امروزه سازمانها به کارکنانی نیاز دارند که آرام دل و سالم باشند و فشارهای درونی برای انگیزش خود را بشناسند و رفتار خود را متعادل سازند، کارکنانی که بتوانند احساسات و عواطف مثبت مانند بردباری، خوش بینی، احساسات، عزت نفس و امثال آنها را با عواملی منطقی همانند هوشمند بودن، تفکر، تخیل و سایر امور منطقی در هم بیامیزند و مسائل و مشکلات را به نحو مطلوب مدیریت نمایند. اگرکارمندان سازمان را با صرف هزینه کمتر و کیفیت بهتر تحقق بخشند و بهره وری سازمان را بالا برند.برای اداره کار خود، هیچ چیز از شناخت عمیق ترین احساساتمان در زمینه کاری که انجام میدهیم و آگاهی یافتن از اینکه چه تغییراتی میتواند رضایت واقعی را از انجام کار افزایش دهد اساسی تر نیست. تفاوتهای ناشی از سه نوع استفاده متفاوت از هوش هیجانی یعنی: