فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:45
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
مقدمه 1
فصل اول
بیان مسئله 11
اهمیت مسأله 12
تعریف واژه ها 14
فصل دوم
تحریک و انگیزش 16
نیازهای انسان و رفتار 23
طبقه بندی انگیزه ها 23
اثر محیط و یادگیری 27
مهمترین انگیزه های ناآموخته عمومی 28
انگیزه های آموخته 28
فصل سوم
تئوری های انگیزش 32
ـ تئوری های تداعی یا ارتباط 33
ـ تئوری لذت جویی 36
ـ تئوری غریزه 37
ـ تئوری های روانکاوی 38
ـ تئوری شناختی 38
فصل چهارم
نتیجه گیری 42
پیشنهادات 43
منابع و مأخذ 44
مقدمه :
رشد روانی که از بدو تولد آغاز می یابد و در بزرگسالی پایان می پذیرد ، با نمو جسمانی قابل مقایسه است . رشد روانی نیز ، مشابه با نمو جسمانی ، اصول یک پیش روی به سوی تعادل است. در حقیقت همان طور که تحول جسم ادامه دارد تا اینکه به سطحی از ثبات نسبی که شاخص آن پایان یافتن نمو و به کمال رسیدن اندام هاست برسد. زندگی ذهنی نیز می تواند بصورت تحولاتی درجهت آن شکل از تعادل نهایی که مشخص کننده بزرگسال است ، استنباط شود. پس در این صورت رشد روانی ، به معنایی ، عبارت خواهد بود از یک تعادل یک انتقام مداوم از حالتی با تعادل کمتر به حالتی دیگر با تعادل بیشتر ، به گونه ای که بیان شد می توان خیلی ساده بی ثباتی و بی نظمی نسبی افکار کودکانه را در زمینه هوش در مقابل منطق اصول بزرگسال قرار داد .
در زمینه زندگی عاطفی نیز تعادل احساسات با سن ازدیاد می یابد. و بالاخره روابط اجتماعی نیز طبق همین قانون ثبات یا بی متزاید تحول می یابند با وجود این اگر تحرک ذاتی واقعیت معنوی مورد احترام است باید از بدو اصول به تفاوت اساسی زندگی جسم از زندگی روان توجه داشت . صورت نهایی تعادلی است که نمو جسمانی به آن منتهی می گردد . ساکن ترین و مخصوصاً ناپایدارتراز شکل تعادلی است که رشد ذهنی در جهت آن تحول می یابد، به نحوی که با پایان یافتن تحول صعودی نمو جسمانی خود به خود تحولی رجعی آغاز می یابد که منجر به کهولت می گردد. برخی از اعمال روانی که با وضع اندام های بدن وابستگی زیاد دارند نیز به همین گونه منحنی مشابهی را طی می کنند و همچنین بسیاری از مقایسه های ادراکات حسی نیز تبعیت از همین قانون رجعی را نشان می دهند. حال آنکه اعمال عالی هوش و عواطف برعکس ، در جهت یک (تعادل محرک ) که هر چه تحرکش بیشتر باشد ثباتش بیشتر است ، تحول می یابد نه تحولی که برای ارواح سالم پایان رشد شروع انحطاط نیست بلکه به پیشرفت معنوی امکان می دهد و این به هیچ وجه متناقض با تعادل درونی نیست . (6) : ص 30
از نقطه نظر کنشی ، یعنی با در نظر گرفتن این مطلب که تفکر و رفتارها بطور عام به وجود محرک نیاز دارند کنش هایی هستند که ثابت می باشند و در کلیه سنین به طور مشترک عمل می کنند . منظور این است که در کلیه سطوح رشد انجام هر عمل مستلزم وجود محرک یا نیازی است که به عامل مزبور تحقق می بخشد ، صرفنظر از این که محرک مزبور فیزیولوژیکی ، عاطفی و یا ذهنی باشد. (6) ص 31
محرکهایی که وارد حیطه روانی انسان می شوند بلافاصله در یک فعالیت خودکار سازمان یافته معنی پیدا می کنند . این فعالیت خودکار آنچنان نقشی در فهم و درک محرکها دارد که امروزه بسیاری از روانشناسان ادراک را با همین مفهوم تعریف می کنند. یعنی ادراک را سازمان دهی و معنی دار کردن محرک حسی می دانند. سازمان دهی عناصر روانی دراستمرار حیات ارگانیکی امری مسلم و مستمر است با توجه به مطالب فوق و با توجه به این مطلب که حیات ارگانیکی انسان از حیات روانی او جدا نیست بلکه مجموعاً یک واحد را می سازند می توانیم به یکی از عناصر تعریف شخصیت پی ببریم . درتعریف شخصیت گفتیم که عبارت است از ساخت و هیأت واحد روانی انسان که ... چنانکه ملاحظه می شود ساخت و هیات روانی انسان حول محور خود یا من به صورت یک واحد در حال دگرگونی و تحول مستمر است و با توجه به سازمان دهی و نقش آن در شخصیت و نحوه عمل یا رفتار انسان بر اساس آن به تشریح مفهوم سازمان دهی می پردازیم . فرایند سازمان دهی اساسا از سه مرحله تشکیل شده است . مرحله جذب ، مرحله هضم و مرحله انطباق ، قبل از توضیح هر سه مرحله را با چند مثال از یکدیگر تفکیک کنیم .
مثال 1) یکی از ساده ترین رفتارهای موجودات زنده حیوانی ، رفلکس یا بازتاب نامیده می شود. در رفلکس مردمک چشم ، هنگامی که نور به چشم می خورد مردمک چشم به شکل خودکار تنگ می شود . در یک چنین رفتاری تاثیر نور بر چشم و تاثیر چشم از نور ، جذب ، کنش و واکنشهایی که در سیستم عصبی انسان رخ داده که بر اثر آن پیام از چشم به مرکز عصبی رسیده و ازآن دستور تنگ شدن مردمک صادر می شود، هضم و بالاخره تنگ شدن مردمک انطباق نامیده می شود.
مثال 2) در جریان حل یک مسئله ، دریافت پیام و محرکهای مربوط به مسئله جذب جریان تفکر و تجزیه و تحلیل عناصر مسئله یافتن راه حل ، هضم و بالاخره نشان دادن واکنش انطباق نامیده می شود.
اینک پس از تحلیل تشبیهی فرایندهای سه گانه فوق می پردازیم به تحلیل تجربی و برهانی آنها.
جذب
جذب را می توان به طور خلاصه این گونه تعریف کرد : جذب عبارت است از دریافت محرکهای محیطی توسط موجود زنده . موجود زنده در محیطی زندگی می کند که محرکها و عوامل متعددی در آن وجود دارند. یعنی موجود زنده محاط در بین عوامل و محرکهای بسیارزیادی است که اگر قرار بود تمامی آنها بر روی او تاثیر بگذارند. هستی او را در مدت زمان اندکی به خطر می انداختند از این رو هر موجود زنده تنها با عده معدودی از محرکها و عوامل محیطی در ارتباط است. این محدودیتها عمدتا در اثر این عوامل به وجود می آیند:
1- ویژگی های محرک 2- ساختار خاص موجود زنده
1) ویژگی های محرک : هر محرک دارای ویژگی های خاص است که دریافت و یا عدم دریافت آن را توسط موجود زنده موجب می شود. این ویژگی ها به طور کلی سه دسته هستند:
الف ـ نوع ب ـ شدت ج ـ وضع یا متن
الف ـ نوع : هر موجود زنده تنها در مقابل برخی از محرکها واکنش نشان داده آنها را دریافت می دارد .