یکی از مهمترین تحولاتی که در زمینه نگرش های بهبود کیفیت در آخرین دهه از قرن بیستم بوقوع پیوست، موضوع اندازه گیری رضایت مشتری به عنوان یکی از الزامات اصلی نظام های مدیریت کیفیت در کلیه مؤسسات و بنگاه های کسب و کار بود. تلاش فراوانی که امروزه در جهت ارتقای ابزارهای مدیریت کیفیت و گسترش فرهنگ مشتری گرایی توسط محققان، کارشناسان و مدیران سازمان ها صورت می گیرد همه نشان دهنده آن است که اکنون رضایت مشتری به باور همگان از مهمترین فاکتورها در تعیین موفقیت سازمان ها و بهبود سودآوری بشمار می آید. گرچه پیش تر شاید حتی تا اواخر قرن بیستم میلادی، تأمین رضایت مشتری بیشتر از یک جنبه شعار گونه برخوردار بود اما امروزه این موضوع به یکی از الزامات اساسی سیستم مدیریت کیفیت همچون ایزو 9000 و یا جوایز تعالی سازمانی همچون EFQM بدل گشته و بنابراین جزء اصلی ترین دغدغه های بنگاه های اقتصادی به شمار می رود.