فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:24
فهرست مطالب:
چکیده:
مقدمه:
روشهای گسترش فرهنگ عفاف و حجاب
رعایت حجاب، پایه تحکیم عفاف
امین الله بودن انسان عفیف
اختصاص نگاه آلوده به کوران
عفاف، مانع گرایش ناسالم قلبی
بدترین اثر بد حجابی
عفاف، جامع فضیلت مالی و غریزی
عفاف، ضامن سلامت دل
حجاب و عفاف، اکسیرهای شفا بخش قرآنی
مصونیّت انسان عفیف از تیرهای مسموم شیطان
چشیدن طعم گوارای ایمان در سایه عفاف
لزوم گسترش عفاف و حجاب میان زنان و مردان در حرفه های گوناگون
عفاف، عامل تقویت نظام امامت
حجاب در دین زرتشت
حجاب و عفت در نهج البلاغه
نامه 14 نهج البلاغه :
حکمت 58 :زن چون کژدم است که شیرین است گزیدن او.
از دیدگاه ابن میثم بحرانی:
از دیدگاه علامه خوئی:
از دیدگاه ابن میثم بحرانی:
نظر ابن میثم بحرانی پیرامون وصیت 31:
شرح وصیت31 از دیدگاه علامه خوئی:
شرح نامه 14 از دیدگاه ابن میثم بحرانی :
عفت در کلام رهبری
ارتباطات
شیوه های رفتاری
1- شیوه برخورد متعهدانه
2- توازن رفتار
خلاصه و نتیجه گیری
فهرست منابع و مأخذ:
منابع عربی:
چکیده:
ریشه ی اصلی حجاب «عفاف» نام دارد. اگر کسی با مسئله ی عفاف به خوبی آشنا شود مطمئناً پوششی آگاهانه و آزادانه خواهد داشت که این پوشش نه به اجبار خانواده است و نه به اجبار جامعه و در واقع پوششی است که مانع نفوذ شهوات و یا احساسات در همه ی حالات می شود. عفاف از کلمه ی «عفّ» گرفته شده و در اصل به معنای خویشتن داری، تسلّط بر نفس و نقطه مقابل شهوت پرستی و شکم پرستی است.
راغب اصفهانی در لغت نامه «مفردات» میگوید: «عفّت حالتی در نفس است که انسان را از غلبه شهوت باز میدارد.»
در تبیین و گسترش فرهنگ حجاب همه اقشار جامعه باید سهیم باشد تا انشاالله بتوان جامعه ای ساخت که در آن هیچ گونه بدحجابی دیده نشود و در این صورت است که می توان جامعه اسلامی خود را به عنوان یک الگوی کامل برای همه بشریت معرفی کرد و در نهایت هم در دیار آخرت و در محضر خداوند متعال و اهل بیت(علیهم السلام) سربلند ظاهر شد.
بسیاری از اندیشمندان فرهنگی در تقسیم سهم زن ومرد برای توسعه فرهنگ عفاف توجه کافی به نقش مردان در تثبیت فرهنگ عفاف نداشته و فکر می کنند که حجاب و حفظ فرهنگ عفاف ، امری مختص زنان است، در حالی که چنین نیست.
احترام به زنان به عنوان اصلی اساسی در سیره اهل بیت (ع) ، همیشه مطرح بوده است ، همان گونه که آیات کریمه الهی همواره شیوه برخورد صحیح با زنان را مورد تاکید قرار داده است و بر عبارت عاشروهن بالمعروف بسیار اصرار ورزیده است .تاکید اهل بیت (ع) در احترام به زنان تا آنجا پیش می رود که یکی از خصوصیات اصلی کرامت و منزلت باطنی هر فرد را میزان احترامی می دانند که به زنان وامی گذارد و اهانت به آنان را عارضه ای از دنائت و پستی نفس مرد برمی شمارند .اما از طرف دیگر ، اعمال تکریم و احترام عملی نباید از رویه معمول ، خارج گردد و شبهات مختلف را دامن زند . علی (ع) در ضرورت اتخاذ توازن و تعادلی مناسب (اعتدال و عدم افراط و تفریط) در احترام به زنان در نامه ۳۱ فراز ۶۳ می فرمایند ولا تعد بکرامتها نفسها . در بزرگداشت به زنان تعادل را رعایت نما.
