خلق مسلمان .
جریان لیبرال و ملی گرا: جبهه ی ملی چهارم که اندکی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی درسایه دولت آشتی ملی( شریف امامی) به رهبری کریم ارسنجانی به تاریخ 8 شهریور56 اعلام موجودیت کرد. اما پس از آغاز به کار بختیار در پست نخست وزیری کار را پایان یافته تلقی کرد که با مخالفت حضرت امام روبرو شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی جبهه ی ملی در حالیکه چند تن از اعضای آن به همراه «نهضت آزادی» وارد کابینه شده بودند بنای مخالفت با مشی امام (ره)را در پیش گرفتند که اوج آن در لایحه قصاص بروز کرد از آنجا که مخالفت با این لایحه به معنای مخالفت با آیات و روایات صریح اسلامی تلقی شد؛حضرت امام با صدور اطلاعیه ای ارتداد این گروه را اعلام کردند پس از این تاریخ رهبران جبهه ی ملی به خارج از کشور رفتند و به فعالیت علیه نظام پرداختند.
جریان مذهبی : که نمود آن را می توانیم در هیئت های موتلفه اسلامی ،سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ،جامعه روحانیت مبارز و حزب جمهوری اسلامی ببینیم که اینها از امام و مواضع امام حمایت می کردند.
2-از سال 60 تا 1376 :در این دوران جریانات چپ و لیبرال از صحنه خارج می شوند و نیروهای مذهبی در این دوران فعالند اما علیرغم وجود اشتراک زیادی که در نیروهاو گروهای جریان مذهبی وجود داشت اختلاف بر سر نحوه اداره کشور موجب انشعاب در آنها شد از جمله انحلال سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، انحلال حزب جمهوری اسلامی، انشعاب جامعه ی روحانیت مبارز و به وجود آمدن مجمع روحانیون مبارز. در این دوران حزب کارگزاران و مجمع روحانیون مبارز به وجود می آید در این دوران نیرهای مذهبی به طیف سنتی و مدرن و میانه رو تقسیم بندی می شوند و نمود آن به وجود آمدن سازمانها و گروههایی در حول این طیفها است.
3- خرداد 76 تا 1384 : در این دوره که همزمان با آغاز ریاست جمهوری سید محمد خاتمی می باشد احزاب گسترش پیدا می کنند و شعار دولت، توسعه ی سیاسی و جامعه مدنی و مردم سالاری بود که به دنبال آن شاهد شکل گیری گروههاو احزاب زیادی می باشیم و گروهها و احزاب سیاسی قبلی هم در این دوران مشارکت فعالی دارند. از جمله احزاب این دوره عبارتند از حزب مشارکت ایران اسلامی ، حزب همبستگی ایران اسلامی ، مجمع روحانیون مبارز تهران ،سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران ،حزب کارگزاران سازندگی ایران ، دفتر تحکیم وحدت ، انجمن اسلامی معلمان، خانه کارگر ، مجمع نیروهای خط امام ، جمعت زنان جمهوری اسلامی ایران ،مجمع اسلامی بانوان ، انجمن اسلامی جامعه ی پزشکی ایران ، حزب اسلامی کار ، مجمع نمایندگان ادوار مختلف مجلس شورای اسلامی و مجمع نیروهای خط امام.
4- 1384 تا کنون : به دنبال برخی افراط گیریهای احزاب در دوران خاتمی ما شاهد ناکامی این احزاب در انتخابات شورای شهر سوم و ریاست جمهوری نهم هستیم که در آن نیروهای جدیدی پا به عرصه ی سیاسی کشور می گذارند بیشتر افراد این جریان که ازعملکرد دوران هاشمی رفسنجانی و دوران خاتمی انتقاد داشتند شکل می گیرند.
از سال 1384 تاکنون هم که دولت دکتر محمود احمدی نژاد قدرت را در دست دارد ما شاهد هستیم که شعار استقلال در بین متجددین همچنان کم رنگ است ولی در متعادلین که قدرت را در دست دارند شعار استقلال کشور پررنگ شده و به ویژه در خصوص موضوع هسته ای مواضع صریح و اشکار این طیف را شاهد هستیم . در خصوص شعار آزادی همچنان در میان متجددین پررنگ است و برایشان اهمیت دارد . ولی در میان متعادلین کم رنگ تر جلوه می کند . در خصوص شعار عدالت که همچنان در میان متجددین کم رنگ است ولی در میان متعادلین اهمیت زیادی دارد به ویژه که شعار دولت اقای احمدی نژاد عدالت بوده است. در خصوص معنویت نیز باید گفت که در میان متجددین کم رنگ تر می باشد ولی در میان طیف متعادلین شعار جامعه ی اسلامی و معنویت از اهمیت ویژه ای برخوردار است .
هدف ارائه مطالب :
در این چکیده سعی گردید ه بررسی شود نقش احزاب و گروه های سیاسی تا چه حد در تعیین و جابجایی عوامل با نفوذ تاثیر گذار بوده و آیا همانطور که در بالا اشاره شد آیا این گروهها در ایران وظایف خود را بخوبی انجام می دهند یا اینکه خود آنها آلت دست کانون ها و عوامل قدرتمند نظام دولتی ایران هستند و همچنین علل و موانع این گروه ها در راه کسب اهداف و خواسته هایشان چیست ؟لذا ذیلا ضمن تعریف مساله به واکاوی نقش احزاب درشرائط حال حاضر ایران می پردازیم .
