مقدمه
اکسپرسیونیسم یکی از رایجترین شیوههای تئاتر معاصر جهان است که از سردمداران آن مانند رهبران دیگر مکاتب هنری تحت تأثیر شرایط اجتماعی و جو حاکم بر جامعه این شیوه را به عنوان شیوهای نوین در ادبیات به وجود آوردند. در اواخر قرن 19 رهبران مکتب سمبویسم در تلاشی که در زمینة توسل به نماد برای بیان افکار و همچنین ایجاد قالب هنری نو برای آثار خود آغاز کردند بیان داشته که نمایش بهانهای بیش برای رویا نیست این منش تحت شرایط سیاسی اجتماعی بعد از جنگ جهانی اول در آلمان منجر به پیدایش نمایش اکسپرسیونیستی میگردد. جنبش اکسپرسیونیست در آلمان در واقع حاصل جریانهای گوناگون اجتماعی و هنری بسیاری بود میتوان اولین نشانههای اکسپرسیونیسم را در آتالااکسترتبرگ و نمایشنامههای مضحک و عجیب و غریب و بحثانگیز فرانک و دکنید که محتوای سرمایه داری و ضد جنگ افروزی داشتند پیدا کرد.
جنگ خانمان سوز جهانی اول و عواقب وحشت ناک آن که شکست آلمان را ایجاد نمود تأثیری بس ژرف در اندیشه هنرمندان ایجاد نمود. یأس ایجاد شده پس از جنگ ویرانیهای به جای مانده از جنگ و کم ارزش شدن هویت انسانی و سوق جامعه به سوی ماشینیزم با سرعتی مافوق سرعت نور این اندیشه را در انسان ایجاد کرد که دیگر جامعه، جامعة انسانی و متعادی نیست ارزش انسان در مقایسه با پیشرفت ماشینیزم روز به روز بر یخی شدن احساس در انسان میافزود. له شدن تودههای انسانی در بین چرخ دندههای صنعتی و پدیدار شدن قشر سرمایه دار از عوامل مهم ظهور مکتب اکسپرسیونیسم بود.
مکتب اکسپرسیونیسم در نمایش عکس العمل در مقابل ناتورالیسم بود. نویسندگان جوان و حساس و خشمگین آلمان در تلاش یافتن غالبهای هنری دیگری جز ناتورالیسم برای بیان افکار و احساسات و تأثیرات خود بودند. در واقع اکسپرسیونیسم به معنای صرف خود به عنوان یک مکتب نمایش کوششی است برای تمرکز و قدرت بخشیدن در عبادات، صدا، رنگ، و حرکت در جهت ارائه تکنیکی غیر واقعی که به طریق تند و سخت تماشاگران را برانگیزد و با نمایشنامههای اکسپرسیونیسم که در واقع واکنش ذهن نویسندگان آلمان در مقابل شرایط حاکم بر جامعه بود. شخصیتها به یک دنیای خاص تعلق داشتند و آنها اسیر تصورات خود و شخصیت درونی خودشان بودند و بیش از آنکه خود و دیگران را به عنوان واقعیتهای عینی به حساب بیاورند برداشتی ذهنی پندارگرایانه و گاه رمانتیک از همدیگر دارندو بدین گونه خلاء زندگی احتماعیاشان را با تصوری فرا واقعی از دیگران پر میکنند همة موجودیت فلسفی آنها در همین تصورات فردی آنها خلاصه شده است.
یکی از مهمترین اندیشههای طرح شده در این دوران اصلی بیشتر آثار ادبی و هنری قرار گرفت تباه و منحرف گردیدن ماهیت و فطرت انسان در اثر فقدان معنویت راستین و نجات بخش است. یکی از عوامل معرفی شده در این آثار به عنوان ضایع کننده فطرت انسانی ماشینیزم و صنعتزدگی است. پس از جنگ جهانی اول انسان جدید صنعت گر و شهرنشین شده و در محیطی که صنعت به وجود آورده زندگی میکند. صنعت خود نیز وابسته ماشین است و ماشین نیز هیولای مقتدر جدیدی است که به نحوی مرموز انسان را در استثمار خود قرار داده است. به طور کلی پیروان اکسپرسیونیسم با ارائه این مکتب دین خود را تا حد قابل قبولی نسبت به هویت انسانی در مفهوم انسانیت و ضد ماشنیزم ادا کردند.
با این حال پیدایش اکسپرسیونیسم در آلمان به عنوان یک انقلاب معرفی نمیشود. در آلمان هیچ انقلابی رخ نداد. در واقع آنچه اتفاق افتاد در هم شکستن هیئت حاکمه بود که در اثر یک وضعیت نظامی لاعلاج و شورش ملوانان که تنها به علت انزجار مردم از جنگ توانست گسترش یابد رخ داد. سوسیال و دموکراتها که قدرت را بدست گرفتند آنقدر برای انقلاب آمادگی نداشتند که ابتدا حتی به فکر تأسیس جمهوری آلمان هم نبودند.
اکسپرسیونیسم در آلمان در یک هیجان فکری همه گیر بود که نشان میدهد آلمان پس از سقوط سیستم سابق طبقاتی معیارها و عرفها تکان شدیدی را متحمل شد که در اندیشه مردم به عنوان یک شوک آزادیخواه معرفی میگردد.