فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:42
بخشی از فهرست:
مقدمه
پیشینه تاریخی حقوق
فصل اول- معرفی اصل جبران کامل
مبحث اول قواعد حاکم بر جبران
بند اول- قاعده منفی
بند دوم قاعده مثبت
بند سوم اصل جبران کامل و جمع غرامات
الف- تعدد مسئولان
یک پرداختهای بیمه
بیمه اشخاص
بیمه خسارت
الف- کمکهای رایگان و جبران خسارت از سوی اشخاص ثالث
ب- خصلت مبلغ مقطوع بیمه شده
د- مبلغ بیمه شده
مبحث دوم گستره اصل جبران کامل
بند اول اصل جبران کامل از لحاظ خسارت
بند دوم گستره اصل جبران کامل از لحاظ جبران
مبحث سوم عوامل ایجاد اصل جبران کامل
بند اول- جدایی حقوق کیفری از ترمیمی
بند دوم- تغییر نظام جبران
رخدادهای اجتماعی و اقتصادی
دگرگونی در مبانی مسئولیت مدنی
تحول در مفهوم زیان و گسترش شیوههای جبران
فصل دوم- نقد و بررسی اصل جبران کامل
فصل سوم جایگاه اصل جبران کامل در حقوق ایران
گفتار اول: به اجرا گذاردن اصل جبران کامل
بند نخست اختیارات گسترده دادرسان ماهوی
جایگاه اصلی
و...
مقدمه:
با توجه به نیازهای زندگی که امروز و پیچیدگی روابط اجتماعی که خود ناشی از پیشرفت علوم و فنون و تحولات اقتصادی جوامع میباشد مسئولیت مدنی در کلیه شئون روابط اجمتاعی نقش موثری را ایفا مینماید. در صورتی که هر روز و شاید هر لحظه جرایم، حوادث و یا فراتراز آن روابط عادی اقتصادی مردم مثل خرید و فروش، هم میتواند منشا بسیاری از آسیبهای اجتماعی و اقتصادی باشد و افرادی را دچار زیان مادی و معنوی سازد. و نیاز به جبران این زیان استفاده از قوانین مسئولیت مدنی را ضرورتی انکار ناپذیر میسازد. در واقع گستره این قانون را به مثابه چتر حمایتی میداند که بزرگی آن فراتر از محدوده اجتماعات کوچک و بلکه به وسعت جهانی است که ما در آن زندگی میکنیم بنابراین نیاز به آن و جبران ضرر اشکال و بسترهای گوناگونی که دارد با شناخت و درک صحیح این قوانین و احتیاجات جامعه بشری میتوان به مفهوم والای عدالت دست یافت و آن را در متن زندگی مردم مشاهده نمود.
نگاهی به تاریخچه زیان و جبران آن
حقوق در جوامع بدوی چهرهای تنبیهی و خشن با مجازاتهای سخت و غیر قابل انعطاف داشت و بیش از جبران زیان زیاندیده نظر به تنبیه مقصر و یا مجرم و از طریق ارعاب جامعه داشت در دوران سلطه خانواده پدر یا رئیس خانواده بر همه افراد تابع خود و فرزندانش سلطه بی چون و چرا داشته و حق مرگ و حیات آنان را در دست خود داشت و اختیار تادیب و تنبیه هر فردی را که میخواست داشت و هیچ یک از افراد استقلال مالی نداشتند و در واقع حکومت با سلطه پدر بر خانواده بود و اگر فردی از یک قبیله به فردی از قبیله دیگر تعدی میکرد تعدی او تجاوز به قبیله محسوب و مورد انتقامجویی و جنگهای قبیلهای واقع میشد. در این جوامع کسی که مرتکب جرم شدیدی میشد از خانواده اخراج و یا از داراییهای خانواده محروم میشد.
پس از این دوره کم کم حکومت و دولتها در جوامع بشری شکل گرفتند و در دولتها مقررات کیفری وضع کردند و در این مقررات دولتها بیشتر طرفدار کیفرهای مالی بودند زیرا قسمتی از مالی که به عنوان کیفر مجرم اخذ میشد متعلق به دولت بود مخصوصا این مجازات ها در یونان رونق داشت پس در این دوره غرامت زیاندیده به صورت محدود و ناقص مورد توجه بوده است ولی در حکومت مصر به عکس مجازاتهای بسیار سنگین مدنظر بوده و متعدیان و تخلف کنندگان را سخت میزدند و در جرایم شدید آنها را به قتل میرساندند.
