فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:130
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
پیشگفتار 1
دموکراسی چیست؟ 3
الگوهای دموکراسی 6
ابعاد نو و کهنه ی دموکراسی 11
انواع دموکراسی از دیدگاه سی. بی. مک فرسون 22
دموکراسی غیرلیبرالی: نوع کمونیستی 22
دموکراسی غیرلیبرالی: نوع توسعه نیافته 28
موج جدید نظریه های گذار به دموکراسی 35
زمینه های سیاسی و اجتماعی فروپاشی رژیم های غیردموکراتیک و گذرا آن ها به دموکراسی 42
تعارض دموکراسی و توسعه با توجه به ایران 98
جنبش دموکراسی مردمی و تکالیف مبرم آن در ایران 103
موانع گذار به دموکراسی در ایران 110
نتیجه گیری 125
منابع و مآخذ 127
پیشگفتار:
امروزه در آغاز سده ی بیست و یکم میلادی چنین به نظر می رسد که دموکراسی به عنوان نظام سیاسی بلامنازع در حال گسترش در سراسر جهان باشد. امروزه مبحث نظری گذار به دموکراسی و زمینه های اجتماعی آن مهمترین مبحث در جامعه شناسی سیاسی به شمار می رود و حتی می توان گفت که با توجه به اهمیت این مبحث، جامعه شناسی سیاسی چیزی جز جامعه شناسی زمینه های گذار به دموکراسی نیست. با افزایش شمار دموکراسی ها در ربع قرن اخیر دامنهی نظریه پردازی درباره گذار به دموکراسی نیز به شیوه بی سابقه ای گسترش یافته است. برخی از نویسندگان از امواج پی در پی گذار به دموکراسی هر صحنه ی جهانی سخن گفته اند. هر موج دموکراسی مجموعه تحولاتی از که درطی مدت زمان نسبتاً معینی در دورن نظام های سیاسی گونانگونی در جهت پیشرفت فرایند های دموکراتیک رخ می دهد.
ساموئل هانتینتگون نویسنده آمریکایی از سه موج دموکراسی سخن به میان آورده است:
موج اول: از1828 تا1926، موج دوم: 1926 تا1975 و موج سوم از1975 به بعد موجب گذار از رژیم های غیردموکراتیک به نظام های دموکراتیک در مناطق گوناگون جهان شد، در موج سوم کشورهای بسیار زیادی به دموکراسی روآوردند.
طبعاً در خصوص دلایل و علل دموکراتیزاسیون و گذار به دموکراسی نگرش های گوناگونی پیدا شده است. نگرش نهفته در پس نظریه امواج دموکراسی نگرش سرایت دموکراسی ازمنطقه ای به منطقه ی دیگر در سطح جهان یا دست کم در درون مناطق فرهنگی- جغرافیایی خاصی است.
برخی دیگر از صاحب نظران بر نقش جهانی شدن اقتصاد و فرهنگ و ارتباطات و تأثیر آن برگسترش جامعه ی مدنی در سطح جهانی، تقویت گفتمان حقوق بشر و حمایت از جنبش های دموکراتیک در مناطق گوناگون جهان سخن به میان می آورند.
اما چیزی که ما در این تحقیق بدان توجه کردیم بیشتر زمینه های سیاسی و طبقاتی نیروهای اجتماعی و تأثیر آن در پیدایش زمینه های مساعد درونی برای گذار به دموکراسی است. لذا با بررسی روند تاریخی دموکراسی در ایران و نقش و تأثیر نیروها و طبقات مختلف اجتماعی بر این روند سعی کردیم تصویری روشن از جایگاه دموکراسی در وضعیت کنونی ایران ترسیم کنیم.
و البته لازم می دانیم از راهنمایی های استاد بزرگوار جناب آقای دکتر عابدی در تهیه و تنظیم این نوشتار تشکر و قدردانی کنیم.
دموکراسی چیست؟
برای دموکراسی در طی این نیم قرن گذشته معانی متعددی بیان شده است از جمله: حکومت مردم، حکومت نمایندگان مردم، حکومت حزب مردم، حکومت اکثریت، دیکتاتوری پرولتاریا، حداکثر مشارکت سیاسی، رقابت نخبگان بر سر کسب آرای مردم، نظام چند جزبی، کثرت گرایی سیاسی و اجتماعی، حقوق برابر شهروندی، آزادی های مدنی و سیاسی، جامعه ی آزاد، جامعه ی مدنی، اقتصاد بازار آزاد، هر چه در بریتانیا یا آمریکا انجام می دهند پایان تاریخ یا هر چیز زیبای دیگر.
