دانلود پایان نامه عوامل موثر بر تعیین نسبت سود تقسیمی در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران
138صفحه با قابلیت ویرایش در ورد
مقدمه
شرکتهای موفق کسب سود میکنند. این سودها مجدداً در داراییهای عملیاتی سرمایهگذاری میشود، یا برای خرید اوراق بهادار به کار میرود، یا در بازپرداخت بدهیها مورد استفاده قرار میگیرد، و ممکن است میان سهامداران توزیع شود.
اگر تصمیم گرفته شود که سود میان سهامداران توزیع شود، سه پرسش اساسی مطرح میشود:
سیاست تقسیم سود یکی از موضوعات مهم مدیریت مالی است و سود نقدی برای بسیاری از شرکتها، یک جریان نقدی خروجی قابل توجه به شمار میرود. به دیگر سخن تصمیمگیری دربارهی پرداخت سود و مقدار آن، موضوع حائز اهمیتی در حوزهی مالی شرکتی است؛ زیرا در این تصمیمگیری مقدار پولی که باید به سرمایهگذاران پرداخت شود و همچنین مقدار پولی که باید برای سرمایهگذاری مجدد انباشته شود، مشخص میشود. شاید بدیهی به نظر رسد که شرکت همواره بخواهد با تقسیم سود، در حد امکان پول سهامداران را برگرداند. از طرف دیگر، این هم بدیهی است که شرکت همواره میتواند به جای تقسیم سود، پول سهامداران را مجدداً سرمایهگذاری کند. در نتیجه سؤال اصلی در بحث تقسیم سود این است: «آیا شرکت باید سود را به سهامداران بپردازد یا مجدداً آن را برای خود سهامداران سرمایهگذاری کند؟»
دلایل زیادی بر علت پرداخت یا عدم پرداخت سود در شرکتها وجود دارد. تابه حال یافتهها نشان میدهد که چرا شرکتها سود پرداخت میکنند و سرمایه گذاران توجه به پرداخت سود سهام دارند که این معمای سود سهام میباشد که هنوز مساله ساز است. برنستاین (1996)[1] و ایویزین و هر دو2003))[2]دوباره به معمای سود سهام پرداختند و پاسخی برای آن نیافتند. بنابراین پایه گذاری سیاست تخصیص سود شرکت بحث برانگیز باقی مانده و شامل قضاوتهای بسیاری از سوی تصمیم گیرندگان میباشد. عدم وجود یک تعریف ثابت برای سود تقسیمی یک موضوع بحث بر انگیز است بر اساس بروک و همکارانش (1998)[3]هیچ دلیلی وجود ندارد که اعتقاد داشته باشیم سیاست تقسیم سود شرکت از یک هدف ثابت نشأت میگیرد.
2-1- تعریف موضوع و بیان مسئله
سود نقدی به صورت نقد پرداخت میشود و همه افراد به پول نقد علاقمندند. حال سؤال این است که آیا شرکت باید سود را به صورت نقدی به سهامداران بپردازد یا اکنون پول نقد را سرمایهگذاری کند و بعداً سود آن را بپردازد؟ بنابراین سیاست تقسیم سود، الگوی زمانی پرداخت سود است. در این زمینه سؤالی که اهمیت خاص دارد این است که شرکت اکنون چه درصدی از سود را باید تقسیم کند؟ این همان سؤال سیاست تقسیم سود است.
موضوعاتی که دربارهی تصمیم گیری شرکت برای تضمین سودشان در برابر سهامداران پیش میآید عبارتند از چند درصد از سود باید توزیع شود. پرداخت سود چگونه باید باشد (نقدی، سود سهمی، و یا تجزیه سهام) سیستم توزیع سود تا چه اندازه باید پایدار بماند. این موضوعات بیشترین موارد بحث را در مورد سیاستهای تقسیم سود به خود اختصاص دادند.
تعداد تحقیقات تجربی و تئوریک در مورد سیاست تقسیم سود تا به حال دارای افزایش بی نظیر بوده است. تحقیقات انجام شده نشان میدهد که چرا شرکتها سود پرداخت میکنند و سرمایه گذاران توجه به پرداخت سود سهام دارند، که این معمای سود سهام میباشد، که هنوزمساله سازاست. برنستاین[4] و ایویزین[5] (2003) دوباره به معمای سود سهام پرداختند و پاسخی برای آن نیافتند. بنابراین پایه گذاری سیاست تخصیص سود شرکت بحث برانگیز باقی مانده و شامل قضاوتهای بسیاری از سوی تصمیم گیرندگان میباشد. عدم وجود یک تعریف ثابت برای سود تقسیمی یک موضوع بحث بر انگیز است. بر اساس بروک و همکارانش[6] (1998) هیچ دلیلی وجود ندارد که اعتقاد داشته باشیم سیاست تقسیم سود شرکت از یک هدف ثابت نشأت میگیرد.
تئوری نمایندگی برای حداقل کردن هزینهها مرتبط با جداکردن مالکیت ازمدیریت میباشد. در شرکتهایی که مالکان سهم بیشتری از مدیریت دارند بدلیل چیدمان بهتر سهامداران و وجود کنترل مدیریتی هزینه نمایندگی کاهش مییابد، جنسن و مکلینگ[7] (1976). شرکتهایی که گرو های بزرگی از سهامداران را دارند، قادرند بهتر فعالیتهای مدیریتی را کنترل کنند. بر اساس نظریه فاما و جنسن (1983) به وسیله پرداخت سود سهام زیاد به سهام داران این اثرات را میتوان تحت کنترل در آورد. معاهدات مربوط به بدهی به منظور کاهش در پرداختهای سود برای جلوگیری از انتقالهای ثروت دارندگان اوراق قرضه به سهامداران لازم است جان و کالی[8] (1982). از طرفی دیگر سیاست تقسیم سود بر روی هزینههای نمایندگی تاثیر میگذارد که باعث کاهش هزینههای نمایندگی و افزایش نظارت بر بازار سرمایه میشود. در فرضیه جریان نقد آزاد جنسن (1986) بیان میکند که وجوه نقد باقی مانده پس از تامین مالی کلیه پروژههای با ارزش فعلی خالص مثبت باعث تاثیرگذاشتن بین منافع مدیران و سهامداران و باعث ایجاد هزینه نمایندگی میشود.
مازیلیز و تریمن[9] (1988) نتیجه میگیرند که هرچه تعهدات مالیاتی افزایش (کاهش )پیدا کند، پرداخت سود سهام کاهش (افزایش) مییابد درحالیکه سرمایه گذاری مجدد درآمدها افزایش (کاهش ) پیدا خواهد کرد. مدل مالیات تعدیل شده همچنین فرض میکند که سرمایه گذاران سود پس از مالیات خود را حداکثر میکنند.
فراکفورتر و لان[10] (1992) به این صورت بحث میکند که نامتقارن بودن اطلاعات و سهامداران باعث میشود که پرداختهای سود سهام باعث افزایش جذابیت موضوعات سرمایهای شود. بر اساس نظریه مشل [11] (1979) ارتباط سیستماتیک بین نوع صنعت و سیاست تقسیم سود دلالت بر این دارد که مدیران بوسیله فعالیتهای اجرایی در شرکتهای رقیب درهنگام مشخص کردن سطوح پرداخت سود سهام تحت تاثیرقرار میگیرند، اگر آنها بفهمند که سهامداران انتظارپرداخت سود بیشتری را دارند مدیران ممکن است پرداخت سود سهام را به منظور راضی کردن سرمایه گذاران افزایش دهند.