20 صفحه
سرمشق وجامعهشناسى
محمدرضا براتنژاد
مقدمه
پارادایم (paradigm) از جدیدترین مفاهیمى است که وارد حوزه علوم و جامعهشناسى شده است. این مفهوم با نام فیلسوف و مورخ علم، تامس کهن (T.s.kuhn) ، مقارن است و اولین بار توسط وى در کتاب معروف او، ساختار انقلابهاى علمى (The structure of scientific Revolutions) ، به کار گرفته شده است. هدف کهن در این کتاب، اثبات این نظریه است که علىرغم تصور موجود درباره اینکه پیشرفت علوم از راه تراکم و انباشت ( صورت مىگیرد، رشد و توسعه علوم از راه انقلاب (Revolution) به وجود مىآید و در جریان انقلابهاى علمى، پارادایمهاى جدید جاى پارادایمهاى سابق را مىگیرند. در زبان فارسى، براى مفهوم پارادایم معادلهاى متعددى برگزیدهاند; مانند نمونه، الگوى نظرى، سرمشق، نمونه فرد اعلى و امثال آن که این امر حاکى از نوعى ابهام و پیچیدگى در این مفهوم است. کهن، که واضع این مفهوم است، به پیچیده بودن و ابهام آن اذعان دارد. وى در چاپ دوم کتابش، که موجب واکنشهاى انتقادى فراوانى در میان اندیشمندان شد، در پىنوشتى که بر آن افزود، ضمن تلاش براى پاسخگویى به انتقادات، چنین مىگوید: «یک خواننده همفکر، که با من در این باره - که سرمشق ( پارادایم) عناصر فلسفى این کتاب را معرفى مىکند - شریک است، یک فهرست تحلیلى جزئى فراهم آورده و چنین نتیجه گرفته بود که این اصطلاح، دست کم، از 22 راه در این کتاب به کار رفته است.» (1) البته کهن بر این باور است که برداشتهاى متفاوت از مفهوم پارادایم نتیجه ناسازگارىهاى برخاسته از روش نویسندگى است و به آسانى، مىتوان آنها را حذف کرد، ولى در عین حال، به ابهام این مفهوم اعتراف دارد.