یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

دانلود تحقیق انقلاب کبیر فرانسه

اختصاصی از یارا فایل دانلود تحقیق انقلاب کبیر فرانسه دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

دانلود تحقیق انقلاب کبیر فرانسه


دانلود تحقیق انقلاب کبیر فرانسه

 

 

 

 

 


فرمت فایل : word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:23

فهرست مطالب:

انقلاب کبیر فرانسه
انقلاب فرانسه (۱۷۹۹-۱۷۸۹)
زمینه‌های انقلاب
سقوط باستیل
لوئی شانزدهم
مه 1789م
14 ژوئیه 1789
27 اوت 1789
اکتبر 1789
ژوئن 1790
آوریل 1792
سپتامبر 1792
ژانویه 1793
2 ژوئن 1793
16 اکتبر 1793
28 ژوئیه 1794
1795
1799
1802
28 مه 1804
گیوتین
مالیاتهای سنگین
سان کولوت
الهام گرفتن از مردم آمریکا
مجلس طبقات عمومی
مجمع ملی
هجوم به باستیل
لوئی می گریزد
دوره وحشت
پایان وحشت
دوره وحشت
ژرژ ژاک دانتون
حقایق ثبت شده
منابع:

 

 

 

انقلاب کبیر فرانسه
در سال 1789 میلادی، در فرانسه، انقلابی روی داد که معروف به “انقلاب کبیر فرانسه” شده است. این انقلاب را فراماسونرها و طرفداران ایده‌های بورژوازی رهبری کردند و در متن “پروتکل‌های صهیونیزم جهانی” آمده است که: «ما این انقلاب را “انقلاب کبیر” نامیدیم».
انقلاب فرانسه یک انقلاب لیبرال - بورژوایی بود. قبل از وقوع انقلاب و در زمان سلطنت لویی شانزدهم، فرانسه دارای یک مجلس طبقاتی بود و اشرافیت فئودال از مزایای ویژه‌ای برخوردار بودند که نمایندگان بازرگانان و سرمایه‌داران و صاحبان صنایع فاقد آن امتیازها بودند. در جریان انقلاب فرانسه، رهبری با سرمایه‌داران و بازرگانانی بود که ایده‌های بورژوایی و عصر روشن‌گری را در سر داشتند و تحت شعار “برابری” خواهان حقوق برابر با اشراف و لغو امتیازات ویژة فئودالی بودند.
بورژوازی، ذیل شعار “آزادی”، محدود شدنِ قدرت سلطنت و گسترش نفوذ زرسالارانِ صاحب سرمایه (بازرگانان، رباخواران، صاحبان صنایع) را طلب می‌کرد و توده‌های مردم که اکثراً از دهقانان فقیر و پیشه‌ورزان خرده‌پا و گروه کم‌جمعیت کارگران صنایع تشکیل می‌شد، در آرزوی لغو مالیات‌های فئودالی و عشریه‌های اجباری به کلیسا بودند. توده‌ها تحت هدایت افرادی مثل “میرابو”، “مارا”، “دانتون”، “ربسپیر” و تأثیرپذیری از ایده‌های فیلسوفان عصر روشن‌گری به ویژه افرادی مثل “ولتر” و “روسو” علیه سلطنت مطلقة لویی شانزدهم طغیان کردند و در 14 فوریة 1789 “زندان باستیل” را که نماد استبداد خاندان “بوربون” بود، ویران ساختند.
با عقب‌نشینی لویی شانزدهم، سلطنت مشروطه تشکیل شد و بورژوازی لیبرال، بخش عمده‌ای از قدرت را به دست گرفت. در فاصلة سال‌های 1790 - 1792 قدرت غالباً در دست کلوپ سیاسی “ژیروندَن”‌ها یعنی نمایندگان سرمایه‌داری لیبرالِ خواهان سلطنت مشروطه قرار داشت. شاکلة کلوپ “ژیروندن”ها توسط فراماسونرها اداره می‌شد و رهبران معروف آن “میرابو” فراماسونر بودند. اینان در مجلس ملی فرانسه، قوانین بسیاری به نفع سرمایه‌داران و به منظور بسط سکولاریسم به تصویب رساندند، اما فکر چندانی به حال توده‌های فقیر دهقانان و کارگران نکردند. از این رو موج اعتراضات اقشار فرودست، دوباره بالا گرفت و این‌بار نمایندگان جناح تندرو و بورژوازی که “ژاکوبن”‌ها نامیده می‌شدند به قدرت رسیدند. ژاکوبن‌ها نیز اکثراً فراماسونر بودند و رهبر آنها “ربسپیر”، سخت تحت تأثیر ایده‌های دموکراتیک “ژان ژاک‌ رسو” قرار داشت. در قریب دو سال حکومت ژاکوبن‌ها (1792 - 1794) در فرانسه، رژیم جمهوری اعلام شد و علی‌رغم شعارهای بسیار در خصوص “حقوق بشر” و “آزادی”، دوران “ترور و وحشت” حاکم شد و نزدیک چهل‌هزار نفر توسط جمهوری انقلابی مدافع حقوق بشر با گیوتین گردن زده شدند و ده‌ها هزار نفر بازداشت و روانة زندان‌ها شدند و جو اختناق شدیدی پدید آمد.
در دوران ژاکوبن‌ها اگرچه اصلاحات ارضی به نفع روستاییان انجام شد اما مشکلات معیشتی مردم اغلب ادامه یافت و حاکمیت صاحبان سرمایه، جانشین حکومت فئودال‌ها و اشراف‌ گردید. توده‌های فقیر روستایی و شهری چون روند اوضاع را به نفع خود ندیدند، از حکومت ناامید شدند و دست از حمایت از آن کشیدند و جناحی از سرمایه‌داری فرانسه که از دست ژاکوبن‌ها ناراحت بود در 27 ژوئیه 1794 (9 ترمیدور) کودتایی علیه “ربسپیر” و “ژاکوبن‌ها” صورت داد و آنها را سرنگون و ربسپیر را اعدام کرد.
نقش تاریخی انقلاب فرانسه که توسط ژاکوبن‌ها کامل گردید، لغو امتیازات فئودال‌ها و اشراف، برقراری حکومت سرمایه‌داران به جای فئودال‌ها، بسط سکولاریسم و زمینه‌سازی برای ایجاد یک نظام دموکراسی لیبرال در فرانسه بود که تا سال 1794 میلادی، تقریباً موفق به انجام همة اینها گردید؛ هرچند که انقلاب، روندی پرفراز و نشیب و بسیار خونین و پرنوسان را طی کرد.
