فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:67
فهرست مطالب:
فصل اول: بیان مسئله
1-1 تعریف خشونت علیه زنان و انواع آن …………………………......................... 5-3
2-1 علل خشونت علیه زنان………………………………....................…………. 8-6
3-1 علل مخفی ماندن خشونت علیه زنان …………………..............................……. 10-9
4-1 پیامد و تبعات خشونت علیه زنان ………………................................……….. 13-11
5-1 مطالعات مشابه………………..........................................................……. 17-14
فصل دوم: اهداف و روش کار
1-2 اهداف کلی و سوالات …………....................…………………………… 19-18
2-2 کلید واژه خشونت ………….........................................................………… 20
3-2 روش کار ………………………...................................………………. 22-21
فصل سوم: نتایج و درصد ها
1-3 خشونت فیزیکی ……………………..................................................………. 23
2-3 خشونت روانی ……………………….......................……………………….. 24
3-3 خشونت جنسی ……………………………........................................……….. 25
4-3 همبستگی متغیرها ………………………….................................…………. 32-26
فصل چهارم: جداول
1-4 جدول شماره (1) توزیع متغیرهای کمی زمینه …............................………….……….. 33
2-4 جدول شماره (2) توزیع فراوانی برخی متغیرهای زمینهای ……......................…………… 34
3-4 جدول شماره (3) توزیع فراوانی برخی متغیرهای وابسته به خشونت…................................... .35
4-4 جدول شماره (4) توصیف کلی خشونت فیزیکی و توزیع میانگین گویههای خشونت فیزیکی ……………..................................................................................................… 36
5-4 جداول شماره (5 و 6) توزیع فراوانی گویههای مربوط به خشونت روانی و توصیف کلی خشونت روانی………............................................................................................….. .38-37
6-4 جداول شماره (7 و 8) توزیع گویه های فراوانی خشونت جنسی، توصیف کلی خشونت جنس…. .39-38
7-4 جدول شماره (9) توزیع میانگین برخی متغیرهای مرتبط با خشونت ………..................……. 39
8-4 جدول شماره (10) توصیف کلی خشونت و نمودار توزیع فراوانی خشونت ….....................… 40
همبستگی متغیرها
9-4 جدول شماره (11) بررسی رابطه میان سن و میزان خشونت……...........................………. 41
10-4 جدول شماره (12) بررسی رابطه میان میزان تحصیلات و میزان خشونت……....................… 42
11-4 جدول شماره (13) بررسی رابطه میان شغل و میزان خشونت…….............................…… 43
12-4 جدول شماره (14) بررسی رابطه میان شغل همسر و میزان خشونت….....................………. 44
13-4 جدول شماره (15) بررسی رابطه میان میزان درآمد و میزان خشونت ..........................….…….. 45
14-4 جدول شماره (16) بررسی رابطه میان اعتقادات مذهبی زن و میزان خشونت ...........................…. 46
15-4 جدول شماره (17) بررسی رابطه میان اعتقادات همسر و میزان خشونت …......................…. 47
16-4 جدول شماره (18) بررسی رابطه میان محل سکونت و میزان خشونت …...............…..…… 48
17-4 جدول شماره (19) بررسی رابطه میان ازدواج قبلی همسر و میزان خشونت …...................…. 49
18-4 جدول شماره (20) بررسی رابطه میان اعتیاد همسر به مواد مخدر و میزان خشونت........................ ..50
19-4 جدول شماره (21) بررسی رابطه میان ازدواج اجباری و میزان خشونت ……….....….……..51
20-4 جدول شماره (22) بررسی رابطه میان بیماری روانی همسر و میزان خشونت ………….…….52
21-4 جدول شماره (23) بررسی رابطه میان متغیرهای کمی زمینهای و خشونت و ابعاد آن …...….55-53
22-4 جدول شماره (24) بررسی رابطه میان انجام ختنه در کودکی و میزان میل جنسی ……....…….55
23-4 جدول شماره (25) بررسی رابطه میان انجام ختنه در کودکی با میزان ارضاء از رابطه جنسی ……56
24-4 جدول شماره (26) بررسی رابطه میان انجام ختنه در کودکی با محل سکونت ………..…….56
فصل پنجم: توانمند سازی زنان
1-5 راهکارها…...........................................................................................….. 58-57
2-5 روانشناختی زنان مورد ضرب و شتم …................................................................….. 59
3-5 روان درمانی ……………………….....................................................…….. .60
4-5 بالا بردن آگاهیهای عمومی و قدرتمند ساختن زنان …..................................………….. 61
پرسشنامه ……………..........................................................................…….. 64-62
منابع …………...................................................................................……… 67-65
فصل اول:
بیان مسئله
تعریف خشونت علیه زنان و انواع آن:
دکتر شکوه نوابی نژاد در حوزهی روانشناسی زن خشونت را به معنای ضرب و شتم یا هر گونه تجاوز به زن و شکنجه و آزردن وی بر شمارد که در سراسر دوران زندگی شکلهای گوناگون از آن بروز مییابد.(1)
تعریف خشونت علیه زنان که در اعلامیه سازمان ملل آمده است به شرح زیر است، هر چند که به آن محدود نمیشود. (یونسکو 1994)
الف) خشونت جسمانی، روانی و جنسی که در خانوادهها بر زنان اعمال میشود. نظیر کتک زدن و تجاوز جنسی به دختران در خانه، خشونت در ارتباط با جهیزیه، تجاوز جنسی به زنان ، ختنه کردن دختران و زنان و دیگر اعمال سنتی که به زنان آسیب میرساند.
