فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:55
فهرست مطالب:
پیشگفتار
چکیده
مقدمه
فصل اول :
سبک امپرسیونیسم Impressionism))
Impressionism) )
تأثیر سبکهای پیشین بر امپرسیونیسم Impressionism))
ویژگیهای سبک امپرسیونیسم Impressionism))
لذا میتوان گفت که مهمترین ویژگیهای سبک امپرسیونیسم عبارت است از:
نوآوری امپرسیونیستها در رنگ چند منشاء داشت:
سالشمار امپرسیونیسم Impressionism
فصل دوم :
نئو امپرسیونیسم (Neo-Impressionism )
نئو امپرسیونیسم ( (Neo-Impressionism
فصل سوم :
مروری برزندگینامه 2 نقاش سبک امپرسیونیسم ( ونسان وان گوگ , پل سزان )
بخش اول : زندگی و آثار ونسان وان گوگ vincent van gogh) )
بخش دوم : زندگینامه و آثار پل سزان((cezanne
زندگی هنری
سزان ((cezanne و پسادریافتگری
منابع:
همراه با تصاویر
پیشگفتار
یکی از سبکهای هنری در تاریخ هنر، سبک امپرسیونیسم (دریافتگری) است. این اصطلاح برای نخستین بار از عنوان نقاشی کلود مونه (2) با عنوان «دریافت (امپرسیون) طلوع خورشید» اقتباس شد و همچون بسیاری از نامگذاریها، به منظور هجو و استهزا آثار هنری مونه، به این اثر او اطلاق شد. اما پس از وی، به تدریج این عنوان به سبکی خاص اطلاق شد که ویژگیهایی را در خلق اثر هنری مورد لحاظ قرار میداد. در ابتدا در سال 1874 م.، عدهای از نقاشان فرانسوی که مونه، سزان، دگا، رنوار و سیسلی از این دسته به شمار میآیند، نقاشیهای خود را عرضه کردند و به عنوان سردمداران این سبک مطرح شدند. سپس به تدریج عدهای دیگر از هنرمندان همچون ادوارد مانه، پیسارو و بازیل به این سبک پیوستند، به طوری که هنرمندان بزرگی که تعدادی از آنان، بعدها از بنیانگذاران سایر سبکهای بزرگ هنری بودند به این جریان هنری پیوستند؛ افرادی همچون گوگن، وان گوگ، کاندینسکی، هنری ماتیس، مونش و پیکاسو از این دسته هنرمندان هستند که هر یک از آنان، خود به وجودآورنده دیگر سبکهای هنری در تاریخ هنر تلقی میشوند. گوگن پس از این دوره، به سوی هنر بدوی گرایش یافت یا فردی همچون پل سزان و پیکاسو به سوی کوبیسم گرایش یافتند و یا وان گوگ، اکسپرسیونیسم و هنری ماتیس، فوویسم را بنا نهادند.نکته جالب توجه این است که بسیاری از این بزرگان، پیش از تأسیس سبکی جدید، تحت تأثیر امپرسیونیسم بودند و شاید به سبب ویژگیهای این سبک و یا به خاطر این که چیزی در این سبک نیافتند به سوی سبک جدید گرایش پیدا نمودند.
هنرمندان امپرسیونیست در این دوران بر خلاف هنرمندان گذشته، نقاشی خود را در محیطهای کارگاهی و بسته انجام نمیدادند و برای خلق اثر هنری به فضای آزاد، در کنار رودخانهها، جنگلها، محیطهای طبیعی و یا کافهها و مکانهای عمومی میرفتند و به نقاشی میپرداختند، امری که پیش از آن بیسابقه بود. موضوع نقاشیها برگرفته از طبیعت و شواهد اطرافشان بود، (3) به گونهای که استفاده از میزان نور و چگونگی صحنههای طبیعی، تفاوت تابش نور و در حالتهای متفاوت روز به چه صورتی باشد، یکی از مهمترین ویژگیهای سبک امپرسیونیسم به شمار میرفت. هنرمندان این سبک به دنبال ترسیم تصاویر لغزان و گذرای طبیعت بودند، تصاویری که به طور پایدار و ثابت در طبیعت به چشم نمیخورد و با ارتعاشات لغزان نور، به ادراک و حس بینننده تیزبین امپرسیونیسم میآمد و خیلی زود هم زوال مییافت.
