دانلود مقاله رضایت شغلی و تاثیر آن بر جامعه با فرمت ورد و قابل ویرایش تعدادصفحات 40
مقدمه
از آنجا که بیشتر عمر ما در محیط کار سپری می شود و بسیاری از روابط و مناسبات ما در طول ساعات کار شکل می گیرد، می توان از کار به عنوان بخش بسیار مهمی از زندگی یاد کرد. با توجه به اهمیت ابعاد مختلف کار در زندگی انسانها ، می توان گفت که رضایت شغلی و تمایل به انجام کار نیز تأثیر بسزایی در نحوه خشنودی انسانها از وضعیت زندگیشان دارد. از سوی دیگر، سلامت روانی انسانها نیز دز گرو همین رضایت شغلی است،چنانکه می توان گفت انسانهایی که دستخوش نارضایتی شغلی هستند، دچار استرسهای شدیدی در زندگی خانوادگی و اجتماعی می شوند. بررسیهای انجام گرفته، نشان می دهد که تقریباً در تمامی مشاغل استرس وجود دارد، اما میزان و تأثیر آن به لحاظ نوع و ماهیت استرس و خصوصیات شخصی افراد، در مشاغل گوناگون، متفاوت است ( پارکز ، 1992، ص 57 )
از جمله مشخصات یک سازمان سالم، این است که سلامت جسمی و روانی کارکنان، به اندازه تولید و بهره وری مورد توجه قرار گیرد. در جامعه سالم، مسئولیت سازمانهای تولیدی، منحصر به تولید هر چه بیشتر کالا و خدمات سود آور نیست و مدیران سازمانهای چنین جوامعی می دانند که تولید بیشتر، نتیجه و محصول مدیریت اثر بخش است. مدیریت اثر بخش نیز بدون توجه و اعتقاد به سلامت روانی کارکنان حاصل نمی شود. در مورد اهمیت توجه به بیماریهای روانی در محیط کار، کافی است بگوییم که هیچ پدیده ای به اندازه سلامت روانی برای کارگر اهمیت ندارد ( ساعتچی، 1375، ص 91).
شیوع و گستردگی استرس در محیط کار، محققان را بر آن داشته است که به تحلیل گسترده این موضوع در سازمان و تأثیر آن بر عملکرد کارکنان بپردازند. عده ای از صاحبنظران رفتار سازمانی تا آنجا پیش رفته اند که استرس را « بیماری شایع قرن» نامیده اند و معتقدند دامنه این بیماری، به علت پیچیدگی روز افزون سازمانها، ابرازها و روشها، درصورت عدم برنامه ریزی صحیح افزایش خواهد یافت. این تحقیق شامل پنج فصل کلیات، پیشینه و ادبیات تحقیق، یافته و تجزیه و تحلیل داده ها و نتیجه گیری و پیشنهادات است.
2-1- بیان مسئاله :
در زندگی همه افرادی که در یکی از مشاغل مختلف جامعه فعالیت می کنند، استرس وجود دارد و به اشکال مختلف به آنها فشار وارد می کند. تحولات شغلی تغییرات سازمانی، انتقالات، ترفیعات ، تغییر حقوق، دستمزدها، تنبیهات شغلی و همچنین دگرگونیهای اجتماعی، از جمله مسائلی هستند که به نحوی بر فرد تأثیر می گذارند و او را دچار آشفتگی، نگرانی یا تشویق می کنند. این نگرانیها و تشویقها در مشاغل مختلف، متفاوت است. با وجود آنکه آمارهای دقیق در مورد میزان تنش ( استرس) به هنگام کار در مشاغل مختلف در دسترس نیست، ولی براساس تخمین و مطالعات انجام گرفته می توان بر آوردهایی را در این مورد ارائه داد. مثلاً آکادمی پزشکان خانوادگی امریکا تخمین می زند که حدود کسانی که در محل کارشان مورد بازدید و ارزیابی قرار گرفته اند، دارای نشانه هایی از تنش هستند. نتایج بررسیهای انجام شده در کشور ما نیز، بیانگر این است که استرس، نقش عمده ای را در محیطهای اداری و کارمندی، وقتی آشکار می شود که بدانیم گسترده عظیمی از نیروهای فعال جامعه را این قشر تشکیل می دهد. به نظر می رسد که عوامل استرس زا در مشاغل اداری، با توجه به ماهیت و شکل کار، متفاوت است، به خصوص در آن دسته از مشاغل و محیطهای اداری که دارای روابط و مناسبات ارباب رجوعی است و کارمندان بیشتر در ارتباط و تعامل با مسائل و مشکلات مردم قرار دارند، این تفاوت بیشتر به چشم می آید. تحقیق حاضر در مورد سازمان و تشکیلاتی ( اداره کل مالیاتهای غرب تهران) انجام گرفته است که بخش عمده ای از آن به لحاظ ماهیت و ویژگیهای شغلی: دارای روابط و مناسبات ارباب رجوعی بسیار و نیز وجود عوامل استرس زا، تا چه اندازه موجب استرس کارمند گردیده و این فشارها و استرسها تا چه اندازه رضایت شغلی وی را تحت تأثیر قرار می دهد تا با توجه به مطالبی که پیش از این مندرج گردید، بدلیل اهمیت سلامت روانی و جسمی و رضایت شغلی کارکنان، و به منظور ارتقای عملکرد و بهره وری سازمان، با بررسی این نکته، سعی در به حداقل رساندن عوامل استرس زا و به تبع آن خود استرس و تنش در سازمان کنیم.