ب) خشونت جسمانی، روانی و جنسی که در جامعه اتفاق میافتد نظیر تجاوز جنسی، تهدید، ارعاب و تحقیر در محیطهای تحصیلی و کاری و به فحشاء کشیدن دختران و زنان.
ج) خشونت جسمانی، روانی و جنسی که در نقاط مختلف جهان یا توسط دولتها اعمال یا ندیده گرفته میشود.(1)
خانواده اولین مکان آغاز خشونت بر علیه زنان است.زنان در خانواده های جوامع شرقی به بهانه های عدم رعایت ارزش های مقدس و قید و بندهای سنتی و به بهانه حفظ آبرو به شدیدترین شکل تنبیه میشوند. (18)
پدران بدون آنکه ترس و واهمهی از مجازات داشته باشند قوانین نابرابر در ساختار جامعه را در خانواده پیاده میکنند افزایش شکنجه ، به قتل رساندن دختران توسط پدر، برادر یا عمو و دایی و روی دادن قتلهایی تحت لوای ناموس، خودسوزی زنان در اثر خشونت های فیزیکی و روانی وارد آمده از طرف شوهر شاهدی بر این مدعا است که در شهرستان ایذه نمونههای زیادی را در ذهن داریم.
وجود روابطی که ازدواج در آن نه بر اساس انتخاب آگاهانه و عاشقانه صورت گرفته بلکه صرفاً بر اثر تکلیف به صورت سنتی انجام گیرد و زن در خانواده بعد از قیومت پدر مورد خشونت همسر قرار گیرد. (18)
خشونت نسبت به زنان محدود به خشونت بدنی نیست، بلکه هر نوع رفتاری که مرد به قصد اثبات قدرت برای نظارت بر زن داشته باشد خشونت نام دارد. (2)
زنان در سراسر دوران زندگی به شکلهای گوناگون خشونت وابسته به جنسیت را تجربه میکنند که بیشتر آن خانوادگی است و در سه شکل خشونت فیزیکی، روانی و جنسی در خانواده بروز می کند.
خشونت فیزیکی یا بدنی شامل انواع بد رفتاریها چون هل دادن، لگد زدن، ضربه زدن، کشیدن موی سر، سوزاندن، شلاق زدن، صدمه زدن به اشیاء و لوازم زندگی، بخصوص وسایلی که زن به آنها دلبستگی خاص داشته، اذیت و آزاد رساندن مثل بیدار کردنهای مکرر زن در نیمه شب، تلفنهای مکرر، جاسوسی و تعقیب زن، انواع تهدیدها مثل نامههای تهدید آمیز نوشتن، تهدید کلامی یا با اسلحه، تهدید به آزاد و اذیت افراد وابسته به زن مثل کودکان یا خویشاوندان و سرانجام تهدید به کشتن یا کشتن قربانی است. تجربه نشان داده است، رفتار خشونت آمیز از نمونههای ساده مانند هل دادن، ضربه زدن شروع شده و بتدریج دفعات آن زیاد و خشنتر میشود(2)
بدرفتاریها و شکنجههای روانی شکل دیگری از خشونت علیه زنان در خانواده است که گستردگی بسیاری دارد مانند: دروغ گفتن، چشم چرانی، تعدد زوجات، بیتوجه بودن به زن و خواستههای او، خیانت به زن، ایجاد محدودیت در روابط، کنترل دائمی مخارج زن، وادار کردن زن به داشتن پوششی خاص، انتقاد و سرزنش کردن به طور مداوم، تهمت زدن، بدرفتاری کلامی و عاطفی مثل تمسخر در جمع، تحقیر وضعیت جسمانی و ظاهری، دشنام و ناسزا گفتن، حرفهای رکیک و غیره، که در نهایت به ترس، عجز و ناتوانی روانی منجر میشود، که اراده، اعتقاد به نفس و تصمیم گیری و توانمندی را از زن ساقط میکند و در موارد شدید باعث به هم خوردن تعادل روانی و پیدایش تصورات واهی و تمایل به خود کشی میشود.
