چکیده:
تئاتر تجربی رویکردی آزمایش محور و پژوهش محور به تئاتر است که از قرن نوزدهم به بعد مرزهای تئاتر جهان را تغییر داده و انواع گوناگونی از تئاتر را پدید آورده است.هنرمندان تئاتر تجربی جهان سالها عاشقانه، آگاهانه، صادقانه و متواضعانه در کارگاهها و آزمایشگاهها ریاضت کشیدند و همراه با تحولات سیاسی و اجتماعی، هنر تئاتر را نیز متحول کردند و به آن تنوع و غنا بخشیدند.وجه تمایز این جنبش با تجربههای نامتعارف در تئاتر کدام است؟ اگر هر اثر هنری به معنای دقیق کلمه یک تجربه است، پس اطلاق عنوان "تئاتر تجربی" بر بعضی از این آثار چه پایه و اساسی دارد؟ این نوشته درصدد طرح چنین مباحثی است و میکوشد تا با بررسی ویژگیهای مشترک تجربههای "تئاتر تجربی" بر ناهمخوانی این دو مفهوم از یک اصطلاح –تئاتر تجربی- تأکید کند.
* واژگان کلیدی: تئاتر تجربی،تجربه تئاتری،تئاتر آزمایشگاهی، متن و صفحه
به نظر میرسد که سوءتفاهم در مورد تئاتر تجربی مربوط به کاربرد ناهمگون این اصطلاح و بار کردن مفاهیم گوناگون بر آن است، تا جایی که همواره برابهام مطلب افزوده شده است.
اصطلاح تئاتر تجربی برگردان Experimental Theatre است.در واژهنامه آکسفورد Experiment به معنای "آزمایش دقیق به منظور مطالعه آنچه روی میدهد و کسب دانستن نو" است.(هورن بای،299،1987).به این مفهوم این اصطلاح به گونهای از تئاتر اطلاق میشود که آن را آزمایشگاهی نامیدهاند. همه منابعی که از تئاتر تجربی نام بردهاند به همین مفهوم نظر داشتهاند. از جمله کتاب "تئاتر تجربی" که به فارسی نیز ترجمه شده است.از استانیسلاوسکی تا باربا کسانی که به پیشگامان تئاتر تجربی شهرهاند، همه به نوعی آزمایشگاه داشتهاند. استانیسلاوسکی در ملک خود محیطی برای آزمایش نظریههای خود ایجاد کرده بود و تجربههایش را گاهی حتی با یک تماشاگر میآزمود. در مورد پیشگامانی مثل گروتفسکی، بروک، منوشکین، باربا و دیگران نیز بسیار گفته و نوشتهاند. این جنبش را تئاتر تجربی، آوانگارد یا پیشرو، آزمایشگاهی، کارگاهی و درون کارگاهی گفتهاند.
اما از مجموعه مباحث چنین برمیآید که اصطلاح تئاتر تجربی را در مورد هر کار غیرمتعارفی نیز به کار بردهاند. در حقیقت بخصوص در تئاتر کشور ما هر تجربه ریز و درشت غیر متعارفی را تئاتر تجربی نامیدهاند. باید دید که آیا این دو مفهوم برهم منطبقاند یا خیر و اگر نیستند، اصرار بر این خلط مبحث از کجاست.
تجربه برگردان اصطلاح Experience است و آن " فرایند کسب دانش یا مهارت با انجام دادن و دیدن امور است و به دانش یا مهارتی که از این راه به دست میآید نیز گفته میشود".(هورن بای،299،1987). به این معنا هر اثر هنری یک تجربه است و"تئاتر تجربی" اصطلاحی زیادهگو و بی معناست.
واقعیت این است که هر اثر هنری به معنای دقیق کلمه یک "تجربه" است و همه آدمها هم بالقوه هنرمندند. این که تجربه واقع شود و کسی بالفعل هنرمند گردد، تابع شرایطی است و چون این شرایط برای همه مهیا نیست یا همیشه دست نمیدهد، همه تراوشات ذهنی و قلمی و دستی نیز تجربه (هنر) نیستند.خیلیها تولید میکنند، ولی تجربه نمیکنند.خیلیها یک بار تجربه میکنند و باقی عمر به تکرار تجربه خود میپردازند. پدر یوجین اونیل بیست سال هر شب نقش کنت مونت کریستو را تکرارکرد و در این تکرار حسرت نبوغ ونوآوری وخلاقیت او بردل او و خانوادهاش ماند.خیلیها تجربه دیگران را تقلید میکنند. چه بسیار کارهایی که در تئاتر و در سینما به عنوان تجربه مورد استقبال قرار گرفتهاند؛ و بعداً معلوم شده که کپی از روی دست کسی در جایی دیگر بوده است.
تجربه چنان که دیدیم فرایندی است و در این فرایند ساختارشکنی میکند و این ساختارشکنی به معنای درهم ریختن ساختار و سرهم کردن دوباره آن است و طیف دارد. یعنی از جزئیترین چیزها تا کلیترین را در بر میگیرد. پس تجربه هم نسبی است و هم به خیلی چیزها وابسته است. هنر نمایش بخشهای متعددی دارد و میتوان در هر گوشه و بخش آن تجربهای تازه کرد؛ یا میتوان به کلی آن را در هم ریخت و چیز تازهای از آن درآورد. چیزی که دوباره سرهم میکنیم، یا بی ریخت و بی مصرف است که آن را دور میاندازیم و فراموش میکنیم، یا قاعده و ساختار جدیدی دارد که میتواند تبدیل به یک شکل قابل استفاده جدید، یک سنت جدید، بشود که میماند.