فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:60
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
چکیده 1
فصل اول 2
مقدمه 3
بیان مسئله 4
سوالهای تحقیق 6
موضوع تحقیق 6
فرضیه تحقیق 6
اهمیت و ضرورت و هدف تحقیق 6
تعریف اصطلاحات 7
فصل دوم (ادبیات و پیشینه تحقیق) 9
انگیزش 10
تظاهرات انگیزش 11
هیجان 13
هیجان به مثابه الگوهای پاسخ 14
ابزار و بازشناسی هیجانها 16
ابزار هیجان در چهره پاسخهای فطری 17
بازشناسی حالتهای هیجانی افراد بهنجار 18
پسخورانه حاصل از هیجانهای برانگیخته 19
بازشناسی حالتهای هیحان افرادی که دچار آسیب مغزی شده اند 21
رابطه بین هیجان و انگیزش 22
دیدگاهها و نظریه های هیجان 23
1-نظریه جیمز لانگه 23
2- دیدگاه شاخته: انگیختگی بی علت 24
3- دیدگاه ماندار: اهمیت هیجانی و قفسه ها 25
4- دیدگاه آرنولد: ارزیابی نخستین 25
5- دیدگاه لازاروس: ارزیابی نخستین 26
6- دیدگاه ونیر 28
7- فرضیه پسخورانه صورتی 28
آزمایش فرضیه و پسخورانه صورتی 30
8- دیدگاه ایزارد: نظریه هیجانهای متمایز 31
9- دیدگاه دوسیستمی 33
ویژگیهای افراد هیجان خواه 37
فرایندهای شناختی و هیجان خواهی 38
ترجیحات شغل و نگرشها 39
تفاوتهای فیزیولوژیکی 39
رشد نقشهای جنسیتی 41
الگویابی جنسیتی 42
رشد الگویابی جنسیتی 43
گرفتن رفتار الگویابی جنسیتی 44
الگویابی جنسیتی از کجا شروع میشود؟ 45
فصل سوم 46
جامعه مورد مطالعه و روش نمونه گیری و مدل آماری 47
فصل چهارم 49
محاسبات آماری و نتایج 50
فصل پنجم 51
خلاصه و نتیجه گیری 52
محدودیت ها 53
منابع 54
پیوست(آزمون هیجان خواهی زاکرمن) 56
فهرست اشکال
عنوان صفحه
شکل 1-2 برداشت لازاروس از هیجان به صورت یک فرایند 27
شکل 2-2 شکل ترکیب رویدادهای عصب شناختی در فرضیه پسخورانه صورت 29
شکل 4-2 شکل دیدگاه دوسیستمی هیجان 36
فهرست جداول
عنوان صفحه
جدول هیجان اصلی ایزارد (شکل 3-2) 32
جدول محاسبات فصل چهارم 50
چکیده:
موضوع این تحقیق بررسی رابطه بین هیجان خواهی و جنسیت در بین دانش آموزان سال سوم مقطع متوسطه شهر تهران بوده است روش نمونه گیری دراین پژوهش روش خوشه ایی چند مرحله ای میباشد برای سنجش میزان هیجان خواهی از آزمون هیجان خواهی زاکرمن استفاده گردیده است و روش آمار آزمون T میباشد. نتیجه پژوهش نشان داد که بین میزان هیجان خواهی پسران و دختران تفاوت معنی دار وجود ندارد.
مقدمه:
چه چیز افراد را برمی انگیزد که زندگی خود را برای نجات فردی به خطر اندازند، یا برای دستیابی به هدفی خاص ساعتهای طولانی کار کنند؟ چرا مردم چنین رفتار می کنند؟ چرا یک دانشمند ساعتهای طولانی وقت خود را در آزمایشگاه صرف میکند و فعالیتهای دیگر و لذات را به دست فراموشی می سپارد؟ چرا یک ورزشکار ماهها تمرینات دردناک را در راه آمادگی برای مسابقات المپیک تحمل میکند؟ چرا یکی تمام تلاش خود را صرف مال اندوزی میکند و دیگری آنرا صرف کار کردن با مردم بی بضاعت در ناحیه ای دور افتاده و رشدنایافته ؟ مسلما نیازهای زیستی را نمی توان مسئول تنوع و پیچیدگی رفتار آدمی شمرد.
اصطلاح انگیزش همان طور که از معنای رایج آن نیز برمی آید، به علت یا چرایی رفتار اشاره دارد. انگیزش، بدین معنا، تمام روان شناسی را در بر میگیرد. اما روان شناسان، مفهوم انگیزش را به عواملی محدود می سازند که به رفتار نیرو می بخشند و به آن جهت میدهند.
