فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:39
فهرست مطالب:
چکیده 2
مقدمه 3
نظام خبره و هوشمند چیست؟ 7
ارتباط نظری میان نظامهای خبره و هوشمند و فرایند بازیابی اطلاعات 11
کاربردهای عینی نظامهای خبره و هوشمند در بازیابی اطلاعات 23
پردازش هوشمند متن 28
کاربردهای دیگر در بازیابی اطلاعات 33
نتیجه گیری 34
مآخذ 37
چکیده:
با وجود مطالعات نظری نسبتا زیادی که در زمینه استفاده از نظامهای خبره و هوشمند در بازیابی اطلاعات صورت گرفته، اما به طور نسبی نظامهای بازیابی اندکی را میتوان مشاهده کرد که در آنها از قابلیتهای نظامهای خبره و هوش مصنوعی استفاده شده باشد. به تعبیر دیگر، در اغلب اینگونه نظامها، استفاده از الگوهای سنتی بازیابی اطلاعات نظیر منطق بولی قابل مشاهده است. بررسی متون مرتبط نشان میدهد که اغلب پیشرفتها در این زمینه مرتبط با مفاهیم پردازش هوشمند متن، واسطهای هوشمند و عاملهای هوشمند بوده است. این مقاله سعی دارد به طور نظری میان اهداف مورد انتظار از نظامهای خبره و هوشمند و فرایند بازیابی اطلاعات ارتباط برقرار کند. در نهایت، با رویکردی کاربرمدار این موضوع مورد تاکید قرار میگیرد که ماهیت برخی فرایندها در بازیابی اطلاعات مرتبط با نیاز اطلاعاتی واقعی کاربر به گونهای پیچیده است که به دشواری میتوان نظامهای خبره و هوش مصنوعی را به طور کامل جایگزین آن کرد.
مقدمه
مقالات و متون متعددی در مورد مفهوم و کاربردهای نظامهای خبره و هوش مصنوعی نوشته شده است. با این حال، جستجو در ویرایش پیوسته (2004) پایگاه چکیده مقالات کتابداری و اطلاعرسانی (لیزا) نشان داد که به طور نسبی مقالات اندکی در خصوص کاربردهای عینی نظامهای خبره و هوشمند در بازیابی اطلاعات نوشته شده است. هدف مقاله حاضر، پاسخگویی به این سؤال است که آیا نظامهای خبره و هوش مصنوعی (هوشمند) را میتوان در نظامهای بازیابی اطلاعات مورد استفاده قرار داد و اگر چنین است کاربرد عینی آنها در اینگونه نظامها چگونه است. مروری بر تحقیقات انجام شده در حوزه کتابداری و اطلاع رسانی در این زمینه نشان میدهد که ابهامهایی در خصوص کاربردهای عینی فنآوریهای خبره و هوش مصنوعی در بازیابی اطلاعات مشاهده میشود. چه بسا، یکی از دلایل این امر انتشار متون و مقالاتی است که بیشتر بر جنبههای نظری تاکید داشتهاند. این موضوع توسط لنکستر و وارنر در کتاب’ کاربرد فناوریهای هوشمند در خدمات کتابداری و اطلاعرسانی’ برجسته شده است (لنکستر و وارنر، 2001، ص1). در واقع، این ابهام وجود دارد که آیا نظامهای مورد بحث در اینگونه متون و مقالات، به طور عینی به مرحله بهره برداری رسیدهاند و در پایگاههای اطلاعاتی حاوی انواع مختلفی از اطلاعات، برروی دیسک فشرده یا شبکههای پیوسته، مورد استفاده قرارگرفتهاند، یا اینکه تنها ساختار و عملکردهای آنها به طور نظری مورد بحث قرارگرفته است، یا در بهترین شکل، در قالب پیش نمون ارائه شدهاند. از طریق جدول 1 میتوان دیدگاهی کلان نسبت به مقالات مرتبط منتشر شده در مجلات حوزه کتابداری و اطلاعرسانی که در پایگاه لیزا نمایه شدهاند بدست آورد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:33
فهرست مطالب:
مقدمه
• خواجه نظام الملک از کودکی تا وزارت سلجوقیان
• ملکشاه و خواجه نظام الملک
• خدمات اجتماعی و فرهنگی خواجه نظام الملک
منبع:
مقدمه :
در تاریخ اندیشههای سیاسی، رسم بر این است که پژوهشگران ابتدا اندیشههای یونانی را کاوش میکنند، دیدگاه افلاطون و ارسطو را بررسی میکنند و به عنوان ریشهی مکتبهای سیاسی به آن مینگرند. اما خواجه نظام الملک طوسى پیرو هیچ مکتب سیاسی که از یونان و روم باستان به ارمغان آورده باشند، نبود. اگر گفتههای خواجه و خط مشی او را در مدت نزدیک به سی سال وزارت در دستگاه سلجوقیان بررسی کنیم، چیزی جز گسترش عدالت اجتماعی، مبارزه با ستم و تشویق به نشر علم نمیبینیم.
