13 ص
آلودگی هوا دید کلی
این آلودگی هواست که طبیعت زیبا را در خود گم میکند و زندگی سالم را نه تنها از انسانها بلکه از تمام موجودات سلب میکند.
19 ص
آلودگی محیط زیست تاریخچه
مقدمه
اولین آلایندههای هوا احتمالا دارای منشأ طبیعی بودهاند. دود ، بخار بدبو ، خاکستر و گازهای متصاعد شده از آتشفشانها و آتشسوزی جنگلها ، گرد و غبار ناشی از توفانها در نواحی خشک ، در نواحی کمارتفاع مرطوب و مههای رقیق شامل ذرات حاصل از درختهای کاج و صنوبر در نواحی کوهستانی ، پیش از آنکه مشکلات مربوط به سلامت انسانها و مشکلات ناشی از فعالیتهای انسانی محسوس باشند، کلا جزئی از محیط زیست ما به شمار میرفتند، به استثنای موارد حاد ، نظیر فوران آتشفشان.
آلودگیهای ناشی از منابع طبیعی معمولا ایجاد چنان مشکلات جدی برای حیات جانوران و یا اموال انسانها نمیکنند. این در حالی است که فعالیتهای انسانی ، ایجاد چنان مشکلاتی از نظر آلودگی مینمایند که بیم آن میرود بخشهایی از اتمسفر زمین تبدیل به محیطی مضر برای سلامت انسانها گردد.
25 ص
آلودگی صوتی ، غول آرام
هر موجودی که یک جفت گوش دارد، گوشهایش یک چیزی دارند به نام <آستانه شنوایی>! به عبارت دیگر، هر گوشی میتواند صداها را در یک محدوده خاص بشنود، از یک فرکانس معین و حداقل تا یک فرکانس معین و حداکثر.
شاید شما هم مثل بنده با شنیدن اسم >آلودگی< در ابتدا به یاد مناظر بدیع زبالههای پخش و پلا یا چرک و کثیفی بیفتید. اما میدانید من از روزی که آن مقاله هولناک را در روزنامه خواندم، بدجوری متحول شدم. اصلا بهتر است بگویم از خواب غفلت بیدار شدم و حالا هم قصد دارم پیرو حکمت >خفته را خفته کی کند بیدار< شما عزیزان دل را نیز بیدار نمایم.
خبر یک روزنامه، اذعان داشته بود که <مرز آلودگی صوتی در تهران، شکست.> از خدا که پنهان نیست، از شما چه پنهان تا آن روز اصلا نمیدانستم آلودگی صوتی چه جور جانوری است. اما بعد از مطالعه آن مقاله اسفناک، یک چیزهایی دستگیرم شد. مثلا فهمیدم که هر موجودی که یک جفت گوش دارد، گوشهایش یک چیزی دارند به نام <آستانه شنوایی>! به عبارت دیگر، هر گوشی میتواند صداها را در یک محدوده خاص بشنود، از یک فرکانس معین و حداقل تا یک فرکانس معین و حداکثر. خیلی چیزهای دیگر هم فهمیدم که توضیح آنها در این مقال نمیگنجد.
فقط همین مرثیه بس، که ما ساکنان خوشبخت و مرفه پایتخت، شدیدا در معرض آلودگی صوتی قرار داریم. (آلودگیهای دیگر هم بماند)!
خواندم که دانشمندان آمدهاند و یک سری از حیوانات را در معرض صداهای بالاتر از ۱۵۰ دسیبل قرار دادهاند و در آخر مشاهده کردند که حیوانات بیزبان، دچار رعشه و فلج شده وهمگی، جان به جان آفرین تسلیم نمودهاند.
حال اگرچه ما اشرف مخلوقات هستیم ولی باید قبول کنیم که در بعضی از موارد با آن زبان بستهها، وجوه مشترکی داریم.
یعنی گوشهای بینوای مایی که در این شهر شلوغ و پرهمهمه زندگی میکنیم نیز ورودی مقادیر معتنابهی از آلودگیهای صوتی است که آنها میتوانند بدون مزاحمت، روی اعصاب ما رژه بروند و اگر آنقدر قدرت نداشته باشند که فلج یا ناشنوایمان کنند، حداقل میتوانند از قدرت شنوایمان بکاهند.
در جدولی که ضمیمه آن مقاله بود، میشد آمار استاندارد آلودگی صوتی شهری را دید که اتفاقا شامل استانداردهای تعریف شده برای تهران بزرگ هم بود.
