فرمت:word
صفحات:180
مقدمه
امروزه شاهد اجرای ماهرانه و خارق العاده ورزشکاران برجسته در صحنههای ورزشی هستیم، نمایشی از قدرت، خلاقیت و هنر که بیشک سوالات زیادی را در ذهن هر بینندهای ایجاد میکند. چگونه میتوان یک مهارت جدید را آموخت؟ چگونه این مهارتها پیشرفت میکنند؟ و چگونه میتوان تا این حد در اجرای مهارتها پیشرفت کرد؟ پاسخ به این سوالات میتواند بسیاری از نکات مبهم را روشن نماید.
یکی از اهداف اصلی تربیت بدنی، تسهیل فراگیری مهارت از طریق آموزش مناسب است. پژوهشگران علم تربیت بدنی همواره در تلاشند تا با معرفی روشهای علمی جدید، توانائی معلمان و مربیان را در آموزش افزایش دهند. بدن منظور دانشمندان رفتار حرکتی طی سالها تحقیق و مطالعه سعی کردهاند تا عوامل اثرگذار بر اجرا و یادگیری مهارتها را شناسائی کنند.
بدون شک یکی از مهمترین عوامل مؤثر در فرایند یادگیری، نمایش مهارت است. نمایش مهارت یکی از قدرتمندترین ابزارهایی است که مربیان تربیت بدنی از آن به منظور انتقال اطلاعات مربوط به مهارت به فراگیر در یک زمان کوتاه استفاده میکنند. معلم یا مربی تربیت بدنی به این دلیل مهارت را نمایش میدهد که باور دارد فراگیران نسبت به توصیف کلامی از این طریق، اطلاعات بیشتری را در زمان کوتاهی دریافت میکنند. معمولاً یک الگوی ماهر به منظور آموزش مهارت حرکتی جدید به فراگیر مورد استفاده قرار میگیرد.
در سالهای اخیر، نظریه پردازان یادگیری حرکتی این سوال را مطرح کردهاند که آیا برای یادگیری مشاهدهای یک مهارت حرکتی، الگوی ماهر تنها نوع سودمند الگوست؟ (لی و وایت، 1990؛ پالاک و لی 1992). در این ارتباط تحقیقات زیادی نیز انجام گرفته است.
براساس نتایج این تحقیقات، درگیر شدن مشاهدهگر در فعالیت های شناختی الگوی در حال یادگیری، یادگیری مهارت را تسهیل میکند. طرفداران الگوی درحال یادگیری معتقدند که الگوی ماهر به جای توسعه چگونگی درک و شناخت از اجرای مهارت، تقلید از جرای مهارت را اجرا توسعه میدهد. به این دلیل که الگوی ماهر، اطلاعات بدون اشتباهی را به مشاهدهگر ارائه میکند، در حالیکه الگوی در حال یادگیری مشاهدهگر را درگیر فرایندهای حل مسأله میکند (8).
اخیراً، این رویکرد آموزشی سوالاتی را در مورد استفاده ترجیحی از مدل ماهر در یادگیری مشاهدهای مطرح کرده است. لیکن یافتههای تحقیقی در این زمینه به نتایج قطعی و مسلمی دست نیافته است. بنابراین در این تحقیق، سعی شده است که تأثیر سطح مهارت الگو را بر یادگیری یک مهارت حرکتی مورد بررسی قرار دهد.
بدیهی است انتقال اطلاعات از طریق بینائی یکی از مهمترین و مؤثرترین منابع کسب اطلاعات در یادگیری است. در تائید این مطلب بلندین و پروتیو (1993)، کارول و بندورا (1982)، لندرز (1975)، مارتنز و برویتز (1976)، پالاک ولی (1992)، سوتارد و هیگینز (1987)، ویکس (1992)، مک کولا، ویس و رز (1989) معتقدند که مشاهده مهمترین ابزار برای یادگیری مهارت حرکتی است (9).
در واقع الگوسازی یک عمل منجر به توسعه یک بازنمائی شناختی یا ادراکی توسط مشاهدهگر میشود. این بازنمائی شناختی به عنوان یک منبع و مرجع استاندارد به مشاهدهگر کمک میکند تا اجراهای خود را با آن مقایسه کرده و در نهایت اجرای مهارت را اصلاح کند (کارول و بندورا، 1982، 1985، 1987، 1990؛ شفیلد ، 1961) (10).
