یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

مقاله ملت سازی در افغانستان

اختصاصی از یارا فایل مقاله ملت سازی در افغانستان دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

مقاله ملت سازی در افغانستان


مقاله ملت سازی در افغانستان

 

 

 

 

 


فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)

تعداد صفحات:35

فهرست مطالب:

مقدمه
1. جغرافیای انسانی
2. تبیین وضعیت جامعه‏شناسی سیاسی
تغییرات عمودی و مؤلفه‏های ساختار طبقاتی
3. روند تطور روابط ج.ا. ایران با افغانستان
4. چالش‏ها و فرصت‏های روند نوین ملت سازی در افغانستان
6. ملاحظات راهبردی جمهوری اسلامی ایران
منابع:

 

 

«چالش‏ها، فرصت‏ها و تهدیدها» روند ملت سازی در افغانستان

مقدمه

روندهای جهان کنونی به گونه‏ای است که الگوهای کنش‏های متقابل، همواره در حال باز تولیدند. این امر ایجاد چارچوبی از محدودیت‏ها و فرصت‏ها را امکان‏پذیر می‏سازد که کشورها و دولت‏ها باید خود را با آن سازگار کنند. ارزیابی علمی، تحلیل و تبیین چالش‏ها، فرصت‏ها، آسیب‏ها و تهدیدها، مبتنی بر «نگرشی واقع بینانه» ضرورتی انکار ناپذیر است که هر کشور باید الگوی رفتاری خود را مبتنی بر آن تدوین و پیگیری کند. شناخت واقعی از قابلیت‏ها و امکانات واحد ملی از یک سو و از طرف دیگر، ترسیم اهداف و منافع معطوف به تأمین امنیت ملی، بر اساس واقعیت‏ها و هست‏ها و نه آنچه که باید باشد، اصلی است که چراغ راهنمای هر بازیگر بین‏المللی محسوب می‏شود.

الزامات استراتژیک ناشی از موقعیت «افغانستان»، همواره عنصر مهمی در تصمیم‏گیری بازیگران منطقه‏ای و فرا منطقه‏ای در خاور میانه بوده است؛ از این رو می‏توان گفت که «بازی بزرگ استراتژیک» کنونی در افغانستان، ترسیم کننده معادلات آینده امنیتی و استراتژیک خاورمیانه و حتی مناطق پیرامون آن طی قرن 21 خواهد بود. در سطح تحلیل کلان، استراتژی هژمونیک آمریکا و متحدین در منطقه، الزامات منافع ملی کشورهای همسایه؛ در سطح میانی تغییرات شکلی و به ویژه ماهوی در ساختار سیاسی افغانستان و در سطح خرد، جا به جایی متغیرهای تأثیر گذار بر ساختار سیاسی افغانستان نوین، موجد هنجارها و ساختارهای جدیدی در سیستم تابع منطقه‏ای شده است. در شرایط کنونی، مهم‏ترین ویژگی ماهوی تحولات در افغانستان، فرآیندی است تحت عنوان «دولت ـ ملت سازی».

 

«ملت سازی»، روندی جامعه شناختی ـ تاریخی است که از طریق آن، با کم رنگ شدن تمایزهای قومی، قبیله‏ای، نژادی، جنسیتی، زبانی و...، تعداد متنابهی از «مردم»، در «سرزمینی مشخص»، به «هویت مشترک تاریخی» دست می‏یابند و حفظ ارزش‏های آن را از وظایف حیاتی خود تلقی می‏کنند.

اصطلاح ملت سازی در دهه‏های 1320 تا 1330، در میان اندیشمندان علوم سیاسی که رهیافتی تاریخی داشتند، رواج یافت. نظریه ملت سازی، نخست به منظور توصیف فرآیندهای انسجام و پیوستگی ملی که منجر به استقرار دولت ـ ملت‏های مدرن که از اشکال متنوع سنتی دولت‏ها مثل دولت‏های فئودالی و پادشاهی، دولت‏های کلیسایی و امپراتوری متمایز است، به کار رفته است. (همشهری: 8/8/1385، ص 11).

