یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

پایان نامه زندگینامه و اشعار ناصر خسرو

اختصاصی از یارا فایل پایان نامه زندگینامه و اشعار ناصر خسرو دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

پایان نامه زندگینامه و اشعار ناصر خسرو


پایان نامه زندگینامه و اشعار ناصر خسرو

 

 

 

 

 

 

 

 


فرمت فایل : word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:248

چکیده:

ناصر خسرو
حکیم ناصر خسرو از شاعران بزرگ و فیلسوفان برتر ایران است که بر اغلب علوم عقلی و نقلی زمان خود از قبیل فلسفه‌ی یونانی و حساب و طب و موسیقی و نجوم و فلسفه و کلام تبحر داشت و در اشعار خویش به کرات از احاطه داشتن خود بر این علوم تأکید کرده است. ناصرخسرو بهمراه حافظ و رودکی جزء سه شاعری است که کل قرآن را از برداشته است. وی از آیات قرآن در آثار خویش برای اثبات عقاید خویش استفاده کرده است.
زندگینامه
ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی، معروف به ناصرخسرو، در سال ۳۹۴ در روستای قبادیان در بلخ (در استان بلخ در شمال افغانستان امروز) در خانواده‌ی ثروتمندی چشم به جهان گشود.
 بگذشت ز هجرت پس سیصد نود و چار     بنهاد مرا مادر بر مرکز اغبر
(اغبر= غبارآلود، مرکز اغبر = کره زمین)
در آن زمان پنج سال از آغاز سلطنت سلطان محمود غزنوی میگذشت. ناصرخسرو در دوران کودکی با حوادث گوناگون روبرو گشت و برای یک زندگی پرحادثه آماده شد: از جمله جنگهای طولانی سلطان محمود و خشکسالی بی سابقه در خراسان که به محصولات کشاورزان صدمات فراوان زد و نیز شیوع بیماری وبا در این خطه که جان عده ی زیادی از مردم را گرفت.
ناصرخسرو از ابتدای جوانی به تحصیل علوم متداول زمان پرداخت و قرآن را از بر کرد. در دربار پادشاهان و امیران از جمله سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوی به عنوان مردی ادیب و فاضل به کار دبیری اشتغال ورزید و بعد از با شکست غزنویان از سلجوقیان، ناصرخسرو به مرو و به دربار سلیمان چغری بیک، برادر طغرل سلجوقی رفت و در آنجا نیز با عزت و اکرام به حرفه دبیری خود ادامه داد و به دلیل اقامت طولانی در این شهر به ناصرخسرو مروزی شهرت یافت.
     همان ناصرم من که خالی نبود            ز من مجلس میر و صدر وزیر
نخواندی به نامم کس از بس شرف            ادیبم لقب بود و فاضل دبیر
            به تحریر اشعار من فخر کرد                همی کاغذ از دست من بر حریر
وی که به دنبال سرچشمه حقیقت میگشت با پیروان ادیان مختلف از جمله مسلمانان، زرتشتیان، مسیحیان، یهودیان و مانویان به بحث و گفتگو پرداخت و از رهبران دینی آنها در مورد حقیقت هستی پرس و جو کرد. اما از آنچا که به نتیجه ای دست نیافت دچار حیرت و سرگردانی شد و برای فرار از این سرگردانی به شراب و میگساری و کامیاری های دوران جوانی روی آورد.
در سن چهل سالگی شبی در خواب دید که کسی او را میگوید «چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند؟ اگر بهوش باشی بهتر» ناصرخسرو پاسخ داد «حکما چیزی بهتر از این نتوانستند ساخت که اندوه دنیا ببرد» مرد گفت «حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بیهشی و بی خردی رهنمون باشد. چیزی باید که خرد و هوش را بیفزاید.» ناصرخسرو پرسید «من این از کجا آرم؟» گفت «عاقبت جوینده یابنده بود» و به سمت قبله اشاره کرد. ناصرخسرو در اثر این خواب دچار انقلاب فکری شد، از شراب و همه لذائذ دنیوی دست شست، شغل دیوانی را رها کرد و راه سفر حج در پیش گرفت. وی مدت هفت سال سرزمینهای گوناگون از قبیل ارمنستان، آسیای صغیر، حلب، طرابلس، شام، سوریه، فلسطین، جزیرة العرب، قیروان، تونس، و سودان را سیاحت کرد وسه یا شش سال در پایتخت فاطمیان یعنی مصر اقامت کرد و در آنجا در دوران المستنصر بالله به مذهب اسماعیلی گروید و از مصر سه بار به زیارت کعبه رفت.
ناصر خسرو در سال ۴۴۴ بعداز دریافت عنوان حجت خراسان از طرف المستنصر بالله رهسپار خراسان گردید. او در خراسان و به‌خصوص در زادگاهش بلخ اقدام به دعوت مردم به کیش اسماعیلی نمود، اما برخلاف انتظارش مردم آنجا به دعوت وی پاسخ مثبت ندادند و سرانجام عده‌ای تحمل او را نیاورده و در تبانی با سلاطین سلجوقیان بر وی شوریده، و از خانه بیرونش کردند. ناصرخسرو از آنجا به مازندران رفت و سپس به نیشابور آمد و چون در هیچ کدام از این شهرها در امان نبود به طور مخفیانه میزیست و سرانجام پس از مدتی دربدری به دعوت امیر علی بن اسد یکی از امیران محلی بدخشان که اسماعیلی بود به بدخشان سفر نمود و بقیه‌ی ۲۰ تا ۲۵ سال عمر خود را در یمگان بدخشان سپری کرد.
