فرمت word
چکیده:
این مطالعه با هدف تدوین یک چارچوب نظری برای بهره گیری از نظریه آموزش و پرورش رهایی بخش در عرصه سیاست و عمل تربیتی انجام شد. به همین منظور ضمن مرور مختصری بر روند تکامل تئوری انتقادی در آموزش و پرورش، نسبت نظریه انتقادی و آموزش و پرورش رهایی بخش، اصول، اهداف، و برنامه درسی مورد حمایت طرفداران رویکرد رهایی بخش به آموزش و پرورش از طریق روش تحلیل استنباطی مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. بر اساس یافته های این مطالعه، «پداگوژی رهایی بخش» یا «پداگوژی آز ادیبخش»، رویکردی به آموزش و پرورش است که رسالت اصلی یک نظام آموزشی را توانمند ساختن افراد و مجهز کردن آنان به آگاهی انتقادی برای روشنگری؛ تحلیل مسائل اجتماعی و پیامدهای نابرابری اجتماعی، از خودبیگانگی، و رهایی افراد از جبرها و سلطههای موجود می داند. این نگرش که تا حد زیادی متأثر از فعالیتهای«پائولوفریره»، «ایرا شور»، «هنری جیرو»، و «پیتر مک لارن »است، در پی برانداختن موانع بین معلم و دانش آموزان است و سعی بر آن دارد تا آنها را به تفکر انتقادی در مورد زندگیشان در جهان و مسائل سیاسی واجتماعی جامعه دعوت کند. طرفداران آموزش وپرورش آزادی بخش، آموزش وپرورش را به عنوان راهی برای تغییر هم از جهت فردی وهم ازجهت اجتماعی می نگرند و از یک برنامه درسی مشارکتی مبتنی بر گفت وشنود راستین که روابط اجتماعی، همکاری، دموکراسی، خودشکوفایی و ارزشهای مثبت را ارتقاء بخشد، حمایت می کنند.
کلمات کلید :آموزش و پرورش رهایی بخش، تئوری انتقادی،پداگوژی انتقادی،پداگوژی رهایی بخش