بنابراین از آنجائیکه مدل ماهر ویژگیهای مطلوبی از مهارت را نشان میدهد، بدین طریق برای فرد مبتدی فرصتی را فراهم میکند تا عملکرد مطلوب را مشاهده کرده و اطلاعات لازم را برای یادگیری آن به دست آورد. نظریه پردازانی مانند آدامز (1971)و اشمیت (1975) معتقدند ، یادگیری حرکتی یک فرایند حل مسأله می باشد که فرد براساس آن یک عمل را برای دستیابی به الگوی حرکت ویا نتیجه انجام می دهد و سپس با بازخورد حاصل از این عمل ، اجرا را در کوششهای بعدی تعدیل می کند . بنابراین با تأکید بر فرایند کوشش و خطا و اصلاحاتی که از این طریق به دست می آید ، موجب توسعه دانش اساسی وهم چنین ارزیابی فرد از حرکت می شود . در این نظریه به دلیل اینکه اجرای ماهرانه حرکت فرایندهای حل مسأله را نفی میکند، لذا اطلاعات کمتری مربوط به خطا برای پردازش در اختیار مشاهدهگر قرار میگیرد. آدامز (1986) دریافت که یادگیری مشاهدهای برای بهبود اجرای مشاهده گرانی مؤثر است که الگوی فرد غیر ماهری را که در حال اجرای یک تکلیف است، مشاهده کنند ( ). با توجه به اینکه اجراهای یک فرد مبتدی، متغیر است و از پایداری لازم برخوردار نیست و هنگام اجرای مهارت خطاهای بیشتری وجود دارد به نظر میرسد، مشاهدهگر فرصت بیشتری برای درگیرشدن با فرایند های شناختی دارد (9). همچنین نتایج برخی تحقیقات نشان داده است که اگر فرد از بازخوردهای ارائه شده به الگوی در حال یادگیری مطلع باشد، مشاهده مدل در حال یادگیری مؤثرتر خواهد بود (مک کولا و کایرد، 1990) (8). در این زمینه تحقیقات بیشماری انجام شده است. جهت تأئید یا رد نتایج پژوهشهای انجام شده در این زمینه، در این تحقیق سعی شده است به سوال زیر پاسخ داده شود: آیا مشاهده مدل در حال یادگیری در مقایسه با مدل ماهر موجب بهبود عملکرد و یادگیری مهارت حرکتی میگردد.
از آنجا که اکثر مربیان به دنبال کسب بهترین نتیجه در کوتاهترین زمان هستند، پس باید تمامی امکانات و شرایط را برای تحقق این امر فراهم کنند. بنابراین همواره راهبردهائی توسط مربیان برای آموزش مهارتهای حرکتی اتخاذ میشود. نمایش مهارت و آموزش کلامی دو روش معمول برای آموزش مهارتهاست. نمایش مهارت رایجترین روش برای انتقال اطلاعات مربوسط به مهارت است (4). از اینرو مربیان از وسائل کمک آموزشی بصری مانند فیلم، نوار ویدئوئی، نمایش مهارت توسط فراگیر ماهر یا مربی به عنوان مکمل خوبی برای آموزش مهارت استفاده میکنند (11). اصل عمومی نمایش مهارت این است که نمایش دهنده باید آن را صحیح اجرا کند. پژوهشهائی مانند لندرز و لندرز (1973) از این اصل حمایت میکنند. در این پژوهش تأثیر مشاهده مدل ماهر و غیرماهر بر یادگیری مهارت بالا رفتن از نردبان مقایسه شد. نتایج نشان داد که الگوی ماهر در مقایسه با الگوی غیر ماهر منجر به اجرای بهتری از سوی شاگردان شد. با مشاهده الگوی ماهر فراگیر میتواند اطلاعات مربوط به راهبردهای الگو را برای حل مسائل حرکتی ادراک کند. در واقع مشاهدهگر در تلاشهای اولیه خود در اجرای مهارت راهبردهای مشاهده شده را تقلید میکند.
در تحقیقی که توسط هربرت و لندین (1994) انجام گرفت، نشان داده شده است که شاگردان میتوانند با مشاهده مبتدیان دیگر یادگیری مهارت ضربه والی تنیس را تسهیل کنند. یکی از فوائدی که بر این نوع نمایش پیشنهاد میشود این است که مشاهده مدل غیر ماهر، تشویقی برای تقلید کردن از اجرای الگو نیست، بلکه مشاهدهگر را به شیوهای فعالتر درگیر فعالیتهای حل مسأله میکند.