 پانزده سال بر آمد که به یمگانم    چون و از بهر چه زیرا که به زندانم
و تمام آثار خویش را در بدخشان نوشت و تمام روستاهای بدخشان را گشت. حکیم ناصرخسرو دربین اهالی بدخشان دارای شأن، مقام و منزلت خاصی است تا حدی که مردم او را به‌نام «حجت»، «سید شاه ناصر ولی»، «پیر شاه ناصر»، «پیر کامل»، و غیره یاد می‌کنند. مزار وی در یمگان زیارتگاه است.
آثار ناصرخسرو
ناصرخسرو دارای تالیفات و تصنیفهای بسیار بوده است، چنانچه خود درین باره گوید:
منگر بدین ضعیف تنم زانکه در سخن / زین چرخ پرستاره فزونست اثر مرا
آثار ناصرخسرو عبارت اند از:
•    دیوان اشعار فارسی
•    دیوان اشعار عربی (که متاسفانه در دست نیست). خود درباره دو دیوان فارسی و تازی چنین گوید:
بخوان هر دو دیوان من تا ببینی / یکی گشته باعنصری، بحتری
یا:
این فخر بس مرا که به هر دو زبان / حکمت همی مرتب و دیوان کنم
•    جامع الحکمتین - رساله ایست به نثر دری (فارسی) در بیان عقاید اسماعیلیان.
•    خوان الاخوان – کتابی است به نثر در اخلاق و حکمت و موغضه.
•    زادالمسافرین - کتابی است در بیان حکمت الهی به نثر روان.
•    گشایش و رهایش - رساله‌ای است به نثر روان فارسی، شامل سی پرسش و پاسخ آنها.
•    وجه دین - رساله ایست به نثر در مسائل کلامی و باطن و عبادات و احکام شریعت.
•    بستان‌العقول و دلیل المتحرین که از آنها اثری در دست نیست.
•    سفرنامه - این کتاب مشتمل بر مشاهدات سفر هفت ساله ایشان بوده و یکی از منابع مهم جغرافیای تاریخی به حساب می‌آید.
•    سعادت‌نامه - رساله ایست منظوم شامل سیصد بیت.
•    روشنایی‌نامه - این رساله نیز به نظم فارسی است.
به از کتابها و رساله‌های فوق کتابها و رساله‌های دیگری نیز به حکیم ناصرخصرو ونسبت داده شده‌اند که بسیاری از خاورشناسان که راجع به احوال و آثار ایشان تحقیق کرده‌اند در وجود آنها تردید کرده اند. نام این کتابها و رسالات عبارت است از: اکسیر اعظم، در منطق و فلسفه و قانون اعظم؛ در علوم عجیبه - المستوفی؛ در فقه - دستور اعظم - تفسیر قرآن - رساله در علم یونان - کتابی در سحریات - کنزالحقایق - رساله‌ای موسوم به سرگذشت یا سفرنامه شرق و رساله‌ای موسوم به سرالاسرار.
شخصیت ناصرخسرو
ناصرخسرو یکی از شاعران و نویسندگان درجه اول ادبیات فارسی است که در فلسفه و حکمت دست داشته، آثار او از گنجینه‌های ادب و فرهنگ ما محسوب می‌گردند. او در خداشناسی و دینداری سخت استوار بوده است، و مناعت طبع و بلندی همت و عزت نفس و صراحت گفتار و خلوص او از سراسر گفتارش آشکار است. ناصر در یکی از قصاید خویش میگوید که به یمگان افتادنش از بیچارگی و ناتوانی نبوده، او در سخن توانا است، و از سلطان و امیر ترس ندارد، شعر و کلام او سمحر حلال است. او شکار هوای نفس نمی‌شود، او به یمگان از پی مال و منال نیامده است و خود یمگان هم جای مال نیست. او بنده روزگار نیست، چرا که بنده‌ی آز و نیاز نیست، این آز و نیازند که انسان به درگاه امیر و سلطان می‌آورند و می‌مانند. ناصر جهان فرومایه را به پشیزی نمی‌خرد. (از زبان خود ناصر خسرو). او به آثار منظوم و منثور خویش می‌نازد و به علم و دانش خویش فخر می‌کند، این‌کار او گاهی خواننده را وادرا می‌کند که ناصر به یک شخص خود ستا و مغرور به خودپرست قلمداد کند.
علی دشتی در این باره می‌گوید: مردی است با مناعت طبع، خرسند فروتن، در برابر رویدادها و سختیها بردبار، اندیشه‌ورز، در راه رسیدن به هدف پای می‌فشارد. ناصر خسرو در باره خود چنین می‌گوید:
گه نرم و گه درشت چون تیغ/ پند است نهان و آشکارم
             با جاهل و بی خرد درشتم/      با عاقل نرم و برد بارم
ناصر در سفرنامه رویدادها و قضاها را با بیطرفی و بی غرضی تمام نقل می‌کند. اما زمانی‌که به زادگاهش بلخ می‌رسد و به امر دعوت به مذهب اسماعیلی مشغول می‌شود، ملّاها و فقه‌ها سد راه او شده و عوام را علیه او تحریک نموده، خانه و کاشانه‌اش را به‌نام قرمطی، غالی و رافضی به آتش کشیده قصد جانش می‌کنند، به این سبب در اشعار لحن او اندکی در تغییر می‌کند، مناعت طبع، بردباری و عزت نفس دارد اما نسبت گرایش به مذهب اسماعیلی و وظیفه‌ای‌ که به ‌وی واگذار شده بود و نیز رویارویی با علمای اهل سنت و با سلجوقیان و خلیفه‌گان بغداد که مخالفان سرسخت اسماعیلیان بودند، ستیز و پرخاشگری در وی بیدار می‌شود، به فقیهان و دین‌آموختگان زمان می‌تازد و به دفاع از خویشتن می‌پردازد.