«دولت سازی» نیز فرآیندی است که از طریق آن، رابطه بین دولت و مردم تنظیم شده، در قالب ساختارهای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و اساسا حقوقی تعریف و نهادینه می‏شود.

قطع نظر از مبانی نظری ملت سازی، به لحاظ جغرافیای تاریخی، افغانستان در منطقه حساس آسیای مرکزی قرار گرفته است؛ از یکسو به شبه قاره هند، از سوی دیگر، به آسیای مرکزی و چین و از سمت دیگر به آسیای غربی مرتبط است. سلسله جبال هندوکش که قسمت وسیعی از خاک کشور را پوشانده، همواره سد محکمی در مقابل مهاجمان بوده است. این کشور در دو قرن گذشته، حایلی میان امپراتورهای شرق و غرب بوده است. جدایی این منطقه از ایران و پیدایش کشوری به نام افغانستان به همین منظور بود. مقصود آن بود که دیوار مستحکمی بین مرزهای شرق و غرب وجود داشته باشد.

این منطقه در قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم، حایلی میان متصرفات انگلیس و روسیه بود. در این مدت، افغانستان بین مستملکات آن دو قدرت فاصله می‏انداخت و مانع از برخوردهای رویاروی آنها می‏شد؛ حتی در منطقه شمال غربی افغانستان نیز تنگه واخان را ضمیمه خاک افغانستان نگاه داشتند، تا بین هندوستان که در استعمار انگلیس بود، با آسیای مرکزی که در تصرف روسیه قرار داشت، فاصله و جدایی بیندازد.

در نیمه دوم قرن بیستم نیز افغانستان حایلی میان آمریکا و شوروی بود. حکومت افغانستان برای مدت‏ها نسبت به شرق و غرب حالت «بی طرفی» داشت. این بی طرفی را شرق و غرب نیز پذیرفته بودند و دولت‏های افغانستان نیز آن را اجرا می‏کردند، زمانی هم که این بی طرفی از سوی اتحاد جماهیر شوروی (سابق) نقض شد، مشاجرات و درگیری‏های سختی آغاز گردید و این کشور به عنوان یکی از کانون‏های اصلی منازعه بلوک شرق و غرب تبدیل شد. اگر بخواهیم این گزاره کلی را به روابط افغانستان ـ آمریکا تعمیم دهیم، سه دوره مهم و اساسی در روابط دو کشور قابل شناسایی است.

دوره اول از سال 1357 تا سال 1371 را شامل می‏شود، در این دوره، آمریکا در چار چوب رقابت‏های دوران جنگ سرد، نوعی «جنگ نیابتی» را از طریق نیروهای جهادی افغانستان علیه شوروی (سابق) و حکومت کمونیستی کابل شروع کرده بود. در این دوره، اسلام گرایی و کاپیتالیسم در کنار هم و علیه کمونیسم عمل می‏کردند .

دوره دوم، از سال 1371 ـ با فرو پاشی اتحاد شوروی و پایان جنگ سرد ـ تا سال 1380 را شامل می‏شود. در این دوره، امریکا محیط منازعه‏آمیز داخلی افغانستان را به حال خود رها می‏کند؛ بدینسان، افغانستان برای مدت حدود یک دهه از مرکز توجه قدرت‏های جهانی خارج شد و به محلی برای منازعه گروه‏های مختلف تبدیل گردید نتیجه این دوره صف‏آرایی اسلام گرایان در مقابل هم بود که تا سال 1374 در شکل‏گیری بین گروه‏های جهادی و از سال 1373 تا سال 1381 در شکل‏گیری بین نیروهای جهادی ائتلاف شمال و طالبان تجلی یافت.

دوره سوم، از سال 1381 به بعد را شامل می‏شود که آمریکا به عنوان یک قدرت مداخله گر وارد عمل می‏شود و پس از حوادث یازدهم سپتامبر (2001) که فرصتی بنیادین را در اختیار امریکا قرار داد، در ائتلاف با جهادی‏ها، علیه طالبان قرار می‏گیرد.