3-1 - هدف تحقیق:
بطور کلی، هدف اصلی این تحقیق، ررسی تأثیر استرس شغلی بر رضایت شغلی کارمندان اداره کل مالیاتهای غرب تهران است تا بتوان عوامل مؤثر بر استرس و رضایت شغلی کارکنان را شناسایی کرد.
4-1- ضرورت و اهمیت تحقیق:
با در نظر گرفتن اهمین رضایت شغلی و سلامت جسمی و روانی، و نیز وجود منابع متعدد استرس، بویژه در مشاغل صنعتی، بررسی اثر استرس برسلامت روان و رضایت شغلی کارکنان، اهمیت بسزایی دارد، چرا که استرس زیاد و شدید، اصولاً سلامت افراد را به مخاطره انداخته و از خشنودی و رضایت آنان می کاهد ( کورمن ، 1999،ص171).
نیجه تحقیقات متعدد، مؤید اثر استرس بر سلامت جسمی و روانی افراد است. اختلالات قلبی- عروقی و بطور کلی بیماریهای روان- تنی نتیجه عامل استرس است. کوپر و ساترلند ( 1987) دریافتند که سلامت روانی کارکنان صنایع نفت امریکا در مقایسه با جمعیت عمومی ، نا مناسب تر بوده و سطح اضطراب این افراد، به گونه معنا داری بالاتر بوده است. نتایج پژوهشها در این زمینه، بیانگر تأثیر منفی و غیر انکار استرس بر سلامت جسمی و روانی افراد و نیز بر رضایت شغلی آنهاست. لوی ( 1990) به نقل از سازمان بهداشت جهانی
( W.H.O ) اعلام کرده است که جمعیت کارمندی ازشغل خود راضی نیستند و 90 درصد آنها میگویند که شغلشان درجهت اهداف زندگیشان نیست(جلالی،1380، ص52 ).
گستردگی عظیم قشر کارمند در جامعه ما و نتایج آماری تحقیقات مختلف، که نشانگر نارضایتی کارمندان از شغل خویش است، جملگی بیانگر اهمیت و ضرورت تحقیقات بیشتر برای تشخیص اولویتهای بهداشت روانی در محیط کار و عوامل مرتبط با آن است.
5-1- سؤالات تحقیق:
سوال اصلی تحقیق: « آیا استرس شغلی بر رضایت شغلی کارکنان تأثیر دارد؟»
سوالات فرعی تحقیق:
1- آیا ماهیت کارکنان بر رضایت شغلی آنها موثر است؟
2- آیا نحوه ارتباط کارمندان با همکاران خود بر رضایت شغلی آنها موثر است؟
3- آیا نحوه ارتباط کارمندان با رؤسای خود بر رضایت شغلی آنها مؤثر است؟
6-1- فرضیات تحقیق:
فرضیه اصلی: « استرس شغلی بر رضایت شغلی کارمندان مؤثر است.»
فرضیات فرعی:
1- ماهیت کار کارمندان ، بر رضایت شغلی آنها مؤثر است.
2- نحوه ارتباط کارمندان با همکاران خود بر رضایت آنها مؤثر است.
3- نحوه ارتباط کارمندان با رؤسای خود بر رضایت شغلی آنها مؤثر است.