درونمایه شعر ناصرخسرو
ناصر خواستار جامعه‌ای‌ است پیراسته و پاک؛ دور از مفاسد اخلاقی، آدم‌کشی، دزدی، رشوه‌خواری، خیانت، چاپلوسی، عیش و عشرت. وی معتقد است که چنین جامعه‌ای جز زیر سیطره دین بوجود نمی‌آید. ناصر مدیحه‌گویی را دروغ می‌شمارد و از شاعرانی که امیران و سلاطین را مدح می‌کنند بیزار است، او شاعری را می‌پذیرد که شعرش راهنمای مردم باشد. محور شعر ناصر عقیده مذهبی و اخلاق است و وی همه چیز را زیر سیطره‌ای این دو قرار داده، از این رو دیوان اشعارش اغلب مشتمل است بر باورهای دینی، اخلاق و بقول امروزی اشعار سیاسی در انتقاد از میران، شاهان و سرایندگان ستایشگر، انتقاد از عالمان دینی که دین را وسیله قرار داده خود تا گلوگاه غرق در گناه هستند.
ناصر در اشعار خویش به قرآن استناد می‌کند. در بسیار موارد آیات قرآن را تضمین می‌کند. وی برای قرآن درونسو و بیرونسو و یا به معنای دیگر تنزیل و تآویل قایل است. وی معتقد است که هرکس بی تاویل به قرآن دست یازد او گمراه است. قرآن دختری پوشیده است که زیورش علی است و قرآن بدون این تاویل موجب هلاک است.
ناصرخسرو بلخی (481–394 هجری) یکی از نابغه‌های فکری و شاعر مشهور ادب فارسی دری در قرن پنجم هجری (یازدهم میلادی) محسوب می‌گردد. ابو معین ناصر پسر خسرو پسر حارث قبادیانی، شاعر، حکیم، نویسنده و سیاح مشهور و داعی بزرگ اسماعیلی در کیش اسماعیلی معروف به حجت خراسان در سال 394 ه. در قبادیان بلخ (در شمال افغانستان امروزی) بدنیا آمد است. ناصر خسرو در آعاز زندگی در دربار پادشاهان غزنوی اشتغال داشت، اما در سال در اثر خوابیکه دیده بود به قول خودش از خواب غفلت بیذار شد، شغل دیوانی را کنار گذشت و در جستجوی خقیقت، معرفت و کمال به مسافرت پرداخت، تا سال 444 هجری در مسافرت یسر برد. وی مدت هفت سال سرزمین عربستان و شمال شرقی و جنوب غربی و مرکزی ایران و آسیای صغیر و شام و سوریه و فلسطین و مصر و قیروان و سودان را سیاحت کرد. مدت سه سال در مصر بماند، درین مسافرت هفت ساله با حکما و دانشمندان ئ علمای ادیان مختاف ملاقات کرد و مباحثات آراست در مصر با الموید فی الدین شیرازی ملاقات نموده و از طریق وی در مصر بدیدار خلیفة فاطمی (امام اسماعیلی) المستنصربالله مشرف گردید، او کیش اسماعیلی را موافق میل و آرزوی خود یافت و بدان پیوست و عنوان حجت خراسان را دریافت نمود. و در سال 444 ه. که حدود پنجا سال داشت به خراسان بر گشت و به بلخ زادگا اصلی خویش فرود آمد، و بدعووت مردم به کیش اسماعیلی پرداخت. اما با خصومت امرای سلجوقی ترک مواجه شد. امرای سلجوقی شاید هم با اشاره خلفای بغداد (عباسیان) که دشمنان خونی اسماعیلیان هستند عوام و علمای اهل سنت را علیه وی تحریک کرده، باب خصومت را باز نمودند. عوام در تبانی با ملاها دست به آشوب زده به خانه اش هجوم برده به آتش کشیدند. آخر نا گزیر خانه و کاشانه را ترک نموده متواری گشت، ایتدا به مازندران رفت و بعد به گرگان و بالاخره به (یمگان) بدخشان (افغانستان) پناهنده شد و بقیة عمر خود را در آنجا گذراند. ناصرخسرو بقیه عمر خود در بدخشان به تحقیق و تصنیف و تآلیف پرداخت، تا آنکه در سال 481 هجری پدرود حیات گفت.
1 - سفرنامه (شرح مسافرت هفت ساله)
2 - زاد المسافرین (عقاید فلسفی او را توضیح میدهد .)
3 - وجه دین (در بارة احکام شریعت به طریقة اسماعیله .) 4 - خوان الاخوان 5- روشنایی نامه 6 - سعادت نامه 7- دلیل المتحرین 8 - دیوان اشعار 9-جا مع الحکمتین و کتب چند دیگری منسوب به ناصرخسرو هستند که به مرور زمان از بین رقته‌اند و یا شاید در مناطق کوهستانی بدخشان در نزد اشخاص و افراد محفوظ هستند.
حکیم ناصرخسرو دارای تآلیفات زیادی بوده مه برخی از آنها به مرور زمان نابود گشته شوربختانه به دوران ما نرسیده اند. چنانچه خود در بارة تالیفات و تصنیفاتش گوید:
منگر بدین ضعیف تنم زانکه در سخن      زین چرخ پر ستاره فزون است اثر مرا
این کتابها عبارت اند از:
1 - دیوان اشعار به فارسی
2 - دیوان اشعار عربی که در دست نیست. خود در مورد دو دیوان پارسی و عربی خویش گوید:
بخوان هر دو دیوان من تا ببینی                 یکی گشته با عنصری بحتری را
یا:
این فخر بس مرا که با هر دو زبان               حکمت همی مرتب و دیوان کنم
3 - جامع الحکمتین - رسالة است به نثر دری در بیان عقاید اسماعیلی.
4 - خوان الاخوان - کتابی است به نثر دری در اخلاق و حکمت و موعظه.
5 - زادالمسافرین - کتابی است در حکمت الهی بزبان دری.
6 - گشایش و رهایش - رساله لیست به نثر دری شامل سی سوال و جواب آنها.
7 - وجه دین - کتابیست به نثر دری در مسایل کلامی و باطن عبادات و احکام شریعت.
8 - دلیل المتحرین - مفقود.
9 - بستان العقول - آنهم مفقود.
10 - سفرنامه - کتابیست که خلص محتوای سفر هفت ساله اش را در بر دارد.
11 - سعادت نامه - رساله ایست منظوم شامل سیصد بیت.
12 - روشنایی نامه - این هم یک رساله منظوم است.
به غیر از اینها کتب و رسالات دیگری نیز منصوب به حکیم ناصرخسرو هستند که ازین قرار اند:
اکسیر اعظم، قانون اعظم، دستور اعظم، کنزالحقایق، رسالة الندامه الی زادالقیامه و سرالاسرار
رباعیات