مقدمه:
اگر ما بخواهیم حجاب را در شخص و یا جامعه ای پایه گذاری کنیم، باید به دنبال این باشیم که مسئله حجاب و پوشش را به طور ریشه ای به وجود آوریم تا آن شخص در برابر هجوم وحشیانه ی تهاجمات فرهنگی محفوظ بماند و بتواند حجاب خود را حفظ کند.
طریحی در «مجمع البحرین» مینویسد: «العفافُ کَفُّ النفس عن المحرّمات، و عَنْ سؤال النّاس؛ عفّت، بازداری روح و روان از گناهان و هم چنین نگه داری خویش از دراز کردن دست سؤال به سوی دیگران است.»
صاحبان عفت کسانی هستند که اولاً در مال خود قناعت می ورزند و در مقابل اسراف و یا شکم پرستی خویشتن داری می کنند و ثانیاً در برابر انجام گناه پاکدامن هستند و خود را از غلبه شهوت به دور نگه می دارند.
عفت در قرآن
کلمه ی عفت در قرآن نیز آمده است که ما به دو مورد از آنها اشاره می کنیم: خداوند در آیه ی 273 سوره بقره در مورد کسانی که به آنها صدقه می رسد، می فرماید: « یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاء مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِیمَاهُمْ» ([این صدقات براى نیازمندانى است که]... از شدّت عفاف و خویشتندارى، افراد ناآگاه آنها را بىنیاز مىپندارند).
و همچنین خداوند تبارک و تعالی در سوره ی نور آیه 33 می فرماید: «وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لایَجِدُونَ نِکاحَا حَتّی یُغْنِیَهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ» (و کسانی که امکانی برای ازدواج نمییابند، باید عفت و پاکدامنی پیشه کنند، تا خداوند از فضل خود آنان را بینیاز گرداند.)
عفت در کلام معصومین (علیهم السلام)
درباره ی عفاف و خویشتن داری، احادیث بسیاری از معصومین(علیهم السلام) ذکر شده که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
در مورد ارزش انسان عفیف، حضرت علی(علیه السلام) میفرمایند: «مَا المُجاهِدُ الشّهیدُ فی سَبیل اللهِ باَعْظَمَ اجرا ممَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ، لَکادَ العَفیفُ أَنْ یَکونَ مَلَکا مِنَ الملائکة» (پاداش مجاهد شهید در راه خدا، بزرگ تر از پاداش عفیفِ پاکدامنی نیست که قدرت بر گناه دارد و آلوده نمی گردد، همانا عفیفِ پاکدامن، فرشته ای از فرشته هاست).
امیر المومنین(علیه السلام) می فرمایند:«العَفافُ یَصونُ النّفسَ و یُنَزِّهُها عَنِ الدنایا» (پاکدامنی نفس آدمی را نگهداری و از کارهای زشت و پست بدور داشته و پاکیزه می کند).
امام باقر(علیه السلام) فرمودند: «ما مِن عِبادةٍ أفضَل عِندَ اللهِ مِن عِفة بَطنٍ وفَرجٍ» (هیچ عبادتی در نزد خدا برتر از عفت شکم و فرج نیست).
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: «عَلیکَ بِالعِفَّةِ فَإنّها نِعمَ القَرین» (بر تو باد عفت و پاکدامنی داشتن که آن خوب رفیق و قرینی است)
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: «مَن عَفَّ خَفّ وِزرُهُ و عَظُمَ عِندَ اللهِ قَدرُهُ» (هر کس عفت پیشه سازد، گناهانش سبک گردد و قدر و منزلتش در پیشگاه خداوند بزرگ شود).
روشهای گسترش فرهنگ عفاف و حجاب
روشهایی که می توان برای ترویج حجاب ذکر کرد باید توسط دو دسته از افراد صورت گیرد تا یک حجاب ریشه ای و محکم در شخص به وجود آید: دسته ی اول پدر و مادر ها هستند و دسته ی دوم مسئولین.
وظیفه ی پدران و مادران به مراتب سنگین تر از مسئولین می باشد چرا که خانواده یکی از اصول بنیادی در همه جوامع است و نقش پدران و مادران بسیار حائز اهمیت است. زیرا این دو می توانند با تربیت صحیح یک نسل را از آفات و بلایای فرهنگی نجات دهند و اگر تربیت صحیح نباشد هم به خود شخص آسیب وارد می شود و هم به فرزندانش و هم به جامعه.
