فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:34
فهرست مطالب:
تعریف انسان ؟(انسان چیست)
اهمیت شناخت خود:
انسان وروابط
رابطه انسان با خود
رابطه با خدا وخود :
مقدمه خود شناسی
مفهوم خود شناسی:
خود شناسی:
«ارتباط انسان شناسی با خداشناسی »
«خودشناسی مقدمه ی خداشناسی واخلاق»
«آموزش های نفس انسان در خداشناسی»
«خود شناسی وخداشناسی»
«خداشناسی از دوراه مطمئن»
ورزش ،وسیله خود شناسی
نفس مطمئنه :
فطرت خدا شناسی
راههای خداشناسی
ابزار شناخت
جایگاه خود شناسی در قرآن وروایات
واینک انسان از نظر اسلام
نتیجه گیری
منابع
تعریف انسان ؟(انسان چیست)
پرآوازه است که تعریف انسان ازتعریف سایرموضوعات به مراتب پیچیده تراست زیراتمام موضوعات دیگر حول مدار انسان می چرخد ونهایتا در خدمت او در می آید.
اگر بخواهیم نظر شیخ نجم الدین وحتی اغلب عرفا را درباره انسان در یک جمله خلاصه کنیم باید گفت که انسان «یک موجود عشق ورز است.هم عاشق خالق است وهم معشوق او در عین حال حامل امانت عشق.»
اهمیت شناخت خود:
امیرالمومنین علی (ع)در موارد زیادی به اهمیت خود شناسی اشاره کرده است وهمگان را به آن می خواند وفردی را زیان کار می داند که در شناخت خود کوتاهی کرده است و از خود غفلت می کند:«والمغبون من غبن نفسه»«زیان کار واقعی کسی است که خویشتن را زیان رساند.»
وی در جای دیگر فرموده است :«بی تردید در برابر خداوند منفورترین مردمان بنده ای است که خدایش به حال خود او را نهاده است وبدین سبب از حفظ تعادل بیرون افتاده است وبی راهنما حرکت می کند.»
عالم واهمیت خود شناسی:
یکی از اساسی ترین وحساس ترین ساحت های وجودی انسان قلب است .انسان عالم وخود یافته باید شناخت ویژه به این عضو حساس داشته باشد والا نه به شناخت خود دست خواهد یافت ونه با دیگران رابطه ایجاد خواهد کرد.
انسان وروابط
انسان موجودی است که در نهاد او انگیزه وغریزه ایجاد رابطه با دیگران نهاده شده است. اساسا ایجاد رابطه با دیگران پایه ومایه اسقرار بشری است.
شناخت ساحت های سه گانه
امیر المومنین شناخت ساحت های سه گانه انسان را جزو وظایف کسی می داند که در راه خود شناسی گام برداشته است.نتیجه ی این رابطه متقابل ایجاد تعادل در زندگی است که شخص خود شناس می تواند از آن برخوردار شود.
رابطه انسان با خود
نزدیکترین رابطه ی انسان با خود او است ودراین رابطه باید گفت که فاعل شناس موجود شناخته شده دراین حوزه هر دو یکی است یعنی انسان وقتی به خود می نگرد شناختی از خود به دست می آورد.
بنابراین در این رابطه تمام ساخته های موجود انسان مورد توجه قرار می گیرد وانسان تصویری مناسب از تمام آنها حاصل می کند.