در کتاب سیاست نامه، در همه داستان های تاریخی که برای عبرت آموزی آورده است، با هدف روشن کردن نتیجه عدالت خواهی و عواقب شوم ظلم و ستم در جوامع مختلف را برای ملکشاه سلجوقی به زبان ساده بازگو مى کند. اگر بخواهیم برای او در سیاست نامه «فلسفه تاریخ» بسازیم، مى توانیم آشکارا بگوییم که بر طبق نوشته های او مى توان ادعا کرد که: طبق قوانین و سنت هایی که عدالت را توصیه مى کند و عدالت به این معنی است که هر کس در جایگاه خود قرار گیرد، باید در فرآیند تاریخ، عدالت خواهان حاکم باشند. به همین انگیزه ابتدا بعد از بررسی تاریخ خطه خراسان و شهر طوس، زندگینامه خواجه طوس را در قالب جریانات سیاسی دوره زندگى اش بررسی کرده و سپس با آوردن نکته هایی از کتاب سیاست نامه به اندیشه های او آگاهی پیدا مى کنیم و در آخر کلام، به خدمات فرهنگی او اشاره مى کنیم.
خواجه نظام الملک طوسی پسر خواجه ابوالحسن علی بن اسحاق بود که در قریه نوغان از شهر طوس به تاریخ جمعه پانزدهم ذى القعده سال ۴۰۸ ه.ق (۱۰۱۷ م) متولد شد. طوس از شهرهای عمده و فرهنگ خیز خراسان بود. خراسان (خورآیان) (مشرق) یعنی سرزمینی که از آن «خورآسد» یعنی خورشید طلوع کند. به خراسان سرزمین خورشید طالع نیز گفته اند. خراسان سرزمین بزرگی بود که بین آمودریا (جیحون) تا کوه های هندوکش در افغانستان امتداد داشته است. خراسان کنونی تنها قسمتی از آن خراسان بزرگ است.شهرهای عمده این منطقه عبارت بودند از مرو، هرات، بلخ، نیشابور و بالاخره شهر طوس که از شهرهای باستانی خراسان محسوب مى شود. وسعت شهر طوس به قدری بوده است که دربردارنده مناطقی چون طابررن، سناباد، نوغان، رادکان و بسیاری از قراء دیگر بوده که بر اثر حمله مغول نابود شده اند. زمانی که حضرت رضا(ع) به شهادت رسید مدفن مطهر آن حضرت در سناباد، هسته مرکزی شهر مقدس مشهد شد. به عبارت دیگر طوس در ۲۵ کیلومتری شمال غربی مشهد کنونی قرار دارد و سابقاً جزیی از طوس بود. شهر طوس از نظر علمی و ادبی سابقه بسیار روشنی دارد. شعرا، ادبا، دانشمندان، فقها و فلاسفه بزرگ از آن برخاسته اند، که در طول تاریخ پرتحول ایران بعد از اسلام، همواره پاسدار فرهنگ ایران بوده اند. کسانی مانند دقیقی طوسی، اسدی طوسی، حکیم ابوالقاسم فردوسی، محمد غزالی طوسی، احمد غزالی طوسی، محمدبن حسن طوسی ملقب به شیخ الطائفه و بالاخره خواجه نظام الملک است که ابتدا در دستگاه غزنویان مشاغل مختلف دیوانی داشت و بعد از چیرگی ترکان سلجوقی بر ایران در دربار آلپ ارسلان و ملکشاه شغل وزارت یافت و توانست با تدبیر خویش سلجوقیان را به سمت و سویی که خود مصلحت مى دانست هدایت نماید. در ۳۸۷ سال بعد یعنی در ۷۹۵ ه.ق (۱۲۰۰ م) مرد دانشمند و سیاست پیشه ای چون خواجه نصیرالدین طوسی در این دیار پا به عرصه وجود گذاشت که توانست هلاگوخان مغول را مطابق خواسته خویش راهنمایی کند و از خون ریزی و تخریب بیش از حد مغولان از آثار فرهنگی جلوگیری نماید. خواجه نظام الملک طوسی و خواجه نصیرطوسی در زمینه وزارت و مشاورت با پادشاهان ترک نژاد و مغول به قدری مهارت داشتند که این نکته را در تاریخ ایران به عنوان یک اصل و حقیقت تاریخی گنجانیدند که امپراتوران ترک نژاد و خان های مغول شمشیرزنان شجاع و پرصلابت بوده و جهانگیری و گشودن سرزمین های دیگر برای آنها بسیار آسان بود. اما قادر به جهانداری و اداره ممالک مفتوحه نبودند مگر با راهنمایی وزرای ایرانى. این