دانلود پایان نامه آماده
دانلود پایان نامه رشته روانشناسی تعیین رابطه میان هوش هیجانی با تفکر انتقادی در میان دانشآموزان دوره متوسطه شهر تهران با فرمت ورد و قابل ویرایش تعدادصفحات 269
مقدمه
آدمی برای پاسخ به درخواستهای متنوع دنیای پیچیده عصر حاضر، نیازمند توانمندیهای بیشماری است از این رو براساس ضرورتهایی که بر وی تحمیل میشود ساز و کارهایی به صورت خود انگیخته یا خود ساخته در او شکل میگیرد و او را از سایر جانداران متمایز میسازد. انسان با نگاهی ژرف و متفکرانه به رفتارهای خویش در مییابد که از ویژگیهای خاصی بهرهمند است که موجب سهولت سازگاری او با شرایط جدید میگردد. در این میان ویژگیهای شناختی دارای نقش ویژهای در رویارویی با دنیای پیچیده هستند از جمله ویژگیهای برجسته و شاید منحصر به فرد انسانی، پدیده «هوش» میباشد این پدیده در انسان از نظر کمی و کیفی به گونهای است که او را قادر به تمدنسازی کرده است. به این ترتیب تغییراتی که در زندگی و موقعیتهای مختلف روی میدهد انسان را وادار میسازد که از ابعاد مختلف هوش بهرهمند گردد. انسان در طول حیات خود پیوسته در حال حل مسئله، خلق پدیدههای مستند با طبیعت و برقراری ارتباط و کنترل رفتار خود و دیگران به سر میبرد که هر یک از این فعالیتها با بعدی از توانمندیهای هوشی در ارتباط هستند. هرچند که بحث در مورد توانمندیهای هوشی انسان در این محدوده نمیگنجد اما با نگاهی تیزبین به یکی از ابعاد ممتاز هوش میتوان ظهور رفتارهای هوشمندانه انسان را در قالب هیجانات مشاهده کرد (سارنی ، 1999؛ به نقل از شمس،1384)، بعد مورد نظر «هوش هیجانی » است که به شناخت فرد از خود و دیگران، ارتباط با دیگران و نیز سازگاری و انطباق با محیط برای دستیابی به اهداف موردنظر مربوط میشود، هوش هیجانی پیشبینی موفقیت فرد را ممکن میسازد زیرا نشان میدهد که فرد چگونه دانشش را در یک موقعیت بلادرنگ به کارگیرد (بار ـ آن ، 2000؛ به نقل از گلمکانی،1384) . هیجانهایی که افراد احساس میکنند ناشی از ارزیابی اطلاعات است که این ارزیابی شامل شناخت یا پردازش اطلاعات رسیده از محیط، بدن، حافظه فرد، تمایل به پاسخگویی به شیوه خاص، و ملاحظه نتایج اعمالی که ممکن است از حالت هیجانی به دست آیند میباشد. (شاکتر و سینگر ، 1942، محیالدین بناب، 1375) بنابراین افکار و شناخت فرد در تعیین این که چه هیجانهایی برانگیخته خواهد شد، نقش اساسی ایفا میکند و پس از ارزیابی موقعیت سبب واکنش هیجانی میگردند (اکمن ، 1992، به نقل از محیالدین بناب، 1375). ناتوانی افراد یک جامعه در شناخت صحیح و تجزیه و تحلیل موضوعات گوناگون، حل مشکلات، اتخاذ تصمیمهای صحیح وارزیابی نتایج انواع پدیدهها و جریانات، نسلهای ناتوان و سازشپذیر در مقابل انواع مسائل اجتماعی و فرهنگی را نتیجه خواهد داد ( پازارگادی و همکاران ،1381) بدون شک، رشد تواناییهای پیچیده تفکر برای موفقیت انسان در قرن بیست و یکم ضروری است، اریکسون معتقد است که توانایی در تفکر انتقادی، حل مسئله و تعقل به عنوان اهداف اساسی تربیت محسوب میگردد (عباسی، 1380 ) . هر فرد چه در جریان تحصیل و چه پس از فراغت از تحصیل پیوسته در حال اظهارنظر و اخذ تصمیم است،روی این زمینه باید قضاوتهای او منطقی باشد و بتواند قضاوت دیگران را نیز ارزیابی کند و آنچه را که با دلیل همراه است صحیح تلقی و غیر از این را بیاعتبار بداند. هدف تعلیم و تربیت چیزی جز تفکر نمیباشد و در این بخش تفکر انتقادی بخشی اساسی در تفکر و یادگیری میباشد که با رشد افراد ارتباط دارد و در نهایت به رشد جامعه میانجامد. (مایرز 1986؛ترجمه، ابیلی، 1380) دعوت به تفکر در نظام فکری مسلمان نیز مورد تاکید است. در قران آیات زیادی در این رابطه وجود دارد. برای مثال در آیه 43 سوره عنکبوت آمده است:«تعجب نکنید از این که حشراتی از قبیل عنکبوت را مثال میزنیم جز عالمان و دانایان آن را در نمییابند.»