در دوره قانونی قدیمیترین قانونی که به دست بشر وضع شده و تاکنون به دست آمده «قانون حمورابی» است که در حدود دو هزار و پانصد سال پیش از میلاد وضع شده و مشتمل بر دویست و پنجاه ماده است. در قانون حمورابی و در بسیاری از قوانین قدیم متهم مورد آزمون اردالی قرار میگرفت و کیفر بر حسب طبقه مجنی علیه انجام میگرفت و مبنای تعیین آن در مورد همه طبقات یکسان نبود و به زیان وارده به قربانیان توجهی نمیگردید. مثلا اگر کسی از کاخهای سلطنتی یا از خزانه نذورات معابد سرقت میکرد کیفر وی قتل بوده و یا ممکن بود با رد تا سی برابر مال ربوده شده از کشته شدن نجات یابد. در حالیکه سرقت در سایر مجازاتش فقط رد ده برابر مال دزدیده شده بود و یا اگر کسی در ضمن نزاع دیگری را میزد و او را مجروح میساخت و قسم یاد میکرد که عمدا چنین کاری را انجام نداده است تنها حقالزحمه طبیب بر عهده او بود و هر گاه آسیب دیده از آن جراحت میمرد در صورت آزاد بودن مجنی علیه یک مین نقره و در صورت برده بودن ثلث مین نقره بر عهده مجرم بود.
در قانون الواح دوازده گانه که چند قرن قبل از میلاد تدوین شده بود و در جرایم عمومی و خصوصی پیش بینی میگردید از ویژگیهای این قانون اعلام تساوی عمومی و نفی اردالی بود.[1] و در مورد لطمات و صدمات جسمانی و کیفری معین داشت و در صورتی که مجنی علیه توافق میکرد مجازات تبدیل به غرامت و جریمه نقدی میشد. [2]در قانون الواح دوازده گانه رم چنین میگوید: امروزه قاضی میتواند تا سی و نه ضربه مجازات بدنی حکم دهد و جرم علیه مالکیت فقط موجب استرداد اموال و جزای نقدی است در این قانون سارق بر حسب بعضی نصوص باید پنج برابر مال دزدیده شده را پرداخت کند و بر حسب بعضی از نصوص دیگر فقط یک پنجم مال مسروق را به عنوان جریمه اضافه میدهد.
در مقررات و حقوق یهود قصاص در مورد جرایم مدنظر بود و دیه جز در موارد محدود پذیرفته نمیشد. چه موسی میگوید: از کسی که خواهان بازخرید مرگ خودش میشود یعنی بخواهد به جای قصاص، خونبها بدهد خونبها به هیچ وجه از او نپذیرید، بلکه او فورا باید بمیرد بعنی در اینجا صرفا به جنبه اقتصادی کیفر توجه میشود و جبران زیان دیده از جرم را که همانا خانواده مقتول بودند با تشفی خاطر آنان از مجازات قاتل میدانستند. سابقا کلیه افراد قبائل مسئول اعمال یکدیگر بودند و این مسئولیت، مسئولیت تضامنی بود اما حضرت موسی این وضعیت را دگرگون ساخته و با اعلام این مطلب که از پدر به جای فرزند و از فرزند به جای پدر قصاص نخواهد شد. در واقع شخصی بودن مجازاتها را مطرح میکند اما با این همه در موارد محدودی دیه را نیز میپذیرد مثلا ضرب و جرحی که در اثر نزاع پیش میآید قابل بازخرید میباشد. و جرم علیه مالکیت که موجب استرداد مال میباشد نشانی از اولین ظهور در تلاش بشری را برای جبران زیان کامل میباشد یعنی بازگرداندن مال به زیان دیده به مفهوم بازگرداندن وضعیت به قبل از انجام فعل زیانبار میباشد که البته با درنظر نگرفتن خسارت وارده بر شی و اموال و زیان متضرر از جرم در صورت فقدان مال ضعیف و ناقص بودن این قوانین را نشان میدهد.