آلودگی مجاز صوتی در مناطق مسکونی ما باید حول و حوش پنجاه دسیبل باشد در حالی که این مقدار، به راحتی در حاشیه خیابانهای شلوغ از مرز هفتاد دسیبل هم گذشته است. حالا حاشیه بزرگراه ها، مناطق مسکونی نزدیک به فرودگاه و راهآهن و غیره را دیگر خدا داند...
گفتم که بعد از خواندن آن مقاله بدجوری احساس هوشیاری و بیداری میکردم. اصلا شاید اگر همه مردم بیدار میشدند، میشد راه حلی برای این غول به ظاهر ساکت و آرام که با خیال راحت دارد توی شهر هروله میرود و کسی متوجه خرابکاریهایش نیست، پیدا کرد.... بعدازظهر، طبق معمول هر روز باید پس از کلی ایستادن در صف تاکسی، در آخر، برای سوار شدن از قانون جنگل پیروی میکردم تا پیروز شوم.
راننده تاکسی، موزیک کوچه بازاری خفنی را برای مسافرین تهیه دیده بود و آنها مجبور بودند طبق یک توفیق اجباری، شنوای آن باشند. یاد مقاله روزنامه افتادم و دلم برای گوشهایم سوخت. اما نمیتوانستم چیزی بگویم.
چون در این صورت باید با احترام پیاده میشدم و منتظر یک تاکسی دیگر میماندم که معلوم نبود آن هم از این قضیه، مستثنی باشد. خلاصه تحمل کردم تا این که دیدم نخیر! آقای راننده به هیچ صراطی مستقیم نیست. یک دستش روی فرمان است و دست دیگرش روی بوق.
پشت چراغ قرمز بوق میزند، در حالی که ماشین جلویی هم راهی برای حرکت ندارد! برای آدمهایی که منتظر تاکسیاند بوق میزند، در حالی که ظرفیت ماشین تکمیل است! و هی به بهانههای واهی بوق میزند. سرانجام وجدان بیدارم به سخن درآمد و شروع کرد به نصیحت و بیان آنچه که در مقاله آمده بود. اما راننده انگار اصلا چیزی نمیشنید. فکر میکنم در اثر همین آلودگیهای صوتی، آستانه شنواییاش به کل، کن فیکون شده بود!
... فردای آن روز، در اداره تلفن را برداشتم و به شهرداری زنگ زدم: <الو؟ آقاجان چرا این کامیونها همین طوری سرشان را میاندازند پایین و در روز روشن به خیابان میآیند؟ چرا هیچکس با تردد موتورسیکلتهای پر سر و صدا مبارزه نمیکند؟ چرا مورد مصرف تابلوی بوق زدن ممنوع، فقط برای امتحان دادن آییننامه است؟ چرا شهرداری سعی نمیکند با احداث بیشتر نوارهای عریض درختان و پوششهای گیاهی از آلودگی صوتی بکاهد؟ چرا فرودگاه باید در قلب یک کلان شهر باشد در حالی که فرودگاه تازه تاسیس فقط روزی چند تا پرواز دارد؟ و هزار و یک چرای دیگر...> در مقابل سر و صدایی که به راه انداخته بودم، آقای روابط عمومی، واکنشی کاملا منطقی انجام داد: <آقا اینهایی که گفتید، به این قسمت مربوط نیست... بوق، بوق، بوق، بوق!> با راهنمایی همکارانم، با چند ارگان دیگر هم تماس گرفتیم اما گویا هیچکس حاضر نبود به طور رسمی، مسئولیت این طفل بیسرپرست را به عهده بگیرد!
بعد از کلی گفتمان و صرف یک لیوان شربت قند برای جبران افت فشار ناشی از عصبانیت با همان همکارانم که خدمتتان عرض کردم به این نتیجه رسیدیم که برای در امان ماندن از اثرات سوء آلودگی صوتی در منزل، میتوان خانه را عایقبندی کرد تا مجبور نبود که صدای دعوا و شکستن کاسه بشقابهای همسایه دیوار به دیوار را شنید! میتوان شیشهها را دوجداره کرد تا سر و صدای بوق و اگزوز وسایل نقلیه، داخل خانه نیاید.
