این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 175 صفحه می باشد.
نگاهی به زندگی و آثار ناصیف یازجی و بررسی مقامات و دیوان
پیشگفتار
بخش اول:اوضاع سیاسی ، اجتماعی، فرهنگی و ادبی
جهان عرب و لبنان در قرن نوزدهم
-اوضاع سیاسی
- اوضاع اجتماعی
- اوضاع فرهنگی و ادبی
بخش دوم: نگاهی به زندگی و آثار ناصیف یازجی
فصل اول:تاریخچه زندگی ناصیف یازجی
- اصل خاندان
- در دربار امیر بشیر شهابی
- زندگی ناصیف در بیروت
- وفات یازجی
- مقام و منزلت ناصیف یازجی
فصل دوم:گذری بر آثار شیخ ناصیف یازجی
بخش سوم:بررسی مجمع البحرین
فصل اول: ویژگی مقامات
فصل دوم:برگزیده ای از مقامات شیخ ناصیف یازجی
- المقامه الطبیه
- المقامه العقیقیه
- المقامه النجدیه
بخش چهارم: پژوهشی در دیوان یازجی
فصل اول:ویژگیهای شعر ناصیف
فصل دوم:اغراض شعری
- مدح
- رثا
- حکمت
- غزل
- تاریخ شعری
منابع و ماخذ
ملخص الرساله
۱- القرآن الکریم
۲- ابن منظور، لسان العرب، دارصادر،بیروت، چاپ هشتم، ۲۰۰۳م
۳- اسعد داغر، یوسف،الفکر العربی الحدیث فی سیر اعلامه ، منشورات جمعیه اهل القلم، لبنان،۱۹۵۶م
۴- بستانی،فواد افرام، الروائع( الشیخ ناصیف الیازجی)، دار المشرق،بیروت،چاپ سوم۱۹۸۶م
۵- بستانی،فواد افرام، المجانی الحدیثه عن مجانی الاب شیخو،انتشارات ذوی القربی،ایران،قم، چاپ چهارم، ۱۹۹۸م
۶- بلا،شارل،تاریخ اللغه و الآداب العربیه،دار العرب الاسلامی، چاپ اول، بیروت۱۹۹۷م
۷- تبریزی، الخطیب، الوافی فی العروض و القوافی، دار الفکر، دمشق،چاپ چهارم ۱۹۸۶م
۸- درویش،کامل،الادب النموذجی،المکتبه العصریه،بیروت
۹- رافعی، مصطفی صادق، تاریخ آداب العرب، المکتبه العصریه،بیروت،چاپ اول۲۰۰۰م
۱۰- رجائی،نجمه، آشنایی با نقد ادبی معاصر عربی،انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، چاپ اول،۱۳۷۸ه.ش
۱۱- سابا ،عیسی میخائیل، نوابغ الفکر العربی(الشیخ ابراهیم الیازجی)،دارالمعارف،مصر۱۹۶۵م
۱۲- سابا ،عیسی میخائیل، نوابغ الفکر العربی(الشیخ ناصیف الیازجی)، دارالمعارف، مصر ، چاپ دوم
۱۳- شیخو،لویس . الآداب العربیه فی القرن التاسع عشر، المطبعه الکاتولیکیه،چاپ دوم،۱۹۲۴م
۱۴- زرکلی،خیر الدین،الاعلام، چاپ دوم، بی تا
۱۵- زیات،احمد حسن،تاریخ الادب العربی ، دار نهضه مصر ،چاپ بیست ویکم ۱۹۹۵
۱۶- زیدان ،جرجی،تاریخ الآداب اللغه العربیه، دار الفکر،۱۹۹۶م،چاپ اول
۱۷- زیدان ، جرجی،مشاهیر الشرق،دار الجیل،بیروت،چاپ دوم ۱۹۹۴م
۱۸- سیاب،بدر شاکر،دیوان اساطیر، دار العوده، بیروت۱۹۷۱م
۱۹- عباچی، اباذر، علوم البلاغه فی البدیع و العروض و القافیه،انتشارات سمت،تهران، چاپ اول ،۱۳۷۷ه.ش
۲۰- عبد الباقی،محمد فواد، معجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم،انتشارات اسلامی قم
۲۱- عبود،مارون، المجموعه الکامله من مولفاته، دار مارون عبود
۲۲- علی، عبد الرضا، نازک الملائکه الناقده، الموسسه العربیه للدراسات و النشر، چاپ اول، ۱۹۹۵م
۲۳- فاخوری،حنا، تاریخ الادب العربی،انتشارات توس،تهران، چاپ دوم ۱۳۸۰ه.ش،
۲۴- فضل،صلاح،منهج الواقعیه فی الابداع الادبی،دار الآفاق الجدیده،چاپ سوم، بیروت۱۹۸۶م
۲۵- مجمع اللغه العربیه، المعجم الوسیط،مکتبه الشروق الدولیه،چاپ چهارم،مصر۲۰۰۴م
۲۶- محاسنی، زکی و سلطان، جمیل، الادب العربی فی العصر الحدیث، المطبعه التعاونیه، دمشق،۱۹۵۹م
۲۷- مسعود،جبران،المحیط فی ادب البکالوریا، دار مکشوف، بیروت، چاپ اول
۲۸- معلوف، لویس، المنجد فی الاعلام،دار المشرق،بیروت،چاپ بیست و یکم، ۱۹۹۶م
۲۹- ملائکه،نازک، قضایا الشعر المعاصر، منشورات دار الآداب، بیروت۱۹۶۲م
۳۰- یازجی،ابراهیم،العقد،دار مارون عبود،۱۹۸۳م
۳۱- یازجی،ناصیف، دیوان، دار مارون عبود،بیروت،۱۹۸۳م
۳۲- یازجی،ناصیف، العرف الطیب فی شرح دیوان المتنبی،دار الهلال،بیروت۲۰۰۰م
۳۳- یازجی، ناصیف ، مجمع البحرین،دار بیروت۱۹۶۶م
زمانیکه از ادبیات عصرنهضت سخن می گوییم، بیشتر افراد چنین گمان می کنند که در این دوره تمامی ادیبان و شاعران از هر آنچه که رنگ و بوی ادبیات کلاسیک داشت ،گریزان شدند و علیه سبک قدیم شوریدند؛ اما با مطالعه بیشتر و عمیق تر پی می بریم که در عصر نهضت ادبی ، استادانی وجود داشتند که بر اصالت عربی و اسلوبهای کهن اجدادشان سخت پایبند بودند.
