. ولی وجود تعداد زیادی دیرک و ستون ( که طبعاً در آغاز بسیار به هم نزدیک بود) مانع دید می شد، بویژه هنگام برگزاری آئین ها و جشن ها و میهمانیها این کاستی بیشتر به چشم می خورد. به همین دلیل نخست کوشیدند تا آنجا که میسر است ستونها را از همدیگر دور کنند. برای اینکار ناچار به فراهم کردن فرسب ها و تیرهای سخت و استورا کشیده شدند. ولی باز هم ناتوانی تیرهای چوبین در بردن بار دهانه های بزرگ کار را دشوار می کرد این بود که پوشش دهانه های بزرگ بیستون آرزوی معماران روزگار باستان شد.
ساختمان تالار چهلستون در جهان کهن، نمونه های بیشماری داشت. ولی برای نخستین بار در ایران و در شهر پارسه یا تخت جمشید بود که با فراهم کردن چوب کنار از جاهای دوردست (مانند جبل عامل) و فرسب و لته و تختهچوب چُندن و ساج از گنداره ، معمار یا رازیگر پارسی توانست فاصله دو ستون را تا حداکثر ممکن (یعنی در حدود شش گز- نزدیک 4/6 متر) برساند. در حالی که پیش از آن در چهلستون و ستاوندها کمتر گاهی سطبرای ستونها بیش از فاصله میان آنها بود (مانند معابد مصری).
اگر چه این پیشرفقت بسیار چشمگیر بود ولی ایرانی به آن خشنود نشد و برای برگزاری جشنها و بارهای شاهانه چیزی گستردهتر و پیشرفتهتر آرزو میکرد پس از یورش خشمگینانه و دژخیمانه اسکندر ویرانگر به ایران، با اینکه امید داشت ایران و آسیا را یونانی کند و فرهنگ باختری را به زور در خاور زمین فرمانروا سازد جز چند مودر معدود (مانند آتشکده خوزهه) که تا حدودی از سرستونهای معروف به (ایونی- یوینک) استتفاده شده بود معماری یونان هرگز نتوانست در ایران جای گرم کند (این نکته ننیز جالب توجه است که نمونه کلیه سرستونهایی که امروز به نام توسکان و درویک و یونیک معروف شده در استودانها و پرستشگاههای کهن ایران مانند فخریکه و سکاوند و قزناپان و داو-دختر و در روزگاری بسیار کهنتر از دوران درخشش معماری یونان به کار گرفته شده و بخوبی میتوانند خاستگاه خود را نشان دهد. از همان روزهایی که شاهنشاهی هخامنشی فرومیافتاد معماران ایرانی بر آن شدند که طاق و گنبد را (که پدیده طبیعی و خاص معماری ایران است) جانشین تختبام و خرپشته چوبین کنند. چه آوردن چوب سدر از جبل عامل و ساج از گنداره همیشه میسر نبود و در جنگلهای تنگ و جلگههای درندشت هم چوب سخت و استوار و کشیده بزحمت فراهم میشد (اگر چه در جنگلهای انبوه شمال و جنوب تا اندازهای به دست میآمد) از آن گذشته وجود موریانهای به نام ترده در بسیاری از نقاط ایران کاربرد چوب را کاری بیمنطق و گاهی بسیار خطرناک جلوه میداد.
طاق و گنبد و چفد (قوس) در ایران پیشینهای کهن دارد و معماران روزگار باستان نمونههای شگفتی از آن را در معبد زیرین چغارنبیل ( که از مصالح آن برای ساختمان چغارنیبل استفاده شده) و آرامگاههای بیرون شهر دورانتاش (نزدیک هفتتپه) و تپه نوشیجان و ویرانههای سیستان و ستودانهای کومیش دامغان به دست دادهاند (از هزاره دوم تا آغاز شاهنشاهی پارس) که دنباله آن تا روزی که معماری ریاضی ویژهای است که پایگاهی ارجمند در معماری و فن ساختمان دارد در گفتار دیگری از آن سخن خواهیم گفت.
در همین پدیدههای شکفت معماری، گنبد پایگاه بلندی دارد و دلائل بسیاری در دست داریم که این پدیده شگفتآور زاده نبوغ ایرانی است. با توجه به دشواری پوشش دهانههای بزرگ با فرسب چوبین و مزاحمتی که وجود ستونهای متعدد در زمینه تالارها برای دید ایجاد می کند بخوبی به اهمیت پوشش گنبدی پی خواهیم برد که میتواند دهانه بزرگی را سرتاسر و دیوار به دیوار بپوشاند.