رابطه با خدا وخود :
کسی که موفق می شود با خود رابطه ای درست ایجاد کند زمینه را برای رشد وتعالی خود فراهم کرده .امید پیمایش مسیرهای دیگر را پیدا می کند .چنین شخصی می تواند از این رابطه به نحو شایسته استفاده کند وخود را لغزیدن در دامن کارهای خلاف درامان نگه دارد.بلکه ازاین طریق می تواند به پیوستگی با خدا دست یابد .این امر در صورتی محقق می شود که از نظر تئوریک با تناقض مواجه نشود وخدا را موجودی شخصی بداند والا با یک مفهوم کلی نمی توان رابطه برقرار کرد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:26
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
مقدمه
چکیده انسان در جهان بینی اسلامی
فصل اول
ماهیت انسان
فصل دوم
جاذبه های معنوی انسان
خودشناسی
پرورش استعداد ها
نقش موثر انسان در ساختن آینده خویش
فصل سوم
آگاهیهای انسان
1) خودآگاهی فطری
2) خود آگاهی فلسفی
3) خود آگاهی جهانی
4) خودآگاهی طبقاتی
5) خودآگاهی ملی
6) خودآگاهی انسانی
7) خودآگاهی عرفانی
8) خودآگاهی پیامبرانه
نتیجه
منابع
« مقدمه »
موضوع بحث، انسان کامل از دیدگاه اسلام است، انسان کامل یعنی انسان نمونه، انسان اعلاء، انسان والا. انسان هم مانند بسیاری از چیزهای دیگر کامل و غیر کامل دارد و بلکه معیوب دارد و سالم و باز انسان سالم خودش دو نوع است:
1) انسان سالم و کامل 2) انسان سالم و غیر کامل
شناختن انسان کامل یا انسان نمونه از دیدگاه اسلام از آن نظر برای ما مسلمین واجب و لازم است که حکم مدل و حکم الگو و سرمشق را دارد یعنی ما اگر بخواهیم یک مسلمان کامل باشیم چون اسلام می خواهد انسان کامل بسازد اگر بخواهیم به کمال انسانی خودمان برسیم، تحت تربیت و تعلیم اسلامی. باید بدانیم که انسان کامل چگونه انسانی است، چهره انسان کامل چگونه چهره ایست یعنی چهره روحی و معنوی آن، سیمای معنوی انسان کامل چگونه سیمایی است. مشخصات انسان کامل چگونه مشخصاتی است تا ما جامعه خودمان را، افراد خودمان را و خودمان را آنگونه بسازیم و اگر ما انسان کامل اسلام را نشناسیم قطعاً نمی توانیم که یک مسلمان تمام و کامل باشیم. خود پیغمبر اکرم (ص) نمونه انسان کامل اسلام است. علی (ع) یک نمونه دیگر از انسان کامل اسلام است. ما اگر انسان کامل اسلام را چه از راه بیان قرآن و چه از راه شناخت شخصیت پرورده های قرآن نشناسیم نمی توانیم راهی را که اسلام معین کرده است برویم. نمی توانیم ما یک مسلمان واقعی و درست باشیم جامعه ما نمی تواند یک جامعه اسلامی باشد پس ضرورت دارد حتماً انسان کامل و عالی و متعالی اسلام را ما بشناسیم.
« انسان در جهان بینی اسلامی » « چکیده »
انسان اسلام تنها یک حیوان مستقیم القامه که ناخنی پهن دارد و با دو پا راه می رود و سخن می گوید نیست، این موجود از نظر قرآن ژرفتر و مرموزتر از این است که بتوان آن را با این چند کلمه تعریف کرده قرآن، انسان را مدحها و ستایشها کرده و هم مزمتها و نکوهشها نموده است، عالیترین مدحها و بزرگترین مزمتهای قرآن درباره انسان است، او را از آسمان و زمین و از فرشته برتر و در همان حال از دیو و چارپایان پست تر شمرده است.
از نظر قرآن، انسان موجودی است که توانایی دارد جهان را مسخر خویش ازد و فرشتگان را به خدمت خویش بگمارد و هم می تواند به « اسفل سافلین» سقوط کند. این خود انسان است که باید درباره خود تصمیم بگیردو سرنوشت نهایی خویش را تعیین نماید. « ارزش های انسان»
1) انسان خلیفه خدا در زمین است.
2) ظرفیت علمی انسان بزرگترین ظرفیتهائی است که یک مخلوق ممکن است داشته باشد.
