فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:28
فهرست مطالب:
مقدمه
بهره اول: اهمیت و جایگاه نظریه راولز
بهره دوم: شخصیت راولز و بحران موجد نظریهپردازی او
بهره سوم: پیشینه پژوهش
بهره چهارم: راولز، کانتگریی و نقد فایدهگرایی
بهره پنجم: تجدید نظرطلبی «راولز متأخر» نسبت به «راولز متقدم»
بهره ششم: تبیین نظریات راولز
بهره هفتم: نقدهای وارده بر نظریه راولز
الف: انتقادهای عام یا کلّی
انتقادهای خاص
1. نسبیت عدالت و معیار ناپذیری مطلق آن
2. ایدئولوژیک و جانبدارانه و بومی بودن نظریه راولز
4 . فقدان نوآوری
5. فقدان انسجام و شفافیت لازم و ابهام و تفسیرپذیری زیاد نظریه
6. خنثا و تهی بودن عدالت در نظریه راولز
7. معطوف بودن به پوچی و پوچگرایی
8. غایب بودن و ملحوظ نکردن بسیاری از تلقیهای دیگر از عدالت
9. تردیدپذیر بودنِ ضدیت با فایدهانگاری
10. نگاه غیرساختاری و انتزاعی به عدالت اجتماعی
11. ایرادات وارد بر الگوی قرارداد یا توافق اجتماعی
12 - ایرادهای متوجه «وضعیت اصیل یا نخستین»
13- ایرادات متوجه دو اصل عدالت: آزادی ، تمایز یا نابرابری
استنتاج
منابع
مقدمه:
در چند دهه گذشته، دیدگاهها و نظریههای فیلسوف امریکایی ـ جانراولز ـ درمورد عدالت، نظریههای بیشماری را به خود جلب کرده است. فیلسوف مزبور کوشیده است تا با نظریهپردازی خویش در این زمینه، به بازسازی و احیای لیبرالیسم ـ بویژه نوع سیاسی آن ـ همت گمارد.
مقاله حاضر کوشیده است با بررسی دقیق نظریات این اندیشمند، آنها را نقد و ارزیابی کرده و نارساییها و کاستیهای فراوان موجود در این آراء و مدل عدالت اجتماعی راولز را مورد بررسی دقیق قرار دهد و بدینسان ناکارایی لیبرالیسم سیاسی ـ حتی بظاهر احیا شده ـ را نیز مستدل سازد.
بهره اول: اهمیت و جایگاه نظریه راولز
متفکر و فیلسوف سیاسی امریکایی، جان بوردن راولز (2002 ـ 1921 ) از مهمترین فلاسفه سیاسی قرن بیستم و حتی به تعبیر پارهای اندیشمندان، شاخصترین چهره فلسفه سیاسی این قرن میباشد. آثار این فیلسوف بحثانگیز و تأثیرگذار، بیش از پنجاه سال است که چاپ میشود و این نوشتهها بهطور فزایندهای در طول این مدت، فلسفه سیاسی در سراسر جهان را تحت تأثیر قرار داده است. البته تا پیش از انتشار کتاب «نظریه عدالت» در 1971، او هیچگونه شهرتی در محیط آکادمیک نداشت، اما بعد از انتشار این اثر، بلافاصله مورد توجه صاحبنظران قرار گرفت؛ تـا جاییکه بـرخی این کتاب را بـا آثار فلاسفه بزرگی مانند «افلاطون»، «جان استورات میل» و «کانت» مقایسه کردهاند. بنابراین بیدلیل نیست که اثر یاد شده تاکنون به بیست و هفت زبان ترجمه شده است و پس از گذشت تنها ده سال از چاپ کتاب «نظریه عدالت»، کتابنامه موضوعی نوشتههای مرتبط با اندیشه راولز به بیش از 2500 مورد رسید و این رقم درحالحاضر پنج هزار عنوان را دربرمیگیرد که این حجم گسترده شامل معرفیها، بازخوانیها، تفسیرها و نقدها میباشد. جالب اینجا است که تنها فلاسفه و اندیشمندان سیاسی به آراء وی نپرداختهاند، بلکه متفکران مشهوری که اساساً در سایر حوزهها نیز به نظریهپردازی اشتغال داشتهاند، به شرح و بسط و نقادی دیدگاههای این اندیشمند پرآوازه اقدام ورزیدهاند که از جمله آنها میتوان به «توماس ناگل» فیلسوف برجسته امریکایی ـ عالم متافیزیک، معرفتشناسی و فلسفه اخلاق ـ اشاره کرد.