وزرا آنقدر در تغییر طرز تفکر پادشاهان مهارت به خرج دادند تا به آن حد که آنان را مشوق فرهنگ و پاسدار زبان و ادب فارسی و حتی دین اسلام کردند. ادیبان و سخنوران خراسانی در دورافتاده ترین روستاهای خراسان بزرگ به ویژه طوس در این جریان تاریخی سهم بزرگ و قابل توجهی داشتند، چون به وسیله وزرای ایرانی به دربارها راه یافتند. آنان با سرودن اشعار نغز، ترکان را شیفته زبان فارسی کردند. رونق نظم و نثر فارسی به وسیله پادشاهان ترک به حدی رسید که در زمینه رجزخوانی در جنگ ها نیز از اشعار فارسی و شعرای پارسى گوی سود مى جستند که نمونه ای از آن را در این متن مى آوریم. در سال ۵۴۲ ه.ق سلطان سنجر سلجوقی برای سرکوب اتسز خوارزمشاه قصد خوارزم کرد و قریه هزار سف را دو ماه محاصره کرد. در این سفر جنگی انوری در خدمت سنجر بود و رشید وطواط شاعر پارسى گوی اهل بلخ و فارغ التحصیل نظامیه بلخ در خدمت اتسز به سر مى برد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:35
فهرست مطالب:
مقدمه ۴
این بررسى مختصر شامل چهار قسمت است ۴
بررسى مختصر معرفتشناسى عمومى و حقوقى غرب ۵
معرفتشناسى عمومى و حقوقى اسلام ۱۳
سیر تاریخى حجیت عقل در نظام حقوقى و سیاسى شیعه ۱۹
علماى شیعه را در رابطه با حجیت عقل مىتوان به سه گروه مختلف تقسیم نمود ۲۶
پىنوشتها ۳۳
مقدمه
این بررسى مختصر شامل چهار قسمت است:
الف - تجزیه و تحلیل معرفتشناسى عمومى غرب، علل وجود تضاد در آن و بررسى بعضى علل. در نتیجه این معرفتشناسى، نظامهاى حقوقى و قانونگذارى غربى بهسوى عقلگرایى غیردینى و درنتیجه، ضد دینى حرکت کرد که منتهى به شناختخواست فرد (لیبرالیسم حقوقى) بهعنوان تنها منبع حقوق شد. از آنجا که مسیحیت در غرب تا حد تنها «ایمان عاطفى» کاهش یافته و دیگر داراى نظام حقوقى مستقل قابل اجرا نیست، در این بخش از بررسى مقایسهاى، تنها معرفتشناسى عمومى غرب - نه مسیحیت - که طبعا متاثر از فرهنگ مسیحیتبوده، مورد توجه قرار گرفتهاست.
ب - در قسمت دوم، معرفتشناسى عمومى اسلام بهاختصار بررسى شده است.
ج - در بخش سوم معرفتشناسى حقوق اسلام، یا علم اصول که بهترین منعکس کننده دیدگاه معرفتشناسانه عمومى اسلام است، مورد بحث قرار گرفتهاست.
د - در آخرین بخش، رشد اصول فقه، مخصوصا قبول حجیت عقل و قاعده تلازم عقل و شرع بررسى شده است. در این قسمت مخصوصا نقش شیخ مرتضى انصارى در تعمیق و گسترش علم اصول فقه و جنبه عقلانى آن مورد توجه قرار گرفته که این قسمت مختصرتر بررسى شدهاست. ما در این گفتار در صدد آن نیستیم که مکررا از نقش بارز شیخ مرتضى انصارى در رشد عقلگرایى در اسلام، محدوده عقل در معرفتشناسى حقوقى اسلام، حجیت عقل، قاعده تلازم وادله عقلیه بطور سطحى یاد کنیم; بلکه کوشیدهایم ابتدا جریان رشد عقلگرایى، سپس عقلگرایى اسلامى - که کاملا متفاوت با نوع غربى آن است - و بعد از آن، رشد علم اصول بهعنوان نتیجه عقلگرایى اسلامى، و در آخر، حجیت عقل و قاعده تلازم را بهعنوان منعکسکننده کاربرد عقل در علم اصول و در این مسیر موضع شیخ انصارى را نشان دهیم. لازماستیادآورى شود که مآخذى که در این نوشتار آمده منابع متناسبى براى بررسى بیشتر چهار مطلب فوق است; مخصوصا کتاب «عصر تفکر» نوشته توماس پین براى بخش اول; «مناهج البحث»، «توفیق الطویل» و «الدین و الفلسفه» نوشته على سامى الشار براى بخش دوم و «رابطه دین و فلسفه» نوشته ابوالفضل عزتى براى بخش سوم و چهارم.