کیوان چو قران به برج خاکی افگند         زاحداث زمانه را به پاکی افگند
اجلال تو را ض سماکی افگند         اعدای تو را سوی مغاکی افگند
* * *
تا ذات نهاده در صفائیم همه         عین خرد و سفره‌ی ذاتیم همه
تا در صفتیم در مماتیم همه         چون رفت صفت عین حباتیم همه
* * *
ارکان گهرست و ما نگاریم همه         وز قرن به قرن یادگاریم همه
کیوان کردست و ما شکاریم همه         واندر کف آز دلفگاریم همه
* * *
با گشت زمان نیست مرا تنگ دلی         کایزد به کسی داد جهان سخت ملی
بیرون برد از سر بدان مفتعلی         شمشیر خداوند معدبن علی
مسمط

ای گنبد زنگارگون ای پرجنون پرفنون         هم تو شریف هم تو دون هم گمره و هم رهنمون
دریای سبز سرنگون پر گوهر بی منتهی

* * *
انوار و ظلمت را مکان بر جای و دائم تازنان         ای مادر نامهربان هم سالخورده هم جوان
گویا ولیکن بی زبان جویا ولیکن بی‌وفا

* * *
چشم تو خورشید و قمر گنج تو پر در و گهر         جود تو هنگام سحر هم بر خضر هم بر شجر
بارد به مینا بر درر و آرد پدید از نم نما

* * *

اکنون صبای مشک شم آرد برون خیل و حشم         لل برافرازد علم همچون ابر در آرد ز نم
چون بر سمن ننهی قدم در باغ چون بجهد صبا؟

* * *
بر بوستان لشکر کشد مطرد به خون اندر کشد         چون برق خنجر بر کشد گلبن‌وشی در بر کشد
بلبل ز گلبن برکشد در کله‌ی دیبا نوا

* * *
گیتی بهشت آئین کند پر لل نسرین کند         گلشن پر از پروین کند چون ابر مرکب زین کند
آهو سمن بالین کند وز نسترن جوید چرا

* * *
گلبن چو تخت خسروان لاله چون روی نیکوان         بلبل ز ناز گل نوان وز چوب خشک بی روان
گشته روان در وی روان پوشیده از وشی قبا

* * *
ای روزگار بی‌وفا ای گنده پیر پر دها        احسانت هم با ما بر بلا زار آنکه بر تو مبتلا
ظاهر رفیق و آشنا باطن روانخوار اژدها

* * *
ای مادر فرزندخوار ای بی‌قرار بی‌مدار         احسان تو ناپایدار ای سر بسر عیب و عوار
اقوال خوب و پرنگار افعال سرتاسر جفا

* * *
آن شیر یزدان روز جنگ آتش به روز نام و ننگ         آفاق ازو بر کفر تنگ از حلمش آمخته درنگ
آسوده خاک تیره‌رنگ المرتجی والمرتضی

* * *
ای ناصر انصار دین از اولین وز آخرین         هرگز نبیند دوربین چون تو امیرالممنین
چون روز روشن شد مبین آثار تو بر اولیا