تقریباً می توان گفت از سن 4 یا 5 سالگی باید بر روی حجاب یک دختر کار کرد. از جمله کارهایی که می توان انجام داد می توان به این موارد اشاره کرد:
خرید مقنعه و روسری به سلیقه ی خود دختر و پوشاندن آن به دختر ، مادر هیچ موقع در بین مردم بدون چادر و پوشش کامل ظاهر نشود ، همیشه در برابر جمع دختر را به خاطر حجابش تشویق کنند و برایش هدایایی بگیرند، در سن تکلیف برایش جشن با شکوهی برگزار کنند و هر سال به مناسبت فرارسیدن روز تکلیفش به او هدیه بدهند و یا دختر را به نماز خواندن که مظهر پوشش اسلامی است در همان سنین کودکی تشویق کنند و بسیاری از کارهای دیگر که متأسفانه در اینجا نمی توان به آن پرداخت ولی توصیه می کنم که افراد برای آشنایی به روشهای یاد دادن حجاب به فرزندان به کتابهایی که در این زمینه نوشته شده رجوع کنند که از جمله ی آن کتابها می توان به کتاب ((چگونه فرزندان ما با حجاب می شوند؟ نوشته ی آقای احمد لقمانی)) اشاره کرد.
و اما کارهایی که مسئولین باید انجام بدهند، از این قبیل است:
آموزش حجاب در مدارس با بهره گیری از شیوه های به روز، ملزم کردن دانشجویان و اساتید به حجاب و تبیین مسئله ی حجاب برای آنان، برگزاری همایش هایی در مورد حجاب با حضور عموم مردم و تبیین ریشه های حجاب، نظارت بر صدا و سیما و مخصوصاً تلویزیون و پخش برنامه هایی با موضوع حجاب، قرار دادن پوشش برای بازیگران و یا اشخاص که بیشتر با مردم در ارتباط هستند، زیرا بیشتر این افراد به نوعی الگو برای دیگران به شمار می آیند، قرار دادن حجاب برای کارمندان دولت در همه ی سطوح، امر به معروف و نهی از منکر در سطح جامعه توسط ارگان و یا سازمان ها به صورت دائم، ملزم کردن پوشش در حرم معصومین و یا امامزاده ها و همچنین ملزم کردن پوشش در مساجد اصلی هر شهر و... .
در تبیین و گسترش فرهنگ حجاب همه اقشار جامعه باید سهیم باشد تا انشاالله بتوان جامعه ای ساخت که در آن هیچ گونه بدحجابی دیده نشود و در این صورت است که می توان جامعه اسلامی خود را به عنوان یک الگوی کامل برای همه بشریت معرفی کرد و در نهایت هم در دیار آخرت و در محضر خداوند متعال و اهل بیت (علیهم السلام) سربلند ظاهر شد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:24
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
مقدمه 1
معنای لغوی هدایت 2
وجوه هدایت در قرآن 4
خطبه های نهج البلاغه در مورد هدایت 16
حکمت های نهج البلاغه در موردهدایت 19
منابع 20
مقدمه:
این تحقیق با عنوان هدایت و رهبری در قرآن و نهج البلاغه انجام گردیده است. ابتدا با مراجعه به منابع مختلف که فهرست آنها در این تحقیق آمده است معنی لغوی هدایت از دیدگاههای مختلف طرح و آنگاه معنای هدایت در قرآن مورد بررسی قرار گرفت. لازم به ذکر است در قرآن هدایت با سی و یک تعبیر خاص بکار رفته است که در این تحقیق به این معانی پرداخته شده است. برای آگاهی از وجوه هدایت در نهج البلاغه با مراجعه به کتاب مزبور 10 خطبه و 2 حکمت و 1 نامه در زمینه هدایت مورد بررسی قرار گرفت. همچنین فهرست آیاتی از قرآن که در آنها وجوه مختلف هدایت بیان شده است ضمیمه گردیده است.