بسیاری از رفتارهای اولیه نوزاد را نیازهای زیستی او تعیین می کند، کودک وقتی گریه میکند که گرسنه است یا سردش است یا دردی دارد. اما پا به پای رشد کودک انگیزه های جدیدی سربرمی آورند که از راه کنش متقابل به افراد دیگر آموخته میشوند. ما آنها را انگیزه های روانی خواهیم خواند تا از انگیزه هایی که بر نیازهای زیستی استوارند، متمایز شوند. احساس امنیت، پذیرفته شدن و تایید شدن از سوی اطرافیان، احساسهای ارزشمنهدی و کفایت، و طلب تجارت جدید، همگی انگیزه های روانی مهمی هستند اگر چه شیوه ارضای آنها نزد افراد و فرهنگهای متفاوت فرق میکند. اما هیجانها، هیجانها پدیده هایی چند وجهی اند. هیچانها تا اندازه ای حالتهای عاطفی ذهنی هستند. هیجانها باعث میشوند تا به شیوه خاصی احساس کنیم مثلا، خشمگین یا شادمان شویم. هیجانها پاسخهای زیستی نیز هستند، واکنشهای فیزیولوژیکی که بدن را برای عمل سازگاری آماده می سازند. بدن ما هنگام هیجان زدگی طوری فعال میشود که با حالت بی هیجانی فرق دارد، افزایش ضربان قلب، عضلات تنیده و تنفس سریع را تجربه می کنیم.
ولی در اینجا این سوال میآید که هیجانات در خدمت چه هدفی یا اهدافی هستند و چه فایده ای دارند؟ پژوهش فیزیولوژیکی درباره هیجان پیشنهاد میکند که الگوهای متفاوت فعالیت فیزیولوژیکی هیجانات متفاوت هستند. هر چند که پژوهش دیگری معتقد است بیشتر فعالیت فیزیولوژیکی از نظر روان شناختی معنادار نبوده و آنچه مهم است شدت انگیختگی احساس شده است و نه ویژگیهای مجزای کیفی آن مثل افزایش و کاهش ضربان قلب.
بیان مسئله:
حال آنچه که هویت ما را می سازد چیست؟ و در جواب میتوان گفت تا حدودی شامل آگاهی ما از طبقه بندی های اجتماعی است که فرهنگی مقرر کرده و نیز پذیرفتن این طبقه بندیهاست و تا حدودی نیز شامل خصوصیات فردی ای است که ما مستقلا آنرا می گیریم. یکی از طبقه بندی های اجتماعی عمده در هر جامعه ای جنسیت است.
غالبا اولین سوالی که در مورد یک بچه می پرسند این است که پسر است یا دختر؟ در فرهنگ ما و سایر فرهنگها مجموعه ای از علایق، خصوصیات شخصیتی و رفتارها زنانه یا مردانه تلقی میشود. ما از همان آغاز کودکی این معیار فرهنگی را می آموزیم و کسب می کنیم.
یکی از علل تفاوتهای فردی در پذیرش رفتار و علایق ویژه یک جنسی احتمالا این است که اهمیت مفاهیمی جنسیتی برای بعضی از کودکان بیش از کودکان دیگر است. براساس این فرضیه هر چند که همه اعضاء یک جامعه از انتظاراتی که از مردان و زنان می رود. کاملا آگاهند برای بعضی از مردم مساله جنسیت مقوله به خصوص پراهمیتی است. بعضی، بسیاری از امور را براساس الگویابی جنسیتی تعبیر می کنند، سایرین در مورد مردم و موقعیتها بر اساس سایرمقوله ها قضاوت می کنند و به مساله جنسیت توجه نسبتا کمی دارند. مینا را در نظر بگیرید که به پارکی میرود که عده ای در آنجا سرگرم بازی والیبال هستند. او میخواهد تصمیم بگیرد که آیا با آنها بازی کند یا نه. اگر طرحواره های جنسیتی از نظر او اهمیت داشته باشد با خودش فکر خواهد کرد که آیا این بازی زنانه است یا مردانه. احتمالا نگاه میکند ببیند سایر دخترها هم بازی می کنند یا نه. و آیا مریم که طرحواره های جنسیتها برایش چندان اهمیت ندارد با خودش فکر میکند که آیا قبلا که این بازی را کرده لذت برده یا نه او تصمیمش را در مورد بازی کردن براساس معیارهای غیراز جنسیت قرار می دهد. چه چیزی در مریم وجود دارد که در تصمیم گیری متفاوت از مینا عمل میکند آیا این هیجان خواهی مریم نیست که باعث چنین تصمیمی میشود یا طرحواره ذهنی مریم متفاوت است و به جنسیت اهمیت نمی دهد.