فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:67
فهرست مطالب:
مقدمه
راهبرد ملی در عصر جهانی شدن
سند چشم انداز بیست ساله ج.ا.ا.
ضرورت تدوین چشم انداز
تعاریف چشم انداز
ویژگی های سند چشم انداز بیست ساله
نقدهای وارد بر سند چشم انداز و چالش های پیش رو
رویکرد ها و راهبردها در چارچوب سند چشم انداز
نخبگان
دولت
دولت رانتیر
دولت رانتیر و دمکراتیزاسیون
حکمرانی خوب (Good Governance)
دولت الکترونیک
دولت منطقه ای
آمایش سرزمینی و تمرکز زدایی
دولت حداقلی
دولت توسعه گرا
بررسی عناصر تعامل و انطباق در سیاست خارجی توسعه گرا
دیپلماسی
انواع دیپلماسی
آسیب شناسی دیپلماسی ایرانی
انسجام داخلی
جامعه مدنی
تحزب
مشروعیت / کارآمدی
رابطه کارآمدی و مشروعیت
توانمندی سازی
عدالت
پی نوشتها
مقدمه
در این فصل به توصیف و تحلیل پارامترهای سیاسی قدرت ملی پرداخته میشود. راهبردها و ایستارهای نخبگان و تصمیمگیران و شناخت رهبران ملی از روندهای حاکم بر سیاست بین الملل همواره از مؤلفه های عمده قدرت ملی بوده است. در این فصل با عنایت به این امر با نگاهی آسیب شناسانه و مدنظر قراردادن ربط وثیق و تأثر حوزه های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در چارچوب نظریه اقتصاد سیاسی و اقتصاد سیاسی بین المللی به بررسی جایگاه و ابعاد راهبردها و بزرگ استراتژی سند چشم انداز بیست ساله پرداخته شده این رئوس مدنظر است که راهبردها چگونه است از چه مؤلفهها و مشخصاتی برخوردار است و آیا واجد یا فاقد عناصر پیشرفته و مترقی و کارآمد با توجه به نظرات صاحب نظران است؟ در سطور بعدی با توجه به مفاد و نقاط و حوزههای برجسته و راهبرها، مولفه های سیاسی با توجه به روند ها فضا و بستر جهانی شدن بررسی می شود و تغییر و تحول و دگرگونی مفاهیم و عناصر و پارامترها و جایگاه آنها بررسی می شود:
مواردی چون ساخت دولت و تحول و دگردیسی دولت و چگونگی ماهیت آن، دیپلماسی، تعامل، انسجام دولت درونی، دموکراتیزاسیون، تحزب، جامعه مدنی، مشروعیت و کارآمدی و ... برخی مفاهیم دو چهرهای و هیبریدی می باشند که با حفظ پیوند و ارتباط در فصول گوناگون بررسی گشتهاند که این نمایانگر ماهیت درهم تنیدهی اقتصاد و سیاست در عصر جهانی شدن می باشد که چارچوب اقتصاد سیاسی بین الملل برای علت یابی این حوزهها که گاه غیر قابل تفکیکاند برای جامعیت تحقیق برگزیده شده است.
