یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

مقاله گویش مردم همدان و گزیده از مثل ها و اصطلاحات

اختصاصی از یارا فایل مقاله گویش مردم همدان و گزیده از مثل ها و اصطلاحات دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

مقاله گویش مردم همدان و گزیده از مثل ها و اصطلاحات


مقاله گویش مردم همدان  و  گزیده از مثل ها و اصطلاحات

 

 

 

 

 



فرمت فایل : word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:144

چکیده:

** آکله مرضی است که عضو از آن خورده می شود ، مانند سایر زخم هاست جز اینکه کمی ریشه دوانیده و به اندامهای دیگر نیز سرایت می کند و بوئی هم دارد .
آکله     یک نوع بیمای است مربوط به گلو و نفرین مادرها به بچه هاست . الهی آکله بگیری .(البته درحال حاضر از  بین رفته است ) الف ) از لغت نامه دهخدا ، جلد دوم  ، ص 3154
آیند و روند     منظور از جاهایی است که فضایی زیاد است و آمد و رفتن مردم چشم گیر است . (مثلاً فلان کس را ببین چه آیند و روندی دارد .
الو     گر ،شعله آتش گرفتن آتش ، شعله بلند خوروشه شکست .(ماضی)
اود     آورد (ماضی ) سیاره مضارع بسیار امر
اودن     آوردن (مصدر)
اساندن     خریدن – گرفتن چیزی برونن بسان – داری بر ؟ بر وزن بسان – برو برو پولت ازش بسان (مصدر) خرید کردن
آب اماله     کسانیکه می روند و زود بر می گردند و باز می روند .
اکه اکه     حرف تعجب برای اتفاقی که پیش بینی نمی شده .
اسپرون     چوبک که برای ظرفشویی  - استفاده می شد . اسپروتی ، چوبک فروش . آی اسپرون ، آی اسپرون  
اشکنه     یکی از وسایل نجاری برای سوراخ کردن = دریل دستی
اشکنه     نوعی غذات که با پیاز سرخ کرده و تخم مرغ و سیب زمینی و شنبلیله (نوعی سبزی است ) درست می کنند و خیلی خوشمزه است .

آب لمبه     تاول آبی که زیر پوست جمع می شود بر اثر ضربه یا بر اثر سوختگی و یا کار با دست و پا
آتیش     آتش ، ضمنا ً جرقه های آتش را پلشکه گویند .
آتیش پاره     بچه های زرنگ و فعال را گویند .
آتیشک    نوعی بیماری است (کوفت) ونوعی نفرین مادرها .
آجین     فروکردن بزور سوزن یا شمع به بدن
آجیده     بخیه کرده ، بافته شده برای تخت کفش – گیوه و چینه هم گفته می شود . کار گیوه کشان سابق بود . گیوه آجیده معروف است .