3) او فطرتی خود آشنا دارد و به خدای خویش در عمق وجدان خویش آگاهی دارد.
4) در سرشت انسان علاوه بر عناصر مادی، عنصر ملکوتی و الهی وجود دارد.
5) آفرینش انسان، آفرینشی حساب شده است تصادفی نیست.
6) او شخصیتی مستقل و آزاد دارد امانت دار خداست. رسالت و مسئولیت دارد.
7) او از یک کرامت ذاتی و شرافت ذاتی برخوردار است. خدا او را بر بسیاری از مخلوقات خویش برتری داده است.
8) او از وجدانی اخلاقی برخوردار است به حکم الهامی فطری، زشت و زیبا را درک می کند.
9) او جز با یاد خدا با چیز دیگری آرام نمی گیرد.
10) نعمت های زمین برای انسان آفریده شده است.
11) او را برای این آفرید که تنها خدای خویش را پرستش کند.
« ضد ارزش ها »
انسان در قرآن مورد بزرگترین نکوهشها و ملامتها قرار گرفته است. « او بسیار ستمگر و بسیار نادان است». «او نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است.» « او آن گاه که خود را مستغنی می بیند طغیان می کند.»
« او عجول و شتابگر است» . « او تنگ چشم و ممسک است» «او مجادله گرترین مخلوق است»
چگونه است؟ آیا انسان از نظر قرآن یک موجود زشت و زیباست آن هم زشت زشت و زیبای زیبا. آیا انسان یک موجود دو سرشتی است: نیمی از سرشتش نور است و نیمی ظلمت؟ چگونه است که قرآن هم او را منتها درجه مدح می کند و هم منتها درجه مزمت؟! حقیقت این است که این مدح و ذم از آن نیست که انسان یک موجود دو سرشتی است. نظر قرآن به این است که انسان همه کمالات را بالقوه دارد و باید آن ها را به فعلیت برساند. شرط اصلی وصول انسان به کمالاتی که بالقوه دارد «ایمان» است. به وسیله ایمان است که علم از صورت یک ابزار مفید در می آید. انسان منهای ایمان کاستی گرفته و ناقص است. انسان فاقد ایمان و جدا از خدا انسان واقعی نیست. انسان اگر به یگانه حقیقتی که با ایمان به او یاد او آرام می گیرد بپیوندند دارنده همه کمالات است و اگر از آن حقیقت یعنی خدا جدا بماند درختی را ماند که از ریشه خویشتن جدا شده است.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:48
فهرست مطالب:
مقام انسان از نظر قرآن 1
فلسفة خاص اسلام دربارة حقوق خانوادگی 1
تساوی یا تشابه؟ 3
مقام زن در جهان بینی اسلام 7
تشابه، نه تساوی، آری 16
اعلامیه حقوق بشر فلسفه است نه قانون 23
فلسفه را با کوپن نمی توان اثبات کرد 26
نگاهی به تاریخ حقوق در اروپا 28
حیثیت و حقوق انسانی 32
نکات مهم مقدمة اعلامیة حقوق بشر 34
مقام و احترام انسان 36
تنزل و سقوط انسان در فلسفه های غربی 37
غرب هم خود را فراموش کرده وهم خدای خود را 44
منبع 47
مقام انسان از نظر قرآن
اسلام زن را چگونه موجودی می داند؟ آیا از نظر شرافت و حیثیت انسانی او را برابر با مرد می داند و یا او را جنس پست تر می شمارد؟ این پرسشی است که اکنون می خواهیم به پاسخ آن بپردازیم.
فلسفة خاص اسلام دربارة حقوق خانوادگی
اسلام در مورد حقوق خانوادگی زن و مرد فلسفه خاصی دارد که با آنچه در چهارده قرن پیش می گذشته و با آنچه در جهان امروز می گذرد مغایرت دارد. اسلام برای زن و مرد در همه موارد یک نوع حقوق و یک نوع وظیفه و یک نوع مجازات قائل نشده است. پاره ای از حقوق و تکالیف و مجازاتها را برای مرد مناسب تر دانسته و پاره ای آنها را برای زن. در نتیجه در مواردی برای زن و مرد مشابه و در موارد دیگر وضع نامشابهی در نظر گرفته است.
