مقدمه
بررسى شرایط اجتهاد به سه دلیل اهمیت و ضرورت مىیابد:
1. دانش فلسفه فقه در سال هاى اخیر به شکل گستردهاى مورد توجه قرار گرفته و به نظر مىآید که با گذشت زمان، نقش و اهمیت این دانش نیز بیش از پیش روشن گردد و مطالعات جدیدى در خصوص آن انجام شود. قسمتهاى مهمى از این دانش را باید آن دسته از مباحث دانست که در شکلگیرى اجتهاد و تحقق آن تاثیر مىگذارند بخش بسیارى از این مباحث، ذیل عنوان شرایط اجتهاد جاى مىگیرد.
2. امروزه اجتهاد با حجم گستردهاى از موضوعات تازه و بىسابقه در حافظه تاریخى خود روبهرو است; موضوعاتى که اولین گام براى استنباط و تبیین احکام آنها شناخت آنها است در واقع تنها دهلیزى را که فقه مىتواند براى دستیابى به احکام این مسایل بپیماید شناخت و آشنایى عالمانه از آنها مىباشد.
با توجه به این ویژگى، مىتوان دامنه مهارتهاى پیشنیاز فقه را افزایش داد و پاى دانشهاى دیگرى را نیز در جرگه علوم مورد نیاز فقه البته در عرصه موضوعشناسى و نه حکمشناسى گشود. طرح و بررسى سؤالاتى که تکاپوى پاسخگویى به این مباحث را در آستین دارد در محدوده و حوزه مبحث پیش فرضهاى اجتهاد جاى مىگیرد.
3. مطرحکردن شرایط اجتهاد، بازبینى و بازنویسى آن از این جهت نیز ضرورى است که در واقع اجتهاد کوششى استبراى صعود به یک قله. اگر این مسیر را بدون فعال ساختن توجه به شرایط آن بپیماییم یا به طور کلى از دستیابى به قله ناتوان خواهیم ماند یا با اتلاف و هدردادن بى مورد توان و ظرفیتهاى خود، دیرتر از زمان لازم براى صعود به قله موفق خواهیم گشت. گاه این اتلاف از چارچوب عملیات فردى اجتهاد خارج مىگردد و جنبهاى تاریخى مىیابد. برخى از متون متورم فقهى را که به صورت بى نتیجهاى به فقه پرداختهاند باید از این دست دانست; زیرا محصول این نوع تلاشها هم اتلاف وقت نویسنده بوده و هم اتلاف وقت کسانى است که مجبورند در تبعیتى تاریخى این راهها را بپیمایند.