میتوان به زبان اشاره صحبت کرد تا به کاهش آلودگی صوتی کمک کرد. میتوان به جای جاروبرقی، از جاروهای سنتی به جای چرخ گوشت از هاون و به جای آب میوهگیری برقی از نوع دستیاش( !برای کاهش سر و صدا) استفاده کرد.
در خیابان هم علیالحساب مشکل با دو تا گوله پنبه که باید در گوش چپاند، حل خواهد شد. کسی که به فکر ما نیست حداقل بیایید خودمان به فکر خودمان باشیم!
16 ص
جمعیت، منابع و آلودگی
آینده برای انسانیت از هر وقت دیگری در تاریخ هم روشنتر و هم تاریکتر است. ما در دنیایی زندگی می کنیم که به خاطر اینکه میان رسالت زوال تکنولوژی گیر کرده است پوچ به نظر می آید. ما ملیاردها خرج می کنیم که یک عده انگشت شمار را به ماه برسانیم و تازه اهمیت حفاظت تنوع زندگی بر روی این کره آبی قشنگ که خانه ماست پی می بریم، یک چهارم جمعیت دنیا سعی بر مصرف بیش از بیش منابع دنیا دارند، اما پسمانده حاصله موقعیت ثروتمندان و امید فقیران را به خطر می اندازد. با وجود رسانه های گروهی ما اکنون راجع به امور گیتی بیش از ویژگی های همسایگان خود واقفیم. ما با استفاده از علم جدید پزشکی میزان مرگ و میر ناشی از امراض را کاهش داده ولی در عوض مواجه با انفجار جمعیت شده ایم. کودهای شیمایی و مواد شیمیایی دفع آفات بیش از هر موقعی یاری دهنده ما در افزایش آذوقه هستند ولی اینها در عین حال عامل به هلاکت رساندن پرندگان و ماهی ها (Garson 1962) و آلوده کردن غذا و آب نیز می باشند. سوزاندن سوخت فسیلی که در تهیه الکتریسیته خنک و گرم کردن ساختمان ها به جریان انداختن صنایع و حمل و نقل به کار می رود نیز در آلوده کردن هوا و زمین دست داشته و سلامت ما را تهدید میکند.
در حالی که تکنولوژی بسیاری از مسائل را حل میکند خود نیز مشکلات جدیدی به بار می آورد که برای حل آنها نیاز به تخصص های پیچیده و تکنولوژی گرانتر است. در نتیجه قسمت اعظم پول، منابع و انرژی و خلاقیت ما صرف رفع مشکلات می شود تا صرف شکوفا کردن روح انسانیت که با ارزش ترین منبع ماست اما با وجود بحران در عین حال فرصتی است برای تغییر طرز فکر و عمل.
6 ص
کرمهای انگلی انسان به سه گروه اصلی گرد یا نخی (نماتودها)، پهن یا نواری (سستودها) و ترماتودها تقسیم میشوند. محل زندگی هرکدام از این کرمها در بدن متفاوت است.
نماتودها انگلهای استوانهای و نخی شکل هستند که طول آنها از یک میلیمتر تا حدود یک متر متفاوت است. بعضی از نماتودها، مانند آسکاریس و کرمک، در لوله گوارش زندگی میکنند و به نماتودهای رودهای معروف هستند، برخی در بافت همبند ایجاد بیماری میکنند و بعضی نیز در قسمتهای دیگر بدن بهسر میبرند.
چون که کرمهای استوانهای و نخی شکل انواع فراوان دارند، در این مقاله به آسکاریس، کرمک (اکسیور) و کرمهای قلابدار اشاره میشود.
آلودگی به آسکاریس
آسکارید یا آسکاریس بالغ کرمی است استوانهای شکل که درازای آن از 15 تا 40 سانتیمتر است. کرم ماده بزرگتر از کرم نر است و روزانه بیش از 000ر200 تخم در روده رها میسازد. آسکاریازیس یا بیماری ناشی از آسکاریدها یکی از فراوانترین بیماریهای انگلی انسان است که در بین مردم کشورهای در حال توسعه شایعتر است. در واقع بیش از یکچهارم مردم جهان که اکثر آنها در کشورهای غیر پیشرفته زندگی میکنند به آسکاریس آلوده هستند و آلودگی بیشتر در کودکان این مناطق مشاهده میشود. در نقاط روستایی که فاقد تسهیلات بهداشتی باشند و از کود انسانی در مزارع استفاده کنند آلودگی به آسکاریس شایعتر و شدیدتر است.