تعریف مساله :
چرا احزاب و گروه های حامی مردم سالار در ایران تا کنون نتوانسته اند نقش تاثیر گذاری در روند سیاست گذاری ایفا نمایند ؟
چرا احزاب بجای اینکه متاثر از نخبگان پرورش یافته از درون خود باشند تحت تاثیر نخبگان حکومتی بوده وحول محور آنان تشکیل یافته اند ؟
چرا احزاب قبل از برگزاری انتخابات داعیه دار تغییر اوضاع بوده وپس از مشخص شدن نتایج انتخابات متاثر از اوضاع پیش آمده می باشند ؟
چرا احزاب سیاسی ایران پس از پیروزی ظاهریشان در انتخابات گرفتار تنش و اختلافات داخلی شده و از رسالت واقعی خویش غافل می شوند و چرا چند ماه مانده به انتخابات دوباره نگاه به توده مردم را سرلوحه کار خویش می نمایند ؟
این سؤالات و سؤالات دیگری که در بطن موارد بالا ذکر شد در خصوص مساله اصلی این تحقیق یعنی ” ناکارآمدی احزاب در نفوذ مؤثر بر عوامل قدرت در نظام دولتی ایران ” مورد بررسی قرار گرفته که امیدواریم تا حدودی به آنها پاسخ داده شود.
پیامد های وجود مساله :
در خصوص پیامدهای وجود مساله موارد ذیل را بطور خلاصه برشمرد . البته باید اذعان نمود این موارد شامل همه پیامدهای وجود مساله نیست و فقط تعدادی از آن برشمرده شده است :
مواردی که ذکر شد بیشتر در دوره 8 ساله ریاست جمهوری آقای خاتمی اتفاق افتاده است ولی این دلیلی بر عملکرد ضعیف احزاب صرفا در همین دوره نمی باشد بلکه این امر نتیجه ایست که در بستر طولانی پس از انقلاب رخ داده است که در دوره مذکور به شکل بارز متجلی گردیده است . آنچه مهم است اینست که با توجه به اینکه انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات مجلس شورای اسلامی در ایران با تقریبا 2 سال فاصله از یکدیگر صورت میپذیرد در صورت عدم هماهنگی و کشمکش های بیهوده به جهت تامین منافع گروهی طرحهای اجرائی و عمرانی کشور نیمه کاره مانده ومنابع بسیار زیادی در راه مبارزات بیهوده وبی ثمر تلف خواهد شد که با ملاحظه این امر که بیشتر این هزینه بوسیله مالیات وسایر عوارض از جیب مردم خرج شود لذا نارضایتی مردم و خرابی کشور را روز به روز در پی خواهد داشت . همان امری که ما در بیشتر کشورهای جهان سوم شاهد هستیم و در نهایت ممکن است اوضاع مانند قبل از انقلاب به سوی احزاب فرمایشی و صوری سوق پیدا کند .
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:90
مقدمه: ۱
بهره اول ۵
مفاهیم ۵
فصل اول ۶
قومیت و قوم گرایی ۶
سیری در نظریه های ناسیونالیسم قومی: ۶
کهن گرایان: ۸
ابزار گرایان: ۸
گروه قومی: ۱۰
تفاوت میان قومیت و ملیت : ۱۲
اقلیت قومی: ۱۳
عوامل پیوند درونی اقوام : ۱۵
علل سیاسی شدن گروههای قومی: ۱۷
خواسته های سیاسی گروههای قومی: ۱۹
راهکارهای کاهش احساس ناسیونالیستی میان گروههای قومی: ۲۰
فصل دوم ۲۲
ساخت قدرت ۲۲
متمرکز: ۲۲
حکومت فدرال : ۲۳
نظام دینی : ۲۴
نظام پوپولیستی: ۲۴
بررسی قومیت گرایی در ایران ۲۶
فصل سوم ۲۷
بررسی کلی قومیت وقومیت گرایی در ایران ۲۷
علل وجود اقوام گوناگون در ایران : ۲۷
قومیت یا قبیله گرایی در ایران: ۲۹
رابطه گروههای قومی با دولت مرکزی قبل از انقلاب اسلامی ایران: ۳۱
بررسی گروه های قومی در ایران ۳۶
جغرافیا: ۳۶
خاستگاه نژادی: ۳۶
ویژگیهای فرهنگی: ۳۷
مذهب: ۳۸
زبان: ۳۹
رابطه با مرکز: ۴۰
جغرافیا: ۴۰
خاستگاه نژادی: ۴۰
فرهنگ: ۴۱
مذهب: ۴۱
زبان: ۴۲
قوم بلوچ. ۴۲
جغرافیا: ۴۲
خاستگاه نژادی: ۴۳
فرهنگ: ۴۴
زبان : ۴۵
رابطه با مرکز: ۴۵
قوم ترکمن. ۴۶
جغرافیا: ۴۶
خاستگاه نژادی: ۴۶
مذهب: ۴۷
زبان: ۴۸
رابطه با مرکز: ۴۸
بهره سوم ۵۰
تاثیر ساخت قدرت بر ناسیو نالیسم قومی ۵۰
فصل اول ۵۰
ساخت قدرت در جمهوری اسلامی ایران ۵۰
ویژگیهای ساخت قدرت در دهه اول انقلاب. ۵۱
ویژگی های ساخت قدرت در مابین سالهای ۱۳۶۸تا۱۳۷۶٫ ۵۲
ویژگیهای ساخت قدرت در دوران اصلاحات . ۵۵
قومیت گرایی در دوره جمهوری اسلامی ۵۷
کردستان. ۵۷
خواسته های سیاسی قوم کرد: ۵۷
برخوردهای غیر خشونت آمیز: ۵۹
برخورد های خشونت آمیز: ۶۰
شمای کلی: ۶۳
آذربایجان. ۶۳
خواستهای سیاسی: ۶۳
عوامل تاثیر گذار بر بر تشدید درگیریها: ۶۴
درگیری های شکل گرفته در منطقه: ۶۷
بلوچستان: ۶۸
مقاومت در برابر انقلاب: ۶۸
گروه های درگیر و خواستهای آنان: ۶۹
شکل گرفتن درگیریها: ۷۱
ترکمن صحرا: ۷۲
زمینه های تاریخی نارضایتی: ۷۲
خواستهای سیاسی: ۷۳
درگیریهای صورت گرفته در منطقه: ۷۳
نتیجه گیری: ۷۵
کتابنامه ۸۰
مقاله ها ۸۴
مقدمه:
امروزه بحث ایجاد وحدت و همگرایی ملی یکی از مسائل مهمی است که کشورهای دارای تنوع قومی با ان روبرو هستند.درگذشته با توجه به شیوه خاص حکومت داری بحث وحدت ملی به معنای امروز وجود نداشت. در هیچ یک ازامپراتوریهای قدیمی رابطه مردم وشاه رابطه دولت-ملت به معنای امروز نبوده است. دولت-ملت پدیده جهان مدرن است که برپایه نظریه قرارداداجتماعی شکل گرفته ودولت آن، شکلی از قدرت است که یک ملت آن را بنیان گزاری کرده است.