1-1- معانی لغوی هدایت:
هدایت در لغت به معنی ارشاد و راهنمایی از روی لطف و خیرخواهی است. (1) صاحب مجمع البحرین می گوید: «هدایت در لغت به معنی ارشاد و دلالت بر شیء است.». (2)
راغب اصفهانی دربارة معنی هدی می گوید: «هدی در لغت به معنی دلالت و راهنمایی از روی لطف است». (3)
دربارة معنی هدایت در معجم مقاییس اللغه و در معجم الوسیط آمده:
“هدایت، عبارت از راهنمایی از روی لطف است، بگونه ای که رساننده به مطلوب و مقصود باشد”. (4)
همچنین دربارة معنی لغوی هدایت، گفته شد: «هدایت، یعنی به نرمی کسی را به خواستهاش راهنمایی کردن». (5)
صاحب تبیان نیز، هدایت را به معنی راهنمایی به راه رشد می داند. (6)
در تفسیر المحقق درباره معنای لغوی هدایت چنین آمده:
«هدایت در لغت به معنی راهنمایی کردن است و هَذی، هُدی و هدیه، مصدر هدی یهدی است که به معنی ارشاد و ضد گمراهی است و به معنی دلالت، دعوت، بیان و تعریف نیز
میآید». (7)
1-1-1- معنای اصطلاحی هدایت:
معنای اصطلاحی هدایت، عبارت است از دلالت بسوی حق و ارائه طریق و ارشاد بسوی حقیقت چنانکه قرآن کریم، در آیات زیر، همین معنا را بیان می فرماید:
“ ان علینا للهدی ”.
“ و انک لتهدی الی صراط مستقیم ”.
“ ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم ”.
“ قل الله یهدی للحق ”. (8)
صاحب کشاف نیز دربارة معنای اصطلاحی هدایت می گوید:
«هدایت عبارت است از ارائه طریق و افاقة قوایی که شخص بتواند بوسیلة آن، مصالح خود را دریابد، و یا عبارت است از نصب ادلهای که بوسیلة آن حق را از ناحق جدا کند، و یا ارسال رسل و انزال کتب باشد، چنانکه خداوند می فرماید “وجعلنا منهم ائمه یهدون بامرنا” و یا کشف سرائر از دلها باشد که مخصوص انبیاء و اولیاء است. چنانکه می فرماید: “لنهدینهم سبلنا”. (9)
ملاصدرا در مقام بیان معنی هدایت گوید:
«فالخلق هو اعطاء الکمال الاول والهدایة هی افادة کمال الثانی».
آفرینش موجودات، اعطای کمال اول است و هدایت، عبارت از اعطای کمال دوم به موجودات است، زیرا خداوند ابتدا بندگان را آفرید و سپس آنها را به راه راست و طریق سعادت، هدایت نمود. چنانکه می فرماید:
“ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی”.
و با لجمله، هدایت عبارت از سوق دادن اشیاء است بطرف کمال دوم آنها و کمال دوم، کمالی است که موجودات در اصل وجود، نیازی بدان ندارند و در بقاء نیز احتیاجی بدان
ندارند. (10)
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:40
مقدمه:
در بینش اسلامی زن و مرد هر دو از یک جان و یک ماده آفریده شده است و در ذات و جوهر تفاوتی با یکدیگر ندارند.بنابراین هر دوی آنها انسان نامیده می شوند و خداوند پس از خلقت آنها،«فتبارک الله احسن الخالقین»به خود گفته است.با وجود اینکه این دو صنف تفاوتی در ذات و جوهر و توانائی رشدیابی و کمال جوئی با هم ندارند، اختلافی در میان آنها مشاهده می شود که پاره ای از آنها لازمه ی بقای نوع آدمی است.تفاوتهای دیگری مانند تفاوت در عقل، در میان این دو صنف مطرح است که انسان را دچار حیرت می کند.اما چگونه ممکن است که خدای باری تعالی برای موجودی ناقص العقل و معیوب تعبیر«فتبارک الله الحسن الخالقین»به کار ببرد؟؟چگونه است که در بعضی از تعابیر دینی، واژه های ناقص العقل و ناقص الایمان به کار رود؟؟در این نوشتار سعی بر این است که برای رفع این شبهه، ضابطه هائی مطرح شود تا بتوان بر اساس آن ضوابط، درباره ی احادیثی این گونه قضاوت و داوری شود.