، در این آیه خداوند مثالهایی را برای انسانهای آگاه و متفکر میزند. همچنین در احادیث مختلف به تفکر توصیه شده است از جمله حدیث نبوی، «یک دم اندیشه از هفتاد سال عبادت بهتر است» و اینکه حضرت علی (ع) میفرماید: «خردها، رهبران اندیشه، اندیشهها، رهبران دلها و دلها، رهبران حسها و حسها، رهبران اندامها هستند». (نهجالبلاغه، نقل از الحیات)، بزرگان ادب و اندیشه نیز ما را به تفکر دعوت نمودهاند چنانچه مولانا اندیشه را مهمترین عنصر وجودی انسان قلمداد میکند. (اسلامی، 1382) افراد باید عقاید و افکار و عادات و مهارتها، تمایلات و طرز برخورد خویشتن را مورد ارزیابی قرار دهند و با توجه به نقش هر یک از آنها در زندگی و توجه به دلیل و نتایج خاص هر یک، در ارتباط با دیگران آنها را بررسی نمایند. (شریعتمداری، 1376، ص 29).
بیان مسأله
آدمی از همان بدو تولد در یک محیط اجتماعی قرار میگیرد که این محیط در فرد به همان اندازه موثر است که محیط طبیعی و فیزیکی در دگرگونی و تغییر وجودی فرد نقش دارد. زیرا نه تنها او را به بازشناسی واقعیات ملزم میسازد بلکه نظام یا سیستمی ساخته و پرداخته از نشانهها و علائم را نیز برای وی فراهم میکند که افکار و اندیشه و هیجانات و عواطف درونی فرد را تغییر میدهد و روشهای تازهای به او ارائه میدهد و یک رشته از فرایض و تکالیف بیشماری را به وی تحمیل میکند (گلمن ، 1994؛ ترجمه کوچک انتظار ، 1384). تحقیقات نشان داده است که عواملی غیر از هوش یا استعداد در موفقیت افراد دخالت دارند از جمله این عوامل میتوان هوش هیجانی را نام برد، هوش هیجانی نوعی هوش درونفردی است و شامل ویژگیهایی مانند توانایی تهییج و برانگیختن خود، استقامت و پایداری در مقابل شکست، از دست ندادن روحیه، پس راندن افسردگی و یاس در هنگام تفکر، همدلی، صمیمیت و امید داشتن است (گلمن، 1995؛ ترجمه کوچک انتظار، 1384) . افرادی که از لحاظ هیجانی باهوش هستند حالتهای هیجانی خود را به نحو صحیح درک و ارزیابی مینمایند. آنها میدانند چگونه و چه وقت احساسات خود را بیان نمایند و به نحو موثری خلق خود را تنظیم مینمایند. این افراد از لحاظ اجتماعی نیز کارآمد میباشند. (سالوی ، 1999؛ ترجمه اکبرزاده، 1383). این که هیجانها تا چه حدی توانایی تفکر و برنامهریزی کردن برای حل مشکلات یا بهبود در روابط به کار گرفته میشوند مشخص میکند که شناخت هر فرد از تواناییهای خود، چقدر است و به این ترتیب نحوه عملکرد شخص را در زندگی مشخص میکند (اکمن 1990، به نقل از گلمن 1995؛ ترجمه پارسا، 1380). کشفهای اخیر دنیای علم نیز به قدرت مغز و خاصیت اثرپذیری آن، یعنی توانایی در زمینه قدرتمند و باهوشتر شدن، حفظ محرکات ذهنی در بلند مدت اشاره دارند (صفوی، 1380). دیویی تفکر را جریانی میداند که در آن فرد کوشش میکند مشکلی را که با آن روبرو شده است مشخض سازد و با استفاده از تجربیات قبلی خویش به حل آن اقدام کند.