با رونداستعمار و همچنین با جهانگیرشدن و نفوذ اندیشه وتمدن غربی،مفهوم این شکل از دولت در جهان سوم نیز گسترش یافت و باعث بوجود آمدن دولتهای جدید از دل امپراتوریهای قدیمی ومستعمارات شد.بدلایل مختلف،همچون وارداتی بودن این تفکر و همچنین نبود زیرساختهای فرهنگی مناسب برای پذیرش ان، بزرگترین دغدغه این کشورها همواره ایجاد انسجام، وحدت و همگرایی ملی بوده است.
دراواخر قرن نوزدهم با نفوذ اندیشه های غربی درایران ما شاهد شکل گیری اندیشه های ناسیونالیستی در میان روشنفکران و بعضی نخبگان دربار،مثل امیرکبیر یا عباس میرزا هستیم.اما بدلایل مختلف ازجمله ضعف حکومت مرکزی، ناارامیها و جدائی طلبی های قومی دراواخرحکومت قاجار وجود داشته است. ضعف حکومت مرکزی باعث می شد تا وحدت ملی همواره بصورت یک آرزو درمیان ملی گرایان باقی بماند.آرزویی که با روی کارآمدن دولت رضا شاه امید میرفت به واقعیت تبدیل شود، یعنی حکومت مقتدر مرکزی که توانائی غلبه بر جدائی طلبیهای قومی،قبیله ای را داشته باشد.
رضا شاه با تکوین ساخت دولت مطلقه سعی کرد با تکیه بر ناسیونالیسم ملی«که تاکید خاص برشکوه وتاریخ ایران باستان داشت»دولت-ملت به معنای مدرن آن را جایگزین امپراتوری درهم ریخته قدیم کند.این پروزه ، که برپا کردن دولت مدرن برای پدید آوردن ملت مدرن ایران بود،کاری بسیارسخت ودشواربه نظر می رسید.
برای به ثمر رسیدن این خواسته،دولت رضاشاه دست به اقدامات گوناگون زد ازجمله:ایجاد ارتش مدرن،بوروکراسی ،سرکوب ویکجانشینی ایلات درقالب طرح تخته قاپوکردن،تبلیغ وایجاداحساس ناسیونالیسم ملی و….. ،ولی در حقیقت همانطور که دکتر احمدی نیز اشاره کرده است این اقدامات سبب انحصار قدرت دردست حکومت مرکزی و کاهش مشارکت قومیتها در قدرت و دوری بیگانگی اقوام ایرانی ازحکومت مرکزی ،وبطورکلی دولت شد.که خود عامل مهمی درایجاد واگرایی قومی و سیاسی شدن قومیتهای گوناگون بوده است.
باتوجه به این پیشینه ما شاهد رخداد انقلاب اسلامی درایران هستیم که اندیشه نوینی به نام جمهوری اسلامی رابه واقعیت تبدیل میکند.شکل تازه ائی از قدرت بر پایه اصل ولایت فقیه،اسلام ،و…. این عوامل و همچنین علاقه خودم به مسائل ایران که در گذشته نیز درقالب تحقیقی به نام تاثیر روی کارآمدن رضاشاه بر آداب وعقاید مردم ایران به آن پرداخته ام، باعث شد تا من در این تحقیق بدنبال پاسخ این سوال باشم که ساخت قدرت دردوره جمهوری اسلامی چه تاثیری بر سیاسی شدن قومیتها داشته است.
باید توجه داشت”که نیرو وعواملی که بر وحدت ملی تاثیر می گزارند را می توان دردو الگو مقا یسه کرد.در الگوی اول برمبنای عوامل درون زا و برونزا ودر الگوی دوم بر مبنای عوامل روبنایی وزیر بنایی:درالگوی اول عواملی نظیر استعمار،تهدیدات بیرونی،دارای ماهیتی برونزامی باشند وعواملی نظیر تارخ مشترک،وحدت سرزمینی،فرهنگ مشترک،دین،قومیت ونژاد درون زاهستند،ودر الگوی دوم عواملی نظیر موقعیت،وحدت سرزمینی،فرهنگ مشترک ،تاریخ، زبان، دین نقش بنیادین دارد وعواملی نظیر ناسیونالیسم، ساختار سیاسی،تهدیدات بیرونی،استعمار،ایدولوژی،قدرت دولت مرکزی،نقش روبنایی دارد
دراین تحقیق سعی می شود الگوی دوم که عوامل روبنایی را وزیربنایی را مدنظر دارد مورد توجه قرار گیرد.بنابراین سعی می شود دراین تحقیق تاثیر ساخت قدرت به عنوان عاملی که بر عوامل رو بنائی و زیربنائی تاثیرگزاری مهمی دارد مورد توجه قرارگرفته و همچنین بطور خاص تاثیر این ساخت قدرت بر ناسیونالیسم قومی مورد بررسی قرار گیرد. البته لازم به ذکر است که در این تحقیق به مطالعه موردی تمام اقوام نمی پردازیم بلکه سعی می شود اقوامی که در دوران معاصر گرایش ناسیونالیستی دارند موردتوجه قرار گیرد.