چکیده
این پروژه تهیه شده طبق 3 فصل مشخص و در آخر نتیجه گیری که در فصل اول به بررسی سبک هنری امپرسیونیسم در فصل دوم به بررسی سبک هنری نئوامپرسیونیسم و در فصل سوم به زندگینامه 2 نقاش بزرگ سبک امپرسیونیسم ( پل سزان , و نسان ونگوگ ) پرداخته است. سبک دریافتگری یا امپرسیونیسم شیوه هنری گروه بزرگی از نگارگران آزاداندیش و نوآور فرانسه در نیمه دوم سده نوزدهم بود که بزودی جهانگیر شد. این شیوه مبتنی است بر نشان دادن دریافت و برداشت مستقیم هنرمند از دیدههای زودگذر با به کار بردن لخته رنگهای تجزیه شده و تابناک برای نمایش لرزشهای نور خورشید. در این روش اصول مکتبی طراحی دقیق و سایه روشن کاری و ژرفانمایی (پرسپکتیو) فنی و ترکیب بندی متعادل و معمارانه رعایت نمیشود.
شیوه دریافتگری به عنوان انجمنی خصوصی از سوی گروهی از هنرمندان ساکن پاریس آغاز شد و این انجمن در سال۱۸۷۴ به نمایش همگانی آثار خود پرداخت. نام این جنبش از نام یک نقاشی از کلود مونه به نام دریافتی از طلوع آفتاب (به فرانسوی: Impression, soleil levant) گرفته شدهاست. نام امپرسیونیسم را نقادی به نام لویی لِروی در یک نقد هجوآمیز ساخت. دریافتگری همچنین نام نهضتی در موسیقی است.در این سبک نقاشان از ضربات «شکسته» و کوتاه قلم مو اغشته به رنگهای خالص و نامخلوط به جای ترکیبهای ظریف رنگها استفاده میکنند. مثلا، به جای ترکیب رنگهای ابی و زرد برای تولید سبز انها دو رنگ ابی و زرد را مخلوط نشده بروی بوم قرار میدهند تا رنگها «حس» رنگ سبز را در نظر بیننده به وجود بیاورد. انها در نقاشی صحنههای زندگی مدرن در عوض جزئیات، تأثیرات کلی واضح را نشان میدهند.
و یکی از سبکهای هنری در تاریخ هنر، سبک امپرسیونیسم (دریافتگری) است. این اصطلاح برای نخستین بار از عنوان نقاشی کلود مونه با عنوان «دریافت (امپرسیون) طلوع خورشید» اقتباس شد و همچون بسیاری از نامگذاریها، به منظور هجو و استهزا آثار هنری مونه، به این اثر او اطلاق شدو امپرسیونیسم مشمول کار یک گروه انعطاف ناپذیر با برنامه ای منجمد و یا نوعی رابطه ی استاد و شاگردی نمی شد، بلکه تطابق سلیقه ای آزادانه، تجربه ای زنده و یک لحظه برادری بود که هنرمندانی جوان و بی توجه به عقاید، ولی برخوردار از غنای احساسی در آن سهم داشتند. اینان، به ناگهان، دنیا را آنقدر وسیع و گونه گون یافتند که هر کدام بی هیچگونه قید و جبر، می توانستند آن را نقاشی کنند. و چون نقاشی برای آنها مفهوم امری بدون اختیار و خود بخودی و نه مشتق از یک تئوری داشت، توانستند علیه قوانین سنتی و قراردادی طغیان کنند و اگر تقریباً همه ی این هنرمندان پیشرو – هر چند با طبایع متفاوت – بین سال های 1860 تا 1870 گردهم آمدند تا در تشکل امپرسیونیسم، شرکت جویند، به علت اطاعات تدریجی از چند اصل ثابت یا چند دستورالعمل تکنیکی نبود، بلکه نتیجه ی خواست بی صبرانه ی آنها در آزاد کردن شخصیت خود برای تماس دینامیک با طبیعت و زندگی