در عین حال که بسیاری از این تعاریف مشترکند و با یکدیگر همپوشی دارند بسیاری از آن نیز با یکدیگر ناسازگارند. رایج ترین این تقابل ها عبارتند از: دموکراسی به منزلهی مفهومی توصیفی یا مفهومی تجویزی ؛ دموکراسی همچون رویه ای نهادی یا ایده آلی هنجاری؛ دموکراسی مستقیم در مقابل دموکراسی نمایندگی؛ دموکراسی نخبه گرا در مقابل دموکراسی مشارکتی؛ دموکراسی لیبرال در مقابل دموکراسی غیرلیبرال (پوپولیستی، مارکسیستی، رادیکال)؛ دموکراسی مشورتی در برابر دموکراسی توده ای؛ دموکراسی سیاسی در مقابل دموکراسی اجتماعی ؛ دموکراسی به عنوان حقوق فردی یا خیرجمعی؛ دموکراسی به منزله ی تحقق برابری یا توافق در مورد تفاوت. تمامی این تعاریف بیانگر مجادله انگیز و بحث انگیز بودن دموکراسی است که هیچ تعریف مشخصی که اساساً در آن توافقی وجود داشته باشد، در درست نیست.
مفهوم دموکراسی به حکومت و مردم باز می گردد و حکومت باید به دست مردم و برای مردم باشد دموکراسی به طور کلی به عنوان یک ارزش اجتماعی و سازمان سیاسی ریشه در یونان باستان دارد و مبنای اولیه دموکراسی حکومت مستقیم توده مردم بوده است در اوخر قرن18 بعد از انقلاب آفریقا مسئله دموکراسی غیرمستقیم مطرح شد و با ظهور انقلاب فرانسه و تبلور مفهوم قدرت مردمی مسئله گسترش دموراسی بر سایر گروه ها مطرح شد به دنبال این مسائل متفکرانی مانند جان لاک و مونتسکیو مسئله محدود شدن قدرت دولت و تفکیک قوا را به هدف تقویت دموکراسی غیرمستقیم مطرح کردند لاک روسو با طرح دموکراسی مستقیم بر نقش توده مردم تأکید کرد در اواسط قرن نوزدهم مسئله دموکراسی توده ها خطر حاکمیت عوام را تجلی کرد با نهادینه شدن دموکراسی و سازمان های سیاسی آن اصول دموکراسی مقبولیت عام یافت در قرن 20 زنان در دایره دموکراسی قرار گرفتند. رابردال تحلیل می کند که استقلال دموکراسی در دولت های جدید نهادهای سیاسی را توسعه بخشید و دموکراسی غیرمستقیم جدید از سایر نظامهای سیاسی متمایز است.
او دموکراسی غیرمستقیم را مبتنی بر انتخابات آزاد و منصفانه و در برگیرنده، همه افراد همراه با آزادی بیان و دسترسی همگان به اطلاعات و استقلال جمعیت ها می داند. استقلال دموکراسی سیاسی را در جوامع مدرن عمده تر در سطحی پیشرفته از توسعه سرمایه داری اتفاق افتاد و گذار به دموکراسی همراه با نوسازی سرمایه داری به مثابه بخشی از پیشرفت و ترقی در نظر آمد. گسترش دموکراسی همچنین در قرن20 در جوامعی تمرکز یافت که تحت سلطه تولید سرمایه داری بودند اما روند گذار به دموکراسی در جهان کمونیستی محدودتر بود شکل شورایی شوروی سابق اگر چه نام خود را دموکراسی سوسیالیستی گذاشت اما با دموکراسی واقعاً فاصله داشت در نظامهای کمونیستی در اروپای شرقی از یک طرف تشکل های مردمی راه برای دموکراسی باز کرد و از طرف دیگر رابطه میان دیکتاتوری سیاسی و نشانه های در حال رشد دموکراسی مدنی الگوی خاص خود را برای ایجاد اشکال توسعه سیاسی فراهم آورد. روند گذار به دموکراسی با روایت های مختلف بیان شده است. هانتینکتون سه موج دموکراسی در صحنه جهانی بیان می کند.
