یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

دانلود مقاله تقسیم مراحل اعتباری در طول حیات انسان از نظر قرآن مجید

اختصاصی از یارا فایل دانلود مقاله تقسیم مراحل اعتباری در طول حیات انسان از نظر قرآن مجید دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

دانلود مقاله تقسیم مراحل اعتباری در طول حیات انسان از نظر قرآن مجید


دانلود مقاله تقسیم مراحل اعتباری در طول حیات انسان از نظر قرآن مجید

 

 

 

 

 

 

 


فرمت فایل : word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:64

فهرست مطالب:

مقدمه ۵
تقسیم مراحل اعتباری در طول حیات انسان از نظر قرآن مجید ۶
سرآمد زندگی و اجل معین در قرآن کریم ۸
کیفیت دو اجل ۱۰
در مجانست خواب و مرگ ۱۱
ترس از مرگ ۱۳
عمل فرشتگان قبض ارواح و ملک الموت عین عمل خداست. ۱۷
قبض روح و مشاهدات در حال مردن با باطن است. ۲۱
کیفیت قبض روح ۲۳
لحظه مرگ ۲۳
آسانی و سختی جان دادن ۲۵
گزارش های پس از مرگ ۲۶
سئوال و جواب قبر (اولین منزل جهان دیگر) ۲۶
خداوند می ترساند ۲۷
برزخ ۲۸
عالم مثالی بدن مثالی ۲۹
برزخ کجاست؟ ۲۹
ثواب و عقاب برزخ در قرآن ۳۰
حوض کوثر دربرزخ ۳۱
برهوت مظهر جهنم برزخی ۳۲
قیامت ۳۳
نفخ صور ۳۳
اسرافیل در صوری دمر ۳۴
نزدیکی و راست بودن قیامت ۳۶
زلزله ی قیامت کوه خرد کن است ۳۷
سه طائفه که حسرتشان بیشتر است ۳۸
اصفاف سه گانه ی مردمان در محشر ۳۸
شکل های گوناگون در محشر ۳۹
دل ها در گلو گیر می کند. ۴۰
آن هایی که از فرغ قیامت در امان اند. ۴۱
تطایر کتب (نامه ی اعمال) ۴۱
میزان ۴۲
حساب ۴۲
پرسش های قیامت ۴۳
شاهدان قیامت ۴۴
اخذ حقوق ۴۶
حوض کوثر ۴۶
بهشت ۴۷
آنان که بی حساب به بهشت می روند ۴۷
تفضل خداوند و اهل بیت نسبت به شیعیان ۴۹
دوش پیغمبر (ص) بهترین زمانها ۵۰
بدترین زمان ها زمان ما است ۵۰
خادمان بهشتی چه کسانی هستند ۵۱
شراب بهشتی سردرد و بیهوشی ندارد ۵۲
میوه ها و گوشت مرغ بهشتی ۵۲
نیروی مومن در بهشت ۵۳
سخنان علی علیه السلام درباره بهشت و طالبان آن ۵۳
سلطنت مومن ۵۴
التفات به لطف خدا و زیاد شدن معرفت ۵۵
میهمانی های پیغمبران در بهشت ۵۵
جمعه روز میهمانی ویژه خداوند ۵۶
نعمات جسمی بهشتیان ۵۷
لذات روحانی بهشتیان ۵۹
باد گرم و آب جوشان برای اصحاب شمال ۵۹
آتش سیاه پس از سه هزار سال دمیدن ۶۰
هر شراره دوزخ چون شتری است ۶۰
عذاب ها ی جسمانی دوزخیان ۶۱
عذاب های روحی دوزخیان ۶۲
منابع ۶۴

 

 

 