اینان توانایی و مهارت بسیاری در زمینه های مختلف ادبیات و نیز علوم بلاغی و لغوی داشتند و بر حفظ آنها تاکید می کردند.از جمله این اساتید،”شیخ ناصیف یازجی” را می یابیم که کمتر کسی به شناخت این ادیب و شناساندن سبک و آثار وی پرداخته است.
شیخ ناصیف در سال ۱۸۰۰م در لبنان میان خانواده ای اصیل متولد شد . او از همان کودکی به آموختن علم و ادب پرداخت و از ده سالگی به سرودن شعر روی آورد.بیشتر اشعار این استاد در زمینه حکمت و رثا است. او هیچگاه ابزار مدح را در راه چاپلوسی و کسب مال دنیا به خدمت نگرفت.بسیار بر حفظ ارزشهای ملی – عربی پایبند بود و در تمام ظواهر زندگی اش به واقع عمل می نمود.
یازجی تمام عمرش را صرف مطالعه و تحقیق و تالیف کرد وچنان شهرتی کسب نمود که دانشجویان و اساتید از اقصی نقاط کشورهای عربی به سوی او می آمدندتا از سرچشمه دانش او جرعه ای نوشند.
شیخ ناصیف فرزندانی نیک تربیت نمود که برخی از آنها در زمینه شعر و ادب مشهور می باشند. از جمله فرزندان او “شیخ ابراهیم یازجی” است که راه پدر را ادامه داد.
شیخ ناصیف بجز مجال ادب در زمینه صرف و نحو و علوم بلاغی و منطق و طب و موسیقی از خود آثار ارزنده ای بجا گذاشت.
اما در زمینه ادبیات ،مقامات او در خور توجه می باشد. کتاب “مجمع البحرین ” شامل شصت مقامه است که به شیوه مقامات حریری نگاشته شده است. این کتاب مجموعه لغوی عجیب و با ارزشی می باشد که در بر دارنده حوادث تاریخی و تفاصیل دقیقی راجع به آداب و رسوم عربها در زندگی و منش و جنگها و افتخارات آنهاست.همچنین پر از ضرب المثل و معما می باشد.
بجز مجمع البحرین ،یازجی دیوان شعری از خود به جا گذاشت که موضوعات مختلفی چون غزل ، مدح،رثا ،حکمت و تاریخ شعری را در بر می گیرد. ولی در مجموع می توان گفت دیوان وی رنگ و بوی حکمت دارد چرا که شیخ علاوه بر آنکه قصاید مستقلی در زمینه حکمت سروده ، در مدح ها دو رثاهایش هم حکمت بسیاری آورده است . شبخ ناصیف در اشعارش بسیار رهروی متنبی می باشد .او متنبی را بسیار دوست می داشت و سبک وی را تقلید نمود . بنابراین اشعار یازجی به همان سبک قدیم سروده شده است و در نهایت جزالت و فخامت لفظ و معنا می باشد .
این رساله شامل چهار فصل می باشد :
فصل اول به اوضاع سیاسی ،اجتماعی ،ادبی و فرهنگی جهان عرب در قرن نوزدهم به صورت مجمل پرداخته شده است .
در فصل دوم زندگی « شیخ ناصیف یازجی » و آثار وی مورد برسی قرار گرفته است .
در فصل سوم به صورت مجزا مقامات شیخ – که اثر گرانبهایی است- و نیز سبک شیخ در مقامات آمده است .
و در فصل آخر دیوان شعری شیخ همراه با ترجمه برخی اشعار وی و بیان برخی نکات بلاغی مورد کنکاش واقع شده است .
در سالهای بین ۱۸۰۰ تا اوایل قرن بیستم جهان عرب شاهد تحولات بسیار بزرگی در زمینه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ادبی و …. بود.
این سال ها شاهد حضور دولت های غربی در کشورهای اسلامی و دخالت مستقیم آنها در تمام امور این سرزمین ها بود.
دولت هایی چون فرانسه و انگلیس، رقیبانی سختکوش بودند که در جهت و راستای منافع استعماری شان به اشغال و چپاول سرزمین های عربی می پرداختند. هرچند حضور آنها در این کشورها چندان به طول نینجامید ولی آثار این حضور تا مدت ها -وحتی به جرأت می توان گفت تاکنون- در بیشتر زمینه های سیاسی، اجتماعی، ادبی، دینی و فرهنگی باقی ماند.