خشونت جنسی به معنای کلیه رفتارهایی که زن را مجبور به برقراری رابطه جنسی میکند.(24) همچنین عدم رعایت بهداشت جنسی، آزار و اذیت جنسی و عدم توجه به ارگاسم (orgasm) جنسی زن در هنگام رابطه جنسی جزو خشونتهای جنسی محسوب میشوند. نوع دیگر خشونت جنسی، بریدن اندام تناسلی زنانه (ختنه) میباشد، به صورت بریدن جزئی یا کلی کلیتوریس و لبهای کوچک که در شدیدترین نوع آن کلیتوریس، لبهای کوچک و لبهای بزرگ قطع شده و سپس فرج دوخته می شود بگونهای که فقط سوراخ کوچکی برای خروج ادرار و خون مربوط به عادت ماهانه بماند.
اشکال دیگری از خشونت متناسب با سطح فرهنگی جوامع نسبت به زنان و دختران صورت میگیرد مانند سقط جنین با توجه به انتخاب جنسیت و کشتن نوزاد دختر، تبعیض غذایی یعنی اختصاص دادن غذای نامطلوب به وی در مقایسه با فرزند پسر، دسترسی نابرابر به خدمات و مراقبتهای بهداشتی و تحصیلی، فروش فرزندان به منظور فحشاء توسط والدین، زنای با محارم، ازدواج پیش از موقع دختران از جمله شکلهای دیگر خشونت است.(1)
زنان در سیاست نیز مورد خشونت واقع میشوند،به قول مهرانگیز کار:
خشونت سیاسی با عملکرد اهرم های قدرت رسمی یعنی دولت، علیه زنان اعمال میشود. این خشونت به صورت غفلت از حقوق انسانی زنان در قانون گذاری انعکاس مییابد و به صورت عدم پشتیبانی از برابری حقوق زن و مرد در سیاست گذاری ظاهر میشود.(18)
خشونتهای که در اجتماع رخ می دهد مانند ایجاد مزاحمت و آزار و اذیت جنسی و حس برتری جویانه مرد نسبت به زن برآیندی از سیاستهای دولت و نگرش عمومی جامعه میباشد که در مراکز آموزشی از قبیل مدرسه، مطبوعات، رادیو تلویزیون، سازمانها و ادارات انعکاس مییابد.
نگرش عمومی جامعه بر اساس سنتهای پدرسالاری، مرد را در خانواده دارای اقتدار زیاد میداند. او به سبب نقش نان آوری، عملاً دارای کنترل اقتصادی بر دیگر اعضای خانواده است و نتیجتاً قادر به اعمال خشونت میگردد. تنها نگاهی به رسانههای تلویزیون مشخص می کند که با وجود تمام دگرگونیهای موجود در جهان و در جامعه ایران، هنوز خانواده عبارت است از پدر مقتدر تصمیم گیرنده است که با همسر خود نیز مشورت نمیکند (3).
