فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:16
پیشگفتار
در طول تاریخ بشر، روابط تولیدی و مناسبات توزیع و مالکیت حاصل از آن مرتباً تغییر کرده و به نسبت آن نیز روابط اجتماعی انسان ها بی امان در حال دگرگونی بوده و هست. روشن است که مناسبات زن و مرد نیز نسبت به هم- در چنین شرایطی از دگرگونی های بدون وقفه- به دور از تغییر نبوده و مختلف ترین شکل ها را به خود گرفته است. تسلط و برتری مرد نسبت به زن یا برعکس از جملهی بزرگترین نتایج این دگرگونی ها است.
زنان کنونی در جوامع طبقاتی تحت ستمی دوگانه قرار دارند. ستم نخست ناشی از وابستگی به مردان و عدم استقلال اقتصادی و اتکاء به خود آنان است، و دیگری ستمی است که هم او و هم غیرهمجنسان مردش در زندگی اجتماعی و روابط کار و سرمایه متحمل میشوند.
بنابراین مسئله تنها بر سر برابری حقوق زن و مرد نیست، بلکه ورای آن، سخن از برانداختن تمام محدودیت هایی است که وابستگی انسان از انسان و در نتیجه وابستگی یک جنس به جنس دیگر را به وجود میآورد.
دوران ما، دوران تحولات و دگرگونیهای سریع بنیادی است. یکی از مهمترین مسایلی که همواره در کشور نوخاسته اهمیت خود را بیشتر نشان می دهد، مسئله ی زنان است. این مهم است که زن چه نقشی در حیات اجتماعی به عهده گیرد و چگونه نیرو و تواناییش را در همهی جهات به کار گیرد و عضوی مؤثر و عامل تولیدی پویای جامعهی انسانی گردد. شکوفایی استعدادهای زن تنها زمانی مقدور است که امکان شکوفایی تمامی اعضای یک جامعه به وجود آید. از این رو مسئلهی زن نه تنها به جنس او بلکه به کل جامعه اش هم مربوط است. در این رابطه، مطالعهی مسایل مربوط به زنان باید در رابطه ای سالم و منطقی و با توجه به قانونمندی های عام جوامع طبقاتی صورت گیرد. سرنوشت تاریخی زن و نقش وی را باید از گذشته های دور تاریخ بشری مورد ارزیابی قرار داد و بر مبنای آن به تصویر شرایط کنونی اش پرداخت. تنها در چنین صورتی است که ترسیم خطوط اصلی زندگی آیندهی او و رهاییش از بندهای اسارت میتواند میسر گردد.