مطابق قوانین اوستا کتاب دینی زرتشتیان در ایران باستان مجازات جنایات عادی علیه اشخاص پنج تا نود ضربه شلاق بود و هر ضربه شلاق قابل خرید با شش درهم بود و در صورت تکرار جرم مجازات دو برابر میشد و مجازاتهای کندن یک چشم و یا بریدن دست یا یک پا وجود داشته است همانگونه که مصریان قدیم به تصریح قرآن کریم در مجازات ساحران که به حضرت موسی ایمان آورده بودند دستور بریدن یک دست و پای مخالف آنها را داد.[3] در ایران قدیم مجازات سرقت کشتن سارق بود مجازات با قیمت شی مسروق بستگی نداشت مجازات قتل قصاص بود و حق عفو تنها مخصوص والدین بود و هیچ کس حتی پادشاه این حق را نداشت و خونبهای میان وارثان تقسیم میگردید یعنی در ایران باستان ضرر و زیان زیان دیده و یا مجنی علیه و جبران آن مورد نظر نبود و جز در مورد قتل به خانواده مقتول پرداخت نمیگشت و مجازاتها عموما بدون رابطه منطقی با جرم و در نظر گرفتن زیان متضرر از جرم یا تقصیر عامل آن و به صورتی خشن و ابتدایی در نظر گرفته میشد.
در اسلام علاوه بر قصاص مجازاتهایی نیز پذیرفته شد که جایگزین قصاص میشود هم چنانکه در قانون یهودیه قتل وجود نداشت و تنها به قصاص حکم میشد در مسائل مالی نیز چنانکه میدانیم قواعد ضمان غرور قاعده اتسمان و اقدام نشان از توجه شارع به جبران زیان زیاندیده دارد که در جای خود هر یک بحث مبسوطی را میطلبد.
معرفی اصل جبران کامل
در کشور فرانسه و بعضی از نظامهای حقوقی «اصل جبران کامل زیان» یا (تعادل میان زیان و جبران به عنوان یک اصل پایه در برآورده خسارت در نظر گرفته میشود آنچه که در مسئولیت مدنی مورد نظر است مسئله جبران کردن است و این جبران میبایست مساوی با ضرر باشد و در واقع باید کاملا کافی بوده و در تمام جنبههای مالی موثر در رفع زیان حادث را در نظر بگیرد.
منظور از این اصل این است که غرامت باید تمام زیان را بدون اینکه موجب تنگدستی و فقر و زیان دیده در اثر نادیده گرفتن جبران آن میگردد در بر گیرد و اما آنچه به عنوان خسارت به زیان دیده پرداخت میگردد برابر زیان وارده است بدون اینکه موجب دارا شدن زیان دیده از فعل زیانبار و دریافت خسارات حاصل از آن گردد.
یا به عبارت دیگر جبران باید مساوی با زیان باشد و جز در مواردی که قانون یا طرفین دعوای مسئولیت محدودیتی را در این مورد پیش بینی کنند لازم است که غرامت کامل باشد. یعنی اصل فوق بر تمام قلمرو مسئولیت مدنی اعم از مسئولیت قهری و یا مسئولیت قراردادی حاکم است و به عنوان مثال در باب ضمان قهری به غیر از بعضی از مشکلاتی که در عمل موجود است اصل بر این است که جبران کامل خسارت وارد بر اشیا به وسیله پرداخت کلیه هزینههای تعمیر و بازسازی آن به حالت اولیه یعنی پیش از حدوث زیان تامین گردد و یا در صورتی که انجام آن عملی نباشد وشرایط آن مال و یا شی اجازه تحدید بقای آن را ندهد جبران خسارت از طریق پرداخت مبلغی پول که معادل شی آسیبدیده باشد صورت میگیرد.
در بعضی از نظامهای حقوقی به دادرس اختیار تعدیل خسارت را اعطا کردهاند که او را مختار میدارد با توجه به وضعیت قوانین دعوا میزان خسارت را تعدیل نموده و محاسبه نماید اما اصل جبران کامل به جز زیان به چیز دیگری توجه نداشته و لحاظ نمیکند.
مبحث نخست قواعد حاکم بر جبران کامل زیان
اصل جبران کامل در برآورده خسارت دادرس را با دو قاعده هدایت میکند که یکی از این دو تا قاعده جنبه منفی و دیگری جنبه مثبت دارد.