فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:35
فهرست مطالب:
موضوع صفحه
1- مکانیسم انسان 3
2- تأثیر محیط در روح انسان 8
3- روح و جسم انسان 9
4- روابط روح با جسم انسان 13
5- غریزه عرفانی 15
6- انسان کیست 17
7- معانی مختلف انسان 19
8- تحولات بشر 22
9- تمدن جدید و مؤسسات بزرگ 24
10- چه اشخاصی را باید انتخاب کرد 26
11- تأثیرات خارجی وجود انسان 29
12- عوامل فیزیکی 30
13- عوامل روحی 32
14- گسترش فکر 34
15- عالم انسانی 34
16- چگونه باید وارد مبارزه حیاتی شد 35
منابع 35
1- مکانیسم انسان
این موجود ناشناس یعنی بشر در این دنیای وسیع از کجا آمده ... چه میکند و ...
بین علوم اجسام جامد و علوم موجودات زنده فرق بسیار است. دامنة این علوم بقدری وسیع و بیانتها است که گاهی انسان خود را در جنگل انبوه فرضیات گم میکند و مثل این است که در دنیای سحرآمیز و بیانتهائی سرگردان شده.
اجسام جامد به سبب خصوصیاتی که دارند انسان را به تفحص و تجسس وامیدارند اما علوم موجودات زنده عموماً و شخصیت انسان خصوصاً با چنین پیشرفت و ترقیاتی مواجه نشده و تقریباً میتوان گفت علم موجودات زنده هنوز مراحل ابتدائی خود را طی میکند.
انسان تقریباً موجود مرکبی است که تجزیه و تحلیل آن بآسانی صورت نمیگیرد و با ترکیب و جسم ظاهری نمیتوان نسبت بخصوصیات درونی او قضاوت نمود و تا کنون هم اسلوب و روش خاصی بدست نیامده که بتوانیم تمام اعضا و اجزا و روابط او را با یکدیگر و مخصوصاً روابطی که با دنیای خارج پیدا میکند تحت مطالعه قرار بدهیم.
علوم تشریح، فیزیک، شیمی، روانشناسی و ... هنوز نتوانسته است حقیقت انسان را موشکافی کند و تقریباً این انسان که آنها تعریف میکنند یک هیکل خالی است که هر کدام از آنها خیلی مختصر و کوتاه درباره آن قضاوت کردهاند.
با اینکه ما در دورههای طولانی زندگی مجموعه افکار علما و فلاسفه و ... را بفرض گرفتهایم با این حال از مجموع این دانستهها بجز ظواهر بیمعنای اعضا بدن انسان چیزی بدست نیاوردهایم و بسیاری از سؤالات همچنان بدون جواب مانده است. تحت چه فرمولی و روشی رفتار و کردار هر انسان در هر دورهای عوض میشود؟ چه چیز باعث میشود اخلاق و خصوصیاتی را که ما از پدران خود بدست آوردهایم تحت تأثیر محیط و قوانین جسمی و روحی تغییر پیدا میکند؟
ما قادر نیستیم موجبات بدبختی یا آسایش خودمان را خلق کنیم آیا میتوانیم کسالتهای جسمی یا روحی را از خودمان دور کنیم و بسیاری از این قبیل پرسشها است که به حکم اظطرار بدون جواب میماند.
چنین بنظر میرسد که قسمتی از نادانیهای ما به نوع زندگی پیشینیان ما و نوع روحی و طبیعت شخصی ما برمیگردد.
از روز اول انسان برای ادامه زندگی محتاج بوده است که با عوامل خارجی تماس پیدا کند (مجبور بوده تغذیه کند، از سرما خود را حفظ کند و... ) این فعالیتها از روز اول طوری بود که در دورههای طولانی بشر خود را محتاج نمیدیده که در خصوص شخصیت خود و علل پیدایش خود و عواملی که او را با زندگی خارج تماس میدهد تفکر نماید.