بررسى مختصر معرفتشناسى عمومى و حقوقى غرب
از آنجایى که فقه تعریف شده استبه: «العلم بالاحکام الشرعیه الفرعیة عن ادلتها التفصیلیه» و علم اصول تعریف شدهاستبه: علمى که در آن ادله تفصیلیه فقه مورد بررسى و کاوش قرار مىگیرد; بنابراین، علم اصول فقه در اصطلاح روز عبارتاست از عرفتشناسى علم فقه (اپیستمولوژى).
شناخت معرفتشناسى فقه (علم اصول) در حد وسیعى مربوط استبه شناخت دیدگاه معرفتشناسانه عمومى اسلامى. براى این کار لازم استیک بررسى تطبیقى مختصر از معرفتشناسى غربى و اسلامى صورتگیرد.
معرفتشناسى حاضر در غرب اعتبار و ارزش خود را بر تضاد، رودررویى، دوگانگى و چندگانگى بین ماده و معنا در فلسفه یونان استوار کردهاست. این دوگانگى و تضاد بعدا به معرفتشناسى التقاطى یهودیت - مسیحیت غرب راه یافت. رشد علم و هنر براساس این دیدگاه التقاطى با خود تضاد بین سیاست و دین، عقل و دین، و در حقوق، تضاد بین خواست مردم (دموکراسى) و اخلاق را به همراه داشت.
مسیحیت پس از استقرار در اروپاى غربى شکل کاتولیکى به خود گرفت. مسیحیت از نظر تبلیغى بودن، شبیه اسلام و ازنظر معتقدبودن به استقرار حکومت، شبیه اسلام شیعى است (حکومت واقعى - حکومتحقیقى). مسیحیت کاتولیکى با در دست گرفتن قدرت، یک امپریالیسم کاتولیکى تاسیس کرد. جنگهاى صلیبى، دو عکسالعمل در این جریان موجودند: از درون پروستانیسم و از بیرون سکولاریسم.
مسیحیت تحریف شده غربى نمىتوانست معقولیت را بپذیرد و بنابراین رسما مرکز ایمان را قلب قرار داد، نه عقل و از اینجا تضاد بین عقل و دین و ایمان در داخل مسیحیت غربى قوت گرفت. از آنجا که عقلانیت نمىتوانست در چهارچوب مسیحیت تحقق پذیرد مجبور شد در خارج از آن گسترش یابد و عقلانیت رسما رودرروى مسیحیت قرار گرفت. تضاد بین دین و عقل در غرب حتى علىرغم آشنایى با این رشد متوقف نشد. البته این تضاد در بعضى مکاتب کلامى، مانند اشاعره و بعضى مکاتب مانند حنبلى و بطور اخص نوع وهابى آن نیز بهوجود آمد.
ولى اصول فقه در اسلام، حتى در مکاتب اهل سنتبویژه در مکتب فقه اصولى شیعه، هرگز دوگانگى عقل و ایمان را نپذیرفتهاست. با این ترتیب در حالىکه جنبه عقلانى در غرب ضرورتا تنها در خارج دین و حتى در برابر دین به رشد خود ادامه داد عقلگرایى در اسلام در متن دین و در درون دین گسترش یافت. عقلگرایان واقعى در تاریخ فلسفه اسلام همان علماى دینى و بیشتر فقهاى اصولى بودند درحالىکه عقلگرایان در غرب، مخالفان مسیحیتبودند و اصلا اعتبار خود را در مخالفتبا آن کسب کردند.
با این ترتیب چون عقلگرایى نمىتوانست در درون مسیحیت عاطفى غربى رشد یابد، در خارج و حتى در برابر آن گسترش یافت. دشوارى مهم در این رابطه مقایسهاى است که غرب بین اسلام و مسیحیت مىکند و بنابراین تصور مىکند که عقلانیتباید در برابر اسلام رشد یابد و بهاین جهت تصور مىکنند که حکومت مردمى و حقوق بشر در اسلام نیز باید در برابر دین اسلام رشد کند.