* * *
ایشان زمین تو آسمان ایشان مکین و تو مکان        بر خلق چون تو مهربان کرده خلایق را ضمان
روز بزرگ تو امان ای ابتدا و انتها

* * *
بنیاد عز و سروری آن سید انس و پری         قصرش ز روی برتری برتر ز چرخ چنبری
وانگشتریش از مشتری عالیتر از روی علی

* * *
گردون دلیل گاه او خورشید بنده‌ی جاه او         تاج زمین درگاه او چرخ و نجوم و ماه او
هستند نیکوخواه او دارند ازو خوف و رجا

* * *
ای کدخدای آدمی فر خدائی بر زمی         معنی چشمه‌ی زمزمی بل عیسی‌بن مریمی
لابل امام فاطمی نجل نبی و اهل عبا

* * *
سالگرد تولد ناصر خسرو قبادیانی، شاعر و متفکر فارسی زبان بر اساس مصوبه دولت تاجیکستان ماه سپتامبر سال میلادی جاری همزمان با جشن استقلال این کشور تجلیل به عمل می آید و به همین مناسبت همایشی هم در بزرگداشت او در خاروغ مرکز بدخشان بر پا می شود.
ناصر خسرو متولد ناحیه قبادیان تاجیکستان است. وی در دوران شاهان غزنوی و سلجوقیان به سر برده و نسبت به سلاله سلجوقیان نفرت داشته است. وی مدت 7 سال افغانستان کنونی، آذربایجان، ایران، سوریه، فلسطین و عراق را سیاحت کرده و دو سال در مصر به سر برده است.
پس از غریبیهای زیاد و اذیت شاهان وی در یومگان بدخشان افغانستان وفات کرده است، آرامگاه این مرد در منطقه افغانستان واقع است.
من آنم که در پای خوکان نریزم،
مر این قیمت در٧ لفظ دری را.
پیرامون روزگار عجایب و غرایب و میراث گران مایه و گران پایه علمی و فرهنگی، فلسفی و جهانگردی و دنیا شناسی حکیم ناصر خسرو، دانشمند قرن 11 میلادی، در کشورهای فارسی زبان و ایرانی تبار (تاجیکستان، ایران، افغانستان، پاکستان) و بیرون از آن (روسیه، فرانسه، انگلستان و غیره) محققان با مقالات و تالیفات علیحده عرض عقیده نموده و از میراث فراخ دامن علمی و معرفتی حجت خراسان یعنی ناصر خسرو قبادیانی دلیل و نمونه ها آورده اند. ا

جهت زبان دانی و زبان شناسی، سخن ورزی و سخن آفرینی، واژه شناسی و پایداری سبک خراسانی این دانشمند ایرانی تنها اشاره های جداگانه به نظر می رسند. حالا آن که سرمنشا غایه های انسان دوستی و انسان پروری، پند و حکمتهای سازگار زمان و دوران ناصر خسرو به زبان و اسلوب مردم پسند همبستگی قوی دارد.
خلاصه عمومی پژوهشگران زبان دوره کلاسیکی تاجیکی دری و فارسی این است که پس از دوره سامانیان و ستایشگران سخنور و سخن سنج آن، رودکی و فردوسی و پیروان آنها، زبان ادبی و دولتی تدریجا به مرکبی و دشوار فهمی رو نهاد و از سرچشمه خود یعنی زبان مردمی نسبتا دور شد.
ناصر خسرو چون زبان شناس و داننده زبانهای مختلف زمان خویش توسط خودآموزی و درس خوانی زبانهای عربی و یونانی را خوب هضم کرده بود. از خصوص آموزش و پژوهش زبانهای دیگر و ماخذهای دینی و عرفانی غیر مسلمانی، این دانشمند تاجیک چنین نگاشته است:

"و آن چه در زمان من بود از فقه و اصول اقلام او اکثر را به مطالعه ضبط کردم و نهصد تفسیر به نظر زدم. و در این مدت پانزده سال دیگر گذشت. بعد از آن به دانستن زبان ثلاثه شروع کردم یعنی تورات موسی و انجیل عیسی و زبور داود علیه السلام...معلم اول شمس القیس، معلم دوم شیمورانیس، معلم سوم بطلمیوس... و بعد از این چون جمله را گرداندم، علم ایمان... و مذهب در ضمیر و باطن و به حکمت و منطق و احکام الهی، طبیعی و قانون اعظم و طب و علم ریاضت و علم سیاست..."
از این رو می توان خلاصه کرد که آموزش و پژوهش ماخذها و ارزشهای همبسته تمدن نصرانی و بودایی و غیره بی ترجمه در زمینه مطالعه سرچشمه اصلی صورت گرفته است، عقائد دانشمند و تصویر و توضیح مسائل به زبان ذهن رس تاجیکی فارسی انعکاس شده است.
این هم قابل توجه است که دانشمند جهانگرد و جهان شناس غایه مندرجه کتابهای الهی را همبسته و همرسته شمرده و تفاوت اساسی را در کاربرد زبانها می شمارد. این نظر بشردوستانه ناصر خسرو در کتاب « وجه دین» با چنین سخنانی عامه فهم افاده شده است:
"میان تورات و انجیل و قرآن به معنی هیچ اختلاف نیست مگر به ظاهر لفظ مثل و رمز خلاف هست. پس میان رومیان انجیل است و میان روسیان تورات و میان هندوان صحوف ابراهیم."
بخوان هر دو دیوان من
زبان دانی و زبان شناسی ناصر خسرو در پایه دو زبان مشهور خاور زمین یعنی زبان عربی و فارسی تاجیکی و دری که لفظ مادری و اجدادی دانشمند محسوب می شد، بسا نمایان و عبرت آموز است، زیرا کشفیات و ایجادگری ناصر خسرو به هر دو زبان صورت گرفته است. خود متفکر با کاربرد زبان فارسی دری و تاجیکی خود را با افتخار پیرو رودکی و عنصری می شمارد لیک در بابت استفاده زبان عربی دانشمندان عربی زبان حسان و بحتری را یادرس می نماید:
این فخر بس است مرا که به هر دو زبان،
حکمت همی مرتب و دیوان کنم.
جان را ز بهر مدحت آل رسول
گه رودکی و گاهی حسان کنم.
و آن چه در زمان من بود از فقه و اصول اقلام او اکثر را به مطالعه ضبط کردم و نهصد تفسیر به نظر زدم. و در این مدت پانزده سال دیگر گذشت. بعد از آن به دانستن زبان ثلاثه شروع کردم یعنی تورات موسی و انجیل عیسی و زبور داود علیه السلام...
ناصر خسرو از موجودیت دو دیوان، دیوان تاجیکی فارسی و عربی چنین بیت ادیب ذواللسان نیز گواهی می دهد:
بخوان هر دو دیوان من تا ببینی،
یکی گشته با عنصری بحتری را
آموزش زبانهای مختلف را از طرف دیگر سفرهای هفت ساله ناصر خسرو به کشورهای گوناگون زبان و مختلف مذهب (ماوراء النهر، ارمنستان، حلب، طرابلس، شام، سوریه، فلسطین، مصر، تونس، عراق، سودان و غیره) تقاضا می کرد.
قطع نظر از دانش مکمل در زبان عربی ناصر خسرو زبان اجداد خویش، دری تاجیکی را چون بنیاد تالیفات هم علمی و هم ادبی و بدیعی قرار داده و در رشد و تکامل و گسترش جغرافی آن گام و اقدامی پر ارزش گذاشته است.
اسلوب ناصری پیرامون زبان و اسلوب قصاید و اشعار، منظومه های خرد و بزرگ بویژه «روشنایی نامه» و «سعادت نامه» ناصر خسرو به طریق فشرده می توان ابراز داشت که ایجادگر آنها عقائد علمی و فلسفی، دینی و مذهبی و پند و حکمت پرارزشش را با کلمات و تعبیرات و عبارات زبان عامه فهم تاجیکی چنان استادکارانه بیان کرده است که در فهمش و درک آنها پس از هزار سال خواننده امروز هم در نمی ماند. برای نمونه از «گلچین از دیوان» ناصر خسرو چند دلیل می آریم و می بینیم که ادیب در قالب نظم پند و حکمت مردمی و خودی را به زبان عامه ای انعکاس کرده است:
ز مردم زاده ای با مردمی باش،
چه باشد دیو بودن؟ آدمی باش!
در این دو مصراع یگان واژه به خواننده امروزه نافهم نیست و مهم این است که مردم دوستی و آدمیت با زبان عامه ای افاده شده است. تنها بعضی واژه های کارفرموده ادیب از روی شکل و معنی ایضاح طلبند که این طبیعی است، مثلا:
زر چون به عیار آید کم و بیش نگردد،
کم بیش شود زری کان با غش و بار است.
در این مثال واژه عربی «عیار» معنی صاف، پاک دارد، واژه «غش» به معنی «آلوده»، «آمیخته» آمده است.
خطاطی مرد نشسته از مراکش گونه مختصر این پند در زبان تاجیکی مردمی چنین است: «زر در درون نوری هم می تابد». در مورد جفا کشیدن و جزا دیدن از خودیان، آشناها، میان مردم چنین ضرب المثل گفته می شود: «از ماست که بر ماست.»
ناصر خسرو به این معنی قصه عقاب خود ستا و خود پرست را به نظم در آورده و از پر خودی به هلاکت رسیدنش را با مقال مردمی افاده کرده است:
بر تیر نگه کرد و پر خویش در او دید،
گفتا: «ز که نالیم که از ماست که بر ماست.
حکمت دیگر در موضوع نکوکاری و سخاوت مندی از جانب اشخاص ثروت مند در چنین بیت عامه فهم به کار برده شده است:
چون تیغ به دست آری، مردم نتوان کشت،
نزدیک خداوند بدی نیست فرامشت.
در بابت مطابق شدن به هر محیط و شرایط این فرموده مردمی به کار می آید: «زمانه با تو نسازد تو با زمانه بساز. »
ناصرخسرو فعلی «جهیدن» را به معنیهای «کوشش کردن»، «مطابق شدن»، «مبارزه مقصدناک بردن» در چنین دو نمود انکار و امر ماهرانه به خرج داده است:
به زمانه نجهد جز که جوان بختی،
گر جوان است تو را بخت، بر او می جه.
در گویشهای تاجیکی و زبانهای پامیری فعل مذکور در معنیهای یاد شده استعمال وسیع دارد.
از مطالعه اثرهای منظوم و منثور دانشمند چنین بر می آید که چارچوبه نظم و قالبهای نسبتا محدود آن برای افاده همه جانبه دانش و فهمش حاصل کرده اش کافی نیست و گذرش به نثر ناگزیر است، چرا که دامن نثر فراخ تر و هموارتر است. ا