از آن سو، دولت عثمانی به ضعف گراییده بود و همین عامل وجود کشورهای بیگانه را در جهان اسلام پررنگ تر می کرد تا بدانجا که از خلافت عثمانی جز نمادی تهی چیزی باقی نمانده بود.
در مصر به فاصله چند سال از خروج فرانسویان از خاک آنجا، محمدعلی پاشا در سال ۱۸۰۵ م بر تخت پادشاهی نشست([۱] ). او در ابتدای حکومتش، تمام هم و غمش را صرف کشورگشایی نمود و موفق شد کشورهایی چون سودان، شام و برخی دیگر از سرزمین های عربی را تصرف نماید هرچند بعدها به دلایلی مختلف سربازان مصری مجبور شدند خاک سوریه را ترک گویند اما حکومت «محمدعلی » و جانشینش « اسماعیل پاشا، » دوران شکوفایی سرزمین مصر از جهات مختلف محسوب می شود.
سوریه در آن روزگار از نظر سیاسی، بحران های زیادی به خود دید. در ابتدای قرن نوزدهم طعمه حاکمان مستبدی چون «جزار» و« عبدالله پاشا » یا دیگر فرمانروایان لبنانی و غیره بود و پس از آنکه به مدت نه سال تحت تصرف مصر بود دوباره به حاکمیت دولت عثمانی درآمد و آشفتگی ها و نابسامانی ها، دیگر بار ادامه پیدا کرد. همین اوضاع آشفته سبب شد تا بسیاری از ادیبان سوری ترک دیار کنند و به لبنان یا مصر یا حتی اروپا مهاجرت نمایند.
اما در لبنان، عصر « امیر بشیر شهابی » (۱۷۸۹-۱۸۴۰) عصر شکوفایی بود(۱) . او دربار خود را مرکز تجمع نویسندگان و شاعرانی چون « نقولا ترک » ،« پطرس کرامه » و« ناصیف یازجی» کرد.
پس از دوران شهابیها اوضاع لبنان آشفته شد تا به حوادث سال ۱۸۶۰ و بالاخره به استقلال لبنان و حکومت فرمانداران انجامید و آن آغاز شکوفایی نهضت مدارس و معارف بود اگر چه در این دوره آزادی روزنامه ها محدود گردیده بود.
برخی لبنانی ها نیز به خاطر اوضاع آشفته کشورشان به ناچار به مصر -که از همه نظر بسیار اوضاع مناسبی داشت- و آمریکا مهاجرت کردند اما در همان کشورها هم در نهضت ادبی جهان عرب تأثیر بسزایی گذاشتند که در اینجا مجال بیان آن نیست.
سایر کشورهای عربی هم آماج جنگ های پی در پی میان بیگانگان و مسلمانان بود. اما می توان گفت مصر و سرزمین شام اوضاعی بسیار بهتر از آنها داشتند و از همین دو سرزمین بود که نهضت ادبی شکل گرفت و تا سایر کشورها پیش رفت.
همان گونه که می دانید اوضاع سیاسی هر کشوری تا حد زیادی بر اوضاع اجتماعی، فرهنگی، ادبی و …. تأثیرگذار است. به طور طبیعی اوضاع اجتماعی جهان عرب نیز از اوضاع و احوال سیاسی آن متأثر شد.
مردم کشورهایی چون سوریه، لبنان، عراق و…. به خاطر آشفتگی اوضاع و ظلم حاکمان عثمانی و دست نشانده های آنها در فقر زندگی می کردند. در کنار آن جهل و ظلمت نیز همه جا را فرا گرفته بود.
یک فیلسوف فرانسوی که در اواخر قرن هجدهم از کشورهایی چون ترکیه، مصر و سوریه دیدن کرده بود می گوید: «جهل و فقدان علم یک پدیده عمومی در این کشورهاست که همه طبقات جامعه را دربرگرفته است و در تمامی زمینه های ادبی، علمی و هنرها جلوه گر می شود حتی در صنایع دستی که ساده ترین امور است …..» .[۲]
اما با آمدن فرانسویان به خاک مصر، اوضاع دگرگون شد. هرچند حضور آنها در مصر بیش از سه سال نینجامید ولی آنها با خود گروهی دانشمند و صنعتگر آوردند که به تأسیس مراکز علمی پرداختند. آنها در قاهره مدارسی برای فرزندان فرانسویان ساختند. همچنین دو روزنامه فرانسوی به راه انداختند. همینطور اولین چاپخانه عربی را در این کشور با خود به ارمغان آوردند. آنها صحنه تئاتر و مجامع علمی نیز به پا کردند.[۳]
زمانی که محمدعلی به حکومت مصر نائل آمد تلاش زیادی در جهت ارتقاء مصر از لحاظ سیاسی، فرهنگی، علمی، ادبی، نظامی و …. نمود. او برای یادگیری علوم غربی، هیئت هایی از مصر به اروپا می فرستاد. از فرانسویان و برخی ترکان بهره می جست . در زمان او مدارس و چاپخانه و روزنامه های زیادی تأسیس شد.
این وضعیت در زمان جانشین های محمدعلی بخصوص اسماعیل پاشا ادامه داشت به گونه ای که در زمان این پادشاه مصر آن قدر پیشرفت کرد که آن را قطعه ای از اروپا به شمار می آوردند.