انقلاب فرانسه به لحاظ ایدئولوژیک تجسم آرمان‌های ایدئولوژی لیبرالیسم بود و به لحاظ اجتماعی توسط طبقة سرمایه‌داری فرانسه و به ویژه روشن‌فکران مدرنیست رهبری گردید؛ هرچند که سختی‌ها و مشقات و تلفات انسانی آن را توده‌های محروم روستایی و شهری متحمل شدند. انقلاب فرانسه به لحاظ میزان تأثیرگذاری و سیر حرکت و ایدئولوژی لیبرال  بورژوایی رهبری کنندة انقلاب و نیز نتایج و تبعات گستردة آن در فرانسه و سراسر اروپا، به مظهر و نمونة کلاسیک انقلاب‌های مدرن تبدیل گردیده است. با انقلاب فرانسه، لیبرالیسم به صورت ایدئولوژی غالب و طبقة سرمایه‌داران صنعتی و تجاری و بانکداران به عنوان طبقة حاکم در فرانسه مطرح می‌گردد و نظام فئودالی و سیطرة اشرافیت منسوخ می‌گردد. انقلاب فرانسه به دلیل ماهیت لیبرال - مدرن آن، خصلت سکولاریستی داشته و دارد و در تاریخ دویست سالة پس از انقلاب‌، روند کلی جامعة فرانسه به سمت نهادینه شدن هرچه بیشتر سکولاریسم و صنعتی شدن روزافزون جامعة فرانسه بوده است‌؛ هرچند که مناسبات مذهب با حکومت‌های مختلف و وزن اجتماعی کلیسا در دو قرن پس از انقلاب فرانسه، تغییرات و نوساناتی داشته است، اما به هر حال سمت و سویی کلی حرکت رژیم‌های سیاسی فرانسه به سوی بسط سکولاریسم بوده است.
صهیونیست‌ها و به ویژه فراماسونرها به دلیل نقش مهمی که در رهبری علمی و هدایت فکری انقلاب فرانسه داشته‌اند، بسیار سعی می‌کنند این انقلاب را سرآغاز “آزادی” بشر عنوان کنند. حقیقت این است که با انقلاب 1789 فرانسه، روح اومانیستی‌ای که از رنسانس به بعد در غرب ظهور کرده و گسترش یافته بود، در هیأت یک حکومت و رژیم سیاسی ظاهر می‌گردد. در واقع انقلاب فرانسه صورت مثالی انقلاب‌های سیاسی - اجتماعی عصر مدرن است و نه صورت مثالی هر انقلابی در هر جای دنیا.
با انقلاب فرانسه مفهوم لیبرالیستی آزادی به عنوان مفهوم اصلی و مشهور آزادی درآمد و تعریف حقوق بشر بر پایة خودبنیادانگاری نفسانی اصالت یافت، بنابراین انقلاب فرانسه آغاز بسط عملی مفهوم لیبرالی آزادی است نه معنای حقیقی آزادی و چنانکه سیر بعدی حوادث در فرانسه و اروپا نشان داد، انقلاب برای سرمایه‌داران و بورژواها آزادی به بار آورد اما زنجیرهای گران استثمار کاپیتالیستی و ورشکستگی و فقر اقتصادی را بر جان کارگران و پیشه‌وران خرده‌پای فرانسه محکم کرد و با حاکم کردن ساختار حقوقی و سیاسی و تعلیم و تربیت مدرن، آدمی را از ساحت دینی وجود خود، بیش از پیش دور کرد و گرفتار اسارت و از خودبیگانگی ساخت.
***
انقلاب فرانسه (۱۷۹۹-۱۷۸۹) دوره ای از تحولات اجتماعی سیاسی در تاریخ سیاسی فرانسه و اروپا به عنوان یک کل بود. این انقلاب، یکی از چند انقلاب مادر در طول تاریخ جهان است که پس از فراز و نشیبهای بسیار، منجر به تغییر نظام سلطنتی به جمهوری در فرانسه و ایجاد پیامدهای عمیقی بر کل اروپا شد. پس از انقلاب در ساختار حکومتی فرانسه، که پیش ازآن سلطنتی با امتیازات فئودالی برای طبقه اشراف و روحانیون کاتولیک بود، تغییرات بنیادی در شکل های مبتنی بر اصول روشنگری، ملی‌گرایی[۱] دموکراسی و شهروندی ایجاد شد. با این حال این تغییرات با اشفتگی های خشونت امیزی شامل اعدام ها و سرکوبی ها در طی دوران حکمرانی وحشت و جنگ های انقلابی فرانسه همرام بود.وقایع بعدی که می شود ان ها را به انقلاب فرانسه ربط داد شامل : جنگ های ناپلئونی و بازگرداندن رژیم سلطنتی و دو انقلاب دیگر که فرانسه امروزی را شکل داد است.[۲] اگرچه برخی از اندیشمندان هم عصر انقلاب، همچون توکویل، معتقد است که با وجود آن همه تلاش برای وقوع انقلاب، نتیجه کار دموکراسی نیست. شاید بهمین دلیل است که وی برخلاف بسیاری، سال ۱۷۸۹ ( شروع انقلاب) را سال پایان انقلاب می‌داند.[۳] با اینحال بنظر بسیاری، انقلاب با سقوط باستیل در سال ۱۷۸۹ شروع شد. شاه، لویی شانزدهم، در سال ۱۷۹۳ اعدام شد و سرانجام، در سال ۱۷۹۹ هنگامی که ناپلئون بناپارت به قدرت رسید، انقلاب پایان پذیرفت. پس از ناپلئون دوباره نظام جمهوری جایگزین شد تا اینکه برادرزاده ناپلئون، کودتا نموده و سپس امپراتوری دیگری به راه انداخت و پس از آن جمهوری های متعدد شکل گرفت. بدین ترتیب در کمتر از یک قرن، بر فرانسه به شکل های مختلفی مانند جمهوری، دیکتاتوری، سلطنت مشروطه و دو امپراطوری متفاوت حکمفرمایی شد.[۴] تا به امروز که فرانسه، جمهوری پنجم بر فرانسه حکمفرماست.