این بود که ناصر خسرو در تصویر و پژوهش موضوع های علمی و فلسفی و دینی و مذهبی اصلا به نثر می پردازد لیک بعضا در داخل آن شعر را نیز وارد می سازد. دلیل برجسته این گونه نگارش و پژوهش اثر پرمحتوای «جامع الحکمتین» است که بیان موضوعها اصلا به نثر صورت می گیرد لیک کم اندر کم به شعر نیز رجوع می شود. مثلا زیر سرلوحه «اندر زنده بودن عالم و مردنی بودن جاهل» یک غزل هشت بیتی آمده است که آن را می توان برنامه شاعر و نویسنده شمرد و سربیتش این است:ا

بجو و بنویس آن گه بخوان و بپرس،ا
پسش بیاموز آن گه بدان و بر دل کار...ا

از نگاه اسلوب و زبان می توان تذکر داد که ناصر خسرو نکته های مهم قرآن را در اصل در زبان عربی نگاشته و شرح و توضیح را به زبان عامه فهم تاجیکی داده است که این بار دیگر از زبان دانی و زبان شناسی دانشمند گواهی می دهد. ا

آثار خسروی

از مطالعه زبان و اسلوب شش اثر منثور حکیم ناصر خسرو («زاد المسافرین»، «وجه دین»، «گشایش و رهایش»، «جامع الحکمتین»، «خان الاخوان»، «سفرنامه») چنین روند ایجادگر به مشاهده می رسد که وابسته به موضوع و مسائل پیش گذاشته واسطه های گوناگون افاده مقصد را به خرج داده است که در این باره می توان چنین خلاصه کرد که در اثرهای همبسته دین و آیین مسلمانی و شاخه اسماعیلیه آن اصطلاحات عربی ایجادکارانه استفاده شده است، لیکن در توضیح کلمات و مفهومات عربی همه گونه وسایط زبان مادری محقق کاربست شده است که در فهمش ماهیت مسئله نافهمی جدی رخ نمی زند. ا
در «خان الاخوان» (خان برادران) همه صد زیرسرلوحه ها با عباره فهمای تاجیکی «سخن اندر...» آغاز یافته و تصویر مسئله نیز به همین زبان گوش رس و ذهن رس صورت می گیرد. ا

اثر دیگر دانشمند «گشایش و رهایش» با اصول مکالمه، سؤال و جواب نوشته شده است و آن از نگاه کاربرد غناوت زبان تاجیکی بی همتا می باشد. با یاری واژه «برادر» که مجموع مخاطب محسوب می شود، نویسنده و محقق بسیار مسائل مبرم را از زبان فهمای ظاهرا برادر خویش به ملاحظه گذاشته و جواب هر کدام پرسش را همه جانبه با اسلوب عامه ای پیشنهاد می نماید. نمونه مکالمه طرفین چنین است:ا

«مسئله پانزدهم: پرسیدی، ای برادر، چون آفتاب در درون خانه تابد، چرا مر آن ذره ها را نتوان دید، جز بر آن یک خط؟»

«جواب: بدان ای برادر که ذره که همی بینی آن سنش خاک است که هوا مر زمین را گرد گرفته است».

این گونه پرسش و پاسخ دائر به 29 مسئله صورت گرفته است. ا

میان اثرهای در نثر ایجاد شده «سفرنامه» متفکر چه از روی موضوع و چه از نگاه کاربرد زبان تاجیکی دری و فارسی موقع جداگانه دارد. ا

از سودمندی «سفرنامه» در رشته زبان شناسی منطقه ای و عمومی و وضع انکشاف زبان تاجیکی، دری و فارسی می توان با دلیل سخن راند. یک جنبه زبان شناسی عمومی آموزش و پژوهش نامهای جغرافی و شخصی یا خود علم اشتقاق محسوب می شود. ا

در صفحه های «سفرنامه» نام و عنوان همه گونه شهرها، روستاها، رباط و دیهات، بندر و گذرگاه، رود و دریاها، کوه و بیابانها و مسافه میان هر کدام آنها به طور مشخص با زبان عامه فهم انعکاس شده است که این برای نام شناسی تاریخی و فعلی اهمیت فوق العاده دارد. ا

در این کتاب هم مکالمه یادداشت نویس با اشخاص غایب و ظاهر موقع دارد و نویسنده به این وسیله پند و حکمت خویش و ایجاد مردمی را خیلی رسا و گوارا به قلم کشیده است. اینک چند دلیل:ا

«پس از آن جا به جوزجان شدم و قریب یک ماه ببودم و شراب پیوسته خوردمی. شبی در خواب دیدم که یکی مرا گفت: "چند خواهی از این شراب که خرد از مردم زائل کند، اگر به هوش باشی بهتر". من جواب گفتم که "اندوه دنیا کم کند." جواب داد که "بی خردی و بی هوشی راحتی نباشد... بلکه چیزی باید طلبید که خرد و هوش را بیافزاید." گفتم که "من این را از کجا آرم؟" گفت: "جوینده یابنده باشد"».ا

پیداست که دانشمند بی خردی و بی هوشی را مذمت می کند و این به طلب جامعه امروزه نیز جوابگو می باشد. پند «جوینده یابنده باشد» از آن به بعد با گونه «جوینده یابنده است» مشهور گردید. ا