اما در سوریه در نیمه های اول قرن نوزدهم نهضت ادبی – اجتماعی کم کم شکل گرفت. از جمله عوامل آن:
- گشایش درهای تجارت و ورود بیگانگان به بیروت
- رواج چاپخانه هایی چون بولاق وآستانه والآداب الشرقیه و انتشار آثار آنها بود.
- ظهور علما و ادبایی که بیشتر آنها در اروپا تحصیل کرده بودند و اکنون مناصب والایی در دربار حکومت عثمانی داشتند.
- تأسیس مدارسی به شکل مدرن و جدید[۴]
آری در این دوره ما شاهد مدارس، چاپخانه، روزنامه و مجله ها، مجامع علمی و ادبی، کتابخانه ها، سالن های تئاتر زیادی در سرزمین های اسلامی هستیم که در شکل گیری نهضت فرهنگی- اجتماعی تأثیر بسزایی داشتند.
خلاصه آنکه این عصر اختلاف فاحشی از دیگر دوره ها دارد. مهم ترین این اختلاف، تأثیرپذیری کشورهای اسلامی از تمدن اروپا بود. جهان عرب از زمان ظهور اسلام تا بدین دوره در چهارچوب تمدن اسلامی واقع بود. اما در این دوره متأثر از تمدنی شد که از نظر شکل و روش ها با تمدن اسلامی تفاوت داشت.
جرجی زیدان در این خصوص می گوید: «در دوره عباسی که مسلمانان به ترجمه علوم سایر ملل به زبان عربی پرداختند آنها ابتدا آن را هضم می کردند و بعد به صبغه عربی – اسلامی در می آوردند. اما در این دوره جریان تمدن گرایی غرب آن قدر بر مسلمانان غلبه کرد که چاره ای جز همگامی با آن را نداشتند. هر چند در ابتدا با آن احساس بیگانگی می کردند و از آن دوری می جستند…۱».
بنابراین در این زمان مسلمانان عرب ناخواسته در چنگ تمدن غرب قرار گرفتند و با وجود مقاومت ابتدایی سرانجام به آن تن دادندو حتی از آن استقبال کردند البته وجود هیئت های مذهبی اروپایی- امریکایی در کشورهای اسلامی و رواج مدارس آنها در این امر بسیار تأثیر گذاشت. چرا که آنها در این مدارس، دانش آموزانی تربیت می کردند که به شیوه تمدن غرب بار می آمدند. زبان آنها در این مدارس زبان انگلیسی یا فرانسویی بود و یا کتاب هایی که تدریس می شد به این زبان ها نوشته شده بود و به ناچار این دانش آموزان به خواندن این کتاب ها که گاه سیاست های مذهبی در ورای آنها نهفته بود روی می آوردند.
این چنین نسلی تربیت شد که در برابر تمام خواسته های غرب، سر تعظیم فرود آورد. خواسته هایی که گاه تماماً با موازین اسلامی در تضاد قرار داشت.
همان گونه که قبلاً ذکر شد اوضاع سیاسی کمابیش بر ادبیات یک ملت تأثیرگذار است. به عنوان نمونه در عصر مغولی و عثمانی ادبیات دچار ضعف و سستی آشکاری شد. حتی می توان گفت این ضعف و سستی در شعر آشکارتر از نثر بود. زیرا اساس شعر زیبایی هنری است که متأسفانه در این دوره ها از آن تهی شده بود و یک مشت بازی های لفظی جای آن را پر کرده بود.
در دوره بعد که جهان عرب با معارف و اندیشه های غربی آشنا شد کوشید تا شعر را به سطحی که در خور آن است ارتقاء دهد.
مورخان ادبی این دوره را دوره نهضت نامیده اند چرا که ادبیات عربی با گرایش ها و مکاتب ادبیات غرب برخوردی نزدیک پیدا کرد.
هر چند در ابتدای این دوره نشانه های ضعف و سستی در شعر و نثر دیده می شود و ادیبان هنوز پایبند موازین شعری قدیم و اوزان و بحرهای معروف آن بودند اما کم کم نشانه های تجدید در آثارشان نمایان شد.
مورخان ادبیات عرب مراحل تکامل و ارتقای شعر این دوره را به دو مرحله تقسیم کرده اند۱:
* مرحله سنت گرایی (مرحله رستاخیز و بیداری): در این مرحله، شعر به سوی افکار و موضوعات و تخیلات و اسالیب قدیم شعر عربی حرکت می کند.
این مرحله به دو بخش تقسیم می شود: یکی سنت گرایی آمیخته با انحطاط و دیگر نوآوری.
- سنت گرایی آمیخته به انحطاط: این گروه از شاعران، اشعارشان پر از الفاظ عامیانه و رکاکت در تعبیر بود. اینان اغلب شاعران حکام و امرا بودند که به مناسبت های مختلف برایشان شعر می سرودند از جمله این شاعران « نقولاترک» ، « پطرس کرامه» ، « شیخ حسن عطار» و « امین جندی بودند» .