در دوران رنسانس و روشنفکرى این تضاد عمومى منتهى به تجزیه دین از سیاست; یا کلیسا و دولتشد. رشد عقلگرائى، یا تحت تاثیر ماوراءالطبیعه امانوئل کانت، (Kantian Medolplusics) تحت تاثیر واقعگرایى منطقى دکارت و مکانیک نیوتونى و راهیافتن آنها به علوم طبیعى، اجتماعى، سیاسى و حقوق، به تضاد و تجزیه فوق و جدایى حقوق از اخلاق، مردم و حقوق، عقل و دین، دین و سیاست کمک فراوان کرد. درنتیجه در حقوق، تحول وسیعى بهوجود آمد که موجب پیدایش مکاتب متعدد حقوقى جدید شد. تکامل طبیعى داروینى به دنبال خود نظریه تکامل علوم اجتماعى داروینى را بهوجود آورد و درنتیجه حقوق نیز در محدوده علومى که دستخوش تحول، تکامل، تنوع و تنازع بقا مىباشند قرار گرفت و ثبات سنتى خود را از دست داد.
عقلگرایى و راسینالیسم با این بار ویژه بر اخلاق و معیارهاى اخلاقى پیروز شد و فلسفه اخلاق در این کنکاش، ارزش و استقلال خود را از دست داد. انقلاب صنعتى و انقلابهاى دیگر پیرو آن بهاین جریان کمک کرد. نظریهها و مکاتب حقوق طبیعى، حقوق مثبت، حقوق براساس مبانى اجتماعى، حقوق براساس مبانى اقتصادى، حقوق براساس رویه قضائى، حقوق حقوقدانان، حقوق دموکراتیک مردمى و غیره بهوجود آمدند که زیربناى همه اینها استقلال حقوق از دین و از ارزشهاى معنوى بود که در کل، همه نتیجه تضاد و دوگانگى اصلى در معرفتشناسى غربى یونانى بود. (1) تضاد، دوگانگى و چندگانگى ماده و معنا در معرفتشناسى عمومى غرب براساس تفکر یونانى بهوجود آمده بود. عواملى مانند; تضعیف فرهنگ سنتى یهودیت - مسیحیت در غرب و در راهگذر انقلاب فکرى رنسانس، راسینالیسم، انقلاب صنعتى، تفکرات داروینى و حرکت نظریه تکامل طبیعى داروینى بهسوى تکامل اجتماعى داروینى و تجزیه رسمى کلیسا از دولت، سیاست از دین و اخلاق از حقوق، و راه یافت نظریات به علوم سیاسى و حقوقى و پیدایش، رشد و گسترش دموکراسى یا اصالت مردم در هر چیز و از جمله در حقوق، سبب شد که حقوق، کاملا دراختیار مردم و جامعه قرار گیرد و درنتیجه حقوق عبارت شد از آنچه تنها بهوسیله مردم از طریق همهپرسى، قوانین اساسى، مصوبات پارلمانها و غیره وضع و ساخته مىشود و رابطه بین حقوق و اخلاق و طبعا دین کاملا غیرضرورى و حتى غیرمنطقى شد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:28
فهرست مطالب:
مقدمه 2
روش اجرا 2
نتایج 2
نتیجه گیری 2
Abstract 3
مقدمه 5
روش اجرا: 6
نتایج 10
نمودار شماره 1 11
پیوست ها 12
بحث 14
در این مطالعه مشخص گردید: 15
نتیجه گیری: 17
منابع 19
نمودار شماره 1: توزیع فراوانی مطلق مراجعه 677 بیمار به اورژانس برحسب ساعت 20
نمودار شماره 2: توزیع فراوانی نسبی انجام همراه با تاخیر درخواست نوار قلب (بیشتر از 5 دقیقه) برحسب ساعت درخواست 21
نمودار شماره 3: توزیع فراوانی نسبی انجام همراه با تاخیر درخواست عکس (بیشتر از 20 دقیقه) برحسب ساعت درخواست 22
نمودار شماره 4: توزیع فراوانی نسبی انجام همراه با تاخیر درخواست آزمایش (بیشتر از 120 دقیقه) برحسب ساعت درخواست 23
نمودار شماره 5: توزیع فراوانی نسبی انجام همراه با تاخیر درخواست مشاوره تخصصی (بیشتر از 30 دقیقه) برحسب ساعت درخواست 24
نمودار شماره 6: توزیع فراوانی نسبی نظر بیماران درخصوص مراجعه مجدد 25
نمودار شماره 4: توزیع فراوانی نسبی انجام همراه با تاخیر درخواست آزمایش نمودار شماره 7: توزیع فراوانی نسبی وضعیت بهبودی بیماران 26
جدول شماره 1: نتایج شاخصهای اندازه¬گیری شده در تابستان سال 1382 در بیمارستان ضیائیان 14
چکیده:
نقش مهم بخش بهداشت و درمان در ارتقا شاخصهای مختلف اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشورها، سازمانهای درگیر در این امر را بر این داشته است که با بازنگری اساسی در شیوه¬های مدیریت سلامت، بیش از پیش در جهت اجرای کارآمدترین روشها در بکارگیری منابع محدود موجود و تامین سلامت آحاد جامعه مصمم گردند. امروزه سازمانهای بین المللی که در جهت ارتقا سلامت کلیه کشورهای جهان فعالیت میکنند (همچون سازمان بهداشت جهانی و بانک جهانی) معتقدند آنچه که بیشتر از همه بهداشت کشورهای در حال توسعه را تهدید میکند اشکالاتی است که در مدیریت منابع وجود دارد تا کمبود بودجه های بهداشتی درمانی. در این میان باید توجه داشت که مهمترین مولفه¬های مدیریت منابع سازمانی، آنهایی هستند که به نحوی با سرمایه¬های انسانی مرتبط میشود. امروزه بخوبی نشان داده شده است که مهمترین سرمایه و بزرگترین عامل موفقیت در هر سازمان نیروی انسانی با انگیزه، کارآزموده و پرتوانی است که در خدمت دارد. به دلائل مختلف در سازمانهایی که جنبه خدماتی دارند، از جمله آنهایی که خدمات بهداشتی و درمانی ارائه می¬دهند، این سرمایه¬ها اهمیتی مضاعف پبدا می¬کنند. بعنوان مثال می¬توان گفت در اینگونه سازمان¬ها بسیاری از عوامل جانبی (همچون کیفیت مواد اولیه) وجود ندارند که در کیفیت محصول نهایی تاثیرگذار باشند و عمده ترین عامل تعیین کننده در این زمینه کارکرد کارکنان آن است. این مسانل باعث شده است که در سالهای اخیر رویکردهای متفاوت مدیریت سازمانی و بخصوص مدیریت منابع انسانی مورد توجه قرار گیرید. مدیریت مبتنی بر عملکرد یکی از این رویکردها می¬باشد (1,2,3) که به دلیل برخی خصوصیات منحصر به فرد آن بعنوان کانون مطالعات و بررسیهای جدید علمی مطرح شده و آنرا از دیگر شیوه¬های مدیریتی متمایز کند.
وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی نیز در راستای اهداف تبیین شده در برنامه پنج ساله سوم توسعه دولت جمهوری اسلامی ایران (با تاکید بر افزایش بهره¬وری نیروی انسانی و استقرار شاخص¬های کیفیت کاری بجای معیارهای کمی) نهادینه کردن این روش مدیریتی در دستور کار خود قرار داده است. انتخاب بخش اورژانس بیمارستان ضییائیان به عنوان یک سایت پیش آزمایی برای استقرار این نظام در نظر گرقته شده است.
روش اجرا:
مراحل اجرای طرح استقرار نظام مدیریت مبتنی بر علمکرد در اورژانس بیمارستان ضیاییان از اصول کلی استقرار این نظام تبعیت میکند (4) که شامل گامها 6 گانه است:
1) تعیین رسالت و اهداف سازمان، 2) نظام یکپارچه سنجش عملکرد:
3) پاسخگویی در مقابل عملکرد، 4) جمع¬آوری داده های عملکرد، 5) تحلیل، بررسی و گزارش¬دهی داده¬ها عملکرد، 6) استفاده از اطلاعات عملکرد در بهبود سازمان.
در ابتدا اعضای تیم/کمیته¬های مربوط به فازهای طرح (کمیته راهبری) انتخاب شدند. این افراد شامل مدیر بیمارستان، یک نفر به عنوان نماینده معاونت توسعه وزارت متبوع، سوپروایز اورژانس، مترون بیمارستان، مسئول خدمات و اعضای تیم پروژه. سپس مرحله بعدی با برگزاری جلسات متعدد و نیز تهیه و توزیع کتابچه راهنمای اجرایی و پمفلتهای آموزشی توجیه و اطلاع رسانی انجام پذیرفت.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:20
فهرست مطالب:
رهبرى در نظام سیاسى اسلام
رهبرى در طرح امامت
امام مجرى حاکمیت الهى
کتاب و امام دو پایه مکتب
ضرورت امام شناسى
امامت در متون اسلامى
پىنوشتها:
رهبرى در نظام سیاسى اسلام
طرح امامت از نظر اعتقادى و فرهنگى از اصیلترین مبانى ایدئولوژیکى اسلام، و از نقطه نظر سیاسى اجتماعى، از بارزترین پایههاى انقلابى فقه اسلام است. در تجزیه و تحلیلهاى سنتى بیشتر دو بخش «شرائط امام» و «مسئولیتهاى امامت» مورد بحث قرار گرفته و مىگیرد . بى شک بررسى این دو بخش مىتواند پاسخگوى بسیارى از سؤالاتى باشد که در زمینه امامت مطرح مىگردد.