گفتنی است که فرضیه اصلی در این تحقیق ،ساخت قدرت متمرکزدر دوره جمهوری اسلامی باعث کاهش مشارکت اقلیت های قومی در قدرت و کاهش مشارکت باعث تشدید ناسیونالیسم قومی در ایران شده است،می باشد.
در این تحقیق از ارشادات و راهنمایی های استاد گرانقدر خود جناب دکتر سعید گازرانی که با گشاده رویی مرا راهنمایی کرده اند،بهره فراوان بردم که در اینجا بر خود لازم می دانم که از صمیمیت و نظرات بلند نظرانه ایشان تشکر کنم ضمن اینکه مسئولیت هر گونه نارسایی و اشتباه در این تحقیق تنها متوجه خودم می باشد.
فصل اول
قومیت و قوم گرایی
سیری در نظریه های ناسیونالیسم قومی:
قبل از آن که به دو مکتب نظری راجع به ناسیونالیسم قومی بپردازیم لازم است تا ابتدا توضیح کوتاهی راجع به آن بدهیم.در مورد ناسیونالیسم قومی نظرهای گوناگونی مطرح شده است مثلاً برای مدرنیستها و همچنین ساختار گرایان شکلی از ناسیونالیسم به حساب آمده که حالت بومی به خود گر فته است (اسمیت ،1383:137).اما اگر بخواهیم به یک تصویر روشن از ناسیونالیسم قومی برسیم باید بگوییم که ریشه آن را باید در پیوندهای خویشاوندی پیدا کرد و بیشتر تکیه بر روابط خانوادگی دارد (اسمیت،1383:138).
اما سوالی که مطرح می شود این است که براستی یک گروه قومی که احساس یا گرایش ناسیونالیستی دارند چه اهدافی را دنبال می کنند؟ به نظر می رسد که اهداف گروههای قومی متفاوت باشند اما بطور کلی سه هدف عمده را می توان بر شمرد اول اینکه درصدد ایجاد یک دولت مستقل و متحد که منشاء آن برگردد به آن گروه قومی ،دومین مورد این است که گروه قومی به دنبال کسب هویت مستقل می باشد و در آخر و سومین هدف ،چون ناسیونالیسم قومی آمال و آرزوهای خاص را ارئه می دهد این آمال و آرزوها می تواند در غالب مفاهیمی چون رهایی ،استقلال و وحدت قومی ظهور کند و برای گروهای قومی جذابیت داشته باشد (مقصودی ،1380:52).
لازم است در ادامه به انواع ناسیونالیسم قومی نیز اشاره کنیم . بطور کلی ناسیونالیسم قومی به دو صورت یا شکل ظهور می کند یک نوع آن زمانی است که یک گروه قومی یا چند گروه در درون یک دولت وجود داشته باشند و خارج از بلوک قدرت قرار گیرند در این زمان ممکن است که این گروههای قومی خواهان استقلال و جدایی از دولت مرکزی باشند و بخواهند دولت-ملت مستقل تشکیل دهند گرایش آنها به عنوان ناسیو نالیسم قومی جداهی خواه شناخته می شود .
اما اگر یک گروه قومی در چند کشور پراکنده باشند زمانی که بخواهند به عنوان یک کشور مستقل درآیند آن موقع ناسیونالیسم آنها به عنوان ناسیو نالیسم قومی الحاق گرایانه شناخته می شود ( مقصودی ،1380،:53 52).
در پایان این قسمت باید خاطر نشان کنیم که در مورد ناسیونالیسم قومی دو قلمرو نظری وجود دارد یک قلمرو به ماهیت قومیت و ناسیونالیسم مربوط است و قلمرو دیگر مربوط به علل سیاسی شدن مسئله قومیتهاست ( احمدی ،1386:142)لا زم به ذکر است که مسائل مربوط به قلمرو اول را می توان در دو مکتب کهن گرایی و ابزارگرایی پیدا کرد که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد اما قبل از آنکه وارد این بحث شویم و برای آشنایی مقدماتی لازم است بگوییم در حالی که کهن گرایان معتقدند که قومیت و و ناسیونالیسم پدیدههای کهنی هستند در مقابل ابزار گرایان نظر عکس آن را دارند و معتقدند که این پدیده ها محصول دوره جدید مخصوصاً چند قرن اخیر است(احمدی ،1386:143).
کهن گرایان:
ادوارد شیلز نخستین کسی بود که اصطلاح کهن گرایی را به کار برد اما در دهه 1950میلادی شخصی به نام کلیفورد گیرتز آن را رواج داد (احمدی ،1386:142).
این مکتب ناسیونالیسم قومی را بر حسب ویژگیهای رفتاری ذاتی گروه قومی تفسیر می کند که در نزد برخی از صاحب نطران از مبنای زیست شناسی نیز بر خوردار است این مطلب را می توان این گونه معنی کرد که هویت یک گروه قومی از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد( دی سیسک،1379:40).
از این مطالب می توان این گونه استنباط کرد که کهن گرایان بر طبیعی بودن ناسیو نالیسم قومی تاکید دارند یعنی خواسته ها آنان را طبیعی دانسته نه این که تحت شرایطی بوجود آمده باشند به عنوان مثال واکر کونور از برجسته ترین صاحب نظران مکتب کهن گرایی جنبه های سیاسی شدن گروهای قومی را به عنوان پدیده طبیعی حیات بشری میداند( احمدی ،1386:145).