زمینه‌های انقلاب
مورخین درباره ی طبیعت سیاسی و اقتصادی اجتماعی انقلاب فرانسه اختلاف نظر دارند.تفسیر های متداول مارکسیستی مانند تفسیر جورجس لفبوره[۵] این انقلاب را نتیجه برخورد بین طبقه اشرافی فئودالی و اعضای سرمایه گرای طبقه ی متوسط جامعه دانسته اند.بعضی از تاریخ دانان استدلال میکنند که طبقه ی اشرافی قدیمی یه حکومت پیشین در برابر اتحادی از اعضای طبقه ی متوسط جامعه و روستاییان ازرده و حقوق گیران شهری تسلیم شدند. با این حال تفسیری دیگر ادعا میکند که انقلاب نتیجه از کنترل خارج شدن حرکت های اصلاحاتی مختلف اشرافی و مربوط به قشر متوسط جامعه بوده است.مطابق این نظریه این حرکت ها همزمان با حرکت های مردمی حقوق گیران شهری جدید و روستییان ایالت نشین بودند.اما هر گونه اتحاد در بین قشر ها تصادفی و اتفاقی بوده است.[۶] اما بسیاری از تاریخ دانان بسیاری از خصوصیات حکومت پیشین را از دلایل انقلاب دانسته اند. از دلایل اقتصادی ان می توان به دلایل زیر اشاره کرد:
•    لوئی پانزدهم جنگ های بسیاری کرده بود که فرانسه را به نزدیکی برشکستگی رسانده بود و لویی شانزدهم در زمان انقلاب امریکایی از مستعمره نشین ها حمایت کرده بود که وضع بد مالی حکومت را بدتر کرده بود و بدهی ملی دولت به ۲ بیلیون لیور رسیده بود.صدمه های اجتماعی حاصل از جنگ شامل بدهی سنگین جنگ با شکست های نظامی سلطنت و کمبود خدمات برای برای سربازان از جنگ برگشته بدتر شد.
•    داشتن سیستم اقتصادی ی بی کفایت و منسوخ که قدرت اداره ی بدهی ملی فرانسه را نداشت که هم نتیجه و عامل تشدید کننده ی ان سیستم مالیاتی ناتوان فرانسه بود.


دانلود با لینک مستقیم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.