7-1- متغیرهای تحقیق:
متغیر مستقل: استرس شغلی
متغیر وابسته: رضایت شغلی
متغیر های تعدیل کننده: سن- جنسیت- وضعیت تأهل- سابقه کار- میزان تحصیلات - نوع شغل.
غذاهایی که به طور طبیعی حاوی باکتری اند مانند گوشت های چرخ شده و مرغ باید طی عملیات آماده سازی به دقت سالم سازی گردند, تا از عدم وجود آلودگی متقاطع با دیگر غذاها اطمینان کامل حاصل گردد. به ویژه غذاهای آماده ی مصرف مانند گوشت و محصولات لبنی که همیشه باید به صورت جداگانه ذخیره سازی شوند. انجام اعمال بهداشتی مناسب جهت کاهش خطر آلودگی مواد غذایی ضروری است.
آموزش پرورش در پرتو هوش هیجانی و کاربردهای آن
34 صفحه در قالب word
مقدمه
زندگی کردن در جوامع نوین امروزی، مستلزم تمرکز بر اطلاعات، آگاهی ها و کسب مهارتهایی است که تا به حال کمتربه آنها توجه شده است، دانستنیها و مهارتهایی که شهروندان برای آنچه «یک زندگی خوب» یا «طرز خوب زیستن» در یک جامعه انسانی آزاد، نامیده می شود، بدان نیاز دارند. تا به حال تصور بر این است که نیل به مهارتهای اساسی زندگی و «زیستن به صورت مسالمتآمیز با دیگران» تنها با داشتن مهارتها و حالتهای ذهنی ناشی از «هوشبهر بالا» و کسب مهارتهای تحلیلی و جزئی نگر در طی سالهای تحصیل در مدارس و دانشگاه عاید می گردد.
اما با یک مرور مختصر بر روی تجارب آموزشی و کم و کیف یادگیریهایی که تا به حال آموزش و پرورش بر آنها صحه گذاشته است، در می یابیم که ما در گذشته تحت شرایط کاملاً متفاوتی آموزش دیده ایم و نمی توانیم ادعا نمائیم که این روشها و محتواها، بهترین شیوه ها و محتواهای آموزشی بوده اند و منجر به ایجاد یادگیری های اصیل و باثبات در ما گردیدهاند. از این رو لازم است تا تمام روشها و مواد آموزشی را با این واقعیت تلخ هماهنگ سازیم و برای در امان ماندن از پیامدهای هر چه نامطلوب تر آن، تدابیری بیندیشیم. این اظهارات به یک معنی میتواند توجه کارگزاران آموزش و پرورش را به این پیشنهاد جلب نماید که لازم است تمرکز و علاقه سنتی بر مهارتهای ذهنی- شناختی- همچون هوش بهر (IQ) جای خود را به علاقه شدید و تمرکز بر مهارتهای عاطفی- اجتماعی و هوش بهر هیجانی (EIQ) بدهد و یا اگر نمیتواند این جایگزینی را به تصور اینکه ممکن است زیان و آسیب دیگری بر آن مترتب باشد، سرلوحه کار خود قرار دهد، لااقل پذیرفتن آموزههای هوش هیجانی و تزریق آنها به پیکره آموزش و پرورش میتواند روح تازهای به آن بدمد تا جایی که بتوان به خلإها و کمبودهای انسان امروز، که کیفیت زندگی او را به مخاطره انداخته است پاسخ داد. از این رو به نظر می رسد که برای اجتناب از پا نهادن در «منطقه خطر»، نه تنها به آموزش و پرورش مهارت هایی که برگیرنده مهارت های تحلیلی و جزئی نگر می باشند، بلکه به مهارت های کلی نگری از زمینه مباحثات و مبادلات اجتماعی، معاشرت های شخصی و انعطاف پذیر بودن که جملگی «قابلیت های هوش هیجانی» را نیز دربرمیگیرند، نیاز داریم. قابلیت هایی که با رشد آنها میتوان نیروهای برانگیزنده و راهبر را در جهت نیل به اهداف مثبت سوق داد.