معروف است که وقتی حکومتی کفشدوزها را خواسته بود ، گیوه کش ها هم رفته بودند . وقتیکه سؤال شد شما کی بودید ، گفتند :قربان ما هم اهل بخیه هستیم .
ای هو         زمان گذشته ، بیشتر با تأسف گفته می شود . مثلاً داستانی را نقل می کنند ، طرف دیگر می گوید ای هو ، این مال خیلی وقت است .
ای         برای نشان دادن بیشر خبرها کاربرد دارد . مثلاً این  این شخص ، این طرف ، اینجور ، ای آقای ، ای فلانی ، ایشان
ایسوا         در نظر گرفتن – کنترل کردن به قد و بالای کسی نگاه کردن ، مواظب بودن .
افیتیله         فتیله چراغ درزمان قدیم که چراغهای نفتی استفاده می شد .
این جیله     تکه ای از چیزی – بیشتر برای گوشت مصرف می شود .
تکه های گوشت را در سیخ می کنند و کباب می کنند .
اوسار         افسار  ، دهنه ، یک نوع توهین هم هست برای کسانیکه بر کار می خواهند بکنند می گویند اوسارش را نگهدار .
اماکه         تنقیه کردن که در قدیم خیلی رسم بود برای شکم درد ،برای یبوست و غیره .
ان دماغ     کثافت داخل بینی سفت شده .
انگار         خیال ، فکر ، کسانیکه فکر و خیال یا مسئولیت ندارند به آنها می گویند انگار نه انگار . اصلاً فکر نیستی .
اُرُسی         کفش مردانه .
اُرُسی         یک نوع پنجره دو طرفه بود در قیدم در خانه ها که در موقع سرما و گرما استفاده می شد . و زمستانها هر دو پنجره بسته بود برای حفظ گرمای داخل اتاق .
آقور بخیر     کجا می روی ، خیر پیش ، در برخورد دو دوست بین راه .
آزاله         پهن – فضولات تازه افتاده بز و گوسفند و غیره.
آرد وار     آردها – خمیرها ، آردی که نان خوب از آن پخته می شود می گویند آردش خوب است ، یا برعکس آردش خراب است .
آستر         آستر لباس ، رنگ اولی برای نقاشی .
آگینه         آینه ، آئینه .
آلنج         خاکستر ، بخصوص خاکستر زیر کرسی را گویند . و سابقاً خاکستر را می ریختند و زائو را روی آن می نشاندند که بچه اش می افتد نبیند . در همدان معمول بود .
آخسته         رام –سر براه عادت کرده – تربیت شده در واقع آموخته .
آولا         تعصب داش مشهدی ها – برادر بزرگ –بزرگ خانواده و امثالهم به  این معنی است .
آمد داره     باخیر و برکت است – یمن دارد – برای خانة تازه – برای عروس تازه بیشتر گفته می شود .
آب یخنی     غذائی که از از استخوان و پیاز وسیب زمینی تهیه می شود .
سابق که زمستان در همدان طولانی بود ،مردم چند گوسفند می خریدند و بزرگ می کردند فربه که می شدند ، آنها را پائیز می کشتند ، گوشت آنها را می پختند و خرد می کردند و در کوزه های بزرگ می ریختند و چربیها و دنبه های را نیز آب می کردند و داخل کوزه می کردند که هوای کوزه را بگیرد و گوشت سالم بماند . از این گوشت در زمستان استفاده می کردند و غذا درست می کردند و به آن قورمه می گفتند و استخوانها را هم با پیاز و سیب زمینی آبگوشت درست می کردند و به آن یخنی می گفتند و همسایه ها را دعوت کرده از آنها پذیرائی می کردند .
آخیش         نفسی براحتی کشیدن – رفع خستگی کردن – از چیزی لذت بردن – ناز کردن – نوع استفاده برای مرد و زن فرق می کند .
آخر سر      سرانجام آخر کار – تمام شدن کار و مزد دادن .
آتا آشغال     وسایل و چیزهای کم ارزشی که در یک جا جمع شده باشد .
آلاجه بولوجه      رنگهای قاطی در هم سیاه سفید – قاطی کردن رنگها . در مورد چشمها ، هنگامیکه رنگها را کدر یا قاطی می بیند نیز گفته می شود .
آوشته         جا افتاده – عادت کرده – رام شده – بعد از چند بار غذا کمی گرفتید ، دیگه آوشته شده ، آبدیده  ، با تجربه ش ده .
ابل         نوکی آلت مرد