اگر به قوانین ایران، نگرش عمومی جامعه و سازمانها، که هر سه عامل موثری در افزایش یا کاهش خشونت هستند، نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که قوانین و نگرش عمومی و نبود سازمانهای حمایتی، به صورت عوامل تشدید کننده خشونت عمل می کنند. (4)
مرکز فرهنگی زنان اعتقاد دارد که انواع خشونتها ارتباطی بسیار نزدیک به هم دارند و در این زمینه خشونتهای فرهنگی، اقتصادی، قانونی و سیاسی را جدا از هم نمیبیند و با این تفسیر اعضای این مرکز معتقدند که نمیتواند یک نوع خشونت را بررسی کرد، بدون آنکه تاثیر مستقیم یا غیر مستقیم انواع دیگر در آن دیده شود. خشونتی سیستماتیک در کل جامعه رواج دارد که این خشونت نمادی از قدرت است و بیدلیل نیست که در این بازی قدرت، قربانیان اصلی خشونت عمدتاً زنان و کودکانند. (25)
علل خشونت علیه زنان:
خشونت، یک رفتار غلط است. این رفتار غلط که از الگوهای غلط خانواده و اجتماع نشات می گیرد، وسیله ای است که فرد از طریق آن ناکامیها، کمبودها و خلاء های روانی، اقتصادی و اجتماعی خود را جبران می کند. (5)
زنان به عنوان جنس لطیف و نقطه تمرکز خانواده در بروز و پیدایش رفتارهای خشونت آمیز مورد توجه و تحت تاثیر متغیرهای محیط اطراف خود میباشند. خشونت علیه زنان یکی از معضلات اجتماعی در تمام کشورهای دنیا است این معضل اجتماعی علاوه بر ایجاد مشکلات جسمی و روانی در شخص مضروب، موجب بروز عواقب جبران ناپذیر اجتماعی نیز می گردد.(23)
خشونت خانوادگی که از طرف بزرگسالان یا مردان اعمال میگردد، باید تحت نظر و دقت بیشتری قرار گیرد، زیرا در محدوده خانواده، همیشه خشونت از جانب فرد قدرتمند (قدرت بدنی، اقتصادی، اجتماعی) بر فرد بیقدرت یا کم قدرت اعمال میشود. در این حالت، قربانی به دلیل ضعف اقتصادی و اجتماعی، در موقعیت وابستگی به فرد قدرتمند قرار دارد و از آنجا که در اکثر موارد از حقوق انسانی، اجتماعی خود آگاهی ندارد، قادر به پایان بخشیدن به این شرایط نیست و در مواردی که سعی میکند به مقاومت و دفاع از خود بپردازد، چون هیچ پشتیبانی ندارد، شرایط زندگی را برای خود سخت تر میسازد. قربانیان خشونت خانوادگی به شدت محتاج کمک و پشتیبانی جامعه، دولت، نهادها و سازمانهای گوناگون هستند تا از شرایط سخت زندگی خود رهایی یابند (5)
یکی از نکاتی که در تحقیقات این رشته همواره مورد نظر بوده، بدست آوردن ویژگیهای مشترک زنانی است که مورد خشونت واقع شده اند زیرا، گمان بر این بود که این زنها ویژگیهای شخصیتی خاصی دارند، مثلاً اعتماد به نفس پایینی دارند، یا تقسیم نقش سنتی در خانواده شان حاکم است، اما نتایج تحقیقات خلاف اینها بود و نشان داد که این زنها هیچ نوع تفاوت قابل ذکری با زنهای دیگر ندارند.(6)
علت خشونت نه در ویژگی های آنها بلکه در ویژگیهای شوهرانشان است. مردانی که همسر خود را کتک میزنند، عموماً در رفتار اجتماعی ناسازگارند. اغلب این مردها از نظر تحصیلات و درآمد، و پایگاه شغلی در سطح پایینی هستند، اعتماد به نفس کمی دارند و در زندگی شخصی احساس موثر بودن را ندارند و اغلب نه تنها نسبت به زن بلکه نسبت به دیگران منجمله فرزندان خود نیز خشونت می ورزند. علاوه بر این رفتارهای پرخاشگرانه جنسی هم دارند در موارد شدید برخی از آنها پروندههای دادگاهی دارند. (7)
در بررسیهای روانشناسی روشن شده است که همه آنها در دوران کودکی و نوجوانی در محیطی زندگی می کردند که اعمال خشونت چه در حیطه خانوادگی و چه در محیط همسایگان رواج داشته است و اغلب شاهد صحنه های کتک خوردن مادر خود بودهاند. (8)
