فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:32
فهرست مطالب:
طرح مساله
طرح هدف
ضرورت پژوهش
طرح فرضیه
فرضیه
تعریف عملیاتی واژه ها
درمان متمرکز بر هیجان
درمان فردی متمرکز بر هیجان
درماندگی رابطه : (relation ship distress)
رضامندی زن و شوهر
بیماری مزمن
زوج درمانی
همبستگی زن و شوهر
توافق زن وشوهر
ابراز محبت
بیماری روان تنی
افسردگی
اضطراب
اختلال در عملکرد اجتماعی
روش اجرای پژوهش
مقدمه
جامعه آماری:
نمونه، حجم نمونه و چگونگی گزینش آنها
شرایط ورودی نمونه ها
راههایی برای پیشگیری از افت:
روش نمونه گیری
ابزار اندازه گیری و نحوه اجرای آن
۱-مصاحبه تشخیصی
۱- مقیاس سازگاری زن و شوهر (DAS)
۲- آزمون ۲۱ سئوالی افسردگی بک (BDA)
۳- پرسشنامه ۲۸ سئوالی سلامت عمومی (GHQ)
طرح مساله:
از بطن درمان خانوادگی درمان زوجین بعنوان یک رویکرد یا شیوه جدید نگریستن به مشکلات روانی پدیدار شده است. یکی از این مدل های مهم ، درمان متمرکز بر هیجان [۱](EFT) است.
درمان EFT شامل سه مرحله و ۹ گام است: مرحله اول ۴ گام را در بردارد و با ارزیابی و مشخص کردن چرخه دشوار و نیز تحلیل حالتهای هیجانی همراه آن سروکار دارد. در پایان این مرحله زوج قفل را از چرخه های منفی و تثبیت روابط منفی باز می کنند و به این نتیجه می رسند که به جای اینکه یکدیگر را متهم بدانند بر چرخه تعامل متمرکز شوند. مرحله دوم شامل گامهای ۵ تا ۷ است، دیگر زوجها توسط هیجاناتشان در هم شکسته نمی شوند، بلکه از تجربه هیجانی شان به عنوان راهنمایی برای نیازهایشان استفاده می کنند. در مرحله سوم موقعیت امنی برای رابطه تثبیت می شود تا آنان بتوانند راه حلهای جدیدی را برای مشکلات قدیمی بیابند وداستانهای روشنی از رابطه بسازند تا وضعیتها و چرخه های جدیدی از رفتارهای دلبستگی تثبیت گردد. و زوج با توانایی تازه ای درباره بحثهای حساس گفتگو کنند و بطور واقع بینانه مشکلات رابطهای را حل کنند. (جانسون ۱۹۹۹).
به اعتقاد جانسون اثر بخشی بالینی EFT بطور قابل توجه ای به اثبات رسیده است، در مواردی که درمان توام با موفقیت نبوده است به این دلیل است که موارد انتخاب شده مناسب این نوع درمان (EFT) نیستند مثلاً وقتی زوجی قصد جدایی دارند یا خشونت شدید در رابطه وجود دارد EFT درمان مناسبی نیست، یکی از کاربردهای موثر EFT در درمان (PTSD) و نیز بیماریهای مزمن است، در واقع زمانی که یکی از زوجین نیاز شدیدی به مراقبت وحمایت همسر خود دارد، همسر دیگر از این حمایت سرباز می زند، اینجاست که صدمه دلبستگی[۲] رخ می دهد.
صدمه دلبستگی به وسیله ترک یا خیانت[۳] در لحظه های بحرانی که فرد به آن نیاز دارد مشخص می شود. این صدمات رابطه را به عنوان یک رابطه ناایمن در ذهن فرد نگه میدارد و به عنوان استانداردی مطرح می شود که فرد آنرا در نظر می گیرد و از آن رنج می برد ( جانسون و میلیکین[۴] ۲۰۰۱)
از نظر جانسون (۱۹۹۹) درماندگی رابطه همان دلبستگی ناایمن است و اینکه چطور زوج با چنین ناایمنی روبرو می شود. درماندگی رابطه با ارتباط غیرموثر منفی گرایی متقابل و طرح واره رابطه منفی مشخص شده است. زوج های درمانده به سختی هیجانات زیر بنایی و نیازهای دلبستگی را مطرح می کنند، به طوری که تواناییشان برای حل تعارضات به ویژه تعارضات «داغ» که همراه با اهمیت دلبستگی است باز میماند.
در نتیجه ، وقتی چنین تعارضاتی رخ می دهد یکی از همسران تمایل به انتقاد وشکایت کردن دارد در حالیکه دیگری یک حالت دفاعی به خود می گیرد.