موج اول: از سال1320 تا پس از جنگ جهانی اول
موج دوم: از جنگ جهانی دوم تا سال1960
موج سوم: از سقوط دیکتاتوری در پرتغال و یونان تا 1980
رابرت دال نیز 3 دوره مختلف رشد سلطه چندگانه را مطرح کرد. اشمیتر چهار دوره را بیان کرد. تقویت نوعی تمایل جهانی برای گذار به دموکراسی در سال 1970 و1980 و فشارهای فزاینده برای تحقق یکپارچگی اقتصاد جهانی بر اساس سرمایه داری چارچوب مشخص را برای گذار به دموکراسی جوامع اروپایی شرقی فراهم کرد اما مشکلات استمرار گسترش دموکراسی در این جوامع متفاوت با جوامع سرمایه داری است، همچنین سلطه کمونیست بر دوره گذار به دموکراسی در اروپای شرقی اثر گذاشت.
الگوهای دموکراسی
در این قسمت الگوهای دموکراسی مطابق آزادی اندیشمندانی مانند ارسطو - هابز- لاک روسو- میل- مارکس- انگلس- شومپیتر- وبر- هایک و… بیان می کنیم. که این الگوها از یک طرف گویای تاریخ تحول مفهوم دموکراسی در نظر و عمل است و از یک طرف نشان دهنده آن است که هر چند به دنیای امروز نزدیکتر می شویم الگوهای واقع بینانهای جهت تسهیل مشارکت مردم در تصمیم گیری های سیاسی عرضه می شود.
1- دموکراسی کلاسیک آتن
در دولت شهرهای یونان دموکراسی از نوع مستقیم بوده است. ارسطو در کتاب سیاست می گوید پایه حکومت دموکراسی آزادی است و در دموکراسی مردم از آزادی برخوردارند. خصوصیات اصلی این دوران عبارت است از: 1- شهروندان در امور قضایی و قانونگذاری مستقیماً مشارکت دارند. 2- قدرت حکومت در دست مجمع شهروندان است. 3- محدوده قدرت حکومت تمامی امور عمومی شهر را شامل می شود. 4- هیچ فردی نمی تواند به استثنای مناصب نظامی دوبار عهده دار منصبی شود.
5- شهروندان عادی را هیچ امتیاز خاصی از صاحب منصبان دولتی متمایز نمی سازد. براین اساس همه به تناسب فرمانبرداری یا فرمانروایی می کنند و وحدت و یگانگی، مشارکت و محدود بودن نظام شهروندی وجه تمایز دموکراسی کلاسیک آتن است.
تکامل دموکراسی حمایتی
با قدرت گرفتن تدریجی دولت منتهای اندیشه سیاسی- تلاش هایی برای محدود کردن قدرت دولت انجام دادند و نظریه دموکراسی حمایتی با محدودیت بخشیدن به نهادهای دموکراتی درصدد برآمد تا حکومت شوندگان از استبداد دولت مصون بدارد. حکومت به عنوان ابزاری در خدمت دفاع از زندگی- آزادی- دارایی شهروندان است. به طور کلی در دموکراسی حمایتی شهروندان برای کسب اطمینان از اینکه حکومت گران سیاستهایی را منطبق با منافع شهروندان انجام می دهند خواهان کسب حمایت دولت مردان و حمایت از یکدیگرند. خصوصیات اصلی این دموکراسی عبارتند از: 1- حمایت متعلق به به مردم است اما به نمایندگانی واگذار می شود که به گونه ای مشروع کارکردهای دولت را انجام دهند. 2- حکومت از لحاظ قانونی محدود و غیرشخصی است و در میان سه قوا تقسیم می شود. 3- دولت از جامعه مدنی جداست.
شکل گیری دموکراسی تکاملی:
الگوی رادیکال از دموکراسی تکاملی
در روایت های هابز و لاک حاکمیت از مردم به دولت انتقال یافته ولی روسو معتقد است حاکمیت از مردم ناشی می شود و در ورای آن باقی می ماند و شهروندان از برابری سیاسی و اقتصادی برخوردارند. خصوصیات این دموکراسی عبارتند از: 1- وظایف قوه مقننه و مجریه تقسیم می شود 2- قوه مقننه متشکل از مشارکت مستقیم شهروندان در گروه های عمومی است. 3- مناصب در دست فرمانروایان است.
4- مناصب اجرایی به صورت مستقیم انتخاب می شود.