بدون تردید، تبیین و تحلیل دیدگاههاى استاد شهید مطهرى در مورد «نقش اخلاق و عرفان در سیاست» یا «ارائه تصویر و تفسیرى روشن از حکمت عملى در دو ظرفیت»؛ یعنى «اخلاق» که انسان را به تکامل روحى و درونى مىرساند، و «سیاست مُدُن» یا مدیریت و حکومت بر جامعه، که به «تکامل اجتماعى» و اداره جامعه انسانى برمىگردد و پیوند آن دو ظرفیت به «حکمت نظرى»، که از «هست»ها و «است»ها سخن مىگوید و آن دیگرى از «باید»ها و «شاید» و «نشاید»ها بحث مىکند [2]، هم کارى است سترگ و البته شدنى و هم نیاز به نگرش همهجانبه به اندیشهها و بینشهاى استاد شهید مطهرى دارد و اگر حکمت و حکومت را در تعامل و ارتباط با یکدیگر مورد شناخت و سنجش قرار دهیم و آنها را با عرفان و حکمت حضورى و شهودى یا معرفت ذوقى و باطنى گره بزنیم، در عین شیرینى و دلنشینى، کار را دشوارتر مىنماید که چگونه «اخلاق» که عمدتاً یک مقوله فردى و نوعى تزکیه نفس و ارتباط با خداست و درونگرایى در آن متجلّى است یا حداقل تفسیر و برداشت اولیه ما از آن چنین است و «عرفان» که اساساً سیر و سلوک باطنى و تهذیب، ریاضت و دنیاگریزى، جامعهگریزى و انقطاع از برون و اتصال به درون و رهایى از خلق و وصل به خالق است و یا دست کم چنین برداشت و تحلیلى از آن در ذهنها وجود دارد، با «حکومت»، «سیاست» و مدیریت جامعه که همانا پرداخت به امور مردم در همه ابعاد مىباشد در هم تنیده و به هم پیوسته باشند و اساساً چگونه است که در دل حکومت و حکمت سیاسى، حکمت عملىِ «اخلاق» و حکمت شهودى و ذوقىِ «عرفان» نقشآفرین باشد؟ آیا درونگرایى با برونگرایى با هم قابل اجتماعهستند؟
آیا حکومت و تدبیر جامعه که نوعى دنیازدگى و گرایش به امور طبیعى و مادیت است با اخلاق که مقولهاى است فردى و تهذیبى و عرفان که امرى است باطنمحور، درونگرا و سلوکى که به نوعى دنیازدگى، خلقگریزى، تفرد، تزهّد و تجرد و تجرید براى تعالى نفس و تکامل منتهى مىشود، با هم سازگار و مرتبطاند؟ به خصوص اگر به کارکردهاى اخلاق و عرفان با حکومت و سیاست و واقعیت تلخ شکاف و فاصله اخلاق و عرفان با حکومت، آن هم در جامعه و جهان کنونى بنگریم و دیوار فرهنگى، روانى و حتى عملى و عینى که میان هر کدام از آنها وجود دارد، اندک توجهى بیفکنیم، خواهیم دید که مسأله با پیچیدگى و ابهام بیشترى مواجه است و سؤال عمیقتر وشبهه بیشتر و پیچیدهتر مىشود و این همان مقولهاى است که در این مقاله به دنبال حلّ و فصل آن، بر محور و مدار اندیشههاى استاد مطهرى بر آمدیم و در صدد برتابیدن اخلاق و عرفان با حکومت و سیاست و حکمت سیاسى بر مدار بینش ناب اسلامى آن استاد شهید هستیم؛
معیار های اخلاق قرآنی
۱. صداقت:
* ای کسانی که ایمان آورده اید. از خدا پروا کنید و با راستگویان باشید. (سوره توبه آیه ۱۱۹)
* خداوند گوید: این روزی است که راستان را راستیشان سود می بخشد. برای آنها بهشت هایی است که از زیر آنها نهرها روان است. جاودانه در آن باشند. خدا از آنها خوشنود است و آنها از خدا خشنود. این است کامیابی بزرگ. (سوره المائده آیه ۱۱۹)
۲. گفتار نیکوتر
* و به بندگان من بگو سخنی را که نیکوتر است بگویند. همانا شیطان میانشان را بر هم می زند. زیرا شیطان همیشه برای انسان دشمنی آشکار بوده و هست. (سوره اسراء آیه ۵۳)
۳. دوری از خشم:
و به سوی آمرزشی از جانب پروردگارتان و بهشتی که پهنای آن (به اندازه) آسمانها و زمین است و برای پرهیزکاران آماده شده بشتابید. همانان که در وسعت و شادی و فقر مالی و حالی انفاق می کنند و فرونشانندگان خشم و بخشایندگان (لغزش های) مردم اند. و خداوند نیکوکاران را دوست دارد. (سوره آل عمران آیه ۱۳۳-۱۳۴)
۴. دعوت به کار خیر
* و باید از شما گروهی باشند که به سوی کار خیر دعوت نمایند و به کار نیک امر کنند و از کار زشت بازدارند و آنهایند که رستگارند. (سوره آل عمران آیه ۱۰۴)
۵. دوری از برتری طلبی
* آن خانه والای آخرت را از آن کسانی قرار می دهیم که در روی زمین اراده برتری و تسلط و فساد و تباهی ندارد و سرانجام (نیک) از آن پرهیزکاران است. (سوره قصص آیه ۸۳)
۶. دوری از ریا
* بگو: من فقط خدا را در حالی که اعتقاد و طاعتم را برای او خالص کرده ام می پرستم. (سوره زمر آیه ۱۴)
مقدمه
معیار های اخلاق قرآنی
اخلاق در روایات
بدها و خوب ها در کلاس قرآن
نتیجه گیری و برداشت:
پی نوشت
منابع
شامل 17 صفحه فایل word