فعل «شدن» که امروز چون فعل یاور و یاری دهنده کاربست می شود (حاصل شدن، اجرا شدن) در زبان آثار ناصر خسرو، فی المثل در «سفرنامه» چون مرادف فعل «رسیدن» (به جوزجان شدم) به کار برده شده است. با تقاضای قاعده های اسلوبی فعل «شدن» به طور وسیع به معنی «رفتن، راه پیمودن» نیز استفاده شده است: "روز پنج شنبه... سر و تن بشستم و به مسجد جامع شدم و نماز کردم... پس از آن جا به شبرغان شدم... و از آن جا به راه سنگلان و طالقان به مرورود شدم... روز سه شنبه در نشاپور شدم."ا

قابل ذکر و تاکید این است که کاربرد وسیع فعل «شدن» از نگاه طلب زبان امروزه تاجیکی ناچسبان می نماید، لیکن در زبانهای باستانی و بازمانده آنها مثل زبانهای پامیری بدخشان بویژه زبانهای شغنانی و روشانی هم ریشه فعل مذکور در نمود «چمو»، «چاو»، جنسیت مردانه «چوم» و زنانه «چم» در معنیهای «شدن»، «رفتن»، «رسیدن»، کار فرموده می شود. ا

این است که ناصر خسرو مثل سخن شناسان دیگر خاصیت باستانی زبان اجداد خویش را زیر نظر گرفته و چنین واژه ها را مورد استعمال قرار داده و با این عمل خویش غناوت و اقتدار زبان ادبی را تکمیل داده است. ا

از خصوص استعمال وسایط صرفی یا خود مرفولوژی نیز نوجویی و نوآوری ناصر خسرو سزاوار ستایش است. ا

پسوند افاده گر خردی و نوازش «- ک» که در گویشهای تاجیکی و زبانهای پامیری به طور وسیع به کار می آید، در «سفرنامه» نیز هر گاه و در هر جا دچار می شود. چند دلیل: "خورجینکی بود که کتاب در آن بنهادم و بهای درمکی چند در کاغذ کرده به گرمابه بان دهم که مرا دمکی زیادتر در گرمابه بگذارد." ا

افزوده بر این، سخن ور و سخن سنج در عوض مرادف عربی «حمام» واژه تاجیکی «گرمابه» و نمود مرکب آن «گرمابه بان» را مورد استفاده قرار داده است. ا

تعداد واژه های هم معنی و نزدیک معنی تاجیکی در «سفرنامه» و آثار دیگر سخن شناس مثل «شاد – خرسند – خوش حال – خوش دل، کهتر – خردتر – مهتر – بزرگتر» و امثال این رو به افزایش نهاده است که غناوت مندی و بایی گری زبان دانسته می شود. ا

در خاتمه ناصر خسرو سفر هفت ساله خویش را چنین جمع بست می نماید: «و مسافت راه که از بلخ به مصر شدیم و از آن جا به مکه و با راه بصره به پارس رسیدیم و به بلخ آمدیم،... دو هزار و دویست و بیست فرسنگ و این... سرگذشت به راستی شرح داده بودم». ا

نتیجه کلام

در زمینه دلیلهای ثبت شده می توان به چنین نتیجه عمومی و خصوصی رسید. ا

نخست این که ناصر خسرو عنعنه و تجربه سخن وران و سخن سنجان پیشینه مثل رودکی، دقیقی، فردوسی، سینا و دیگران را سرمشق فعالیت گوناگون جنبه خویش قرار داده کوشش به خرج داد تا «قیمت در لفظ دری به پای خوکان» نریزد و خوار نگردد.ا

پسان این که زبان دری تاجیکی و فارسی در قرن 11 از نگاه گسترش وسیع جغرافی و منطقه ای (ایران، خراسان، ماوراء النهر، هندوستان، پاکستان، قفقاز و غیره) خاصیت بین الخلقی و بین المللی را سزاوار گردید و درک این روند و جریان ناصر خسرو را الهام بخشیده و دانشمند را به سخن آفرینی هدایت نمود. ا

عامل سوم خوش گفتاری و خوش نویسی و تلاش ناصر خسرو به مواد زبان عمومی مردمی را گوناگون فرهنگی (چون بازمانده میراث قبل از اسلامی) و بسیار زبانی بدخشان تاریخی تقاضا داشت و آن را می توان علیحده شرح داد. ا

مبادله افکار و گفتار قومهای هرگون زبان بدخشان (شغنانیان، یزغلامیان، وخانیان، اشکاشمیان و غیره) از گذشته تا امروز به طفیل استعمال زبان بی آلایش و عامه فهم تاجیکی میسر می گردد. از تدقیقات ا. حبیب اف، عالم تاجیک که در اساس استفاده ماخذ و تذکره های آموخته صورت گرفته است، چنین بر می آید که فعالیت علمی و ادبی ناصر خسرو در بدل 25 سال در بدخشان و دره یومگان صورت گرفته است.
نــجواى جیحــون
زندگینامه ناصرخسرو
عباس عبیرى
تقدیم
به:جوانان، که تشنگان حقیقتاند ومعلّمان و مربّیان،که پاسداران امانتاندو عالمان و مبلّغان، که بیانگر معارف شریعتاندو همه آنان که جویاى سعادتاند...

 


دانلود با لینک مستقیم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.