اما زن در نهج البلاغه:
زن در نهج البلاغه ترسیم یک طرح یک بعدی از چهره ی کامل زن در قرآن است.فضای این طرح را جوی آکنده از فتنه های زمانه و دسیسه های سیاسی در بر گرفته است.زنان در نهج البلاغه با عبارتهائی چون عقرب ،ناقص العقل، ناقص الایمان، و ناقص البهره وصف شده اند و مع االسف ، اکثر شارحان در نهج البلاغه نیز در جهت اثبات این مطلب بر آمده اند که زنان در مقام عبودیت، عروج و تکامل، دریافتهای ذهنی و انتزاعات عقلی از مردان ناقصترند.
پس در این میان، آیات قرآنی چه می شود؟؟ مگر نه این است که ملاک شناخت سخنان ائمه در احادیث و دعاها، هماهنگ بودن مفاهیم و معانی آنها با قرآن و کلام الهی است.
قرآن ماهیت زن و مرد را یک چیز می شمارد .بر خورداری آنها از ارزشهای معنوی، مانند ایمان و عمل صالح ، علم ، تقوی ، سبقت در ایمان ،جهاد و هجرت یکسان دانسته است و در کسب صفات عالی انسانی، تفاوتهائی میان آن دو قائل نیست.(در سوره های نساء آیه 1، اعراف آیه 189، زمر6، نمل 97، مجادله 11، حجرات 13، واقعه 10 و 11، نساء 95 ، آل عمران 195، احزاب 35)
توان رشد و کمال جوئی برای هر دو یکسان است و هر دو می توانند به مقامات بلند معنوی و انسانی راه یابند.این چنینی است که زنان مسلمان ما در پی تصویری شایسته از مقام انسانی زن در نهج البلاغه می گردند.
اما متأسفانه از یک سو، برخی تعابیر موجود در نهج البلاغه، مانند نقصان عقل و نقصان ایمان، این دیدگاه را آسیب پذیر می سازد و از سوی دیگر، تشت و تناقض موجودی در آرای شارحان نهج البلاغه، مانع درک صحیح امام علی(ع) می شود.
این شارحان گاهی با زبان فلسفه و گاه با زبان تاریخ و یا روانشناسی در صدد توجیه عبارات نهج البلاغه بر آمده اند و با هر کلام، زن مسلمان را در این میان متحیر ساخته اند.واقع آن است که درک مردان از روحیه ی زنان درکی تجربی و حصولی است و هنوز مسأله روح زن و ماهیت واقعی وی در پرده ای از ابهام و در نهایت، در پس تأویلات قرآن، مجهول مانده است و عبارات نهج البلاغه در انتظار شارحی راستین است تا باطن آنها را بنماید. بنده نیز به نوبه خود در جستجوی آن هستم که به تصویر راستین کلمات نهج البلاغه دست یازیم و بذر اطمینان را در قلب زن مسلمان متحیر بیفشانیم و اعتلای فکری و روحی زنان مسلمان و هویت انسانی و اسلامی او را به مقصد و مقصود برسانیم نه به شکل سطحی و گذرا ، بلکه به شکلی اصولی، با مسائل نظری و دیدگاههای موجود در باره زن برخورد کنیم و گامی کوچک در مسیر احیای فرهنگ راستین اسلام بردارم و به رسالت خویش در این زمینه عمل کنیم.
برای دستیابی به تصویر راستین کلمات نهج البلاغه، باید این کلمات را از نظر سند و محتوا مورد بررسی قرار دهیم.در بررسی سند، وثاقت راویان و محدثان و وجاهت ناقلان حدیث را بررسی می کنیم و در بررسی محتوا، به مواردی مانند مخالف نبودن حدیث با کتاب خدا و نیز عقل، می پردازیم؛ زیرا اگر حدیثی مخالف کتاب خدا باشد باید کنار نهاده شود.و همچنین اگر مضمون حدیث با ادراک روشن عقل و نیز با حس و وجدان مخالفت داشته باشد پذیرفته نمی شود.
