فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:38
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
کمال الملک 1
ابوتراب محمد 5
مسافرت به اروپا 14
بازگشت از اروپا 17
نامه کمال الملک به مطفرالدین شاه 21
مضمون دستخط شاه در حاشیه نامه وی 21
شاگردان کمال الملک 25
آثار کمال الملک 28
کمال الملک
نام کمال الدین همواره زینت بخش تاریخ هنر معاصر بودست و سبب نیکنامی و افتخار ایران هنرمندی که درایام حیات سربلند زیست و با خوی خوش اخلاق ملکوتی آشنا و بیگانه را مجذدوب خویش می ساخت.
دوران هفده ساله مکتب او کشور را افتخار آفرین کرد و انزوای چهارده ساله اش در حسین آباد نیشابور غم انگیز ترین فصل کتاب هنر بود.
از روزی که این استاد عالیقدر رخت از جهان فانی بربست، اهل ذوق و کمال مقالات بسیار در شرح احوال او در مجلات مرقوم داشتند اما متاسفانه به مطالب مستند و ماخذ قاطع دست نیافتند و آنچه از سوانح روزگار و حوادث زندگی وی یاد کرده اند بیشتر از جمله مسموعات و خالی از ماخذ درست و اسناد معتبر بوده است.
نگارنده که از دیرگاه عشقی فراوان به شناخت هنر استاد و آثار او داشتم ، خواستم به نگارش شرح حالی مبسوط و مستند از او همت گمارم، اما هر چه بیشتر جستجو کردم کمتر به ماخذ نقاشی از کارهای استاد که به رسم میراث به فرزندش حیدر قلیخان رسیده بود به دیدار او شتافتم، تابلوها را خریده به کتابخانه ملک منتقل کردم، از آن زمان بنده نگارنده گاه و بیگاه دیدار حیدر قلیخان نصیبم می شد و چگونگی احوال پدر را از زبان پسر به گوش جان می شنیدم، بازماندگان وی به عهده گرفته بود و به طور مشاهره ادا می کرد و آن نیز بیش از چند ماه دوام نیافت گه گاه به خانه آن مرحوم می رفتم . روزی از همسر شادروان حیدرقلیخان نوشتجات کمال الملک را برای مطالعه خواستم. وی ورقی چند به من بازنمود که قسمتی از مکاتبات مدرسه صنایع مستطرفه جزو آن بود. تقاضا کردم که آن اوراق را در اختیارم گذارد ، دریغ نکرد و با تسلیم آن به مراتب امتنانم افزود.
برگرفته از کتاب کمال هنر نوشته احمد سهیلی خوانساری ص 1
از آن هنگام تالیف این کتاب آغاز شد و مرا مصمم تر ساخت. همچنان در جستجوی آثار استادی پای همت پیش نهادم و از جد وجهد بسیار و تلاش فراوان درین راه باز ایستادم، تا از گوشه و کنار بدانچه می خواستم دست یافتم. گرچه بعضی از اسناد یاد شده در متن با تجسس و کوشش بسیار فراهم نشد، اما شادم که در هر حال توفیق اتام کتاب نصیبم شد و به آرزوی دیرین نائل آمدم.
اکنون این دفتر پر نقش و نگار حاصل کوشش سی و چند ساله است که به ارباب ذوق و کمال تقدیم می گردد. با اینهمه اهتمام عقیده مندم که حق استاد آنگونه که سزاوار مقام ارجمند اوست ادا نشده است، امید که خوانندگان گرامی از آن فیض کامل گیرند و هرگاه نقص و تقصیری یابند به دیده اغماض نگریسته خره نگیرند.
در پایان این مقدمه از مجاهدات انتشارات علمی سپاسگزارم که بیش از هر سازمانی در طبع این نامه استقبال کرد و چنانکه باید در زیبایی چاپ آن سعی وافر بکار برد.
همچنین از دوستان فرزانه آقایان دکتر سیروس غنی، علی مححمودی و مشار غفاری که از ماخذ و آثار استاد آنچه داشتند در اختیارم گذاشتند امتنان فراوان دارم.
در قرن سیزدهم هجری از سرزمین کاشان چندتن نقاش عالیقدر برخاستند که در آسمان هنر ایران هر یک ستاره ای درخشان و در تاریخ هنر ایران استادانی نامدارند ، عجب آنکه این چند تن همه از خاندان مشهور غفاری بودند (غفاری به کسر غین بدون تشدید).
نخست ابوالحسن غفاری مستوفی فرزند معزالدین محمد،صاحب «تاریخ گلشن مراد» (تاریخ زندیه) است.
برگرفته از کتاب کمال هنر نوشته احمد سهیلی خوانساری ،ص3
میرزا معزالدین محمد، نیای خانواده غفاری ، در سلک ارباب قلم کاشان انتظام داشت و در سال 2162 به فرمان کریمخان زند، حاکم کاشان و قم و نطنز و جوشقان شد و اجداد وی همواره در شمار قضات و علما بوده اند.
سلسله نسب معزالدین محمد که به چند واسطه به ابوذر غفاری منتهی می گردد به شرح زیر است:
معزالدین محمد قاضی احمدبن قاضی مطلب بن قاضی بدیع الزمان بن قاضی جمالالدین بن اقضی احمدبن قاضی نظام الدین بن قاضی جلال الدین بن قاضی رفیعالدین بن قاضی علی بن قاضی ضیاءالدین بن یحیی بن فتح اله بن یحی بن حسن بن فخرالدین بن امیدواربن فضل اله بن اسحق بن فضل اله بن محمدبن ابی المکارم بن احمدبن علی بن ابی عالم بن احمدبن ابی الغنائم محمودبن احمدبن ابی فضائل محمدبن احمدبن افضل بن هاشم بن فاضل بن یحیی بن عقیل بن یحیمی بن ذربی ابی ذرالغفاری الکاشانی، ابوالحسن مستوفی صاحب «تاریخ گلشن مراد» که در دربار علیمراد خان زند مستوفی بود. به قرائنی تا سال 1206 در قید حیات بوده است و نقاشی ماهر و بیشتر تقلید و کپیه از تصاویر فرنگی می رکد و درصورت سازی و شبیه نگاری ورنگ روغن نیز استاد بود.
معزالدین محمد بجز ابوالحسن دو پسر دیگر داشت: احمد و عبدالمطلب. عبدالمطلب را دو پسر بود: ابوالقاسم ومحمد. محمد سه پسر داشت: یکی ابوالحسن که در نقاشی به سبب نبوغ بسیار شهرت یافت و نقاشباشی و مقلب به صنیع الملک شد و دیگر میرزا علیرضا که نویسنده و صاحب قلم و نقاش بود و پسر سوم میرزا برگ نام داشت. میرزا بزرگ برادر صنیع الملک در تصویر و دورنماسازی استاد بود و چون نقاشی در کتابهــای
برگرفته از کتاب کمال هنر نوشته احمد سهیلی خوانساری، ص4
چاپ سنگی «لیتوگرافی» درآن عهد رواج داشت او در دارالطباعه دولتی بدین کار اشتغال جست.