در پایان و برای جمع بندی باید بگوییم که که در مکتب کهن گرایی دو مطلب عمده وجود دارد اول آن که ملتها و ناسیونالیسم پدیده های کهنی هستند و دوم آن که طبیعی و جهان شمولند (احمدی ،1386:142) یعنی مخصوص یک منطقه و زمان خاص نیستند .
فرمت فایل : PDF
تعداد صفحات:142
فهرست کلی مطالب:
فصل اول: مقدمه
فصل دوم: کلید های فشار قوی و نقش آنها در انرژی الکتریکی
فصل سوم: جرقه در کلید های فشار قوی
فصل چهارم: جالت گذرا در کلید های فشار قوی
فصل پنجم: انواع کلید های قدرت
فصل ششم: انتخاب کلید های قدرت در سیستم توزیع
چکیده:
کلیدهای فشار قوی تنها یک وسیله ارتباط برقرار کردن بین مولد ها و ترانسفورمانورها و مصرف کننده ها و سیم های انتقال انرژی و یا جداکردن آنها از یکدیگر نیستند ، بلکه حفاظت دستگاه ها و وسائل و سیستم های الکتریکی را در مقابل جریان زیاد ، بار زیاد و یا جریان اتصال زمین بر عهده دارند .
در این پروژه پیرامون کلید های فشار قوی و جایگاه آنها در صنعت برق بحث شده است که در ابتدا در یک مقدمه خلاصه ای در مورد کلید ها توضیح داده شده است . پروژه بررسی عملکرد کلید های قدرت در پست های فشار قوی در فصل اول نگاهی گذرا به تولید و انتقال انرژی داشته و در آن انواع انرژی ، منابع انرژی ، روش های تبدیل انرژی های دیگر به انرژی الکتریکی ، انواع نیروگاه ها ، انتقال انرژی الکتریکی و پست های انتقال مورد بررسی قرار داده شده است تا جایگاه کلیدها در این چرخه مشخص شود .
در فصل دوم به بررسی اهمیت و نقش کلید های فشار قوی در شبکه های انتقال انرژی و بررسی نحوه عملکرد آنها و اهمیت سرعت عمل و دقت و مدت کار آنها و مشکلاتی که در اثر عدم قطع به موقع آنها به وجود می آید پرداخته شده است .
فصل سوم و چهارم بحث را به صورت تخصصی تر روی کلیدها متمرکز کرده و در مورد جرقه در کلید ها که اساسی ترین مشکل آنهاست توضیحاتی داده و در ادامه به بحث در مورد کلید های فشار قوی و تقسیم بندی آنها ، انواع و موارد استفاده آنها پرداخته شده است .
فصل پنجم این پروژه انواع ، تقسیم بندی ، طرز کار و ساختمان کلیدهای قدرت می پردازد و در پایان پروژه نحوه انتخاب یک کلید قدرت متناسب با محیط ، مکان ، ولتاژ و جریان خاص را مورد بررسی قرار می دهد .
پروژه بررسی عملکرد کلیدهای قدرت در پست های فشار قوی پایان نامه تحصیلی دوره کارشناسی برق – الکترونیک ایمان فنونی بوده که زیر نظر سرکار خانم مهندسی فتاحی در موسسه آموزش عالی جهاد دانشگاهی یزد تهیه شده است
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:75
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
فصل اول : مفهوم قدرت ۱
معنی لغوی قدرت ۲
مفهوم قدرت از دیدگاه دانشمندان ۲
فیودور بورلاتسکی ۳
برتراندرامل ۴
کارل مارکس ۶
ماکس وبر ۷
چایلد ۱۲
مهدی مطهر نیا ۱۲
فصل دوم : ریشه های قدرت ۱۵
مقدمه ای بر بحث ۱۶
نظریه خدایی ۱۶
نظریه اجتماعی ۲۰
نظریه اقتصادی ۲۳
توارث ۲۴
توانایی فردی ۲۵
فهرست مطالب
عنوان صفحه
ریشه های قدرت پیامبر ۲۵
فصل سوم : مشروعیت قدرت یا اقتدار ۳۰
مقدمه بحث ۳۱
مشروعیت : معنای لغوی ۳۲
معنای اصطلاحی ۳۳
مشروعیت و قانونی بودن ۳۴
مشروعیت و کارآمدی ۳۶
تحول مفهوم مشروعیت ۳۷
متعلق مشروعیت ۴۰
منشاء مشروعیت ۴۱
منشاء الهی ۴۳
زور و غلبه ۴۳
منشاء مردمی اقتدار ۴۵
نظر ماکس وبر ۴۶
فصل چهارم : پایه های اقتدار در حکومت نبوی ۴۸
مقدمه بحث ۴۹
فهرست مطالب
عنوان صفحه
مفهوم مشروعیت در فرهنگ اسلامی ۵۰
پایه اقتدار حکومت پیامبر چه می باشد؟ ۵۱
دلایل عقلی و نقلی اقتدار پیامبر ۶۰
منابع و ماخذ ۶۹
چکیده:
فصل اول
مفهوم قدرت
معنی لغوی قدرت :
در لغت «قدرت» توانستن ، توانایی داشتن ، توانایی ، نیرو ، توانایی انجام دادن کاری یاترک آن معنی شده است . (فرهنگ لغت عمید جلد یک)
مفهوم قدرت از دیدگاه اندیشمندان
قدرت از مقوله های مهم و اساسی جامعه شناسی سیاسی و علم سیاست میباشد که بدون در نظر گرفتن آن مطالعات و پژوهشها در این رشته ها ناقص خواهد بود . اهمیت قدرت به حدی است که برخی صاحبنظران در تعریف علم سیاست آنرا علم مطالعه قدرت دانسته اند . بطوریکه هـ رولد لاسول می گوید :
«علم سیاست بصورت یک نظام تجربی عبارت است از مطالعه چگونگی شکل گفرتن قدرت و سهیم شدن در آن است و عمل سیاسی عملی است که بر اساس قدرت انجام می گیرد .» (اصول علم سیاست ، ابوالقاسم طاهری صفحه 32)
موریس دوورژه محور اصلی عرصه سیاست را قدرت می داند . بولاتسکی می گوید : مفهوم قدرت محور تئوری سیاسی و مطالعه پروسه های سیاسی مشخص و کلید درک نهادهای سیاسی ، جنبشهای سیاسی و خودسیاست .(اصول علم سیاست ، ابوالقاسم طاهری ، صفحه 33 ، 34 ، 37)
برتراند دوژوونل سیاست را بررسی و شناختن زیست هر گونه اعمال قدرت و نموذ قلمداد کرده است .