- مرحله بازگشت به سبک عباسی: چون اوضاع و احوال اجتماعی و عمرانی در نیمه قرن نوزدهم رو به ارتقا نهاد و وسایل آموزش و تحقیق افزون گردید و ادبا قواعد و مسائل زبان عربی را نیک آموختند به راز سیر قهقرایی خود آگاه شدند و مواضع ضعف را شناختند. از سوی دیگر دیوان شاعران پیشین منتشر شد و شاعران تازه کار بر شعر نوابغ گذشته، مخصوصاً شاعران دوره عباسی آگاهی یافتند، عزم خود را برای تقلید از آن و بریدن از شعر زمان یا قریب به زمان جزم کردند و در پی دقت در تعبیر و متانت لغوی و غزارت در معانی و صفای روح شعری و استواری قالب برآمدند، هرچند از پاره ای از بازمانده های عصر انحطاط چون تخمیس و تشطیر[۵] و ماده تاریخ سازی و بازی های بدیعی و نحوی نتوانستند کاملاً رهایی یابند.
پرداختن این شاعران به تقلید از قدما، شخصیت و ابتکار را در شعرشان نقصان داد.
بنابراین شعر این گروه، از زندگی و اجتماعشان فاصله داشت و در آن از نیازها و مسائل و مشکلات مردم جز اندک نشانی نبود و بر نهضت واقعی که نتیجه آن شعر انسانی باشد دلالت نمی کرد.
از شاعرانی که چنین نقشی داشتند می توان از« شیخ ناصیف یازجی » ، « شیخ یوسف سیر » ، « محمود سامی بارودی » نام برد.
* مرحله نوآوری (یا نهضت واقعی): در این مرحله اهل ادب به واقع دریافتند که ادبیات باید آینه زمان خود باشد و رنگ محیطش را به خود گیرد.
در این مرحله سه مکتب پدیدار شد : مکتب مخضرمین، مکتب افراط کاران و مکتب اهل ابداع
- مکتب مخضرمین: مکتب کسانی که به نوآوری گرایش داشتند اما می خواستند کارشان بر بنیان و اساس ادبیات قدیم استوار باشد. آنها معتقد بودند که باید از اغراض و اسالیب غربی استفاده کرد اما آن را به شیوه عربی فصیح و زبان متین ادا نمود که هم رنگ عربیت داشته باشد و هم با محیط و زمان هماهنگ باشد.
از نمایندگان این مکتب می توان « عبدالله بستانی» ، « احمد شوقی» و« حافظ ابراهیم » را نام برد. از اقدامات تازه ای که در این مرحله شد پیدایش نمایشنامه های منظوم بود. از جمله نمایشنامه های « احمد شوقی» .
- مکتب تندروان: در کنار مکتب مخضرمین و بعد از آن مخصوصاً بعد از جنگ جهانی اول مکتب دیگری به وجود آمد که برخورد و ارتباطش با غرب یا با آمریکایی ها شدید بود و نفوذ اجانب بر آنها نیرومند و فرهنگ غیرعربی شان از فرهنگ عربی شان قوی تر.
این گروه از شاعران و نویسندگان، فکر، احساس و خیال خود را از شاعران و نویسندگان غرب به عاریت می گرفتند و از عجایب آنکه آنقدر که روی در ادبیات غربی داشتند با ادبیات عربی الفتی نداشتند. آنها شیوه های غربی را برای به تصویر کشیدن حیات شخصی و اجتماعی خویش مناسب تر می دیدند. به سبب حوادثی که ناشی از جنگ جهانی اول بود و درد و رنجی که بر ملل عرب وارد می شد این مکتب کم کم رنگ رمانتیک به خود گرفت و به نوع خاصی از رمانتیسم فرانسوی به تقلید پرداخت.
برخی آن چنان در این راه افراط کردند که به نظر می آمد اشعارشان ترجمه قطعاتی از اشعار فرنگی است آنهم ترجمه ای ناموفق.
اصحاب این مکتب دوری گزیدن از اسالیب قدیم عربی را تبلیغ می کردند و مردم را به زندگی غربی آنچنان که هست و ادبیات غربی دعوت می نمودند. اینان به دنبال آن بودند که شورشی همه جانبه بر هر چه رنگ ادبیات قدیم دارد به راه اندازند و بسیاری از رسوم و عادات شرقی را به نابودی کشانند. ادبیات آنها از محیط و احساس ملتشان به دور بود و شیوه آنها در تعبیر از فکر و احساس، برای مردم نامأنوس.
از نمایندگان بارز این مکتب « جبران خلیل جبران » است.
وطن این ادبیات به وضع عجیبی در لبنان و خارج از آن در غرب، آنجا که مهاجران عرب ساکن شده بودند قرار داشت.
امتیاز این ادبیات درخشندگی اسلوب، موسیقی لفظی، امتداد خیال و کوشش برای پدید آوردن شعر آزاد بود.
گرایش به رمانتیک پس از چندی از بین رفت و گرایش سمبولیسم به وجود آمد. طرفداران این گرایش، شعر را وسیله ای برای اداء و تعبیر از زندگی جدید به کار گرفتند و به رموز و تعبیرات مبهم پناه بردند. از الفاظ خوش آهنگ استفاده نمودند و در استفاده از واژه های آسان آن قدر اسراف کردند که در اشتباهات لغوی زیادی گرفتار آمدند و شعر را تا سرحد گفتار عوام فرو کشیدند.
از جمله شاعران این گرایش «بشر فارس» است.