چرا؟ روی چه حسابی؟ آیا بدان جهت است که اسلام نیز مانند بسیاری ازمکتب های دیگر نظرات تحقیرآمیزی نسبت به زن داشته و زن را جنس پست می شمرده است و یا علت و فلسفه دیگری دارد؟ مکرر در نطقها و سخنرانیها و نوشته های پیرامن سیستمهای غربی شنیده و خوانده اید که مقررات اسلامی را مورد مهر و نفقه و طلاق و تعدد زوجات امثال اینها بعنوان تحقیر و توهینی نسبت به جنس زن یاد کرده اند. چنین وانمود میکند که این امور هیچ دلیلی ندارد جز اینکه فقط جانب مرد رعایت شده است. می گویند تمام مقررات و قوانین جهان قبل از قرن بیستم بر این پایه است که مرد جنساً شریفتر از زن است و زن برای استفاده و استمتاع مرد آفریده شده است حقوق اسلامی نیز بر محور مصالح و منافع مرد دور می زند.
می گویند اسلام دین مردان است و زنان را انسان تمام عیار نشناخته و برای او حقوقی که برای یک انسان لازم است وضع نکرده است اگر اسلام زن را انسان تمام عیار می دانست تعدد زوجات را تجویز نمی کرد حق طلاق را به مرد نمی داد، شهادت دو زن را با یک مرد برابر نمی کرد، ریاست خانواده را به شوهر نمی داد، ارث زن را مساوی با نصف ارث مرد نمی کرد، برای زن قیمت بنام مهر قائل نمی شد زن استقلال اقتصادی و اجتماعی می داد و او را جیره خوار و واجب النفقه مرد قرار نمی داد. اینها می رساند که اسلام نسبت به زن نظریات تحقیرآمیز داشته است او را وسیله و مقدمه برای مرد میدانسته است می گویند: اسلام با اینکه دین مساوات است و اصل مساوات را در جاهای دیگر رعایت کرده است در مورد زن و مرد رعایت نکرده است.
می گویند اسلام برای مردان امتیاز حقوقی و ترجیح حقوقی قائل شده است و اگر امتیاز و ترجیح حقوقی برای مردان قائل نبود مقررات بالا را وضع نمی کرد.
اگر بخواهیم به استدلال این آقایان شکل منطقی ارسطوئی بدهیم به اینصورت درمی آید: اگر اسلام زن را انسان تمام عیار می دانست حقوق مشابه و مساوی با مرد برای او وضع می کرد، لکن حقوق مشابه و مساوی برای او قائل نیست. پس زن را یک انسان واقعی نمی شمارد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:35
فهرست مطالب:
موضوع صفحه
1- مکانیسم انسان 3
2- تأثیر محیط در روح انسان 8
3- روح و جسم انسان 9
4- روابط روح با جسم انسان 13
5- غریزه عرفانی 15
6- انسان کیست 17
7- معانی مختلف انسان 19
8- تحولات بشر 22
9- تمدن جدید و مؤسسات بزرگ 24
10- چه اشخاصی را باید انتخاب کرد 26
11- تأثیرات خارجی وجود انسان 29
12- عوامل فیزیکی 30
13- عوامل روحی 32
14- گسترش فکر 34
15- عالم انسانی 34
16- چگونه باید وارد مبارزه حیاتی شد 35
منابع 35
1- مکانیسم انسان
این موجود ناشناس یعنی بشر در این دنیای وسیع از کجا آمده ... چه میکند و ...