مقدمه :
سپاس خدایی را که اول است و پیش از او اولی نبوده و آخر اوست وپس از او آخری نباشد . خدایی که دیدگان از دیدنش ناتوان اند و اندیشه های وصف کنندگان از عهده ی وصفش برنپیایند . به قدرت و توانایی خود آفریدگان را آفرید و آنان را در اراده و خواست خویش به وجود آورد ، بی آنکه از روی مثال و نمونه ای باشد. سپس آنان را در راه اراده وخواست خویشتن روان گردانید و در راه محبت ودوستی به خود بر انگیخت. و از رزقی که عطا فرموده هر جانداری ر ا روزی معلومی قرار داده است. سپس از آن برای او در زندگی مدتی معلوم تعیین و پایانی معین قرار داده که با روزهای زندگیش به سوی آن پایان گام برمی دارد. در توحید و یگانگی اش راهنمایی مان فرموه و از عدول و کجروی و شک در امر خود دورمان ساخت. سپاسی که به آن از آتش دردناک خدا رسته به جوار رحمتش رهسپار شویم. سپاسی که به آن شانه به شانه مقربین از فرشتگان رفته ، جا را به آنها تنگ سازیم و به آن در سرای جاودانی، با پیغمبران و فرستاده اش گرد آییم. سپاسی را که حد آن را انتها ... نیست. سپاسی که موجب ... خشنودی و وسیله آمرزش ... و پناه از عذاب ... و جلوگیری از  معصیت ... باشد. سپاسی که به وسیله آن در بین نیک بختان و دوستان او کامروا گردیم، که خدا یاری دهنده مؤمنین و در خوشی و سختی ستوده شده است. در ستایش خدای عز و جل
تقسیم مراحل اعتباری در طول حیات انسان از نظر قرآن مجید
خداوند می فرماید : این زندگی دنیا، این زندگی که بشر با این صحنه وسیع و اعتبارات و خواسته ها و آرزوها  که عمر خود را بر اساس آنها سپری میکند، و ساعات و دقائق خود را بر آنها منطبق می نماید، و بالاخره با دست تهی از دنیا می رود، از پنج موضوع خارج نیست.
این زندگی که انسان را از حقایق دور نموده و حقیقتاً دوران زندگی حیوانات و بهائم است، مرکب است از « کِعب» بازی بدون خواهش نفسانی، « لهو» کارهایی که انسان روی تمایلات نفسانی انجام می دهد و غرض عقلانی صحیحی بر آن ناظر نیست، « وزینَه » یعنی روی باطل و اعتبارات را به لباس حقیقت پوشانیدن و امور فانی را به صورت امور باقی جلوه دادن، « تَفاخُر بَینَکُم » و خودپسندی نمودن بر اساس تفاخر و مباهات امور زندگی خود را بنا نهادن، « و تکاثر فی الأموال و الأولاد» و پیوسته به دنبال زیاد نمودن مقدار اموال و تعداد اولاد بر آمدن است.
مرحوم شیخ بهاء الدین عاملی(ره) کلام لطیفی درتفسیر این آیه دارد و می فرماید : «خداوند این پنج مرحله را به موازات سیر عمر افراد بشر بیان فرموده است. انسان در مرحله اول زندگی که دوران صباوت است، به بازی مشغول می گردد، در دوران بلوغ به لهو وامور مشهیانه دست می زند، در هنگام جوانی زینت به حد اعلا به او روی می آورد و در نیمه عمر به تفاخر و حس تفوق می پردازد و بالاخره در دوران پیری زیاد نمودن اموال و اولاد در سر او می افتد. طبع بشر چنین است که در  هر اساسی تربیت شود، نفس او  هم بر همان اساس است و احوال گذران او به صورت ملکات ثابته   در می آیدو البته چون خود را بر محور قانون دین وحق تربیت نموده، بنابراین در آخر عمر نتیجه نفسانی او همان تراکم احوال و تحجر خاطرات وافکار اوست.
در عالم جان و حقیقت و نتیجه این عالم که عالم آخرت است مردم به دو دسته تقسیم می شوند : 1- کسانی که به امور ظاهر قناعت نموده و از زینت و غرور دنیا و از اعتبارات و لذات موقتی قدمی فراتر نمی گذارند و کام آنها از حیات سرمدی سیراب نگشته و به معدن عظمت و لقای خدای خود نائل نشده، و در پرتو صفات جمال او از جذبات ربانی بهره مند نشده و هرچه بوده برای آنها سرابی بیش نبوده است. و در آخرت نتیجه آنها محرومیت است.  2- کسانی که امور ظاهری دنیا را عنوان عالم ابدی قرار نداده و خود را در کام سهمگین اعتبارات فانی دنیا رها نکرده اند، وجود و قوای خود را صرف لذات زودگذر نکرده و به سراب آب، اکتفا نکرده اند، بلکه نظر به باطن این عالم نموده و از حیات ثمر بخش ابدیت زندگی یافته و به لقاء جمال خداوند و دلبستگی به انوار سرمدی بهره مند شده اند. نتیجه استقامت و پایداری برای وصول به مقام عظمت و مقاومت در مقام متین صدق و حقیقت همانا رضوان خدا و کامیابی از صفات حسنی و اسماء اولیای او بهره مندی از مقام مغفرت است. « در قرآن کریم آمده است : سبقت بگیرید به سوی مغفرت پروردگارتان و بهشتی را که وسعت آن به اندازه آسمان و زمین است، آن بهشتی را که برای مؤمنین به پرودگار و گرویدگان به پیغمبرانش آماده و مهیا شده است.