ولى باید توجه داشت که این بحث وقتى روشن خواهد شد که ماهیت امامت و عناصر تشکیل دهنده این طرح ایدئولوژیکى و انقلابى کاملا مشخص گردد. بر اساس نوع و شکل امامت است که شرائط و مسئولیتهاى امامت نیز دقیقا تعیین مىگردد. و از سوى دیگر مسئله امامت بیش از آنکه یک بحث کلامى و فلسفى قرار گیرد، مربوط به زندگى اجتماعى بوده و رهبرى سیاسى یکى از بارزترین خصیصههاى آن است. و به همین دلیل حیاتیترین و زندهترین بحث در میان مباحث مذهبى است و از این بعد، امامت در قلمرو مباحث جامعه شناسى سیاسى و علم سیاست و حقوق اساسى قرار مىگیرد.
قرآن براى ترسیم درست رهبرى ایدئولوژیک در جامعه، که نیاز به دو تعبیر در زمینه راهبر و رهرو، دارد از کلمات رائد، قاعد، راعى، حاکم، سلطان، رئیس، زعیم و قیم استفاده ننموده و تنها از اصطلاح امام بهره گرفته، و از سوى دیگر بجاى کلمات ملت، قبیله، قوم، شعب، طبقه، اجتماع یا جامعه، طایفه، نسل، مواطن (هموطن)، جمهور (توده) و نظائر آن اصطلاح امت را بکار برده است.
دو واژه امام و امت از کلمه «ام» به معنى اصل، ریشه، مبدء، مادر چیزى که اشیاء دیگر با آن در ارتباطند، محل بازگشت، مقصد، رئیس، ستون، وسط، مرکز آهنگ، قصد و عزیمت کردن، گرفته شده است.
در تحقق همه این معانى، حرکت، هدف، تصمیم توأم با آگاهى نهفته است، و همین ویژگیها که دو واژه امام و امت را از کلمات مشابه و بظاهر مترادف متمایز مىسازد.
در فرهنگ اسلامى پیوند اساسى و مقدس آحادناس (که واژهاى بس جزئیتر و عینىتر از کلمه انسان است)، بر پایه اشتراک در خون و نژاد، یا خاک و مرزهاى جغرافیائى یا تجمع و اشتراک در یک مقصد و آرمان (به هر گونه که باشد)، یا همگونى در شکل کار و بکارگیرى ابزار آن، یا تشابه در حیثیتهاى اجتماعى و نوع زندگى، یا همسنگرى در مبارزه با دشمن مشترک و یا اشتراک در منافع طبقاتى نیست.
اساسیترین عامل وحدت و پیوند اجتماعى، حرکت مشترک ناس بر روى خط و راه مشخصى است که آگاهانه در جهت مقصد معینى انتخاب کردهاند، و رهبرى مشترک، لازمه این نوع وحدت و پیوند اجتماعى است.
از اینرو دو واژه امام و امت در تحلیل نهائى داراى دو معنى متلازم و به تعبیر منطقى نسبى و متضایفین هستند. مانند دو کلمه پدر و پسر که در معنى از یکدیگر قابل تفکیک نبوده و هر کدام در رابطه با دیگرى معنى پیدا مىکند. بنابر مفهوم خاص امت که معنى آهنگ و حرکت و انتخاب و آگاهى و مقصد را بطور التزامى دربر دارد، رهبرى در امامت بمعنى مدیریت جامعه و اداره ملت نیست، بلکه به معنى هدایت و سوق دادن و پیش بردن است (و جعلناهم ائمه یهدون بامرنا) .
اداره جامعه که سیاست نامیده مىشود، در زبان یونانى معادل کلمه «پلى تیک» است و این کلمه در غرب، در مورد کل سازمان حکومت بکار برده شده است.
بنابراین اصطلاح، حکومت و رهبرى موظف است نظم و قانون را در جامعه برقرار کند تا امکان زندگى آسوده و سعادتمند براى شهروندان فراهم گردد. اما تربیت و هدایت فکرى و رشد و تعالى انسان از حدود مسئولیت سازمان حکومت و پلى تیک خارج تلقى شده است.
