مقدمه :
هر که نامخت از گذشت روزگار هیچ ناموز از هیچ آموزگار
رفتار سیاسی آمریکا در قبال نهضت ملی شدن نفت ایران ، عنوانی دیگر از «مجموعه ی ایران و قدرتهای بزرگ » با محوریت ایالات متحده آمریکاست .
این عنوان در واقع گزارشی است مستند از نحوه ی برخورد دیپلماسی دولت آمریکا در فاصله ی سالهای 1330-1332 شمسی برابر با 1950-1952 میلادی که منابع اولیه ی مورد استناد آن اینک به صورت مجموعه ای در اختیار اداره ی آرشیو «مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی » است .
بخش هایی از این گزارش بیش از گذشته این فرض را در نظر میآورد که دولت آمریکا از زمان حکومت ترومن موضوع براندازی دولت دکتر مصدق را در نظر داشته و حتی طراحی اولیه ی کودتا نیز از همان هنگام صورت پذیرفته بوده است . قوت گرفتن این فرض در برابر نظری که معتقد است روی کار آمدن دولت جمهوری خواه سبب گردید تا نگاه حکومت آمریکا به جریانات ایران طی آن سالها دچار دگرگونی شود طی دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی بیش از گذشته مورد توجه واقع شده است . هم چنین از بررسی اسناد و مدارک مبادله شده میان سفارت امریکا در تهران و وزارت امور خارجه ی آمریکا ، کاملاً این واقعیت نمایان میشود که دولت در واشنگتن و کارگزاران در تهران ، همگی به میزان قابل ملاحظه ای از یک دیدگاه مشترک در برابر ایران و مسائل آن برخوردار بودند .
چکیده ی تحقیق :
این تحقیق براساس نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران میباشد که در آن عنوان هایی چون اشغال ایران توسط آمریکایی ها ، انگلیسی ها و روسی ها ، حضور آمریکایی ها در ایران به قصد اجرا کردن اهدافشان در ایران و به خصوص بدست آوردن نفت ایران ، شکل گیری سیاست آمریکا در ایران ، نقش آمریکا در به قدرت رساندن رزم آرا به عنوان نخست وزیر در ایران و .. به بحث گذاشته شده است و در آخرنیز مطلبی درباره ی نفت ایران امروزی نوشته شده است که هم اکنون نفت در کشور ما چگونه مصرف و مبادله میشود .
فصل اول
نگاهی گذرا بر سیاستهای آمریکا در ایران
از 1941 تا 1950
اشغال ایران
موقعیت استراتژیکی ایران و ضرورت حفظ منابع نفتی و ادامة جریان صدور نفت به انگلستان برای ادامة مبارزه با آلمان هیتلری در نبردی سرنوشت ساز ، پس از تهاجم آلمان به شوروی در ژوئیه 1941 (1320) ، ضررورت اشغال ایران را توسط انگلیسی ها ایجاب می کرد . کمک رسانی به شوروی برای مقاومت در مقابل تهاجم آلمان و ممانعت از دستیابی آلمانی ها به منابع نفتی قفقاز از یک سو ، ولزوم حفظ و حراست از منابع و تاسیسات نفتی و بخصوص پالایشگاه آبادان که یکی از مهمترین منابع تأمین احتیاجات نفتی متفقین در عملیات جنگی علیه آلمان بود ، از سوی دیگر و بی اعتمادی نسبت به ملت و دولت ایران ، و شک و تردید موجه انگلیسی ها نسبت به عملیات چریکی و خرابکاری در تاسیسات نفتی جنوب ایران ، انگلیسی ها را مصمم به اشغال ایران کرد .
عملیات اشغال ایران و مسائل پس از آن ، به تنهایی ، از عهدة انگلستان بر نمی آمد . بنابراین ، از شوروی در خواست کرد که در اشغال ایران و عملیات کمک رسانی به آن کشور به انگلستان کمک کند . از آنجا که اشغال یک کشور بی طرف نه از نظر موازین اخلاقی و حقوق بین الملل و نه از جهت سیاسی و نظامی موجه نبود ، انگلیسی ها با به راه انداختن تبلیغات وسیعی دایر بر اینکه ستون پنجم المان در ایران سخت مشغول فعالیت علیه متفقین است و دولت ایران نه تنها از فعالیتهای آنها ممانعت به عمل نیاورده ، بلکه با آنها همکاری میکند ، بهانة لازم را برای تهاجم به ایران و اشغال کشور فراهم کرد .
در بامداد سوم شهریور 1320 نیروهای انگلیسی و روسی از جنوب و شمال ، کشور بی دفاع و بی طرف ایران را مورد تهاجم قرار داد . طی سه روز بعد موفق به اشغال بخشهای وسیعی از خاک کشور و حتی پایتخت شدند .
این اقدامات سبب شد پس از دو سال قطع روابط ایران و آمریکا در فاصلة سالهای 17-1315 و پس از آن ، که روابط ایران و آمریکا در سطح بسیار نازل سیاسی جریان داشت ، برای دیگر بار ایران توجه خود را به آمریکا معطوف داشت . وزیر مختار ایران در واشنگتن در چهارم شهریور 1320 و یک روز پس از تهاجم شوروی و انگلستان به ایران ، از معاون وزارت امور خارجة آمریکا در خواست مداخله و میانجیگری بین ایران و انگلستان و شوروی را کرده و در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام داشت : « مردم آمریکا باید مطمئن باشند که قوای آلمان در ایران حضور ندارد و ادعای فعالیت ستون پنجم آلمان در ایران صحت نداشته و کذب محض است . »[1]
در اقدامی دیگر ، رضاشاه خواستار مداخله و میانجیگری روزولت رئیس جمهور آمریکا شد . روزولت که در اندیشه و متوجه هدفها و منابع حیاتی متفقین بود ، در پاسخ دیرهنگام خود به رضا شاه اطلاع داد که کاری از دست او ساخته نیست . در همین حال ، وزارت امور خارجه آمریکا از دولت انگلستان خواست که با صدور اعلامیه ای مشترک از سوی انگلستان و شوروی ، استقلال و تمامیت ارضی ایران تضمین گردد .