فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:48
فهرست مطالب:
پیشگفتار
چکیده
مقدمه
روش تحقیق
مسئله تحقیق
فرضیات تحقیق
کلیات تحقیق
رشته گرافیک
سطوح رشته
درسهای رشته
صنعت و بازارکار
تولّـد گرافیک
تاریخچه گرافیک در ایران
● هنر ماقبل تاریخ:
گرافیک مدرن در ایران
طراحى گرافیک در ایران
گرافیست کیست ؟
● مقاطع و مدارج تحصیلی :
● بـــــــــــــــــــازار کار ؟
● شرایط ورود به این رشته :
تعریفی از هنر
سفارش
گروه ادب و هنر
گرافیک محیطی:
نتیجه گیری
منابع
پیشگفتار
هنر گرافیک به یکباره ساخته نشده است. این شاخه هنر دنباله رو بقیه هنرها مثل خط و نقاشی و… به اینجا رسیده است، پس برای بررسی کردن این هنر مجبوریم از اول تاریخ قدم به قدم جلو بیاییم تا به اصل برسیم.امیدوارم این مباحث با اینکه خشک است اما سخت نباشد چون به هر جهت شیرینی خاص خود را دارد، بعد از پایان تاریخچه اگر فرصتی باقی بود حتما به کارهای اصلی گرافیک و ریزه کاراییهایش خواهیم رسید.هنر ابتدائی، هنری است که توسط انسانهایی ایجاد شده که هنوز با تمدن آشنا نشده اند.هنر ماقبل تاریخ: قدیمی ترین تصویر سازی کشف شده در غارهای جنوب فرانسه و شمال اسپانیا می باشد (30 هزار سال پیش) که شامل گاو ‚گوزن واسب و … است. شیوه آنها واقعی گرایانه بوده است و همراه با رشد کشاورزی و دامداری تصاویر عینی جای خود را به تصاویر آرمانی داد .هنر بدوی: شامل هنر سرخپوستان ‚اسکیموها وبرخی سیاهپوستان میباشد. هنر آنان معمولا با مسایل اعتقادی آنان گره خورده است. پیکر انسان در هنر آفریقایی تجریدی (آبستره) میباشد آثار آنان در زئیر و بوربا (ق 10 تا12 م) بدست آمده است و حکاکی روی صخره برای سرخپوستان اهمیت فوق العاده داشته است، ولی با ورود اروپاییان به آمریکا این هنر تحت تاثیر قرار گرفت و حالا هنر آنان را به دو دوره پیش از تاریخ و تاریخی تقسیم می کنند.از آثار دوره پیش از تاریخ میتوان به نقاشی شنی و از دوره تاریخی میتوان صورتکها را نام برد با پیدایش تمدن در هفت هزار سال قبل از میلاد در خاورمیانه ( بین النهرین) هنر تغییر کرد، تمدنهای بین النهرین سومر ،اکد، بابل و آشوریها بودند.از سومریها مجسمه های تل اسمر و وارکا باقی مانده که دارای چشمهای بزرگ هستند و هنر مند همه حالتها را که ممکن است به مبهم شدن پیکرها بینجامد از کار خود دور می کند. اکدیان هم هنری مثل سومریها داشتند، ولی در زمان سلطنت بابلیها پادشاهی به اسم حمورابی با نوشتن قوانین بر لوحی که در نقش برجسته پشت آن از خدای خورشید الهام گرفته یکی از مشهورترین پادشاه بین النهرین شد (فکر میکنم راجع به او همه شما در کتاب راهنمایی خوانده باشید) بعد از آنان آشوریان بودند که هنرشان کنده کاری روی سنگ و نقش برجسته بوده است.هنر صومر هم از هرم هایش پیداست که چه قدمتی دارد. آنان معتقد به کا بودند، اعتقاد داشتند کا با انسان متولد میشود ولی بعد از مرگ جسم به زندگی ادامه میدهد و در کارهایشان دو گیاه بومی «پاپیروس و لوتوس» زیاد دیده میشود، که نشانه مصر علیا و مصر سفلی است.
چکیده
فکر میکنم آنچه مناسب است، این است که ببینیم سؤال «گرافیک چیست؟» برای ما چه اهمیتی دارد؟ و دانستن چیستی گرافیک چه ضرورتی دارد؟ ظاهراً ما با این هنر به راحتی تعامل و ارتباط داریم، لذا در ابتدا نیاز به این پرسش چندان احساس نمیشود.اینکه باید بدانیم گرافیک چیست معقول و منطقی به نظر میرسد ولی دو نکته باعث تشکیک در این "باید" میشود: اول اینکه اساسا گرافیک یک پدیدهی نامکشوف و تازه نیست که چیزی دربارهاش ندانیم و حالا بخواهیم از صفر شروع کنیم و با آن سر و کار پیدا کنیم. ما به کارش گرفتهایم و به عنوان هنرمند و گرافیست با آن خو کردهایم؛ پس چهگونه از چیزی سؤال میکنیم که با آن خو داریم؟
دوم آنکه بعضی خرده میگیرند که چه ضرورتی دارد وقت خود را در این بحث انتزاعی تلف کنیم و بهتر است سعی خود را بر مهارت در تکنیک و گسترش توان کاربری معطوف کنیم. به عبارتی این گروه قائلاند که ما نیازی به این بحث نداریم، هم از آن جهت که شناخت اجمالی -چندان که رفع نیاز کند- داریم و هم به این دلیل که «کسب مهارت» و «پرورش خلاقیت» مهمتر است و باید همّمان برای ایندو مصروف شود.
