فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:31
فهرست مطالب:
شناخت و آگاهی 1
انگیزه شناخت 2
منشاء شناخت 3
الف ) تجربه که از تحقیقات علمی به دست میآید. 3
ب) دل که توسط عرفان و طریفت به دست میآید. 3
ج ) وحی که دین و شریعت عامل به دست آوردن شناخت هستند . 3
انواع شناخت 3
تحقیق و پژوهش 7
علل انجام تحقیق 8
رابطه تحقیق با شناخت 8
انواع تحقیق 13
اعتبار تحقیقات اجتماعی 14
مراحل انجام تحقیقات علمی 17
مراحل شکلیگیری عنوان تحقیق 17
اساس طرح پرسشهای تحقیق 19
تدوین فرضیه در تحقیق 19
تفاوت بیان مسئله و ضرورت مسئله در تحقیق 20
تحقیقات علمی بدون طرح تحقیق 22
تفاوت مفاهیم جامعه آماری و جامعه مورد بررسی 24
تفاوت مفاهیم بررسی و مطالعه و کاربری آن در عنوان تحقیق 25
اساس نمونه گیری در جامعه آماری 26
انواع نمونه گیری و کاربرد آنها 27
منابع و ماخذ : 31
شناخت و آگاهی
آگاهیهای انسان را از خود و محیط اطرافش که از طریق تحقیق به منظور رفع نیازهای زیستی، روانی و فکری و.. است شناخت مینامند. بینان شناخت بشر بر اساس تحقیقات علمی است . هر چه شناختهای مان دقیقتر باشد به واقعیت نزدیکتر میشویم و انطباق کامل شناخت و واقعیت ، رسیدن به حقیقت است که امکان آن بسیار کم میباشد. از طرف دیگر شناخت حاصل اندیشه ، تلاش و تجربه انسان است بنابراین با توجه به نسبی بودن اندیشه و تجربه انسان ، بالطبع شناخت حاصل شده نیز امری نسبی و غیر مطلق میباشد.
لکن به رغم نسبی بودن شناختهای بشری ، دارای اعتبار و اعتماد نیز میباشند انسان با ابزارهای عقلی، ذهنی، مکانیکی حدود و میزان و اعتبار شناختهای خود را تعیین و احتمال خطا یا اشتباه آن را پیش بینی میکند.
انگیزه شناخت
شناخت برای رفع نیازها، داشتن و آگاه شدن است لذا انسان با اختراع و ابداع ابزارها و تکنیکها در رفع این نیازها تلاش میکند و به خوبی میداند که با روشها، تکنیکهای دقیق علمی میتوان به شناخت دست یافت. با پیشرفته¬تر شدن و توسعه یافتگی جوامع نیازها پیچیدهتر و بیشتر و رفع آن نیازها شناخت پیچیدهتر و سختتری را میطلبد و انگیزه علاقه به دست یافتن به شناخت و آگاهی بالاتر میرود . به طور کلی انسان موجودی زیستمند، نیازمند و یادگیرنده است. (یادگیرنده بودن وجهه تمایز انسان با حیوانات است)، انسان میشناسد که به تواند پاسخگوی نیازهایش باشد. هر چه شناختها دقیق باشند نیازها دقیقتر برطرف خواهند شد با بر طرف شدن هر نیاز ، نیاز جدیدتری شکل میگیرد و نیازمندی انسان نامحدود است بنابراین انسان دائماً در حال کشف مجهولات برای رسیدن به خواستههای نامحدود میباشد.
منشاء شناخت
شناخت واقعی و آگاهی کلی در جهان هستی و میان کائنات ، جاری است و بشر با توجه به میزان تواناییاش و نیازهای خود میتواند از این آگاهی و شناخت سهم ببرد. به عبارتی این توانایی و ظرفیت انسان است که تعیین کننده میزان شناخت و آگاهی است ، حال این توانایی میتواند طرق مختلف داشته باشد از جمله :
الف ) تجربه که از تحقیقات علمی به دست میآید.
ب) دل که توسط عرفان و طریفت به دست میآید.
ج ) وحی که دین و شریعت عامل به دست آوردن شناخت هستند .
بنابراین طرق دستیابی به شناخت متفاوت است و تعیین کننده توانایی، ظرفیت و نیازهای انسان است. شناختهای علمی از طریق تحقیقات علمی حاصل میشود.
انواع شناخت
شناخت انسان از جهان پیرامونش چند نوع است.
1ـ شناخت حسی: این نوع شناخت در اثر برخورد با محیط و از طریق حواس به دست میآید. این نوع شناخت ابتداییترین و سادهترین نوع شناخت است. به عبارتی ما در این نوع شناخت نمیفهمیم بلکه احساس میکنیم.
2ـ شناخت ادراکی: این نوع شناخت پس از طی مراحل گوناگون تجربی، آزمایش و تجزیه و تحلیل شناخت حسی به دست میآید. به دیگر سخن با فهم معانی در زبان تجلی مییابد و به صورت احکام جزئی و کلی بیان میشود.
3ـ شناخت عمق و عقلی: دلالت بر شناخت روابطاشیاء و پدیدهها و خواص آنها دارد ، در واقع دستیابی به روابط بین پدیدهها و ارتباط ذهن با پدیدههای هستی است.
4ـ شناخت علمی و منطقی: منشاء معرفتها و علوم بشری است و بر اثر نیاز و کوشش انسان شکل میگیرد، شناختی عینی ه است که از آزمون، تست روایی و پایایی به دست میآید. شناخت علمی از زندگی اجتماعی و تحولات روابط اجتماعی حاصل می شود و به انسان برای رسیدن به خواستههایش کمک میکند.