فایل حاضر کامل ترین و دقیقترین مقاله ایست که در مورد پست دبیر زیست در قالب ورد و قابل ویرایش طراحی گردیده است و طبق آخرین بخشنامه های آموزش و پرورش بروز رسانی گردیده است و آماده چاپ می باشد. در نگارش این مقاله تمامی نکات مورد نیاز اداره آموزش و پرورش لحاظ گردیده است.به همراه این مقاله دقیق و کارآمد سه نمونه فرم ویژه ارتقای شغلی هم برای شما اسال می گردد که فرم شماره سه که شامل مستندات پست مورد نظر است نیز به صورت کامل پر شده است.
این مقاله ارتقا شغلی در111 صفحه میباشد
مقدمه
در آموزش زیست شناسی چالش جدی قرن حاضر تغییر رویه از الگوهای تدریس منسوخ به الگوهای یادگیری موثر است . تاکید بر یادگیری ( و نه تدریس )بر پایه اصول ساخت گرایی استوار است. این روش دانش آموز محور است و هدفش ارتقا بخشیدن به عمق یادگیری است . مرحله گذار از تدریس زیست شناسی به یادگیری زیست شناسی چندان هم سهل و آسان نخواهد بود , چرا که مستلزم کسب برخی مهارت ها از سوی شاگردان و مربیان است . از جمله مشکلات مهم، آماده کردن فراگیران با ساختارهای جدید آموزشی به منظور ارتقای پردازش و تحلیل اطلاعات زیست شناختی است . دیدگاههای دانش آموز محور با مقاومت شاگردان، دانشجویان، اساتید و مدیران آموزشگاهها و داشکده ها مواجه خواهد شد . در ثانی بدون داشتن محتوای درسی قوی برای دانش زیست شناسی , حتی با آگاهی از الگوهایی مناسب و موثر ، شاگردان یادگیری عمیقی نخواهد داشت . دانشمندان پیشنهاد می کنند که آموزش مبتنی برنیازها و بنیانهای اجتماعی ، در صورتی که در برنامه آموزشی دانش آموزان گنجانده شود ، راهی موثر برای ایجاد انگیزه های لازم در بکار گیری روش های جدید آموزش زیست شناسی است . مسائل و فعالیت های جامعه نگر به شاگردان فرصت می دهد تا تنوع حیاتی پیرامون خود را ثبت کنند و خصوصیات گیاهان ، جانوران و میکروبها را در محیط مدرسه یا خانه مشاهده و اندازه گیری نمایند . ذیلا بخشهایی د رخصوص تغیر رویه از تدریس زیست شناسی به یادگیری زیست شناسی تقدیم می کنم . این مطالب عمدتا ترجمه شده است . الگوی تدریس (teaching paradigm) هیچکس نمی داند برای اولین بار در تاریخ، تدریس از چه زمانی شروع شد ،اما احتمال داده می شود کار تدریس به صورتی که ما می شناسیم و غالبا عمل می کنیم ، یعنی سخنرانی یک معلم برای تعداد زیادی دانش آموز ریشه در قرون وسطا دارد . در تاریخ کهن وقتی که کتابها کمیاب می شد در استادان این احساس بوجود می آمد که دانش خود را باید در قالب سخنرانی و خطابه منتشر کنند .( این روش که اکنون در آموزش علوم چندان مورد توجه نیست بنا به اقتضای زمان در همین چند ده سال قبل بهترین و نتیجه بخش ترین روش بوده است و هیچ کس تاریخ را به خاطر اتخاذ این الگوی تدریس ملامت نمی کند ) . اما احتمالا درهمان زمان و یقینا در امروز این باور وجود دارد که گفتن و سخنرانی کردن به تنهایی یک روش سودمند تدریس نیست .دلایل متعدد برای این گفته مطرح می شود ,در این روش اولا شاگرد یک موجود انفعالی محض است ، دانش آموز یک لیوان خالی انگاشته می شود که باید از کوزه دانش استاد پر شود ! دوما با روش خطابه و سخنرانی بویژه دانش زیست شناسی که یک علم بسیار بزرگ و با زیر شاخه های فراوان است به صورت "کوهی از مشکلات" جلوه می کند .