راهبرد ملی در عصر جهانی شدن
راهبرد ملی را عموماً علم و هنر به کارگیری عناصر قدرت ملی در راستای تحقق اهداف ملی تعریف میکنند. تعادل بین اهداف و ابزار و نحوه نگرش و تحلیل نسبت به جهان نیز در این راستا تحلیل میشود. در واقع استراتژی یا راهبرد راتکنولوژی قدرت مینامند و مدیریت استراتژیک را برابر با علم و هنر و فن تصمیم و تدبیر استراتژیک در شرایط فقدان تصمیم و تدبیر میپندارند.(1) کارشناسان ضعف و یا نبودیک چارچوب مشخص برای تعیین اهداف مطلوب و واقعی جامعه در چشم انداز آیندهای معین را، از جمله نواقصی جدی به شمار میآورند که در اتلاف منابع ملی موثر است. جان مک گین اعتقاد دارد که بین توسعه و ارتقا جایگاه یک بازیگر نظام بینالملل و میزان اهتمامی که نسبت به درک وتحلیل و طراحی در این زمینه مینماید؛ رابطه مستقیمی وجود دارد. بعبارت دیگر آن چیزی که منجر میشود تا سرمایه ملی در قالب برنامههای کوتاه مدت بیشترین بازدهی را به همراه داشته باشد، وجود راهبرد ملی است که از هرز رفتن منابع به نفع منافع، ممانعت به عمل میآورد.(2) از سوی دیگر بیان میشود: « مجموع قدرت نرمافزاری و سختافزاری هر بازیگر با توجه به ظرفیتهای سه گانه طبیعی، بهره برداری و راهبردی آن مشخص میسازد که یک بازیگر سیاسی میتواند حداکثر در چه جایگاهی بر روی شطرنج جهانی قرار گیرد. این جایگاه که از تعامل شرایط حاکم بر نظام بینالملل و قدرت بازیگر مشخص میشود، کد راهبردی آن کشور را شکل میدهد. مشخص نبودن این کد، آفاتی جدی را برای تامین منافع ملی به دنبال دارد که از آن جمله میتوان به موارد اصلی زیر اشاره داشت. 1. بینظمی2. نارضایتی فزاینده 3. سرخوردگی فزاینده 4.اعتماد سازی(3)ژومیجی کارشناس روابط بینالملل اعتقاد دارد اگر رهبران ملی بتواند استراتژی دقیقی را طراحی کنند که اراده ملی را متحد کند آنها میتوانند کارآمدی و تاثیر گذاری ذاتی پتانسیل نهایی قدرت سخت را افزایش دهند و این عامل منجر به نقش واکنشی قدرت نرمشده که تاثیر مثبت آن میتواند به ساخت مفیداستراتژی ملی و هدایت شور ملی، قالب ریزی اراده واحد و قدرت فرهنگی قوی کمک کند و وضعیت بینالمللی کشورا بهبود بخشیده بواسطه توسعه قدرت ملی فراگیر و جامع نقش و نفوذ بینالمللی کشور را افزایش دهد در این راستا اگر استراتژی ملی غیر مفید، کوریا خطرناک باشد، قدرت نرم ممکن است ملت را به خطا هدایت نموده یک نقش منفی بازی کند.(4) در طراحی و تدوین استراتژی در فرایندحل معادله عناصر ذیل دخیلند: ا- بازشناسی منافع و اهداف امنیتی2- اولویت بندی اهداف3- بازشناسی فرصتها و تهدیدها4- راهبردپردازی که مولفههایی چون:
الف - منابع ب – هزینههای فرصت ج- اثرجنبی د- ضرایب فزاینده ه- محدودیت ها را در بر میگیرد. (5) در مورد اهمیت تعیین کد راهبردی و راهبرپردازی در دنیای پیچیده کنونی صاحب نظران عقیده دارنده در شرایط جهانی شدن، نقش و خصوصیات کشورها در قرن آینده بستگی به این دارد که در برابر متعیرهای بیبدیل و معضلهای ایجادی آنان چگونه واکنش نشان خواهند داد برخی کشورها فرصتهای ناشی از این پدیده را به چنگ آورده ولی برخی دیگر خود را در معرض تهدید خواهند یافت. شماری قادر به ایجاد نظامهای تنظیم