اما اول بررسی سند خطبه 79
خطبه 79 از زبان امیرالمومنین(ع)، از طریق شریف رضی به صورت مرسل در نهج البلاغه نقل شده است و کلینی نیز این خطبه را از تعدادی از اصحاب، از احمد بن ابی عبدالله از پدرش از کسانی که ذکر کرده اند از حسن بن مختار از ابی عبدالله (ع)، که فرمود: قال امیرالمومنین(ع) فی کلام له...... .سند ضعیفی دارد و بعید نیست که قطعه ای از حدیث مرسل شریف باشد.البته همه اینها حدیث یا بخشی از آن صاحب نظران، در سایر کتابهای حدیثی خود آورده اند که چون اغلب به صورت مرفوع و از ناحیه ائمه دیگر، مانند ابی عبدالله (ع)است که از محل بحث خارج است.بنده خود بر این باورم که این حدیث به احتمام زیاد جعل شده ، چرا که در همه مواردی از آیات و احادیث مبهم توسط امامان شیعه توضیح و تفسیر شده است و محال است که چنین حدیث مبهمی از ناحیه آنها تفسیر نشده است و هیچ روایتی هم در مورد تفسیر این حدیث نداریم!!
اما روایتهائی که از علی (ع)نقل شده است، چنانچه که گفتیم، سندی ضعیف و مرسل دارد و بر فرض دلالت بر مطلوب، فاقد حجیت است و چنان چه سند ضعیف داشته باشد ، دلالت انها بر مدعا، محل بحث است.
دلالت خطبه 79
استاد محمد تقی جعفری، درباره ی خطبه ی مزبور چنین گفته است:بعضی ها گفته اند که همه خطبه های امیرالمومنین(ع) قطعی سند نیست، یعنی احتمال عدم صدور بعضی از جملات و خطبه ها از امیر المومنین(ع)، یک احتمال منطقی است. همچنین اگر خطبه ای یا جمله ای مخالف صریح عقل سلیم بود، بر روایات و حدیث مقدم است و این از اصول مسلم فقه اسلامی در تعادل و تراجیح است.
در بررسی این خطبه در می یابیم که برخی از عبارات آن، مانند نقص عقل زنان، مخالف قرآن است؛ زیرا در قرآن سبب نابرابری زن و مرد در شهادت،«نسیان» است و نه« نقص عقل».
مناسبت تاریخی خطبه 79
کلام مزبور را به امیر المومنین(ع)نسبت داده اند، آن هم بعد از جنگ جمل که باب فتنه را در میان مسلمانان گشود و باعث ریختن خون تعداد بی شماری شد.
این جنگ به سبب موضع انفعالی و احساساتی ام المومنین، عایشه، درباره ی علی(ع)در گرفت و تعدادی از اصحاب نیز که با علی(ع)دشمنی داشتند و خیال قدرت در سر می پرورانند و او را کمک و تشویق کرده اند.موقعیت و منزلت عایشه به سبب آنکه همسر رسول خدا(ص)و ام امومنین بود، در نزد عموم مردم بسیار بزرگ و والا شمرده می شد و منشاء تاثیر در عامه مردم بود.
حضرت علی(ع)می خواهد از تأثیر عمومی عایشه بکاهد، لذا در سخنان خود او را فاقد امتیازی بر« دیگر زنان»قرار داد تا مردم بدانند چرا پیروی بی مورد از او به فاجعه انجامید
و چرا او به نصیحت خیر خواهان گوش نکرد و هنگامی که حکم خدا را در باره ماندن زنان پیامبر در خانه به او یادآوری کرد، و به آن وقعی ننهاد و از فتنه ای که اقدانات او را در پی نهراسید.
علی(ع)قصد داشته است به طوری که طعنی مستقیم به عایشه نباشد، توده ی مردم را بینا و بیدار کند لذا شیوه ای را انتخاب کرد که به بیان برخی احکام شرعی ویژه زنان مربوط می شد و آن احکام ،کاستی و نقصانی را در شایستگی و ویژگی های انسانی زن که با مرد یکسان است در پی نداشت،بلکه پرده از چشم مردم بر می داشت تا دریابند که عایشه نیز همچون دیگر زنان است و صلاحیت اینکه مردم از او پیروی کنند، را ندارد و تسلیم تصمیمات و موضع گیری هائی نشود که صرفاً از تمایلات و احساسات شخصی ناشی شده است، نه از قانون و شورا. چنانچه امام علی(ع)در جای دیگر در باره او می فرماید:« اما فالانه فادرکها رأی النساء و ضغن غلا فی صدرها»یعنی:اما آن زن که اندیشه زنانه بر او دست یافت و در سینه اش چون کوره آهن بتافت.از این حدیث به خوبی می توان درک کرد که خطبه حضرت در مورد عقل زنان فقط و فقط خطاب به عایشه بوده است و بس.