اما بنده معتقدم که خیر؛ گرافیک را آنگونه که باید نشناختهایم؛ در واقع شناخت اجمالی، ما را از شناخت تفصیلی و کامل، بینیاز نکرده است. همچنین مهارت و شناخت و تسلط بر تکنیکهای گرافیک، به معنی تسلط و اشراف بر گرافیک نیست. ارجحیت دومی بر اولی از آنروست که گرافیک به مقصودی بهوجود آمده است؛ یعنی به عنوان یک قالب هنری نیامده که یک قالب هنری باشد. گرافیک بر نیاز دیگری، نازلتر از احساس زیبادوستی پا گرفته؛ گرافیک وجود ندارد همچنان که نقاشی وجود دارد، همچنان که معماری وجود دارد و همچنان که سینما وجود دارد. البته همهی اینها هم مقصودی دارند اما هرکدام به خودی خود، یک هنر مستقل و اصیلاند ولی گرافیک چنین نیست. وجود گرافیک تابع وجود نیازهای اقتصادی و سیاسی و... است و بدون نیازهای جاری اجتماع –فارغ از اساسی و کاذب بودن نیازها- اصالت ندارد (در حال حاضر مهم نیست که این یک حُسن است یا یک عارضه. و بحثش را به بعد وامیگذاریم). مسأله آن است که این هنر، همچون راه گشودهایست که واردش شدهایم اما از جهت و انتهایش خبر نداریم و حتا نمیدانیم گامبرداشتن در آن چهقدر برایمان ضروری و حیاتی است. فقط میدانیم که همه در آن وارد شدهاند و ما هم باید وارد شویم! در اینوضع، هر چه کنیم تابع کسانی هستیم که پیشتر این راه را گشودهاند و در آن بسیار جلوتر از ما هستند.فهم چیستی گرافیک این امکان را به ما میدهد که به اراده و خواست خود و بر اساس نیازها و اقتضائات فرهنگی خود، مقصود جدیدی برایش تعریف کنیم و به یُمن آن، از حصار تقلید و تکرار، رها شویم و گرافیک را آنگونه که اصیل و منحصربهفرد باشد صاحب شویم؛ اکنون ما گرافیک را مصرفکنندهای بیش نیستیم. این مصرفزدهگی نه در گرافیک که در همه چیز -از جمله علم- به این صورت است که پایمان را جای پای غرب میگذاریم و به هیچ چیز دیگری فکر نمیکنیم. با این شیوه، هزارسال هم که بگذرد ما در علم و هنر پیشرو و مبتکر نخواهیم بود. در یک کلام، تولید –مانند تولید علم- تنها با استقلال از غرب محقق خواهد شد نه با تبعیت بیمحابا از راه او و این غیر از انکار و مقابلهی با غرب است. میشود گفت این فهم، میزان اختیار و حق انتخاب ما را ارتقا میدهد؛ مضاف آنکه این انتخاب از جهت منطق، در شرایطی درست و عادلانه صورت میپذیرد.اگر گرافیک ابزاریست که با آن به اهـداف اقتصادی و فرهنگی و سیاسی اجتماعمان کمک میرسانیم، واضح است که نمیتوانیم بدون شناخت و تسلط بر اجزا و ابعاد و وجوهش، بهرهی مطلوب از آن بگیریم و آنجایی که نیاز داریم تا این ابزار را به نفع فرهنگ و اقتضائات فرهنگ خود به کار گیریم دچار مشـکلات جدی خواهیم بود، و اکنون مگر نیستیم؟ سردرگمی ما دربارهی هویت ایرانی در گرافیک از کجاست؟ این هویت آنقدر مبهم و دور از ذهن است که حتا تصویر و تصوری از آن نمیتوانیم داشته باشیم تا آنجا که کسانی، در الزام رسیدن به هویت مستقل و بومی -که شرط ضروری توفیق گرافیک در یک جغرافیای فرهنگی خاص است- تردید میکنند و اصلاً طرح چنین بحثی را زیر سؤال میبرند! این وضعیت از آنجایی بهوجود آمده که ما نسبت این هنر را با مبانی فرهنگ و هنر خود نمیشناسیم و تعریف و تبیین نکردهایم. شاید دیگران دلایل متعدد و مختلفی برای بحران هویت در گرافیک داشته باشند اما به نظر من همهی آن دلایل، در آنچه عرض کردم خلاصه میشود.در ضمن نگاه به گرافیک به مثابه صِرف ابزار، اشتباه است؛ یا نگاه کامل و جامعی نیست. ابزار بودن میتواند تنها وجهی از وجوه گرافیک باشد؛ نمیتوان تمامیت گرافیک را با لفظ ابزار شناخت و پذیرفت؛ شأن گرافیک به عنوان یک هنر، حتا به عنوان یک حرفه فراتر از ابزار است و در اجتماع نقشی بیش از یک ابزار را بازی میکند. اما اگر علیالحساب، وجه ابزاری آن را در نظر بگیریم نیز، با بررسی ماهیت آن میتوانیم به قابلیتها و امکانات و فرصتهای فراوان نهفتهاش دست پیدا کنیم. یک پیچگشتی جدای از امکان بازکردن پیچها میتواند دیوار را هم سوراخ کند و یا میشود با آن خربزه هم پاره کرد! پیچگشتی وسیلهایست که میتوانیم بهراحتی آن را در دست بگیریم و با نگاهکردن به آن، همهی قابلیتهای متنوع و عجیبش را، و به همین ترتیب خطراتش را بشناسیم. اما برای اینکه گرافیک را هم، همینگونه در دست بگیریم و همهی کارکاردها و عوارض و تهدیدهایش را بفهمیم باید از راه این پرسش (گرافیک چیست؟) وارد شویم.