و - در پیروی از پیشوایی مانه - برای درهم شکستن تمام آیین های قراردادی و تمام قیود آکادمیک بود. مانه می گفت: تأثیر خلوص و صداقت این است که به کار شخص کیفیتی اعتراض آمیز می بخشد. چه نقاش فقط به انتقال تأثرات خود وابسته است، او در پی آنست که فقط خودش باشد و نه شخص دیگر. در حقیقت، نقاش امپرسیونیست منحصراً توسط کشف و شهود فردی خویش هدایت می شد و تنها بر صداقت خود اعتماد می کرد و هر یک از آثارش - به عنوان یک کار خلاقه - اثبات و کشف دوباره ی نقاشی بود. از نظر او، دنیا، یکباره و برای همیشه در یک قالب ثابت زیست نمی کرد، بکله با هر نظر، در تازگی احیا شده یی دوباره کشف می شد، و کمترین جلوه ی آن، جزیی از زیبایی متغیر آن بود. چنین آزادی ای، جز به خشم آوردن مردم آن زمان، چه می توانست کرد؟ مردمی که دیدشان توسط مدرسه ی هنرهای زیبا (به عنوان نمودی از تحجر اجتماعی) منجمد شده بود.
مقدمه
از پانزدهم آوریل تا پانزدهم مه سال 1874، گروهی از نقاشان جوان و مستقل فرانسوی: مونهMONET(1)، رنوار((Renoir (2)، پیسارو(PISSARRO)(3) ، سیسلی( Sisley)(4) ، سزان((cezanne (5) ، دگا(DEGA)(6) ، گیومن(GiYoMeN) (7) ، برت موریزو( (Bert(8) ، که یک انجمن بی نام تشکیل داده بودند، در محلی سوای سالن رسمی، یعنی در استودیوی عکاسی نادارNadar نمایشگاهی برپا داشتند. نمایشگاه غوغایی به پا کرد و روزنامه نگاری به نام لورواLeroy پس از مشاهده ی تابلویی از مونه به نام «تأثیر، طلوع آفتاب» در مجله ای به طعنه نمایش دهندگان را تأثیر گرایان امپرسیونیست خواند.
این نام که توسط خود نقاشان پذیرفته گشت، بسیار متداول گشت و در سراسر جهان مورد استفاده قرار گرفت. اما، معنای این اصطلاح در ابهام باقی ماند.
امپرسیونیسم نظری منتقدان، جایگزین امپرسیونیسم خودروی ِ نقاشان شد و این اندیشه ی زنده به اصولی ثابت مبدل گشت. سپس واکنش های پی در پی بر علیه امپرسیونیسم سریعاً حدود و قلمروی آن را تثبیت کرد و مجال گسترش را از آن گرفت. بنابراین بازستاندن اقلیم واقعی آن و تشخیص حدود و حیطه ی این نهضت که بدعتی در دید و حساسیت نوین پدید آورد، بسیار مشکل است. امپرسیونیسم هنرمندان نامتشابه بسیاری را متحد کرد. هر یک از آنها آزادانه و بنابر نبوغ خویش، خود را از اصول متشکله ی امپرسیونیسم انباشتند و کمال بخشیدند. نقاشان امپرسیونیسم عموماً بین سال های 1830 تا 1841 متولد شدند: پیسارو – مسن ترین آنها – در 1830، مانه (9) در 1832، دگا در 1834، سزان و سیسلی در 1839، مونه در 1840، رنوار بازیل ، گیومن و برت موریزو به سال 1841. این بدعت گذاران جوان در حدود سال 1860 از نقاط مختلف به پاریس آمدند و گردهم جمع شدند. پیسارو، سزان، گیومن، در آکادمی سویس و مونه، رنوار، بازیل و سیسلی در آتلیه ی گلیر یکدیگر را ملاقات کردند اما در نهایت، آنان به جنگل فونتن بلو روی آوردند و در آنجا با شیوه ی ناتورالیستی مکتب بار بیزون به نقاشی پرداختند.