ولى کلمه سیاست که بجاى پلى تیک در زبان عربى و فارسى و مشتقات آن دو بکار رفته مفهومى وسیعتر داشته است، زیرا این کلمه ابتدا در مورد تربیت اسب استعمال مىشده، و به همین مناسبت در مفهوم کشوردارى از نوعى معناى تربیت و هدایت و اصلاح نیز برخوردار بوده است .
بىشک معنى پلى تیک که در حقیقت خدمتى به شهروندان و جامعه است، اگر از پرورش و تربیت و هدایت و اصلاح تهى باشد، چه بسا در موارد بسیارى تبدیل به خیانت گردد. در صورتیکه کشور دارى توأم با رهبرى و هدایت و تربیت و اصلاح، بالمآل، خدمت است. گرچه ابتداى امر نتواند امکانات لازم را براى زندگى بهتر شهروندان فراهم سازد.
بمقتضاى ماهیت پلى تیک ـ یعنى کشوردارى و اداره مردم و تأمین سعادت شهروندان ـ در غرب آزادیهاى سیاسى رشد کرده و روح فردیت (اندیویدوآلیسم) و آزادى افکار (لیبرالیسم) و حکومت مردم (دموکراسى) بوجود آمده و رهبرى به مفهوم اراده جمعى و معناى ارزشها و اصول، شکل گرفته است.
زیاده روى در این نوع سیاست، جمعى متفکران غربى را بر آن داشته که مفهوم اصلاح و هدایت را در قالب یک ایدئولوژى انقلابى به سیاست و رهبرى جامعه بازگردانند و حکومت پرولتاریا را بنیان نهند. اما این بار نیز هدف، تأمین سعادت است، نهایت آنکه از حداکثر (ثروت، حیثیت اجتماعى، زن و فرزند، درآمد کافى، آینده مطمئن) دست کشیده و به حداقل (نان، مسکن، کار و یا شعارهاى مشابه آن) بسنده شده است.
در فرهنگ اسلامى رهبرى به مفهوم امامت، عبارت از آن نوع سیاستى است که بر اساس آن ایدئولوژى الهى و متکى بر وحى، بر کلیه روابط انسانى حاکم مىگردد، و بنیادها، نهادها، روابط اجتماعى، آراء، عقائد، فرهنگ، اخلاق، بینشها، سنتها، خواستهها و بطور کلى ارزشها در جامعه انسانى ـ در راه رشد و تعالى انسانها و جامعه بشرى ـ هدایت مىشوند و انسانسازى و تشکیل امت به جاى کشوردارى و انسان پرورى و مردمدارى مطرح مىگردد، و این نوع رهبرى و سیاست، سعادت به مفهوم رفاه بهتر را نیز به دنبال دارد ولى هرگز عکس آن صادق نیست.
در فرهنگ اسلامى، امت به جامعهاى گفته نمىشود که در آن راحتى و سعادت مادى و زندگى راکد هدف باشد و از مسئولیت و تعهد و رنج پویایى رها، و مصرف پرستى و رفاه پوچ، ملاک زندگى تلقى گردد، و نیز امام به رهبرى اطلاق نمىشود که هدفش نگاهدارى مردم و اراده چرخهاى مادى زندگى اجتماعى و تأمین راحتى و آزادى در تمایلات باشد، بلکه به انسان کامل متعهد مسئولى امام گفته مىشود که حکومتش بر اساس مکتب، به منظور ایجاد تحول و تکامل هر چه سریعتر فرد و جامعه و هدایت آن دو به سوى کمال مطلوب انسانى باشد، و این مسئولیت را با خون و اعتقاد و حیات خود احساس کند و در عین حال در همه جا و در همه حالات بهترین اسوه باشد.
هدف نهائى در حرکت امت و هدایت امام با اصل «ولى الله المصیر» مشخص مىگردد، و همواره عمل جوشیده از اعتقاد به مکتب، و ایمان متجلى شده در عمل، اساسیترین عنصر در شناخت مفهوم امام امت است، و گر نه حتى همفکرى و هم اعتقادى نیز اگر بصورت ذهنى و مجرد از عمل منظور گردد، براى تشکل امت و ایجاد رابطه درست بین امام و امت و بوجود آمدن چنین نظامى کافى نخواهد بود.
همچنین پیشوا طلبى و قهرمان خواهى که در برخى از مقاطع تاریخى در مورد بعضى از ملتها ـ به دلیل نیاز به یک جهش و انقلاب بعنوان یک ضرورت اجتناب ناپذیر ـ مطرح مىگردد، با مفهوم وسیع، مداوم، همیشه در حرکت، و دائم در انقلاب امامت تفاوت بسیار دارد. و حتى تنها اسوه بودن نیز مبین کامل امامت نمىتواند باشد.