لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
سرنوشت معاویه و یزید لعنت الله علیهما چگونه شد؟
معاویه در سفری که از حجاز به سوی شام داشت , بیمار شد و چند روز پس از رسیدن به دمشق , در ماه رجب سال 60 هجری به هلاکت رسید.
مطابق روایت ابی مخنف یزید روزی برای شکار رفت . او در بیابان ماند و پایش در رکاب اسبش گیر کرد, اسب رم نمود و پیکر ناپاکش را به زمین زد تا اینکه قطعه قطعه شد و به هلاکت رسید. این واقعه در نیمه ربیع الاول سال 63 ه'.ق اتفاق افتاد.
سرنوشت جنایتکاران کربلا؟
قیام مختار ثقفی:
نام : مختار, نام پدر: ابو عبید ثقفی , قبیله اش ثقیف , کنیه اش ابو اسحاق است . لقب مختار کیسان می باشد. و فرقه کیسانیه به مختار منسوب هستند. مختار معتقد به امامت ائمه معصومین (ع ) است و این گروه , پس از مختار, خود را به او منسوب کرده اند.
مختار در سال اول هجرت متولد شد و جنگجوئی شجاع بود. او به همراه پدرش , در سیزده سالگی در یکی از جنگ ها شرکت کرد. مختار مردی عابد و زاهد بود. پدر او در یکی از جنگها به شهادت رسید و تحت سرپرستی عمویش سعد قرار گرفت . خانواده او به سرپرستی عمویش به کوفه هجرت کردند. علی (ع ) کوفه را مرکز خلافت قرار داد. آن حضرت عموی مختار را استاندار مدائن کرد و مختار نیز در کنار عمویش در آن جا ساکن شد. مختار پس از شهادت علی (ع ) به بصره رفت و مدتی در آنجا ماند. پس از مدتی دوباره به کوفه آمد. وقتی که مسلم بن عقیل از سوی امام حسین (ع ) به کوفه رفت , در منزل مختار سکونت کرد و به خاطر همکاری با مسلم بن عقیل به زندان انداخته شد.
عبدالله عمر خواهر مختار, صفیه را به زنی گرفت و به این ترتیب مختار فامیل عبدالله بن عمر شد. مختار در زمان وقوع حادثه کربلا در کوفه زندانی بود. خاندان مختار از شیعیان مخلص اهلبیت (ع ) بودند. عموی مختار سعد بن مسعود ثقفی صحابه پیامبر و از شخصیتهای بزرگ اسلامی بشمار می رفت . عمویش در همه ی مراحل در کنار علی (ع ) بود. حضرت امام باقر(ع ) توجه خاصی به مختار داشت . روزی به پسر مختار فرمود: خداوند پدرت را رحمت کند, او حق ما را گرفت , قاتلین ما را کشت و به خونخواهی ما قیام کرد. امام صادق (ع ) فرمود: پس از حادثه کربلا, هیچ بانوئی از بانوان خاندان ما, خود را آرایش نکرد تا آنکه مختار سر عبیدالله بن زیاد و عمر بن سعد را برای ما به مدینه فرستاد. میثم تمار و مختار هر دو در کوفه زندانی بودند. روزی میثم به مختار گفت : تو از زندان آزاد می شوی و این عبیدالله ستمگر را می کشی و پای خود را روی صورت او می گذاری . میثم و مختار هر دو به اعدام محکوم شدند ولی مختار به وساطت عبدالله بن عمر که شوهر خواهرش بود از اعدام و زندان نجات یافت . این , خلاصه ای است درباره خود مختار.