آتر         آن جور – مثل آن – دیدی چه تر کرد تونم اتر و بکن دبه .
اجور         دیدی چه جور کرد ، تو هم آنجور کن . مثل اتر تقریباً بهمان معنی است .
اخ تف         خلط سینه که در حال چرخه یا همانطوری از گلو بیرون می آید و این در ماه رمضان تشدید می شود . و متأسفانه طبق عادت اهالی روی زمین ریخته می شود و واقعاً جای تأسف است .
اخ         لفظ کودکانه است بمعنی بد . وقتی می خواهد طفل را از کاری باز دارند می گویند اخ است .
اَ        از – البته اسم یا فصل بعد می آید . اَ مدرسه آمد . اَ پله افتاد . اَ  جواد کتک خورد .
اٌسَر         آنطرف – بعداً – مثلاً اَ ای به اسر از این به بعد برد . اسر برد آنطرف.
اسر         مجدداً مثلاً این را قبول ندارم . دوباره شروع کن از از سر .
اُ        ان – او – البته اُ بمعنی اوست . حرف است و بازهم برای روشن شدن فوری و اسم و صفت غیره بعد آن می آید . مثلاً اُ می سوزد . اُ اسمش شیه . ان ، خام اشاره به نزدیک .
اِپا         من را نگاه کن ، فعل  امر است . بپا هم گفته می شود .
اخت         دوست شدن – جا افتادن – مأنوس شدن .
اخم         پیله کردن – ابرو در هم کشیدن – ترش روئی کردن – مثلاً یارو اخموی نیمیشه باشش حرف زد . اخم و تخم هم گفته می شود .
 اِدا         تقلید کردن از کسی – اطوارهای بیجا درآوردن – بیمزگی کردن – مثلاً با ادب باش ادا نیار ، با اطوارهم هم گفته می شود . ادا و اطوار هم در نیار . بچا ادا در می آری خب بگو نمیرم . در بعضی موارد هم همراه اصول می آید . برای کسانیکه تشر لغاتی برای کاری انجام می دهد می گویند اینهمه ادا و اصول نداره .
اینجانه         همین جا – اینجا – نشان دادن جائی .
اشبیج         شپش – سابقاً که رعایت بهداشت نمی شد و حمام ها خزانه بود در همدان خیلی زیاد بود . بقدری که پیراهن را در می آوردند و روی منقل آتش تکان می دادند و چون شپش بچه هایش را در داخل درز پیراهن جای می داد آن درزها به کوله سمپا( چراغ نفتی) می چسباندند آنها را می کشتند . به بچه شپش (رشک)  می گفتند .
ایاغ         دوست – رفیق ، مثلاً طرف با من ایاغ است ترتیب کار را می دهم .
ایز         روپا – جای پا – نشانه – علامت – ایز گم کردن ، منحرف کردن ، ایزش قر داره ، یعنی دنبالش برو – مواظب بودن .
ایشالام      انشاء اله – بیاری خدا – بخواست خدا
اوگی         نامی مثل برار اوگی ، پدر اوگی ، مادر اوگی .
اهل قبول    ساکنان گورستان همان اهل قبور هستند .
او گج        به یک نوع گوسفند نر گفته می شود .
ارو        دستور – مثلاً  خودش هیچ کاری بلد نیست فقط ارد دادن بلد است .
اسیل         سد کوچکی است که بر رودخانه می بندند و آب را جمع آوری کرده برای باغها استفاده می کنند . آبگیر و برکه هم گفته می شود .
اشتا         اشتها – گرسنگی – طلب غذا کردن .
اشکافد         شکافت (ماضی)  - بشکاف امر – می شکافد ( مضارع )
اشکستن    شکستن (مصدر) ، بشکن (امر ) می شکند ( مضارع ) ، اشکست(ماضی)
الخی         گروهی زیاد ایلخی هم گفته می شود .مثلاً همسایه مان دیشب یلخی مهمان داشت .
انم         آن هم – ایشان هم – او هم – مثلاً ننه انم با ما میا . مادر آن شخص هم با ما می آید .
انگوشت         انگشت
انگشتانه         فلزی است سر انگشت کرده و دوخت و دوز می کنند .
امشو            امشب – بهمین ترتیب فردا شو – پس فردا شو .
آب شینه         روستائی – در جاده ملایر
آروق             باد گلو – با صدائی بلند ، کار زشتی است .
اندو             اندود – کاهگل کردن پشت بام ( اندود کردن پشت بام ) .
انگاره             پیمانه – مقدار – معیار – اندازه
