فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:115
فهرست مطالب:
چکیده1
فصل اول : معرفی پژوهش3
مقدمه4
بیان مسأله6
و سؤال اصلی این است آیا حرمت خود با پرخاشگری رابطه دارد؟18
هدف پژوهش:19
زمینه های کاربردی:19
فرضیه پژوهش:19
متغیرهای پژوهش:20
تعاریف:20
حرمت خود20
پرخاشگری21
فصل دوم:ادبیات پژوهشی22
رویکردهای نظری حرمت خود:23
دیدگاه مازلو:23
فهرست کلی سلسله مراتب نیازهای مازلو به ترتیب از این قرارند:25
دیدگاه راتر:32
نظریه تحلیل عاملی:51
تحقیقات انجام شده در مورد حرمت خود:52
فصل سوم : فرآیند روش شناختی69
جامعه آماری:70
ابزار پژوهشی:70
پرسشنامه حرمت خود کوپر اسمیت70
معرفی پرسشنامه:70
روش اجرای آزمون:71
اعتبار و رواین آزمون72
فصل چهارم :طرح تحلیل آماری75
فصل پنجم :بحث و نتیجه گیری92
جمع بندی و تحلیل نتایج :93
دیدگاه ناتانیل98
محدودیت ها و پیشنهادها104
محدودیت ها104
پیشنهادها105
منابع فارسی108
منابع انگلیسی:115
چکیده
هدف از اجرای این پژوهش بررسی رابطه حرمت خود با پرخاشگری دانش آموزان سال اول دبیرستان بعثت منطقه 17تهران در سال تحصیلی 86-1385 بوده است. حجم نمونه پژوهش 80 نفر از دانش آموزان دختر بود. نمونه این پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی انتخاب گردید. ابزارهای استفاده شده در این تحقیق عبارتند از آزمون حرمت خود کوپر اسمیت و پرخاشگری آیزنگ. در این تحقیق از روش آماری t استیودنت استفاده شد که بر اساس آن، فرضیه پژوهش مورد تأئید قرار گرفت و داده های پژوهش نشان داد که هر چه حرمت خود بالاتر باشد پرخاشگری پایین تر است.
فصل اول :
معرفی پژوهش
مقدمه
از زمانی که کودک پا به عرصه حیات می گذارد و حتی قبل از اینکه از تولد و پا گذاشتن به این دنیای مادی، یکسری از نیازها را با خود به همراه می آورد که این نیازها را به شرح زیر می توان طبقه بندی کرد.
نیازهای اولیه و اساسی که باعث رشد و بالندگی کودک می شود. از جمله این نیازها: نیاز به آب، غذا، خواب، استراحت و ... نیاز به امنیت یعنی داشتن محیطی امن و دور از تهدید نام برد. اما انسان دارای این نیاز نیز هست که خودش را خوب بداند و تمام کارکردهایش را اخلاقی و منطقی جلوه دهد. روانشناسان این نظریه را پذیرفته اند که انسان دارای نیاز به حرمت خود است.
مسأله حرمت خود و خود ارزشمندی از اساسی ترین عوامل در رشد مطلوب شخصیت کودکان و نوجوانان است. برخورداری از اراده و اعتماد به نفس قوی، قدرت تصمیم گیری و ابتکار و خلاقیت و نوآوری، سلامت فکر و بهداشت روانی رابطه مستقیمی با میزان و چگونگی حرمت و احساس خودارزشمندی فرد دارد.
امروزه در اصلاح و درمان بسیاری از اختلالات شخصیتی و رفتاری کودکان و نوجوانان نظیر کمرویی، گوشه گیری و لجبازی و پرخاشگری ، تنبلی و کندروی به عنوان اولین و مهمترین گام به ارزیابی و پرورش احساس حرمت خود و مهارتهای فردی و اجتماعی آنان می پردازد.
بیان مسأله
در خلال نیم قرن گذشته حرمت خود به عنوان یکی از سازه های اصلی شخصیت همواره مورد توجه روانشناسان بوده است(محمدی، 1384).
کوپر اسمیت (1967) حرمت خود را قضاوت شایستگی شخصی که در نگرشهای فرد در رابطه با خود نمود یافته است تعریف کرده است.
فرنچ و وارگو حرمت خود را یک سپر فرهنگی در مقابل اضطراب معرفی می کنند.
کالهون ، وارن و کورفیس معتقدند که تصور از خود و حرمت خود دو مفهوم متفاوتند و برای هر یک تعاریفی جداگانه ارائه داده اند. آن ها بر این باورند که تصور از خود عبارت است از نحوه ادراک فرد از خود، رفتار خود و نگرش نسبت به کیفیت انگاره های دیگران در حالی که حرمت خود خشنودی فرد را نسبت به تصور از خود خویش شامل می گردد. ارزیابی های مثبت و منفی اثرهای متفاوتی روی حرمت خود افراد دارد. افراد دارای حرمت خود پایین از ارزش کمتر مطمئن هستند و توسط ارزیابی های اجتماعی بیشتر تحت تأثیر قرار می گیرند و به ارزیابی ها بیشتر توجه می کنند(ناظم شیرازی، 1376).
حرمت خود از خود پنداره متفاوت است. خود پنداره از مجموعه ویژگی هایی است که فرد برای توصیف خویش به کار می برد. اما حرمت خود از ارزشی است که اطلاعات درون خودپنداره برای فرد دارد.(میردریکوند، 1378)
در بررسی حرمت خود اولین کارتوسط ویلیام جیمیز (1890) انجام شده است. وی به توضیح تمیز بین خود شناخته شده و خود شناسانده پرداخته و آن را به سه عنصرمادی (بدن،خانواده،خانه)، اجتماعی (فرد در عین داشتن سطوح مختلف اجتماعی برای سایر افراد قابل شناخت است) و روحانی (حالات هشیاری و تمایلات) تقسیم کرد. او معتقد بود که تصور فرد از خود در حین تمایلات اجتماعی، یعنی زمانیکه متولد شده و مورد شناسایی دیگران واقع می شود، شکل می گیرد.
جرج کلی (1902) به گسترش این عقیده یعنی توجه به خود پرداخت و تأکید را بر اهمیت واکنشهای افراد دیگر در شکل دادن به حرمت خود قرار داد. استور3 (1979) بر اساس مکتب روان پویایی فرمولی برای حرمت خود تهیه نمود که اینچنین است: نوزاد پس از تولد به طور فزاینده از وابستگی و ناتوانی خود و نیاز به بزرگسالان آگاه می شود. اگر نوزاد در خانواده ای متولد شده باشد که آن خانواده پذیرنده وی باشند و از طرف آنها مورد محبت، نوازش و علاقه قرار گیرد به تدریج در طی رشد و تکامل خود احساس ارزشمندی می کند و والدین را به عنوان موضوعات خوب، درونی می سازد. بر اثر تکرار تأیید و تصدیقات بیرونی حس ارزشمندی در فرد درونی می شود. حال اگر این نوزاد در خانواده ای به دنیا آمده باشد که مورد پذیرش لطف و نوازش قرار نگیرد از همان ابتدا دچار فقدان ارزشمندی می شود و این نقیصه در طی فرایند رشد روانی به گونه های مختلفی بر رفتار فرد تأثیر می گذارد. حرمت خود هر فرد بر اساس ترکیبی از اطلاعات عینی در مورد خودش و ارزشهای ذهنی که برای آن اطلاعات قائل است، بنا نهاده می شود.