بعدها مکاتب و گرایش هایی چون رئالیسم و سورئالسیم* به وجود آمد۱٫
البته نکته ای که در اینجا ذکرش حائز اهمیت است اینکه شاعر عربی معاصر بر خلاف شاعران اروپایی، خود را ملزم و متعهد به مکتب و گرایش ادبی خاصی نمی داند و حتی در یک قصیده ممکن است از شیوه های مختلفی پیروی کند و مجموعه ای از تأثرات، تأثیر میراث ادبی و اساطیر و مکاتب غربی را با هم نشان
دهد۱٫
شاعران این مکتب سعی داشتند شعر را به راه صحیح خود سوق دهند و آن را از قید فساد غزل و تملق و چاپلوسی مدح و تقلید عمیق از قدما و خروج از حدود متانت ووقار برهانند.
اینان به جنبه های اجتماعی شعر همت گماشتند و از ناحیه انسانیت به ادبیات نگریستند. از راهیان این ادبیات می توان به « الیاس ابوشبکه» ، « قوزی معلوف » و « احمدزکی ابوشادی » اشاره کرد.
اینان شعر را به جانب انسان در تمام مظاهر وجودش سوق دادند و برای عنصر اندیشه در شعرشان جایگاه وسیعی قائل شدند.
از لحاظ قالب شعری، برخی از شعرا همان اوزان معمول و متداول را رعایت می کردند. برخی مخصوصاً متجددین از موشحات اندلس تقلید می کردند و قصایدی می سرودند که دارای قطعه هایی با قافیه های جداگانه بود. بعضی نیز شعر ازاد یا شعر منثور می سرودند که اینان نوآوران افراطی بودند.
در طول دوران نهضت ادبی هم ما شاهد نزاع های شدید میان طرفداران شعر قدیم و طرفداران شعر و سبک جدید هستیم. نزاعی که پایان مشخصی نداشت و شعرسرایی به سبک قدیم و جدید دوش به دوش هم تا به امروز به حیات خود ادامه دادند.
*****
از نظر موضوعات شعری اگر به موضوعات و فنون شعری عصر نهضت نظر افکنیم می توانیم بگوییم که شعر در آغاز این دوره به همان حال و وضعی که در اعصار کهن داشت، از مدح و رثاء و امثال آن باقی بود. اما بعدها اوضاع اجتماعی و سیاسی جامعه سبب شد شعر سیاسی پدید آید. شعری که بیانگر شوق و علاقه مردم مشرق زمین به استقلال و آزادی از هرگونه ستم و استعمار بود و نیز شعر اجتماعی که آلام و بیماری های اجتماع را بیان می کرد و به موضوعات مختلفی چون آزادی زنان، پرورش کودکان، توجه به مظلومان و …. می پرداخت.
و نیز اشعار تمثیلی و قصصی که دارای گرایش های اجتماعی و فلسفی بود. گاه شعر متعرض برخی از موضوعات تازه و اختراعات جدید چون قطار و هواپیما و برق و …. می گردید .
***
آری شعر معاصر ویژگی های عصری خاص خود را پیدا کرد. شعر معاصر صاحب تجربه زیبایی شناسی شد۱٫ فلسفه زیباشناسی که به کلی با فلسفه زیبایی شناسی قدیم متفاوت است زیرا این ویژگی در شعر معاصر از اعماق طبیعت اثر هنری- و نه بر اساس اصول خارجی تحمیل شده- برمی خیزد و اجزای زیبایی خود را در شکل و محتوا، خود می سازد و در این امر از ذوق و حساسیت معاصر متأثر است.
شاعر با واقعیت های زمانش در ارتباطی عمیق است، نه آنکه از فاصله به آنها بنگرد و توصیفشان کند، بلکه با آنها زندگی می کند و کنه زندگی را در آنها می جوید.
در شعر شاعر معاصر نه تنها فرهنگ یک ملت باید متبلور شود بلکه فرهنگ انسانی باید در آن تبلور یابد و با همه زمینه های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی تمدن نوین در ارتباط باشد.
شعر معاصر تنها به آگاهی ها و ادراکات شخصی اکتفا نمی کند بلکه تجسم بخش آگاهی های جمعی است و بر مبنای ارزش های اجتماعی معاصر قرار دارد.
« بدرشاکرسیاب » می نویسد: «من ایمان دارم که هنرمند، دینی بر عهده دارد که باید آن را به اجتماع درمانده ای که در آن زندگی می کند ادا نماید. ولی نمی پسندم که هنرمند و بخصوص شاعر را بنده این عقیده قرار دهم. اگر شاعر در تعبیر از همه جوانب زندگی صادق باشد لزوماً از دردها و آرزوهای جامعه اش نیز سخن خواهد گفت بی آنکه کسی او را به این امر سوق دهد و در همان حال نیز از دردها و احساسات خاص خودش که در ژرفای خود با احساسات غالب افراد جامعه اش یکسان است، سخن می گوید»[۶]..
آری شاعر عصر نهضت شاعری آزاد است که فکر و تخیلات شاعرانه اش به هر سو پر می کشد و از هر مجالی داد سخن برمی آورد.
« نازک ملائکه » در این خصوص معتقد است: «کسی حق ندارد برای شاعر مسیر شاعری او را تعیین نماید چرا که زندگی غنی و هستی وسیع وشاعر در گزینش موضوعاتش آزاد است … »[۷].
بنابراین شعر در عصر نهضت تابع ضوابط و قوانین نیست. شعر دیگر چون گذشته هدف قرار نمی گیرد بلکه وسیله ای می شود در جهت بیان کردن و ابراز نمودن احساسات و افکار و آرزوهای شاعر.
