این فایل درقالب ورد و قابل ویرایش در 24 صفحه می باشد .
هنر و تمدن اسلامی
دانلود مقاله رویکردهای هرمنوتیکی به هنر اسلامی
چکیده:
رویکردهای هرمنوتیکی به هنر اسلامی را میتوان بر دو گونه دانست: در یکی کوشش بر این است که «هنر اسلامی» هنری شمرده شود که با استفاده از نمودگارها و تمثیلها و استعارهها و رمزها درصدد بیان اندیشهای معنوی یا دینی است که از حقیقت اسلام برمیآید؛ و در دیگری کوشش بر این است که «هنر» اساساً به گونهای تأویل شود که یا مغایر با «شرع»، احکام اسلام، نباشد یا راهی شمرده شود به سوی شناخت خداوند و ستایش آفرینش او، و بنابراین، «هنر» وسیلهای باشد برای تهذیب اخلاقی یا معرفت به نفس. از این دو کوشش، کوشش نخست جدیدتر و البته مسبوق به کوشش دوم است. با این همه، در کوشش نخست گاهی فراموش میشود که متفکران قرنهای نخست هجری بدون قائل شدن به طبیعتی هرمنوتیکی برای هنر نمیتوانستند در برابر مخالفت شریعتگرایان با «هنر» بهطور عام، یا گاهی بهطور خاص، مشروعیتی برای «هنر» کسب کنند. در این مقاله میکوشم که از هر رویکرد دیدگاه دوتن از برجستگان آن را بیازمایم.
واژگان کلیدی: هنر، هنر اسلامی، هرمنوتیک، تأویل، هنر و دین، هنر و تأویل، بورکهارت، نصر، عطار، غزالی
درآمد
دین و هنر در مرحلهای از تاریخ خود چندان با یکدیگر متحدند که تمایز آنها از یکدیگر به آسانی ممکن نیست. اما، با سر بر آوردن ادیان توحیدی و ترک ادیان شرک، پیوند دوبارۀ دین و هنر به مسألهای دشوار تبدیل میشود. بخش بزرگی از کوششهای متفکران جهان اسلام معطوف به کسب مشروعیت دوباره برای هنر میشود. این کوششها بدون رویکردی هرمنوتیکی به «هنر» با توفیق قرین نمیشود. اما موفقیت متفکران مسلمان در به وجود آوردن مشروعیت برای هنر، از رهگذر تلاشهای هرمنوتیکی یا «تأویلی»، تنها به رواج و توسعۀ هنر در جامعۀ اسلامی نمیانجامد. در این میان، خود هنر نیز طبیعتی هرمنوتیکی مییابد. سرشاری هنر اسلامی از بیانهای نمودگارانه، تمثیلی، استعاری و رمزی همه حاکی از این است که هنر اسلامی نمیتواند، یا نمیتوانسته، بدون استفاده از این صنایع بیانی وجود یابد یا به حیات خود ادامه دهد. بنابراین، هنر اسلامی به دو معنا طبیعتی هرمنوتیکی دارد: (۱) نمیتواند بدون کسب مشروعیت از جهانبینی مسلط بر زمانه و زمینۀ خود حیاتی خودمختار داشته باشد، بنابراین میباید خود را «تأویل» کند؛ (۲) امکانهای تأویلی بسیاری را در خود نهفته دارد که هم میتواند بازتابی از تسلیم به جهانبینی مسلط زمانه و زمینۀ خود و هم، به صورتی متناقضنما، شورشی برضدّ آن باشد. این مقاله میکوشد، با توجه به این دومعنا، گامی مقدماتی را در تبیین طبیعت هرمنوتیکی هنر اسلامی و رویکردهای هرمنوتیکی به آن بردارد.
نخست، میپرسیم چرا میباید «هنر» از «دین» طلب مشروعیت کند؟ مگر هنر و دین عناصر مشترکی ندارند؟ پاسخ این پرسش در این گفتۀ مارتین به روشنی بیان میشود: «به نظر میآید که دین و هنر واجد عناصر مشترکی باشند. هردو به فهم و بیان جهان واقعیت میپردازند. نظریهپردازان هردو حوزه میتوانند مدعی شوند که بصیرتها یا شهودهای هنری و دینی فهمی مستقیم و غیرمفهومی از جهان واقعی به دست میدهند و متکی به الهام و نبوغ یا دیگر استعدادهای موهوبیاند. هردو از صورتها و موضوعات و فعالیتهایی بحث میکنند که بیانگر شهودهایی خاص از واقعیتاند و این شهودها بهطور غالب، اما نه همواره، غیراستدلالیاند» (Martin 1987, p. 39).