خروج مختار:
مقدمات قیام , قبلا" آماده شده بود و نیروهای انقلابی در آمادگی کامل بسر می بردند. هنگام غروب , ابراهیم اشتر که مرد شماره ی 2 انقلاب بود, بالای مناره ی مسجد رفت و اذان گفت . نیروهای وفادار به انقلاب به سوی مسجد روان شدند و پشت سر ابراهیم اشتر, فرمانده نیروهای جنگی مختار, نماز خواندند. پس از نماز به دستور ابراهیم اشتر, جمعیت حاضر در مسجد، با هم به سوی خانه مختار, فرمانده کل نیروهای انقلابی , حرکت کردند. رئیس شهربانی کوفه خود را به سرعت به استاندار رساند و به او گفت : به زودی مختار قیام خواهد کرد, باید مراقب باشی . استاندار کوفه عبدالله بن مطیع بود که از سوی عبدالله بن زبیر نصب شده بود. روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول سال 66 هجری قمری از سوی عبدالله بن مطیع در کوفه حکومت نظامی برقرار شد. رئیس شهربانی به همه ی نقاط حساس و مهم کوفه , نیروی نظامی اعزام کرد و مراکز مهم نظامی تحت مراقبت شدید قرار گرفت . از سوی استاندار عبدالرحمن بن سعید مأمور حفظ میدان سبیع شد, کعب بن ابی کعب مأمور کنترل میدان بشر گردید, شمر بن ذی الجوش مراقب میدان سالم بود, عبدالله بن مخنف مسؤول حفظ میدان صائدین شد, ابو حوشب مسؤول کنترل میدان مراد شد و ثبث بن ربعی به خارج شهر به نقطه ای به نام شوره زار اعزام شد. این مسؤولان هر کدام نیروهای جنگی ورزیده ای در اختیار داشتند و به این ترتیب همه جای کوفه تحت کنترل اینها درآمد. ابراهیم اشتر همچنان به طرف خانه مختار در حرکت بود و او می دید که شهر در کنترل نیروهای استاندار است ولی بدون هیچگونه ترس به این عمل خود ادامه داد. حمید بن مسلم می گوید: شب سه شنبه بود که به طرف خانه مختار حرکت کردیم . به خانه عمرو بن حریث رسیدیم , تعداد ما در حدود یکصد نفر بود, همه مسلح بودیم , شمشیرهایمان زیر لباسمان بود, زره هم پوشیده بودیم . حرکت کردیم تا به خانه سعید بن قیس رسیدیم , از آن خانه هم گذشتیم تا به خانه اسامه رسیدیم . ما به طرف باب الفیل پیش رفتیم تا به خانه مختار برسیم . ما درست به سوی قلب دشمن می رفتیم . همچنان به پیش می رفتیم که ناگهان فرمانده نیروهای دشمن راه را بر ما بست و گفت : چه کاره اید؟ کجا می روید؟ ابراهیم گفت : من ابراهیم هستم فرزند اشتر. رئیس پلیس گفت : این افراد مسلح کیستند؟ شما مشکوک هستید و نمی گذارم بروید. ابراهیم گفت : ای بی پدر برو کنار. رئیس پلیس گفت : هرگز نمی شود. مردی پشت سر رئیس پلیس بود به نام ابوقطن و ابراهیم با او سابقه ی دوستی داشت . ابراهیم به او گفت : ای ابا قطن بیا جلو. او فکر کرد که ابراهیم می خواهد از او بخواهد که این رئیس مانع حرکت ما نشود. ابو قطن جلو آمد و ابراهیم ناگهان نیزه او را گرفت و گفت : عجب نیزه ای است ها؟! ناگهان نیزه را در گلوی رئیس پلیس فرو برد و او را از پا درآورد و همراهان ابراهیم سر او را از بدن جدا کردند. نیروهای تحت فرماندهی رئیس پلیس وقتی اوضاع را چنین دیدند صحنه را ترک کردند. برخی از آن نیروها این جریان را به اطلاع استاندارد کوفه رساندند.
ابن مطیع پسر رئیس پلیس را رئیس پلیس کرد. ما رفتیم تا به خانه مختار رسیدیم و جریان را به او گفتیم . ابراهیم به مختار گفت : باید همین امشب برنامه را شروع می کنیم و مختار گفت : خداوند تو را به خیر و خوبی مژده بدهد. در همان شب , قیام رسما" اعلام شد. عملیات قیام در سه مرحله خلاصه می شد: الف . آزادسازی کوفه ب . سرکوب ضد انقلاب داخلی ج . آماده سازی نیروی کافی برای جنگ با نیروهای شام .
تحقیق درباره سرنوشت معاویه و یزید لعنت الله علیهما چگونه شد