البته خوب میدانیم که شناخت فرهنگمان ضرورت دیگریست پیش از شناخت گرافیک. اما در آن مرحلهای که میخواهیم بدانیم فرهنگ خاص ما، چهگونه در قالبی متعلق و وابسته به فرهنگ دیگر، امکان ظهور و بروز مییابد، دچار سؤال «گرافیک چیست؟» میشویم.
از سویی دیگر عجیببودن و دور از انتظاربودن این سؤال شاید به دلیل کودکانه بودن آن است. اگر چنین باشد برای یک تحقیق، مزیت خواهد بود. برانکوزی میگوید: «زمانی که بچه نیستیم، مردهایم.» پرسشهای کودکان نابترین صورت تحقیق و جستوجو است و در تمدن کنونی ما تنها در مواجهه با پرسشهای کودکانه است که به حقیقیت وجود خود و عالم پیرامونمان میاندیشیم. وگرنه همانطور که میبینید انسان کنونی، با این پرسشها بیگانه است و چنان در تنوع گرفتاریهای خود و ابعاد کثیر تمدن به خود پیچیده است که دیگر امکان پرداختن به این سؤالات اساسی را ندارد و آنها را به فلاسفه واگذارده است. اما آیا حقیقتاً این سؤالات مختص فیلسوف است؟ ای کاش در همهی زندهگی میتوانستیم چون کودک باشیم؛ خصوصاً در هنرمان.این رساله داعی آن نیست که با صدور حکم دربارهی گرافیک تعیین تکلیف کند و قوانین وضع نماید. حقیر، تنها با طرح باورهای رایج در اطراف گرافیک و در مواردی نقد آنها، سعی دارم تا زمینهی تفکر و بحثهای نظری فراهم آید و به تعبیر دیگر طرح بحث کنم. چه آنکه حکم دادن میتواند مخالف این کار را هم به بحث بکشاند. به هر روی، محتوای بخشهای مختلف این رساله، هرکدام بیش از یک مقدمه در آن موضوع نیست.
مقدمه
رشته پر رمز و راز گرافیک در همه محیطها با همه سلائق برای خود جائی باز کرده و در ارتباط با صنعت نیز به هنرنمایی پرداخته است. گرافیک زبان تصویری است. استفاده از علائم، سمبلها، خطوط، منحنیها و نمادها در کنار رنگهای موزون و حساب شده دنیایی از حرف و معنا را در خود جای داده است . دانشآموزی که گرافیک را انتخاب میکند در رساندن فکر خود سرعت، گیرایی و ماندگاری را در سطحی گسترده منتشر کرده و البته با همه این جذابیتها نظر دانشجویان این رشته دال بر گرانی وسائل کار گرافیکی میباشد. گرچه امکانات نیروی متخصص در این رشته نامحدود است. داشتن روحیه اجتماعی خوب میتواند دانشجو را با سلائق مختلف آشنا ساخته و در مورد استفاده از طرحها و رنگها و نمادها او را موفقتر از دیگران نماید. پذیرش دانشجو در این رشته بصورت نیمه متمرکز است و داوطلبانی که در ردیف معرفی شدگان چند برابر ظرفیت این رشته قرار میگیرند باید در آزمون تشریحی (طراحی) با ضریب 4 شرکت کنند. ضریب خلاقیت تصویری و تجسمی 4 و درک عمومی هنر 2 است
روش تحقیق
این تحقیق با بررسی به مسئله تحقیق و فرضیات تحقیق و بعد به کلیات تحقیق ودر آخر به پیشنهاد کلی و نتیجه گیری می پردازد .
مسئله تحقیق
تاریخچه و ماهیت گرافیک