پژوهش ها در زیست شناسی نسبت به سایر علوم سریعتر پیشرفت می کنند و اساتید و معلمان تمایل دارند تمام نتایج جدید را همراه با یافته های قبلی در حین تدریس بیان کنند . همین امر کوهی از مشکلات و ترس ناشی از آموزش زیست شناسی را برای فراگیر ایجاد می نماید و آنها احساس می کنند که باید برای فراگرفتن زیست شناسی بر این مشکلات عظیم غلبه یابند . این مشکلات و واهمه ها مشکل سوم را ایجاد می کند : یعنی درک سطحی ازحقیقت زیست شناسی . دانش آموزان ما در موفقیت امتحانات کتبی چیزی در جهان کم ندارند ، اما بدلیل سطحی نگری واینکه صرفا لیوان آنها با دانش استاد پر وحتی لب ریز شده است !موفقیت چندانی در عرصه تحقیقات و پژوهش و به عبارت ساده تر حیطه کاربرد پیدا نمی کنند . پاسخ دانش آموز و دانشجوی امروزی به این کوه مشکل چیست ؟ آنان به جای سعی در فهم و درک درست علوم زیست شناسی ، گرفتار روند مدرک گرایی می شوند : دانشجویان و دانش آموزان ما با هدف کسب معرفت و دانش تحصیل نمی کنند وفقط به پاس کردن دروس می اندیشند . آنها همیشه این نکته را از خود می پرسند که "معلم من مایل است که من چه چیزی را بدانم " تادرست برابر آن انجام وظیفه کنند. برابر این الگو( الگو یا پارادایم تدریس )مدارس و مراکز آموزشی بالاتر مثل دانشگاهها ،درون یک چرخه بد نهاد قفل شده اند : معلمین علوم زیستی ما نه تنها دانش خود را در دانشگاهها می آموزند ، بلکه در همین مراکز علمی می آموزند که دانش زیست شناسی علمی آموخته شدنی است نه یاد گرفتنی. سپس در کلاسهای خودبه همین شیوه ها عمل می کنند . دانش آموزان همین معلمین بعدا با دیدگاه آموزشی لیوان و کوزه(mug and jug education)وارد دانشگاه می شوند و این چرخه بد سگال همینطور ادامه می یابد ! الگو یا پارادایم(The learning paradigm) یادگیری دیدگاههای یادگیری دانش آموز محور امروزه در همه جا مورد قبول واقع شده اند. به نظر می رسد که این الگوبه واسطه اینکه بر ساخت گرایی(constructivism) بنا شده ، ذاتا در ایجاد یادگیری عمقی تر توانا تر است . در این الکو مبنا این قاعده کلی آموزش است که می گوید یادگیری باید توسط خود دانش آموز با روشهای مفرح، سرگرم کننده ودر عین حال دارای اهداف علمی صورت گیرد . من معتقدم ادراک (برابر نظر دیوید پرکینز ) همان توانایی عملکرد انعطاف پذیر است . به عبارت دیگر ادراک (هوش) درون مغز ما نیست ، نمود خارجی برخی از عملکردهای ماست که به صورت نوشتن ، تکلم و حل مسئله جلوه می کند . این دیدگاه در باره ادراک ، روش شناسی آموزش را متفاوت اما واضح تر می سازد. زیرا روشهای آموزشی باید دارای خصوصیت بسیار مهم انعطاف پذیری در عمل باشند تا باز پس دادن بدون تغییر هر آنچه که بوده است . کار برد یادگیری (Implementing learning) اگر چه که الگوی یادگیری در برابر الگوی تدریس متقاعد کننده و نتیجه بخش است ، اما تغییر رویه از تدریس به یادگیری همراه با مشکلات متعددی است . پس حق داریم آن را چالش قرن حاضر بنامیم . ما به سه مورد از این مشکلات اشاره می کنیم . 