روابط ایران و آمریکا از اواسط قرن نوزدهم میلادی آغاز شد. این روابط از سال ۱۹۴۴ تا انقلاب ایران در بهمن ماه سال ۱۳۵۷ برقرار بود پس از پیروی انقلاب ایران، دو کشور در چند مورد محدود روابط سیاسی و نظامی محرمانهای با یکدیگر برقرار نموده بودند (ماجرای مکفارلین، کمک به یورش نظامیان آمریکایی از شمال افغانستان به مواضع طالبان توسط نیروهای سپاه و ...) ولی در عین حال مناسبات رسمی با یکدیگر نداشتند تا ۷ خرداد ۱۳۸۷ که شروع ۳ دور مذاکرات فرستادگان ایران و آمریکا در بغداد بر سر برقراری صلح در عراق بود که به دلیل اختلاف نظرهای شدید دوطرف، ناکام باقیماند. از آن زمان در خلال چند دور سفرهای محمود احمدینژاد، رئیس جمهور دولت نهم و دهم ایران به سازمان ملل متحد، وی پیشنهادهایی برای مذاکره مستقیم با دولت آمریکا مطرح نموده بود که با مخالفتهایی از جانب مقامات حکومت ایران و نیز سکوت دولتمردان آمریکایی همراه بود. اوج شکل گیری مذاکرات دو جانبه ایران و آمریکا، پس از روی کار آمدن دولت یازدهم به ریاست حسن روحانی، رئیس جمهور اعتدالگرای ایران، بر سر پرونده هستهای ایران آغاز شد. مذاکراتی که بصورت مستمر نزدیک دو سال به طول انجامید و در نهایت به انعقاد برنامه جامع اقدام مشترک انجامید. انعقاد این توافق، بالاترین سطح روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا پس از انقلاب اسلامی ایران بوده است.
با توجه به جهتگیریهای متفاوت اتحاد جماهیر شوروی در روند پیروزی انقلاب اسلامی و با تاکید بر اینکه مسکو یک تحلیل مشخص و قانونمند در رابطه با تحولات ایران نداشت، این پرسش مطرح میشود که چه عامل یا عواملی بر مواضع اتحاد شوروی در برابر ایران موثر بوده است. در این راستا کتاب حاضر تلاش دارد تا ضمن بررسی عوامل خارجی بهصورت کلی و مواضع و سیاستهای شوروی در مقابل نهضت اسلامی ایران بهطور خاص نگاهی بر تاریخ انقلاب اسلامی بیفکند. محدودة زمانی این پژوهش از حدود ۱۵ خرداد سال ۴۲ تا پیروزی انقلاب اسلامی را مورد توجه قرار داده است. در این جهت تاریخ روابط دو کشور بهطور مختصر بررسی شده است.
سیاست عملگرایی امریکا درقبال انقلاب 1357 ایران
با وجود اینکه شاه و اطرافیانش تظاهر به رعایت حقوق بشر و احترام به موازین آن را از خود نشان مى دادند، اما امریکا و افکار عمومى جهان کماکان محمد رضا را ناقض حقوق بشر مى دانستند. (گر چه نمى توان از آزادى زندانیان سیاسى در ماه هاى آخر سلطنت محمد رضا هم به سادگى عبور کرد، اما آن خود مبحثى مفصل است و در این مجال اندک نمى گنجد)
شاه وقتى دید تمام تلاش هایش بى اثر مانده است، چهره دیگرى از خود به نمایش گذاشت؛ به این صورت که شخص محمدرضا، شخصیت هاى برجسته نظام و مطبوعات (این اتهامات در ابتدا به کشور هاى غربى، به جز امریکا زده مى شد اما به تدریج و با ادامه فشارهاى امریکا، نوک پیکان حملات متوجه امریکا شد) غرب را متهم به کارشکنى در قبال پیشرفت هاى ایران در زمینه هاى مختلف مى کرد. (طى این مدت امکان نداشت شما روزنامه یى را مطالعه کنید و در آن سخنى از کارشکنى و حسادت غرب و امریکا در مقابل پیشرفت هاى روز افزون ایران نیامده باشد.) شاه در این برهه کراراً اعلام داشت دنیا نمى تواند استقلال اقتصادى و پیشرفت هاى ایران در زمینه هاى مختلف علمى، صنعتى و خودکفایى مالى را تحمل کند و همچنین به زعم او، نفت دیگر به یک ابزار قدرتمند جهت رسیدن به اهدافش تبدیل شده بود و حالا شرایط با زمان قرارداد کنسرسیوم 1332 متفاوت بود.
مقدمه
سیاست عملگرایی امریکا درقبال انقلاب 1357 ایران
عدم شناخت امریکا از انقلاب اسلامى
روابط شوری با ایران در قرن بیستم
نتبیجه گیری
منابع
شامل 10 صفحه فایل word