دیگر برای شاعر به کار بردن الفاظ فخیم و پرطنین در اولویت قرار نمی گیرد بلکه این مضمون و محتوا و معناست که در شعر بیشتر مطرح است.
درخصوص نثر نیز اگر بخواهیم آثار منثور این دوره را با دوره های دیگر مقایسه کنیم در این دوره اسلوب نثر به کلی دچارتحول و دگرگونی شد بخصوص از جهت فکری، عاطفی و هنری.
حتی می توان گفت تطور نثر در این دوره از تطور شعر وسعتی بیشتر و اثری عمیق تر داشت. زیرا نویسندگان بیش از شعرا به عوامل فرهنگ نوین دست یافته بودند. [۸]
البته نثر در آغاز این دوره شدیداً تحت تأثیر اسلوب « قاضی فاضل » و … قرار گرفت. نویسندگان همچنان سجع و صورت های مختلف بدیعی را رعایت می کردند. نوشته ها غالباً رکیک التعبیر همراه با معانی پوشیده و مبهم بود. در این مسأله هم جای شگفتی نیست چون با عصر انحطاط فاصله ای چندان نداشتند و عوامل نهضت هنوز به قدر کافی در آنها اثر نگذاشته بود.
این مرحله با همه ضعف وسستی اش، دوره رستاخیز و بیداری محسوب می شود؛ چرا که در نتیجه ارتباط شرق با غرب، کم کم عواملی که در تحول شعر و ادبیات به طور کلی اثر نهاده بود در تطور نثر هم مؤثر واقع شد. گسترش تعلیم و تربیت، خاورشناسی، رواج فن چاپ و نشر و فزونی تعداد مجلات و جراید که از سویی مردم را به خواندن تشویق می کرد و از سوی دیگر زمینه را برای نشر بیشتر آثار ادبی فراهم می ساخت همه در ارتقاء نثر مؤثر بود.
با این وجود هنوز برخی نویسندگان از قید و بندهای دیرین کاملاً آزاد نشده بودند.
از آن سو نزاع میان محافظه کاران و متجددین بالا گرفته بود. در صف محافظه کاران ، دانشگاه الازهر قاهره قرار داشت که پیروی اسلوب و سبک قدیم بود و از سجع و صنایع لفظی به شدت دفاع می کرد۱٫ در این میان گروه سومی هم وجود داشت که به کارگیری زبان و لهجه عامیانه را در نثر ترجیح می داد. خلاصه آنکه در این درگیری شدید بالاخره پیروزی نصیب طرفداران تجدد شد. اینان معتقد بودند که اسالیب کهن برای تعبیر از مسائل جدید کافی نیست. این گروه معنا را بر لفظ و تحلیل را بر ترکیب مقدم می دانستند.
کم کم نویسندگان راه تازه ای در آثارشان پیش گرفتند و با تکیه بر اسالیب هنری جهانی به بیان معناهای دقیق می پرداختند؛ عباراتشان صحیح، آسان و به دور از آرایش و سجع و انواع صنایع بدیعی شد. انتشار روزنامه ها یکی از مهم ترین عواملی بود که بر بدیع و سجع و انواع محسنات لفظی پایان بخشید.
در این دوره اغراض و فنون نثر وسعت گرفت. نثر به شاخه های اجتماعی، سیاسی و ادبی تقسیم شد.
- نثر ادبی : شامل مراسلات اخوانی ، وصف ، داستان ، مباحث نقدی و تحلیلی و … است.
از بزرگان این فن « شیخ ناصیف یازجی» ، « احمدفارس شدیاق » ، « شیخ ابراهیم یازجی » و « مصطفی لطفی منفلوطی » هستند.
در این نوع نثر نیاز به گزینش لفظ و توجه به زیبایی عبارات بیشتر احساس می شود تا سخن به نوعی درگوش و دل خواننده جای گیرد. خیال را در آن اثر بزرگی است بدان سان که میان آن و شعر پیوندی ایجاد می کند.
- نثر اجتماعی: اوضاع مشرق زمین، جهل، فقر اقتصادی و معنوی و نیز وضع ناگوار زنان و حقوق از دست رفته آنان و همچنین جنگ جهانی اول و تبعات آن و نیز نفوذ پاره ای از مفاسد اخلاق جوامع غربی در زندگی فردی و خانوادگی مشرق زمین همگی از جمله عوامل ضرورت چنین نثری بود.
نثر اجتماعی در واقع اصلاح مفاسد جامعه و آزادی زن و بهبود تعلیم جوانان و …. را عهده دار شد و در عباراتی صحیح و به دور از آرایش و زینت نگارش می یافت. زیرا نویسنده هدفش باز کردن معانی و بیان دلایل و آوردن مثال ها شده بود.
معلم « پطرس بستانی » ، « قاسم امین» ، « جبران خلیل جبران » از بزرگان این فن محسوب می شوند.
- نثر سیاسی: آنچه سیاست را به نثر کشانید وضع بلاد عربی در زیر سلطه جابرانه « سلطان عبدالحمید » و دیگر حکام ستمکار و مستبد عثمانی و فئودالیسم بود و نیز نفرت و کینه ای که وجود استعمار در دل آزادیخواهان علیه خود برانگیخته بود.