این اظهار نظرها از اهمیت قدرت در بررسیهای سیاسی و جامعه شناختی حکایت می کند . حال با توجه به این مهم مفهوم قدرت را از دیدگاه صاحبنظران بررسی می نماییم .
فیودوربورلاتسکی :
فیودوربورلاتسکی می گوید : قدرت ، توانایی واقعی اعمال اراده یکی بر دیگران در حیات اجتماعی ، و در صورت لزوم از راه تحمیل آن بر دیگران است . قدرت سیاسی یعنی یکی از مهمترین جلوه های توانایی و استعداد واقعی یک طبقه ، گروه یا فر معین برای اعمال اراده اش قدرت از سوی بسیاری از دانشمندان علوم سیاسی به عنوان مفهوم مرکزی سازمان یک نظام مورد توجه قرار گرفته است . شاید عینیترین حامی این وضع هانس . . . ج مور کنت در کتاب سیاست میان ملل اظهار می دارد که قدرت هدف فوری سیاست حتی در صحنه سیاست بین الملل است و هرچه که متضمن این نباشد سیاسی نبوده و نباید سیاسی در نظر گرفته شود . با وجود سادگی ظاهری از واژه قدرت درک یکسان و هماهنگی بین افراد وجود ندارد. برداشت یک سیاستمدار از قدرت با استنباط یک حقوقدان از این واژه متفاوت است. تلقی قدرت نزد مردم با تعبیر آن پیش عالم دانش استراتژی تفاوت بسیاری دارد . نقش و اثر قدرت نیز در سطح جامعه متفاوت از کاربرد آن در روابط بین الملل است. قدرت ، نفوذ و اقتدار واژه هایی هستند که در دنیای سیاست بسیار شنیده میشود . اما استفاده از آن منحصر به این قلمرو نیست . در تمام سطوح زندگی اجتماعی با عامل قدرت سروکار داریم . (اصول علم سیاست ، ابوالقاسم طاهری ، صفحه 163)
برتراندراسل :
برتراندراسل معتقد است که «قوانین علم حرکات جامعه قوانینی هستند که فقط بر حسب قدرت قابل تبیین هستند نه بر حسب این یا آن شکل از قدرت» راسل برخلاف نظریه مارکسیسم کمونیسم حرکت اصلی اجتماع را مسئله اقتصادی نمیداند بلکه معتقد است که هدف اساسی و مقصد اصلی در قاموس اجتماع کسب قدرت و سیادت است به همان ترتیب که در علم فیزیک «انرژی» عامل اصلی و مولد اساسی پدیده هاست ، قدرت خواهی و سیادت طلبی هم مانند انرژی دارای صور گوناگون است که تمول ارتش مهمات جنگی ، قدرتهای غیرنظامی ، قوه تحلیل بر اعتقاد است و بسیاری دیگر از این قبیل انواع مختلف آنرا تشکیل می دهند بدین ترتیب راسل «قدرت طلبی» را محرک ، زیربنا و اساس و محور هر حرکت اجتماعی می داند . که تنها می توان با تبیین «قدرت» نه این یا آن شکل از آن به قوانین علم حرکات جامعه دست یافت در همین راستا او می گوید : «برای کشف این قوانین لازم است که نخست اشکال مختلف قدرت را طبقه بندی کنیم و سپس به مطالعه نمونه های تاریخی مهمی بپردازیم که نشان می دهند چگونه سازمانها و افراد بر زندگی مردمان تسلط یافته اند . بدین ترتیب برتراندراسل به نوعی قدرت راه امکانات و توانمندی می داند اومی نویسد : «قدرت را می توان به معنای پدید آوردن آثار مطلوب تعریف کرد . به این ترتیب قدرت مفهومی است کمی .»
وی عطف به قیاس فیزیکی «قدرت» هم مانند انرژی دائماً در جریان تغییر شکلهای اجباری از حالتی به حالت دیگری دارند و می افزاید : تلاش در جهت شناخت «قدرت بنیادی» و اصرار در جهت توجیه اینگونه قدرت در مکاتب اجتماعی و فلسفی موجبات بروز انحراف در مطالعات تاریخی را فراهم آورده است .»
اینگونه به نظر می رسد که وی سعی دارد از یک سو با تأکید بر قدرت به عنوان پدید آورنده آثار مطلوب» و از سوی دیگر با تشبیه آن به مفهوم انرژی در فیزیک از «قدرت» به عنوان کمیت قابل سنجش نام برد و تبع آن از انگیزه قدرت طلبی نیز به عنوان یک کمیت قابل سنجش استفاده نماید . (تبیینی نوین از مفهوم قدرت (مطهرنیا صفحه 68)
کارل مارکس
از دیدگاه مارکس قدرت پدیده ای است که در ارتباطات میان طبقه ای تجلی پیدا می کند . به عبارت دیگر به ظاهر در فلسفه مارکس برعکس دیدگاه راسل قدرت یک پدیده کمیت پذیر نیست و همان مفهوم «ارتباطی» را داراست که در آن عناصر جبار و زور نیز وجود دارد . به نظر وی رابطه سلطه آمیز اجباری و زوری طبقه دارنده سرمایه ابزار و وسایل تولید ، منبع قدرت می باشند به عقیده مارکس عامل ثبات و دوام «نسبی» قدرت همانا دگرگونی همیشگی ابزار تولید و روابط مشخصه آن است «بورژوازی نمی تواند بدون آنکه ابزار تولید و بنابراین روابط تولیدی و در نتیجه مجموعه شرایط تولیدی را سراپا دگرگون کند به هستی خویش ادامه دهد .»