1- تسهیل نقش پردازشی دانش آموزان در یادگیری (Facilitating student processing) برخی دانش آموزان یادگیری خود گردان (self-directed learning) را به آسانی کشف می کنند ، اما اینها استثنایند وغالبا دانش آموزان نیازمند کمک واستفاده از ساختارهایی برای یادگیری با روشی سودمند هستند. این گفته تا حدودی همان تغییر رویه از روشهای منفعل به روشهای فعال است که انرژی و توان بالایی را مصروف خود می کند . چالش انگیز ترین قلمرو زیست شناسی برای یادگیری عمقی دانش آموزان بحث ژنتیک است ولی از نظر کلی این موضوع می تواند برای هر قسمت از زیست شناسی یا علوم نیز مصداق داشته باشد. ژنتیک یک علم کمی و تحلیلی است واز این نظر با سایر بخشهای زیست شناسی متفاوت است ودر آن گاه احساس می شود که از حیطه علم زیست شناسی خارج می شویم . بعلاوه این علم زبان و واژگان خاص خود را داردکه غالبا با آنچه در بخشهای دیگر علم زیست شناسی مشاهده می کنیم متفاوت است . از طرف دیگر مباحث ژنتیکی مملو از علایم مختلف است که هر کدام نماینده چیزی است . مثلا کشیدن یک خط می تواند برای موارد متعددی همچون: نمایش یک زنجیره منفرد پلی نوکلئوتیدی ، یک مارپیچ مضاعف DNA ، یک کروموزوم، یک کروماتید ، یک جفت کروماتیددر میتوز یا یک جفت کروماتید خواهر در میوز بکار رود .در مثالی دیگر حرف X به طرق مختلف در ژنتیک مورد استفاده قرارمی گیرد و در هر جا نیز مفهوم خاصی دارد . حرفه ای ها می توانند بین این علایم بسادگی تمیز قائل شوند و مفهوم درست هر کاربرد را در جای خود به درستی متصور شوند ،اما همین امرمی تواند برای دانش آموزان یک عامل بازدارنده یادگیری باشد . برخی مثالها که می توانند نقش پردازشی دانش آموزان را تقویت کنند در زیر می آید . الف) حل مسئله به روش تریاد یاسه عنصری(Problem-solving by triads) تریاد ،گروههای سه تایی دانش آموزان هستند که به هریک از آنان در گروه نقشی واگذار می شود . دو نفر به عنوان حل کننده مسئله هستند که وظیفه آنان تلاش برای حل مسئله از طریق بحث و گفتگو با یکدیگر است و نفرسوم ثبت کننده وقایع و شرح ماوقع است که موارد بحث شده توسط دو نفر دیگر اعم از موفق و غیر موفق را می نویسد . پس از 4 تا 5 دقیقه گزارش نوشته شده به تمام افراد کلاس ارائه می شود و روشهای کلی آزموده شده مطرح و با هم مقایسه می گردند . ب )روشهای تقلیدی حل مسئله(Mimicking problem solutions) ابتدا مربی روش حل یک مسئله را نشان می دهد و سپس شاگردان بطور تصادفی و برای حل مسئله مشابه انتخاب می شوند .(کسی حق یادداشت نوشتن و یا استفاده از یادداشت ندارد ) ج)طرحهای مفهومی (Concept maps) یک رویکرد تجربه شده وواقعی اما بسیارموثر درمشخص کردن نقاط اصلی ضعف فرد درفهم است ..یکی از روشهای مورد نظر در ارائه طرحهای مفهومی برای دانش آموزان این است که نقشه های خود را برروی ورق های ترانسپارنسی(OHT) رسم کنند تا بعد بطور عمومی در کلاس مطرح شود . د)تفسیر و گزارش رویداد از دانش آموزان خواسته می شود گزارش کاملی در باره مفاهیم یک تصویر یا یک پاراگراف از متن کتابشان آماده کنند. مثلادر یک مدل خاص از این روش، از شاگردان خواسته می شود که به مدت 1 دقیقه بدون وقفه روی موضوعاتی مثل منشا آنئوپلوئیدی یا تشخیص ترانسلوکیشن صحبت کنند .