با آشکار شدن تهدیدات ناشی از گروه «القاعده» برای امنیت جهان، به ویژه امنیت کشورهای غرب، این کشور بار دیگر در مرکز توجه بین المللی قرار گرفت. این مداخله به سقوط طالبان در کابل منجر شد؛ اما به فرو پاشی این گروه منجر نشد؛ زیرا این گروه به رغم عقب نشینی فاحش اولیه ـ به سمت مرزهای جنوبی افغانستان ـ اکنون سازماندهی مجدد شده است و در قالب سه گروه «القاعده»، «طالبان» و «حزب اسلامی حکمتیار»، علیه آمریکا و دولت مرکزی کابل عمل می‏کنند. (بررسی‏های راهبردی: 251، ص 4).

در مجموع، حمله آمریکا به افغانستان و سقوط حکومت «طالبان» موجب آغاز روند نوین «دولت ـ ملت سازی» در این کشور شد؛ این روند با چالش‏ها و موانعی رو به رو است که متأثر از عوامل مختلفی چون زمینه تاریخی ملت سازی، وضعیت جامعه‏شناسی سیاسی افغانستان، به خصوص شکاف‏های قومی ـ مذهبی و نقش بازیگران منطقه‏ای و بین‏المللی آن است.

هدف نوشته حاضر، بررسی ابعاد «روند ملت سازی در افغانستان»، مبتنی بر رهیافت جامعه‏شناسی ـ تاریخی و همچنین بر شماری چالش‏ها، تهدیدات و فرصت‏های ناشی از آن برای جمهوری اسلامی ایران است. بدین منظور، نخست به زمینه شکل‏گیری دولت در افغانستان می‏پردازیم و در بخش‏های بعدی به تبیین وضعیت جامعه‏شناسی سیاسی افغانستان، روند تطور روابط دو جانبه ایران با این کشور، چالش‏ها، فرصت‏ها و تهدیدات، روند جدید دولت سازی در افغانستان و در پایان «الزامات راهبردی جمهوری اسلامی ایران» خواهیم پرداخت.

 

به طور کلی به لحاظ تاریخی، روند دولت سازی در افغانستان شامل پنج مرحله عمده است: مرحله اول، جدایی افغانستان از ایران و استقلال آن است. مرحله دوم، تجاوز شوروی به افغانستان و تشکیل حکومت کمونیستی است. مرحله سوم، خروج شوروی (سابق) از افغانستان و در پی آن تشکیل حکومت اسلامی مجاهدین است. مرحله چهارم، تشکیل حکومت توسط طالبان است و مرحله کنونی (پنجم) نیز تشکیل دولت به واسطه مداخله آمریکا در این کشور است.

صرف نظر از فرایند تاریخی ملت سازی ـ که شرح مختصر آن گذشت ـ در بخش‏های بعدی، به ویژگی‏های جامعه شناختی روند دولت ـ ملت سازی در افغانستان خواهیم پرداخت.

 

  1. جغرافیای انسانی

میزان جمعیت افغانستان حدود 20 تا 29 میلیون نفر (بسته به تعداد آوارگان)، متفاوت است. بر آورد می‏شود که از این میزان 38 درصد پشتون (طبق منابع دیگر حدود 50 درصد)، 25 درصد تاجیک، 19 درصد هزاره، 6 درصد ازبک و 12 درصد سایر گروه‏های قومی هستند.

از منظر مذهبی 84 درصد مردم مسلمان سنی، 15 درصد مسلمان شیعه و بقیه اقلیت‏های مذهبی 1 درصد را تشکیل می‏دهند. زبان‏های افغانستان پشتو، دری و عربی برای مراسم دینی است. نرخ باسوادی (افراد دارای 15 سال یا بیشتر که می‏توانند بخوانند یا بنویسند) در مردان 47 درصد و در زنان 15 درصد است. از جمعیت افغانستان 420 درصد بالای 14 سال، 55 درصد بین 15 تا 64 و 3 درصد 65 سال به بالا سن دارند و متوسط عمر نیز 46 سال است. (کورنا، 114: 1383).


دانلود با لینک مستقیم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.