از طرفی دیگر وی افزایش دلایل تولید و در نتیجه افزایش تعداد کارگران و میزان فقر آنها را عامل فروپاشی) قدرت می داند پس به عقیده مارکس باید تعریف قدرت را کنترل طبقه زحمتکش توسط طبقه دارنده سرمایه دانست) و آنرا در رابطه میان طبقه دارنده عوامل تولید و طبقه فاقد این عوامل جستجو کرد. (تبیینی نوین از مفهوم قدرت ، مطهرنیا ، صفحه 73)
ماکس و بر
جامعه شناسی ماکس و بررا باید «جامعه شناسی سلطه» نامید و بر سیاست را اعم از دوست دانسته آنرا فعالیت عمومی انسان شمار می آورد . به عقیده وی تاریخ مشحون از رفتارهای سیاسی است که در مکانها و زمانهای گوناگون مبانی و اصول متفاوتی داشته و نهادهای بسیار متنوعی را بوجود آورده است . سیاست را نباید با دولت که یکی از تظاهرات تاریخی سیاست و دقیقاً مهمی از آن با جنبش عقلانی شدن تمدن جدید متناظر است اشتباه کرد . در طول تاریخ واحدهای سیاسی سوای دولت وجود داشته است . از دولت شهر تا امپراطوری بنابراین حتی اگر امروزه فعالیت سیاسی یا فعالیت نمونه ای از آن به فعالیت دولتی محدود گردد سیاست قدیم تر از دولت است به نظر و بر دولت عبارت از ساخت یا گروه بندی سیاسی است که به موفقیت انحصار فشارهای فیزیکی مشروع را در اختیار دارد این خصلت نوعی آن است و صفات دیگری نیز به آن اضافه می شود .
در جامعه شناسی و بر وجود سه مرحله را در روند «سیاست» یا «سیاسی شدن» می توان درک نمود .» در وهله نخست فعالیت سیاسی بوسیله جریان داشتن در درون یک سرزمین معین شناخته می شود ضرورتی نیست که مرزهای سرزمین دقیقاً مشخص بوده باشد ممکن است متغیر باشند اما بدون وجود سرزمین که به گروه هویت می دهد نمی توان از گروه سیاسی دم زد . نتیجه مترتب بر آن جدایی بارز میان درون و بیرون است این که صورت مراتب درونی با صورت روابط بیرونی چگونه باشد مهم نیست این جدایی ذاتی مفهوم سرزمین است . در وهله دوم کسانی که در درون مرزهای این گروه بندی سیاسی سکونت دارند رفتاری اختیار می کنند که به طرز معناداری به اقتضای این سرزمین و مردم آن جهت می گیرد . در این معنی رفتار هر یک از آنان بوسیله اقتداری که مأمور برقراری نظم است و احیاناً بوسیله امکان استفاده از فشار و ضرورت دفاع از موقعیت فردی شان مشروط شده است در عین حال اعضای گروه سیاسی در آن به موقعیتهای ویژه ای دست می یابد که امکانات نوینی برای فعالیتشان به طور کلی عرضه می کنند . در وهله سوم ابزار سیاست «زور» است و احتمالاً «خشونت» البته گروههای سیاسی برای آنکه وظایف خود را به نحوه مطلوبی انجام دهند از وسایل دیگری استفاده می کنند اما در صورت مؤثر واقع نشدن وسایل دیگر زور حربه نهایی است زور وسیله اختصاصی گروه سیاسی است . از این تبیینات نتیجه می شود که سلطه در مرکز سیاست» است و گروه بندی سیاسی قبل از هر چیز یک گروه بندی سلطه است . بنابراین می توان سیاست را چنین تعریف کرد فعالیتی که برای اقتدار مستقر در یک سرزمین خواهان تسلط با امکان استفاده در صورت نیاز از زور و خشونت است خواه برای حفظ نظم درونی و مواهبی که بر آن مترتب است خواه برای دفاع از جماعت در برابر تهدیدهای خارجی کوتاه سخن آنکه فعالیت سیاسی عبارت است از فعل و انفعال دائمی در تشکیل توسعه ایجاد تنگنا جابه جا کردن یا زیروروکردن روابط تسلط
بنابراین به عقیده ماکس و بر «قدرت شانس بر کرسی نشاندن اراده خود به رغم مقاومت در برابر آن و بدون توجه به مبنی و اساس این در چهارچوب یک رابطه متقابل اجتماعی است»
بدین ترتیب سلطه مظهر عینی و ملموس قدرت است و بر قدرت را چنان شانسی که یک فرد در بطن روابط اجتماعی بدست آورده و بوسیله آن موفق میشود خواست شخصی اش را در برابر مقاومت دیگران به کرسی بنشاند تعریف می کند و سلطه را چونان شانس روبرو شدن با اشخاص در درون روابط اجتماعی که آمادگی اطاعت از امری را که به آنان داده نمی شود داشته باشند .
نه قدرت و نه سلطه تنها ویژه سیاست نیستند زیرا موقعیت ها یا ضرورتهای دیگر (اقتصادی ـ تربیتی) هم وجود دارند که در آنجا نیز انسان لازم می بیند ارادهاش را به کرسی بنشاند
آنها «قدرت و سلطه» وقتی خصلت سیاسی پیدا کردند که اراده به طرز معناداری به تبع یک گروه سرزمینی به منظور تحقق هدفی که تنها به سمت هستی این گروه با معنی است جهت گیری می کند .