هر چند که ویژگی های مردانی که نسبت به همسر خود خشونت میورزند، گفته شد. اما در یک جمع بندی باید گفت که مردها از هر طبقه اجتماعی، با هر میزان سواد و تحصیلات و با هر نوع وابستگی قومی و مذهبی ممکن است زن خود را کتک بزنند و از طرف دیگر زن نیز بدون توجه به طبقه اجتماعی خود، سطح سواد و تحصیلات، وابستگیهای قومی و مذهبی ممکن است از شوهر خود کتک بخورد. این رفتار خشونت آمیز و پذیرش آن بیش از آنکه فردی باشد اجتماعی است و در شرایطی که هنوز الگویی مثبت تلقی میشود و حتی به نوعی تشویق میگردد نباید انتظار دیگری داشت. (4)
دکتر حسینی جامعه شناس میگوید: یکی از دلایلی که ما، اعمال خشونت می کنیم این است که برای همنوعان خود ارزش قائل نیستیم و خود را بهتر و برتر از آنها میدانیم زمانی که چنین تلقی ای در افراد وجود داشته باشد، خود را محق به اعتراض و خشونت و ایجاد درگیری می دانند. اینگونه است که به محض ایجاد کوچکترین مسئلهای، که آن را در مقابل حق خود میبینند، با برخوردهای شدید و خشونت بار، دست به مقابله میزنند. دکتر حسینی می گوید: یکی از علتهای این امر این است که ما، فهم فرهنگی مناسبی از آزادی و اندیشه و حقوقمان نداریم. به همین خاطر است که اندیشه و آزادی و حقوق دیگری را مخالف خود میدانیم و یا حق بیشتری برای خود قائل هستیم. (9)
از سوی دیگر، شرایط دشوار زندگی اجتماعی نیز، به این رفتارها دامن میزند. بسیاری از افراد ، دشواریهای زندگی و کمبودهای اقتصادی را، عامل بیحوصلهگی، کم تحملی و رفتارهای خشن خود میدانند. یک بار با راننده تاکسی، سر کرایه دعوایم شد، راننده پول بیشتری میخواست و وقتی با مخالفت من روبرو شد، درهای ماشین را قفل کرد و روسریام را کشید و بعد که مردم دخالت کردند و آرام شد گفت: به خاطر کرایه خانه و مشکلات دیگری عصبی بوده … این را دختر جوان 21 سالهای می گوید که از این رفتار خشن، آسیب جسمی هم دیده است. عدهای از افراد بیان میکنند که جامعه خشن، آنها را خشن کرده است. شلوغی خیابانها، هوای آلوده، مناظر زشت، و بی پولی که بیشتر از همه چیز آزارشان می دهد. در کوچه و خیابان با هم درگیر میشوند و به خانه که میرسند، اعصاب در هم ریخته شان را برای اعضاء خانواده به ارمغان میآورند. (9)
نتیجه این رفتارها، گاه خوشایند و قابل جبران نیست. در میانه همین دعوا های کوچک و ساده است که گاه کسی به قتل میرسد یا آسیب جدی میبیند. (9)
خطر بروز خشونت با ویژگی های شخصیتی شوهران، زنانی که الکل یا دارو مصرف می کنند یا سابقه حبس دارند وابستگی شدید دارند در مطالعهای از زنانی که به پزشکی قانونی در تهران مراجعه کردهاند، حدود یک سوم آنها شوهرانشان سابقه حبس دارند. الکی بودن یا استفاده از دارو در بین شوهران این زنان به مراتب بیشتر از جمعیت معمولی بود . (22)
خشونت و پرخاشگری یکی از رایج ترین و متداولترین جرایم اجتماعی و آشکارترین جلوههای اقتدار مرد سالاری در جهان امروز است که در تمام ملیت ها، طبقات و گروههای اجتماعی به وضوح به چشم میخورد. در یک تحلیل کلی از مهرانگیز کار در کتاب پژوهشی درباره خشونت علیه زنان اشکال مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی این خشونتها را بخشی ریشه در فرهنگ و سنت و بخشی حاصل تداوم تبعیض علیه زنان در ساختار حقوقی، اقتصادی و سیاسی جامعه میداند و بر این نظر است که شاید تداوم خشونت در ساختار غیر فرهنگی نیز خود برآیندی از ساختار فرهنگی است که مردم و جامعه را بجای اینکه برآشوباند، وادار به پذیرش این اشکال از خشونت می کند.(10)