سرآمد زندگی و اجل معین در قرآن کریم
در قرآن کریم آمده است : «پروردگار آن کسی است که شما را از گِل آفرید و سپس اجلی قرار داد و لیکن اجل مسمی در نزد خداست.»
اجل دو معنی دارد : 1- مدت و زمان؛ اجل فلان کس پنجاه سال است. یعنی مدت عمر او این مقدار است. « لکل امه اجل» برای هر گروهی مهلت و زمان خاصی است. 2- رأس و سرآمد مدت؛ اجل دنیا یعنی نقطه سرآمد آن که باید در آن نقطه دین پرداخته شود. « فاذا جاء اجلهم» زمانیکه رأس مدت زندگی آنها بیاید. در سوره سبأ آیه 30 آمده است : « ای پیغمبر بگو برای شما وعده روزی خواهد رسید، که در آن نمی توانید ساعتی را تأخیر اندازید و نه آنکه ساعتی جلو بیفتد.» خداوند می فرماید : « ما آنها را تحت اجل معلوم و تعیین زمان مشخص خلق کردیم.»
معلوم می شود مدت همه آنها از جمله مدت حیات انسان معلوم و محدود است و نمی توانند بیش از آن زمان و اجلی که برای آنها مقرر شده است، زیست کننده کمال انسان و کمال موجودات و عالم طبع به این است که در همین زمان معلوم و اجل محدود که برای آن ها مقرر شده است خود را کامل کنند. نمی توانند  از دایره این زمان پا بیرون نهند و بر اجل خود پیشی گیرند و یا آن را تمدید نموده و به تأخیر اندازند. هیچ گاه موجودات مادی و طبیعی که دارای ماده و طبع هستند نمی توانند از این قانون کلی خارج شده و زوال و فنا و محدودیت اجل و زمان زندگی خود را تبدیل به بقا و استمرار و ابدیت بنماید.
حضرت امیر المؤمنین(ع) در همان ایامیکه ضربت خورده بودند در ضمن خطبه ای فرمودند : « ای مردم تمام افراد بشر در زندگی خود برخورد می کنند به چیزی که از آن فرار می کرده اند، که همان مرگ است و اجل و مدت زندگی همان زمانی است که نفس او را به مرگ سوق می دهد و رهبری می کند و فرار از آن عین برخورد و رسیدن به آن است؛ چه بسیار روزها گذشت که من در صدد جستجو و تفحص از حقیقت بروز این واقعه بودم، ولی خداوند اورا به اراده جدیدخود مخفی داشت، هیهات این دانشی است که در خزانه علم الهی مخفی است.»
تمام ساعات و لحظاتی که بر انسان می گذرد، در آن ساعات و لحظات می کوشد تا خود را از چنگ مرگ نجات دهد و موجودیت  خود را حفظ کند و آن چه برای ادامه حیات او مفید است، به جا آورد و آنچه موجب قطع و زوال حیات اوست از خود دور کند. این غریزه تمام افراد بشر است، اما باوجود این غریزه که صد در صد تلاش خود را صرف بقاء خود می کند، حتی در خواب هم دارای این حس خویشتن داری است.

کیفیت دو اجل
اجل دنیوی زمانی، همین مدتی است که دوران عمر آدمی را تشکیل میدهد، با طی زمان طی می شود و نحوه وجودش تدریجی است و بالاخره از بین می رود و با فوت آدمی مهلتش سر می آید. اجل مسمی عندالله و امر الهی است که در عالم زمان نیست و هلاک او را در نمی یابد، بلکه پیوسته در نزد خداست و ثابت است و بر اساس آن اجل، این اجل دنیوی پی ریزی می شود. اجل مسمی و اجل دنیوی یک حقیقت و امری واحد است.
مرگ

حقیقت مرگ
حقیقت مرگ بریده شدن روح از بدن است. مرگ یعنی جا به جا کردن چراغ- مثلا فرض کنیم در کلبه ای که چندین سوراخ داشته باشد چراغی قرار دهیم از مجراها روشنی می دهد چراغ را که بیرون ببریم تاریک می شود- مرگ یعنی بیرون بردن این چراغ از بدن، لکن باید دانست که علاقه روح به بدن نه از جهت حلول است یعنی روح داخل بدن باشد، نه این طور نیست چون روح مجرد است وجسم نیست داخل و خارج ندارد فقط توجه تامی به بدن دارد، مرگ یعنی قطع علاقه از بدن به اذن خدا و توسط مأموری به نام عزرائیل.

 


دانلود با لینک مستقیم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.