همچنین کتاب «نظریه عدالت»، راولز را در زمره فیلسوفان طراز اول لیبرالیسم جهان قرارداد؛ همچنانکه این اثر را مهمترین اثر فلسفه سیاسی لیبرالیسم در نیمه دوم قرن بیستم میدانند. گفتنی است که در نیم قرن اخیر نوشتههای او صرف دفاع از بخش اساسی تزهای فلسفه سیاسی آنگلوامریکن با محوریت لیبرالیسم شده است و بسیاری تجدید حیات نظریهپردازی لیبرالی را از دهه هفتاد به بعد، مدیون وی میدانند و این درحالی است که تا قبل از این دهه، اثر خلاقهای درزمینه اندیشه سیاسی، که تا این حد جدلانگیز باشد، پدید نیامده بود و درواقع اثر راولز برای تفکر سیاسی و اقتصادی در چارچوب سنت لیبرالی، انگیزهای بینظیر برای بازسازی و تجدید حیات فراهم آورد.
بهره دوم: شخصیت راولز و بحران موجد نظریهپردازی او
احاطه وسیع به دانش واندیشه پیشینیان در قلمرو اخلاق، فلسفه، سیاست و تاریخ، تلاش مداوم و خستگیناپذیر علمی، نظم و انضباط شخصی، شخصیت فروتن و مهرورز، اندیشه پویا و زاینده و نثر فصیح و روشن، از جان راولز چهرهای برجسته، دیرپا و نامور در حوزه فلسفه دوران جدید ساخته است؛ تاجاییکه در میان منتقدان راولز کسانی نیز یافت میشوند که این شهرت اقبال عمومی را دلیل بر وجود افکار بدیع و استدلالهای محکم در اندیشه وی نمیدانند؛ برای مثال «شاپیرو» معتقد است که راولز فیلسوفی است که از امتیاز فرارفتن از مرزهای آکادمیک و تبدیل شدن به چهرهای مشهور و مردمی برخوردار بوده است.
اگرچه راولز را به عنوان مدافع تفکر لیبرالی میشناسند، ولی در واقع وی فیلسوفی آزاداندیش و غیروابسته به حکومت امریکا بود که در سراسر عمر بهجای «عمله قدرت و حکومت»، از حقوق و درآمد دانشگاهی خود ارتزاق میکرد؛ همچنانکه جنگ ویتنام و دخالت امریکا در این کشور، با انتقاد شدید راولز مواجه شد و او با شرکت در همایشهای ضدجنگ، مخالفت خود را با این جنگ بیپایه آشکار کرد. پیش از این نیز او در جنگ جهانی دوم شرکت داشت و دوستان بسیاری را در این جنگ از دست داد و در آنجا نیز از رفتار امریکائیان در جنگ انتقاد کرد و پس از بمباران اتمی هیروشیما، جنگ مزبور را ناعادلانه شمرد و حمله یک حکومت لیبرال ـ دموکراتیک را به غیر نظامیان دشمن در جنگی ناعادلانه به باد انتقاد گرفت. «او افزون بر موضعگیری دربرابر دخالت نظامی امریکا در ژاپن و ویتنام، همواره در اندیشه راهبردن اصلاحات اجتمامی از رهگذر نظریهپردازی و ارائه آموزههای سیاسی ـ اخلاقی بود. راولز در مراسم بزرگداشت بیست و پنجمین سالگرد انتشار نظریه عدالت، نگرانی توأم با شگفتی خویش را از تحولات جامعه امریکا ابراز داشت. او این دیدگاه را مطرح ساخت که عدم محدودیت در گشادهدستی سیاسی، از فرایند سیاسی در امریکا، چهرهای ناخوشایند ترسیم کرده است. به بیان روشنتر، ارزش آزادی در امریکا برای افراد، بسیار بیشتر و فربهتر از بعضی دیگر شده است و این واقعیت از گسترش نابرابری و بیعدالتی خبر میدهد. راولز در واپسین مقاله خود با عنوان «بازبینی ایده خرد عمومی»، بهگونهای آشکار و بیپروا، به انتقاد از سیاستهای امریکا پرداخت. در نگاه راولز، منافع صنفی سازمان یافته، سیاست امریکا را زیر تأثیر خود گرفتهاند؛ بهگونهایکه مشارکت گسترده در رقابتها، حتی اگر مانع بحثها و تأملهای عمومی نشده باشد، آن را از سکه انداخته است. »