تاریخچه
اگر چه در سالهای اخیر مفهوم هوش هیجانی به شدت موردتوجه واقع گردیده است اما این سازه، سازه ای نیست که یک دفعه به وجود آمده باشد. در دهة 1920 روانشناس مشهور، «ثرندایک» در بحث هوش، از هوشی نام میبرد به نام «هوش اجتماعی» که آن را «توانایی ادراک و فهم دیگران و انجام اعمال مناسب در برقراری روابط بین شخصی» تعریف و آن را یکی از ابعاد هوش شخصی به حساب میآورد. (گلمن، 1995) در همین سالها، ژان پیاژه، (1975) اگرچه سرگرم مطالعه تحول شناخت است اما از توجه به عواطف به مثابه نیروی انگیزشی و پویشی در تحول شناخت غفلت نمی ورزد و با بیان اینکه شناخت و عاطفه دو جزء مستقل اما مکمل یکدیگرند نشان میدهد که به عنوان یک دانشمند بزرگ به نقش تأثیرگذار عواطف بر تحول اندیشه و شخصیت آدمی واقف است. جان دیوئی (1938) به صورت عمیق و گسترده در مورد ماهیت کلاس درس این گونه نتیجه گرفت که کلاس درس، جایی است که دانش آموزان در مورد مهارتها و حالتهای ذهنی موردنیاز جهت نیل به آن و شرایط اجتماعی و عاطفی که برای انتقال و تداوم آن موردنیاز است، اطلاعات و آگاهی هایی کسب میکنند. او در کتاب «چگونه فکر می کنیم» نشان میدهد که از مهارت هایی موردنیاز شهروندان برای زندگی کردن در یک جامعه باز به خوبی آگاه است.
در دهه، 1980، مقالات «رابرت استرنبرگ» و «هوارد گاردنر» علاقه به مطالعه هوش عاطفی- اجتماعی را دگربار احیاء میکنند. کارهای استرنبرگ نشان داد که مردم نسبت به «مهارت های اجتماعی» در افراد باهوش توجه خاصی دارند، همچنین بر ارزش هوش اجتماعی و تفاوت آن با توانایی های تحصیلی تأکید زیادی می ورزند.
سهم هوارد گاردنر (1993) با ابداع سازه «هوش چندگانه» در ارتقاء مفهوم هوش هیجانی اینست که او با طرح دو نوع هوش به نام های «هوش درون شخصی» و هوش بین شخصی5 به وضوح آنچه که امروز به نام هوش هیجانی شناخته می شود، را پی افکند. او هوش درون شخصی را به معنای توانایی آگاهی از خود و استفاده از خود و هوش بین شخصی را توانایی درک و فهم دیگران و اینکه با چه چیز و چگونه میتوان آنان را به فعالیت و همکاری برانگیخت، تعریف میکند. (گاردنر، 1993، نقل از کیاروچی و دیگران، 2002).
در سال 1990 مفهوم هوش هیجانی در قالب پژوهش های مایر و سالووی متولد شد و با انتشار کتاب پرتیراژ دانیل گلمن به نام «هوش هیجانی» در سال 1995 آن به زبانی ساده و قابل فهم برای مردم عادی، افراد متخصص و مجامع علمی مطرح گردید.
تعریف هوش هیجانی
برنامه های فوری برای حفظ زندگی که تکامل در وجود ما به تدریج به ودیعه گذارده است. ریشه اصلی لغت "emotion" فعل لاتین " motere" به معنای «حرکت کردن» و یا اخذ شده از emote به معنای «سوق دادن» میباشد که اضافه شدن پیشوند "e" به آن معنای ضمنی «دور شدن» را به آن می بخشد.
قبل از پرداختن به تعریف هوش هیجانی باید به خاستگاه واژه «هیجانی» در کنار و بعد از واژه هوش توجه کرد. واژه هیجانی در اینجا اساساً جنبه حیاتی دارد. تمام هیجان، در اصل تکانه هایی برای عمل کردن هستند. «استفاده بهینه» از هوش هیجانی در جهت هدایت اعمال و رفتارها اهمیت ویژه ای دارد زیرا در حکم القای عاطفی عمل میکند. آنچه در گام نخست، بر مفهوم هوش هیجانی مترتب است، استفاده مثبت از هیجانات و سائقهها به صورت تعدیل یافته و مهار شده به منظور دستیابی به اهداف زندگی روزمره است. برای مثال «بزرگی گفته است احساس روی قله بودن به صعود موفقیت آمیز از قله بسیار کمک میکند» (نقل از فاطمی، 1383) از این رو براساس ادبیات هوش هیجانی میتوان گفت آدمی در صعود از قله های رفیع دانش با داشتن احساس مملو از شوق روی «قله دانش بودن» و با دریافت یک خودپنداره مثبت، برانگیخته شده و پویاتر عمل میکند و بهتر میتواند ناکامیهای احتمالی و رنج و مشقت های درس خواندن را پشت سر بگذارد.