کننده و زیرساختهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی لازم برا مواجه عقلانی و معطوف به تامین منافع ملی خود خواهند بود؛ این که نهادهای سیاسی لازم برای برآوردن تقاضاهای جدید شهروندان خویش را بوجود آورند، اما عده دیگری توانایی انجام دادن این اقدامات را نخواهند داشت. برخی کشورها نیز تلاش خواهند کرد در برابر تغییرات مقاومت کرده یا به بیان دیگر، پیوستن به نوآوریهای فنی سریع یا یکپارچه جهانی را انتخاب نکنند»(6) با توجه به آنچه در بالا ذکر شد صاحبنظران از سوی دیگر بر این اعتقادند که : « به هر صورت نباید انتظار داشت که در عصر جهانی شدن کلیه جوامع دارای شناخت کافی از قواعد بازی بینالمللی بوه و به یک نسبت به فضاهای مجازی جدید دسترسی داشته باشند. در این شرایط عملا با دو گروه از جوامع سروکار داریم: گروه نخست متشکل از جوامعی میباشند که توانستهاند خود را به راحتی با این شرایط جدید انطباق داده (مانند: هند، مالزی، سنگاپور و...) و تحول در مفاهیم را در عرصه سیاست بینالملل (مانند دولتهای اروپای غربی) بپذیرند. ولی گروههای دوم جوامعی هستند که از انعطاف لازم برای درک مفاهیم جدید برخوردار نبوده و همچنان الگوهای رفتار اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و امنیتی را بر اساس قواعد بازی دوران جنگ سرد تعریف و تبیین میکنند. ضمنا این گونه جوامع از ورود به این فضای جدید مجازی (که امکانات فوقالعاده زیادی را در اختیار آنها قرار داده و میتواند تهدیدات را به فرصتها تبدیل نماید) وحشت دارند. طبیعی است در عصر جهانی شدن و دیا لوگ میان این دو گروه از جوامع با مشکلات عدیدهای همراه است».(7) در ایران با نگاهی آسیب شناسانه و انتقادی میتوان گفت نگاه ترکیبی به چالشها وجود ندارد و طراحی برنامهها با به کارگیری الگوی بالا به پایین و پایین به بالا نمیباشد و در راهبرد پردازیها نوعی گسست میان سلسه مراتب نخبگان فکری و اجرایی ومدیریت کلان وردههای پایینی وجود داشته از دید نظریههای تصمیمگیری سازمانی همواره نوعی از عناصر تحکم و آمریت که فضایی را رقم میزند که بدان Mental Inertia اطلاق میشود غالب است. در این فضا این ابهام وجود دارد که در چیدمان اولویتها اولویت با کدام مولفه است به طور مثال در مولفههای دموکراسی سیاسی، اقتصاد بازاری، آزادی اجتماعی کدام در اولویت برترند و متقدمترند؟ آیا دو به دو پیش بروند یا هر سه باهم ؟ ارزش زمانی صفر (To) بعنوان نقطه آغاز حاوی اطلاعات بسیار مهمی برای پاسخگویی به این پرسشهاست. البته به زعم صاحب نظران جامعه ایرانی به طور عام و بدنه مدیریتی به طور خاص فاقد حافظه تاریخی بوده و همواره عدم تعادل در مدیریت با نگاهی به گذشته و با آینده نگری وجود داشته است یعنی در عرصه سیاست و سیاستگذاری ایستارهای تصمیمگیران همواره یا ناظر و معطوف به « گذشتههای دور» و یا به « آیندههای دست نیافتنی » بوده است. به اذعان کارشناسان ما با یوتوپیاگرایی و ایدئولوژی که جهت گیری و شناختی هستند مواجهایم تا استراتژی و دکترین که حالت فراشناختی دارند. در این راستا یکی از صاحبنظران با توجه به نگاه صفر و صدی و نگرش انفعال- تقابل در پیکره تصمیمگیری کلان