املک             بره تودلی گوسفند برای لابلای پلو .
اشکمبه         شکمبه گوسفند – سیراب شیردان
اشی             از چه چیزی
افاقه             تأثیر واقعی دوا یا غذا برای مریض .
افتو            آفتاب – خورشید – جای آفتابی.
آفتابه             وسیله آبگیری است بیشتر برای طهارت در توالت ها بکار می رود . آفتابه ای از گل ساخته می شود . ابریق گویند . آفتابه مسی با ارزشترین است. گفتند فرق آفتابه مسی با آفتابه گلی چیست ؟ گفت : فقط موقع گرو گذاشتن فرق می کند .
ضمناً باباطاهر هم  انگشتری که از سرلوله ابریق خود داشت بدست سلطان سلجوقی کرد واز او خواست تا کاری بر خلاف عدالت در کشور انجام ندهد .
اقل  کن     حد اقل تا آنجا که ممکن است .
اکور         گریه کردن با صدا – اکور اکور گریه کرد ، کسی نفهیمد .
اک قی         حرف تعجب -  ای وای – چطورشد اینطور شد – کی – کجا – وا
الا        آنطرف – آنسو
اسبار        بیل زدن باغ مو
ارقه         مرد منقلب – روزنک – کلاه پردار موذی
ادمه         خارش در ما تحت – کسانی که کارهای بد می کنند می گویند پسر مگر فلانت میخارد .
استکام         استکان – لیوان کوچک
اگرد        نوعی جوش در پوست بدن که درد شدیدی دارد . بیشتر بچه ها گرفتار می شوند و می گو یند (اگرد اشانده) ، اگرد پاشیده .
الدنگ         مرد ویلان – بیکار و گردن کلفت .
ان زاده     بچه مرد و زنی که زن دوم گرفته و یا زن شوهر دوم کرده است . ناتنی .
اوجار        روبراه شدن – سامان گرفتن . اوجار نوعی بازی بچه ها هم هست .
او باریکه     آب باریکه – منظور از درآمد کم ولی مطمئن مثل حقوق بازنشستگی . روزی کم هم گفته می شود . با این آب باریکه با ید ساخت .
اور        قر- غمزه که بعضی مواقع اطوار هم گفته می شود . پ چرا اور و اطوار میای کارت بکن .
اودن         آوردن(مصدر) اوردم (ماضی) میارم (مضارع) بیار (امر)
اوخ        آنوقت – برای مدت دور هم مصرف می شود  با یک (تا) اوختا – مدتهای پیش
اوس         به تنگ آمدن از فشار زندگی – گرفتار مشکل شدن در حیوانات – حالت زمان نزدیکی جنس مخالف
اوسا        استاد
ایلمه         بافت یک گره در صنعت قالی بافی . روزی هزار تا ایلمه بزن آخرش هیچی
اتل متل ها      قصه – داستان خصوصاً برای کودکان
اتر         اترزدن – چشم کردن – به فال بد گرفتن
ارقاج         تارهای نخی که در قالی بعنون پود به کار می رود .
اسپردن     سپردن – ودیعت گذاشتن – محافظت کردن –بچه را به او سپردم خیالت راحت باشد .
اشاندن     پرت کردن بشان (امر) بشاندم (ماضی) میشانم (مضارع)
اشتوا        اشتباه
اشکنک         گرفتاری – دردسر بقول معروف بازی اشکنک داره ، سرشکستنک داره .
اِفتادن         افتادن – افتاد (ماضی) ، بیفت (امر) ، میفتیم )مضارع)
اقذر         یک ذره – یک اندازه – ایقدر
امه         کپل – کفل – ماتحت – سرین
انجوجک    بچه شیطان – شلوغ کن – منظور از بچه کوچک ، کوچک شیطان که در برابر بزرگی عرض اندام کند .
انگ        برچسب روی کالاهای تجاری – نشان کردن
انگور        انگور – دو نوع انگوردرهمدان هست که ممکن است در شهرهای دیگر هم باشد ولی من ندیدیم . یکی انگور خزی است که انگوری درشت دانه و شیرین و چون زیاد برسد یک طرفش ؟می شود که به او  انگور یک لانیر می گویند و دومی انگور گزینی است که دانه های درشت بهم چسبیده دارد که گوئی آنها را بهم چسبانده اند که خیلی شفاف ولی پوست کلفت است و برای تهیه سرکه بکار می رود . ضمناً به دانه های انگور هم پلاره گفته می شود .


دانلود با لینک مستقیم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.