از خصوصیت نثر سیاسی، سهولت و وضوح آن بود. زیرا مخاطب روزنامه ها، توده مردم بودند. نثر روزنامه ای به استدلال های خطابی توجه داشت تا در دل مردم تأثیر بیشتری بگذارد. در این نثر سیاسی، نویسنده به گزینش الفاظ و یا تحقیقات علمی مبنی بر استقراء یا آوردن مقدمات وافی توجهی نشان نمی داد بلکه بر تصویرهای سریع متکی بود و از تکرار و هرچه که عاطفه ها را برانگیزد سود می برد.
از میان بزرگان نثر سیاسی می توان از « ادیب اسحاق » و « مصطفی کامل » نام برد.
در عصر نهضت مقاله از فراوان ترین انواع ادبی بود که خود به دو نوع ذاتی و موضوعی تقسیم می شد. قصه با انواع مختلفش، داستان کوتاه، اقصوصه، قصه و رمان بیشترین کمیت را به خود اختصاص می داد. سیره نویسی، سیره شخصیت ها و سیره مولف رواج یافت. فن نمایشنامه نویسی نیز رونقی بسزا گرفت و مورد اهتمام بسیار واقع شد.
نیز تألیفات بسیاری در زمینه های علمی، اجتماعی، سیاسی، ادبی، فرهنگی و نقدی به وجود آمد. ادبیات کودکان به عنوان شاخه تازه ای از نثر تألیفی پدیدار شد.
بنابراین حقیقت غیرقابل انکار این است که نثر در تمام انواع خودش به روانی و سادگی گرایش یافت. آری اگر نثر مانند همه پدیده های دیگر معاصر در راه تحول و گسترش است و اگر پدیده ای هدفدار است باید چنین شیوه ای را برگزیند تا آسان تر و سریع تر بر دل شنونده و خواننده نشیند و اثر بخشد.
«یازجی» کلمه ای ترکی به معنای «نویسنده» است.[۹] یکی از اجداد شیخ ناصیف به خاطر اینکه برای برخی کارگزاران ترک در اواسط قرن هجدهم کتابت می نمود به این لقب خوانده شد.
خانواده وی در اصل اهل شهر «روم حمص» هستند و تا اواخر قرن هفدهم در همان شهر بودند تا اینکه از میان آنها «سعد» -جد پدربزرگ شیخ ناصیف- با گروهی از خانواده اش به لبنان مهاجرت کردند.[۱۰]
بنابراین اصلیت خاندان وی سوری الاصل بودند[۱۱]، اما گروهی از خانواده او به دورترین ناحیه غرب ساحل لبنان رفتند و در همانجا سکنی گزیدند و گروهی دیگر به «وادی الیتم» روانه شدند. اینان همچنین در قرن هجدهم مذهب ارتدکسی را رها کرده وکاتولیکی شدند.[۱۲]
ناصیف بن عبدالله بن ناصیف بن جنبلاط بن سعد الیازجی[۱۳] در «کفرشیما» -یکی از روستاهای ساحل لبنان- درنزدیکی جنوب بیروت- در تاریخ بیست و پنج مارس سال ۱۸۰۰ م زاده شد.[۱۴]
پدرش، عبدالله یکی از مشهورترین پزشکان روزگار خود بود که به شیوه ابن سینا طبابت می کرد. وی اصول طب قدیم را نزد برخی راهبان «شویر» آموخته بود و خود به آزمون و خطا روی آورد تا اینکه در طبابت خبره شد و نبوغ یافت. با این وجود به ادبیات هم متمایل بود و هرگاه فرصت به او دست می داد به مناسبت برخی حوادث شعر می گفت.[۱۵]
فرزند وی –ناصیف- در چنین محیط مملو از دانش و علم و تحصیل ادب پرورش یافت. اندک زمانی نگذشت که مقدمات خواندن و نوشتن را نزد راهبی لبنانی به نام «قس متی الشبابی» فراگرفت.[۱۶] او به خواندن هر کتابی که به دستش می رسید –حتی کتاب های کمیاب- مشغول شد. ناصیف تمام کتاب های دردسترس را مطالعه کرد و به اتمام رساند. سپس به دیر راهبان می رفت و از آنها کتاب قرض می گرفت. در این میان نزد پدرش طبابت می آموخت و در یادگیری فن موسیقی و آهنگ ها کوشش بسیار مبذول می داشت.
ناصیف کودکی بسیار باهوش بود و حافظه شگرفی داشت به گونه ای که کم اتفاق می افتاد که بیش از یک بار نیاز به مطالعه کتابی داشته باشد.[۱۷] او هرگاه به اثر نفیسی برخورد می کرد و می ترسید از دستش برود با خط زیبایش آن را رونویسی می کرد. هنوز ده ساله بود که شعر گفتن آغاز کرد و قطعه های زیبایی در زجل * سرود. [۱۸]
ناصیف، شانزده سالگی را به اتمام نرساند که در روستای کفرشیما و روستاهای مجاور ساحلی اش بسیار مشهور شد. او همین طور شعر عامیانه و قطعه های شعری می سرود. مردم آن منطقه او را راهنمایی کردند تا به لبنان رود. «پاتریک اغناطیوس پنجم» ، کشیش بزرگ کاتولیک از او خواست تا کاتبش شود. آن موقع منزلگاه او در «دیرالقرقفه» در تپه های مشرف به کفرشیما بود. ناصیف به سوی او رفت و دو سال نزد او ماند. بعد پاتریک به «الزوق» منتقل شد. ناصیف کارش را رها کرد و به روستایش بازگشت و به مطالعه درس و سردون شعر پرداخت.