19 صفحه
درد و فرهنگ[1]
یکی از شمارههای اخیر مجلة درد: تازههای بالینی به بررسی سؤالاتی در مورد ارتباط درد و فرهنگ پرداخته است. در این شماره اهمیت و تفاوتهای بین نژاد درد و فرهنگ[2]، فرهنگ و نسل[3] را بررسی و مطالعه نموده و به بازنگری تحقیقاتی پرداخته است که به بررسی تأثیرات این فاکتورها روی ماهیت تجربه و یا درمان و کنترل درد پرداخته است. اهمیت آنالیزهای نقل قولی[4] و نیز تحقیقات کیفیتی بطور عام مورد تأکید قرار گرفته است.
درد به عنوان یک پدیدة بیولوژیکی – روانشناختی - اجتماعی[5]
درد و تجربة آن به اندازة تاریخ مدون قدمت دارند. با این وجود، روشهای مختلفی که انسانها درد را به تصویر درآوردهاند با توجه به زمان و مکان متفاوت بوده است. Roselyn Ray که یک تاریخ شناس است عقیده دارد که درک درد در واقع منعکس کنندة آناتومی و فیزیولوژی است در حالیکه مسایل و فاکتورهای فرهنگی و اجتماعی پایههای روشهای ابزار و یا حتی درمان درد میباشند. تصور گستردة اجتماعی – سیاسیهای که از درد وجود دارد در طی دهة گذشته دچار تفسیر شده است. وزارتخانههای کشورهای متعدد، سازمان بهداشت جهانی، انجمن بینالمللی مطالعه درد، و اخیراً مؤسسات، گروههای حمایتی، و دفتر بازرسی مراکز خدمات بهداشتی ایالات متحده نیز همگی از یک رویکرد مبتکرانه و مؤثر در رابطه با مسأله درد حمایت و پشتیبانی کردهاند. آنها همگی معتقدند که درد یک پدیدة بیولوژیکی – روانشناختی – اجتماعی است که اکثراً احتیاج به بررسیها و حمایتهای چند رشهای دارد. تحقیقات در زمینههای بیولوژی و نوروبیولوژیی درد راههای جدیدی را در مورد مسأله درد و کنترل و درمان آن پیشروی ما گذاشه است که به موازات پژوهشهای مختلف در زمینههای فرهنگی، روانشناختی و اجتماعی مربوط به درد، ابراز آن، پاسخهای رفتاری، رفتارهای درمان طب، و نیز پذیرا بودن آن دخالتها و تداوم روشهای درمانی انجام میشوند.