در بعد راهبرد پردازی وسیاست خارجی کشور که ترسیم کننده بیگانگی با واقعیتهاست اذعان دارد: « تایید فرمانبردارانه یا تکذیب لجوجانه هر پدیدهای به واکنشهای تندروانه راه میبرد: مورد اول، سازگاری محض را ایجاب میکند و مورد دوم انکار مطلق را اینها دیدگاههای افراطی است که در تاریخ جدید مرتب تکرار شده است. پس از انقلاب صنعتی، بشر همین سنخ پاسخهای مشابه را بروز داده بهترین نمونههای انکار، لادیتها و آمیشها بودند، و بهترین نمونههای سازگاری اصلاح گران غیردینی جهان غیر غربی مانند مصطفی کمال آتاتورک(1888-1938) در ترکیه و رضاخان پهلوی (1256ش-1323) در ایران، که در زمانی از تقلید کردن تمدن غربی طرفداری میکردند که اعضای طبقه مذهبی سنتی از پرهیزکردن کامل از آن تمدن جانب داری مینمودند»(8) در این راستا هالیدی ضعف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را از سوء برداشت مسوولان کشور از مسائل جهانی به چهاردلیل زیر میداند: الف ) عدم اعتقاد دستگاه یا دستگاههای مسوول به لزوم فهم مسائل بین المللی، ب) واقعیت گریزی ناشی از غلبه تصورات خود جوش توده ای بر فضای گفتمان سیاست خارجی ج.ا.ا. ج) پیچیدگی و سرعت مسائل بینالمللی به هنگام تقابل تعهد و تخصص و د) نبود بزرگ- استراتژی ملی بویژه در زمینه سیاست خارجی همراه با اصلاح ناپذیری زمینههای طرح و اقدام.(9) در همین راستا برخی صاحبنظران فقر تئوریک (تئوری راهنمای عمل اجتماعی این نظام را یادآوری نموده بیان میدارند این نظام چندان قادر به مفصل بندی یک دستگاه نظری راهنمای عمل و یا یک گفتمان هژمونیک (منطبق با شرایط متحول و پیچیده زمانه) نبوده است. بالمال کمتر در پاسخگویی بهنگام و مناسب به نیازهای نظری معرفتی آحاد جامعه خود موفق بوده است.(10) در واقع هشیاری غریزی به جای توجه عقلانی نشانده شده است. در این راستا چوبین و رمضانی اعتقاد دارند سیاست خارجی ایران ابزاری و نفی کننده بوده عناصر واقع گرا در آن غایبند و لایههایی کوچک اما قدرتمند از بخش سنتی در مقابل روند جهانشمول مدرنیته سخت جانی میکنند. جیمزبیل دو کشش بخشی- جهانشمول را حاکم بر فرهنگ سیاسی ایران میداندو گری سیک اذعان دارد ایران اگر تحولی نیز در راهبردها و سیاست خارجی خویش بوجود آورده تغییرات به اقتضای زمانه و نه از روی انتخاب بوده است. در بیانیه کنگره سوم جبهه مشارکت نیز اذعان شده عدم روزآمدی در رویکردهای سیاست خارجی نسبت به بحران فراگیر خارجی وجود دارد و کلیشههای گذشته و روشهای احیانا انزواگرایانه که فقدان ابتکار و حضور فعال را ترسیم گراست مشاهده میشود. به زعم کارشناسان در فضای کلان راهبرد پردازی کشور نوعی ناکجاآبادی و هزارهگرایی به دو شکل: پاپیولیستی وبنیادگرا مشاهده میشود. (11) با توجه به موارد فوق نوعی دو گانگی در رابطه با اتخاذ راهبردها مشاهده میشود این ابهام و پارادوکس به نظر کارشناسان ریشه در نوع نگاه به خود ونظام بینالمللی دارد که تجلی آن را میتوان در اتخاذ راهبرد حفظ محوری/بسط محوری مشاهده نمود. در کل در خاتمه این مبحث میتوان گفت « در عصر اطلاعات و جهانی شدن که ارتباطات، زمان و مکان راسخت فشرده کرده است دیدگاه ژئوپولتیک انتقادی مطرح شده است.