برای اینکه زمینه چهارگوش را با گنبد بپوشانند میبایست نخست آن را به هشت گوش و سپس شانزده و گوش و بالاخره به دایره تبدیل کنند و این کار تبا پوشش گوشهها میسر میشد.
معماران ایرانی برای پوشش گوشهها، دو روش پدید آوردند که یکی را یکنج (به کسر سین و ضم کاف) و دیگری را ترنبه (به ضم و ت و ر) میگویند.
سکنج یا کنج بیرون جسته و ترنبه یا حفره پیش آمده نخست به یاری چوب و پس از آن با طاقهای بیضی و شیپوری اریب به صورت فیلپوش و پتکانه و پتگین در ایران پدید آمد و از نام آنها پیداست که از آنجا به سراسر جهان راه یافته است (چناچکه در زبان انگلیسی طاقهای گوشه گنبد را اسکوینج[1] میگویند که از فرانسوی کهن اکس کوان به این زبان راه یافته و در زبان فرانسوی ترومپ (هر چند که سکنج و ترنبه در معماری ایرانی دو شیوه جداگانه دارد ولی پیداست که خاستگاه انگلیسی و فرانسوی آنها یکی بوده است!)
ترنبههای پیش از اسلام ایران، بسیار ساده و به صورت فیلپوش زده میشده (یعنی گوشههای فضای زیر گنبد را با پوشش ساده ضربی پیش می کردند تا نزدیک دایره شود و بدون هیج شکنج (طاقبند و کاربند روی ترنبه و زیر گنبد) رگهای پوشش را چرخ میانداختند (مانند بافت سبد). این روش زیرسازی در شهرهای جنوبی کشور تا بعد از حمله مغول هم معمول بوده و (توسط معمارانی که تیمور لنگ جهت ساختمان پایتخت، از جنوب ایران به خراسان برده) بار دیگر در نقاط دیگر هم به کار رفته و گنبدهای زیبایی چون گنبد مسجد کبود (فیروزه اسلام) و مسجد شیخ لطفالله را بوجود آورده است. ولی پس از اسلام (و بویژه در سه چهار قرن آغاز آن) چون معماران مسلمان ایرانی شکوه افزون بر نیاز را نمیپسندیدند به یاری شکنج سازی و بویژه طاقبندی میکوشیدند که از ارتفاع زیربندی هر بیشتر بکاهند چنانکه در مورد گنبد هم تلاش میکردند که به اندازه گنبدهای پیش از اسلام خیز نداشته باشد. همزمان با پیشرفت فن ساختمان گنبد در کشورهای دیگر هم گنبدهایی حتی با دهانههای بزرگتر از گنبدهای ایرانی زده شده است ولی گنبد ایرانی دارای ویژگیهای چندیست که آن را شاهکار کرده است.
در سرزمین های دیگر (مثلاً روم) شکل نیمکرده را برای گنبد بر می گزیدند و چون میانتار رانش بر منحنی آن منطبق نمی شد ناچار بودند که کناله های آن را هر چه سطبرتر کنند تا در برابر رانش سدی باشد. در صورتی که معماران ایرانی نظیر تخم مرغی و هلو چینی و بیز را انتخاب می کردند که خود به خود میانتار رانش بود و این حس انتخاب (که بر اصول دقیق ریاضی نهاده بود) باعث می شد که بتوانند طبره یا ضخامت گنبد را در خاستگاه و پاکار تنها به اندازه یک شانزدهم دهانه بگیرند (که البته هر چه بالاتر می رفت نازک تر می شد تا به کلاله می رسید)
گنبدهای ایرانی بی هیچ چوب بست و قالب ساخته می شده بدین ترتیب که در مرکز محوطه زیر گنبد تیر راست و بلندی را کار می گذاشتند که ارتفاع آن تا نزدیک تیزه گنبد می رسید و پیرامون آن را با چوبهای دیگری مانند پره های چرخ به چنبر گنبد می بستند که تکان نخورد آنگاه در دو کانون بیضی (نیم بیضی) که باید گنبد زیرین بر آن منطبق باشد دو گلمیخ حلقه دار می کوبیدند و دو سر زنجیری را به حلقه های متصل می کردند . طول زنجیر به اندازه ای بود که اگر آن را نصف می کردند به پاکار یا کیز گنبد می رسید بدین ترتیب بنایی که بر پشت گنبد رگها را می چید هر لحظه می توانست با کشیدن زنجیردرستی کار خود را آزمایش کند.
[1] - Squince