وبر نیز مانند دیگر اندیشمندان علم اجتماع ، قدرت را زاییده جمع و اجتماع می داند که عناصر اجبار ، قهر و زور در آن وجود دارد . اما آنچه و بر بیشتر روی آن تأکید می ورزد عناصر جبر ، قهر یا به عبارت وسیع آن «سلطه» است . «قدرت»در دیدگاه وی عبارت می باشد از «تحمیل اراده یا سلطه فرد یا گروهی بر رفتار جمع دیگر» وی محور اساسی «قدرت» را سلطه دانسته نهایت آن «سلطه» را نیز همان تحمیل اراده یک فرد بر اجتماع می داند . نکته دیگری که در اندیشه ماکس و برمهم است عمومیت دادن قدرت و سلطه بر موضوع های دیگر مانند اقتصاد می باشد . بدین معنی وی مفهوم قدرت را تنها در سیاست محدود ندانست بلکه آنرا لازمه موقعیت ها یا ضرورتهای دیگری مانند (اقتصادی ـ تربیتی) نیز می داند که در آنها نیز انسان می خواهد اراده اش را بر کرسی بنشاند . جامعه شناسی وبر برای قدرت و سلطه در محدوده سیاست کارکرد وسیعتری نسبت به حوزه های دیگر قائل است و معتقد می باشد که قدرت و سلطه آنگه خصلت سیاسی پیدا می کند که اراده به طرز معنی داری به تبع یک گروه سرزمینی و به منظور تحقق هدفی که تنها به سبب هستی این گروه با معنی است جهت گیری کند به همین دلیل است که در تعریف سیاست می گوید : «فعالیتی که برای اقتدار مستقر در یک سرزمین خواهان حق تسلط با امکان استفاده در صورت نیاز از زور و خشونت است خواه برای حفظ نظم درونی و مواهبی که بر آن مترتب است خواه برای دفاع از جماعت در برابر تهدیدهای خارجی». ماکس وبر معتقد است که در بطن هر سلطه سیاسی رابطه بنیادی فرماندهی و فرمانبری وجود دار تا وقتی که اوامر اطاعت می شود شخص صاحب سلطه دارای اقتدار است . دلایل اطاعت افراد در این پدیده اجماعی ـ سیاسی مهم نیست چه باشد (ترس ، احترام ، سنت و . . . ) زیرا هیچ فرقی را در حاصل امر بوجود نمی آورد در اینجا عقیده وی با نظر دوگی و پیرامون تز «رابطه ای بودن قدرت» کاملاً منطبق گردد . هرچند که وبر نیز به سان آرنت یا تاکلوت پارلنز مارکس و دیگران بر این موضوع تصریح ندارد اما بحث شانس به کرسی نشاندن اراده یا تحمیل آن در برآوردن خواسته ها و رابطه بنیادی فرماندهی و فرمانبری حاکی از این مطلب است . ماکس وبر معتقد بود که رابطه رهبری واطاعت موجب می شود که هر سلطه ای توسط یک شمار اندک اقلیتی که برخلاف یا بهمان شیوه نظرهایش را بر اکثریت تحمیل می کند اعمال گردد حکومت همه بر همه و حتی حکومت اکثریت ممکن است هیئت رهبری را تعویض کند . اما مانع از آن نمی شود که همیشه یک اقلیت تصمیم گیرنده باشند و به مقتضای نظرهایشان سیاست کلی گروه را هدایت کنند . (تبینی نوین از مفهوم قدرت ، مطهرنیا ، صفحه 74)
چایلد :
چیلد نیز با یک تقلیل مفهومی قدرت را کشف بزرگ بشر می داند و میگوید : بالاخره پدیده جنگ به کشف بزرگی نیز انجامید و آن این است که انسان را هم چون حیوان می تواند زیرفرمان آورد و دشمن مغلوب را به جای کشتن میتوان اسیر کرد . در قبال بازپس گرداندن زندگی ، به کارش واداشت . پس از این کشف است که قدرت به عنوان یک پدیده اجتماعی و مستقل وارد فعل و انفعال اجتماعی گردید . (مقاله اقتدار در اسلام ، شجاعی زند)
مهدی مطهرنیا
مهدی مطهرنیا نویسنده کتاب تبیین نوین از قدرت در سیاست و روابط بین الملل ، پس از آوردن و بررسی تعاریف و نظریات گوناگون اندیشمندانی چون مارکس ـ راسل و ماکس وبر . در باب قدرت ، تعاریف آنان را از مفهوم قدرت جامع و مانع نداسته و خود به تعریف جدیدی از قدرت مبادرت می ورزد به نظر وی سلطه میان رهبران و رهروان ، زور ، انرژی ، توان ، امثالهم مواردی است که قدرت در برگیرنده اینهاست ولی در معنای دقیق ، هیچ کدام از اینها نیست . وی میگوید : زور ، انرژی ، توان و عوامل اقتصادی ، سیاسی ، نظامی ،جغرافیایی به همراه ایدئولوژی تجلی «قدرت» هستند نه به معنای اخص کلمه ، بلکه در معنای عام آن ، پیوسته بیرونی قدرت هستند که به جهت تجلی بارز و آشکاری که دارند «قدرت» نام یافته اند ، چنانچه مولکول پیوسته بیرونی اتم و اتم پوسته بیرونی نوترون ، پروتون و الکترون می باشد ، هسته مرکزی این پوسته باید در کنه تعاریف، نظریات و آنچه که به اصطلاح از آنها به عنوان عناصر یا عوامل قدرت یاد می شود جستجو کرد . و آن «حرکت آفرینی» یا «تولید حرکت»در ذات یا هسته مرکزی اینها می باشد .