اسلام، در مقام دینی وحیانی، دارای خداشناسی خاصی است. در این خداشناسی نخست میباید با توجه به اصل توحید از هر واقعیت دیگری سلب اصالت کرد و تمامی توجه خود را به یک اصل معطوف ساخت، اصلی که در مقام سرچشمه و سرآغاز در ورای هر موجود محسوس قرار میگیرد. همین امر اسلام را بر آن میدارد که سختگیرانه عادتهای ذهن انسان بدوی را در توجه به جهان محسوس نفی و انکار کند و به او بیاموزد که آنها را فقط «آیات» یا نشانههای واقعیتی بزرگتر و پایدارتر ببیند تا بتواند به درکی از کل عالم و روابط حاکم بر آن دست یابد. در تجربۀ تاریخی اسلام، اهل شریعت و اهل هنر و شهود و اندیشه برداشت یکسانی از این خداشناسی قرآنی ندارند. اهل شریعت، اهل ظاهر، میکوشند که هرگونه توجه قلبی انسان به امور مادی و محسوس را نفی و از این طریق او را به پرستش خدای یگانه وادارند. خدای اهل شریعت در نزد پاکدینترین آنان به مفهومی یکسره انتزاعی تبدیل میشود. اما ارباب معرفت، اهل باطن، میکوشند از راه مشاهدۀ ربوبیت به حقیقت دست یابند و خدا را نه به صورت مفهومی صرفاً انتزاعی و غایب و برکنار از جهان بلکه به صورت موجودی حاضر در جهان و آشکار در آن ببینند. آیات خداوند آشکارکنندۀ او نیز هستند و انسان به فهم خداوند نمیرسد مگر از رهگذر فهم آیات او. از همین رو، دیدگاههای باطنی در اسلام مشروعیت «زیبایی» جسمانی و مادی را بهمنزلۀ راهی به سوی خدا تأویل میکنند.
برای شرح مستند این روند هرمنوتیکی در تجربۀ تاریخی شکلگیری مفهوم «هنر» در جهان اسلام، نخست به رویکردهای هرمنوتیکی معاصر توجه میکنم و رویکرد هرمنوتیکی دو تن از مورخان و نظریهپردازان برجستۀ معاصر «هنر اسلامی» را گزارش میکنم: تیتوس بورکهارت و سید حسین نصر. در این دو رویکرد توجهی وجود دارد به «معنا»ی اساساً دینی هنر اسلامی و بازتاب اصول اعتقادی اسلام در این هنر. بدین ترتیب، این مورخان و نظریهپردازان به تعریفی از اسلام و هنر قائلاند که ترکیب «هنر اسلامی» را معنادار میسازد. در بخش دوم توجه میکنم به رویکردی که به تخاصم مشهور هنر و دین در جامعۀ اسلامی میپردازد و نشان میدهد که چگونه رفع این تخاصم و بخشیدن مشروعیت به هنرهای سکولار در جامعهای دینی ممکن شده است، چرا که در جامعهای که بر آن احکام شرع و حلال و حرام آن رایج باشد، «هنر» نمیتواند وجود یابد مگر اینکه بتواند از «دنیویترین» تعابیری که در جامعۀ دینی نکوهیده میشود نیکوترین تأویل ممکن را به دست دهد. در این بخش گزارشی به دست میدهم از تحقیق پدیدارشناسانۀ نصرالله پورجوادی در خصوص عطار و نظریۀ او دربارۀ رابطۀ شعر و شرع. و سرانجام، گزارشی به دست خواهم داد از دیدگاههای غزالی دربارۀ هنر و معنا و ارزش آن.
۱. هنر اسلامی و رویکردهای هرمنوتیکی معاصر به آن
«هنر اسلامی» عنوانی است که هنرشناسان و مورخان اروپایی برای طبقهبندی و تمایز آثار هنری به وجود آمده در تمدن اسلامی از دیگر آثار به وجود آمده در تمدنهای دیگر دادهاند. «هنر اسلامی»، همچون بسیاری از شاخههای دیگر دین و تمدن و فرهنگ و تاریخ کشورهای اسلامی و نیز ادیان و فرهنگهای دیگر، از قرن نوزدهم میلادی مورد توجه محققان خاورشناس اروپایی قرار گرفت و در دهههای اخیر با رشد نهضتهای سیاسی و فرهنگی در جهان اسلام برای خود مسلمانان نیز به موضوعی درخور برای کسب خودآگاهی فرهنگی و دینی و سپس تثبیت هویت ملی و دینی تبدیل شد. در چرایی توجه اروپاییان به تمدن و فرهنگ و تاریخ و دین و هنر جوامع دیگر و طبقهبندی و توصیف و نظریهپردازی و کاوش در میراثهای آنها سخن بسیار گفته شده است، و در اینجا نیازی به تکرار یا نقد و بررسی آنها نیست، اما بایسته است یادآور شویم که نظریههای مربوط به «دین» و «هنر» و «زیباشناسی» و «هرمنوتیک»، در مقام رشتههایی مستقل و متمایز از یکدیگر، و تابع قواعد علم سکولار، به قرن هجدهم میلادی باز میگردد و مرهون ظهور روشنگری اروپایی است.