به اعتقاد مایر و سالووی (1997) هوش هیجانی عبارت است: توانایی درک و فهم عواطف به منظور ارزیابی افکار و خلق و خو و تنظیم آن ها به گونه ای که موجب تعالی و تحول عقلی- عاطفی گردد. دانیل گلمن در کتابی که به نام هوش هیجانی نوشته است، ابتدا براساس پژوهش های مایر و سالووی به پنج بعد هوش هیجانی و سپس در آخرین نوشته های خود بر مطرح قابلیت های پنج گانه هوش هیجانی به شکل «خودآگاهی هیجانی»، خود تنظیمی هیجانات (مدیریت بر عواطف)، خودانگیزشی، خودآگاهی اجتماعی و مهارتهای ارتباطی و اجتماعی، صورت بندی جدیدی را عنوان میکند.
به طور کلی در تعریفی که از هوش هیجانی توسط مایر، سالووی و گلمن، به عمل آمده هوش هیجانی نقش اساسی و مرکزی در تعامل های انسان ها با یکدیگر دارد و در فعالیت های مرتبط با خانه، مدرسه، شغل و دیگر موقعیت ها تاثیرگذار است. چه به قول پاتریشیاپتن هوش هیجانی چه بسا میتوان به معنای اکتسابی هوشی دانست تا خود و دیگران را بهتر بشناسیم (شافعی مقدم و ایجادی، 1383)
از آنجا که هوش هیجانی از مجموعه ای از مهارت های گوناگون ساخته شده است که بیشتر آنها را میتوان از طریق آموزش و یادگیری در دیگران ایجاد نمود و یا پرورش داد (سالووی و مایر، 1997) بنابراین شگفت آور نیست اگر ادعا کنیم که می توان، آموزش و پرورش را به مثابه نهاد اصلی و مدارس را به عنوان اولین مراکز و پایگاههای پرورش هوش هیجانی به حساب آورد.
[گلمن در مصاحبهای درباره اینکه آیا میتوان هوش هیجانی را آموزش و یا پرورش داد، میگوید هوش هیجانی ضمن اینکه از یک زمینه بالقوه ذاتی برخوردار است، جنبه اکتسابی سالم دارد. و بر همین خاطر است که همه بهبود خویشتن منجر میشود. اساساً در بحث «شخصیت» ما از دو اصطلاح سخنی به میان میآوریم یکی «اثرحالت» و دیگری «اثرصفت». که البته آنگونه که در روانشناسی مطرح است،تفاوت ثبتی بین آنها وجود دارد. شما وقتی یک کارگاه هوش هیجانی میروید، بلافاصله «اثرحالت» را تجربه میکنید، احساس خوبی دارید، میگوئید «خیلی خوب بود» اما بدانیم که در اینجا یک حقیقتی وجود دارد بنام «زندگی قفسهای» که مبین اینست که ما در اصل در قفس شخصیت خودمان زندگی میکنیم و بیرون آمدن از این قفس به این سادگی نیست. به هر حال زندگی همچنان جاری است و شما در زندگی خود زیر فشار هستید و یا با همسرتان یا همکارتان مشاجره میکنید، این اثر حالت است که نشان میدهد آنچه شما از کارگاه آموزشی به یکباره آموختهاید چندان دوامی نداشته، یعنی تا زمانی که اثر کارگاه آموزش وجود دارد خوب است اما افسوس طولی نمیکشد. از سوی دیگر «اثر صفت» است بدین معنا که شما وقتی در یک برنامه آموزش (تمرین) ذهنی و آموزش قلب (درون) به صورت نظامدار و طولانی مدت شرکت میکند، ساختار عصبی (نورولوژی) مغز شما تغییر میکند و شما هر چه بیشتر آن را انجام دهید، تغییر سریعتر خواهد بود و تأثیر آن یک سال بعد و حتی ده سال بعد همچنان قابل مشاهده خواهد بود. (گلمن 2005، نقل از شریقی درآمدی و آقایار،1384).]
ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است
متن کامل را می توانید در ادامه دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن برای نمونه در این صفحه درج شده است ولی در فایل دانلودی متن کامل همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند موجود است