بین علوم اجسام جامد و علوم موجودات زنده فرق بسیار است. دامنة این علوم بقدری وسیع و بیانتها است که گاهی انسان خود را در جنگل انبوه فرضیات گم میکند و مثل این است که در دنیای سحرآمیز و بیانتهائی سرگردان شده.
اجسام جامد به سبب خصوصیاتی که دارند انسان را به تفحص و تجسس وامیدارند اما علوم موجودات زنده عموماً و شخصیت انسان خصوصاً با چنین پیشرفت و ترقیاتی مواجه نشده و تقریباً میتوان گفت علم موجودات زنده هنوز مراحل ابتدائی خود را طی میکند.
انسان تقریباً موجود مرکبی است که تجزیه و تحلیل آن بآسانی صورت نمیگیرد و با ترکیب و جسم ظاهری نمیتوان نسبت بخصوصیات درونی او قضاوت نمود و تا کنون هم اسلوب و روش خاصی بدست نیامده که بتوانیم تمام اعضا و اجزا و روابط او را با یکدیگر و مخصوصاً روابطی که با دنیای خارج پیدا میکند تحت مطالعه قرار بدهیم.
علوم تشریح، فیزیک، شیمی، روانشناسی و ... هنوز نتوانسته است حقیقت انسان را موشکافی کند و تقریباً این انسان که آنها تعریف میکنند یک هیکل خالی است که هر کدام از آنها خیلی مختصر و کوتاه درباره آن قضاوت کردهاند.
با اینکه ما در دورههای طولانی زندگی مجموعه افکار علما و فلاسفه و ... را بفرض گرفتهایم با این حال از مجموع این دانستهها بجز ظواهر بیمعنای اعضا بدن انسان چیزی بدست نیاوردهایم و بسیاری از سؤالات همچنان بدون جواب مانده است. تحت چه فرمولی و روشی رفتار و کردار هر انسان در هر دورهای عوض میشود؟ چه چیز باعث میشود اخلاق و خصوصیاتی را که ما از پدران خود بدست آوردهایم تحت تأثیر محیط و قوانین جسمی و روحی تغییر پیدا میکند؟
ما قادر نیستیم موجبات بدبختی یا آسایش خودمان را خلق کنیم آیا میتوانیم کسالتهای جسمی یا روحی را از خودمان دور کنیم و بسیاری از این قبیل پرسشها است که به حکم اظطرار بدون جواب میماند.
چنین بنظر میرسد که قسمتی از نادانیهای ما به نوع زندگی پیشینیان ما و نوع روحی و طبیعت شخصی ما برمیگردد.
از روز اول انسان برای ادامه زندگی محتاج بوده است که با عوامل خارجی تماس پیدا کند (مجبور بوده تغذیه کند، از سرما خود را حفظ کند و... ) این فعالیتها از روز اول طوری بود که در دورههای طولانی بشر خود را محتاج نمیدیده که در خصوص شخصیت خود و علل پیدایش خود و عواملی که او را با زندگی خارج تماس میدهد تفکر نماید.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:64
مقدمه ۵
تقسیم مراحل اعتباری در طول حیات انسان از نظر قرآن مجید ۶
سرآمد زندگی و اجل معین در قرآن کریم ۸
کیفیت دو اجل ۱۰
در مجانست خواب و مرگ ۱۱
ترس از مرگ ۱۳
عمل فرشتگان قبض ارواح و ملک الموت عین عمل خداست. ۱۷
قبض روح و مشاهدات در حال مردن با باطن است. ۲۱
کیفیت قبض روح ۲۳
لحظه مرگ ۲۳
آسانی و سختی جان دادن ۲۵
گزارش های پس از مرگ ۲۶
سئوال و جواب قبر (اولین منزل جهان دیگر) ۲۶
خداوند می ترساند ۲۷
برزخ ۲۸
عالم مثالی بدن مثالی ۲۹
برزخ کجاست؟ ۲۹
ثواب و عقاب برزخ در قرآن ۳۰
حوض کوثر دربرزخ ۳۱
برهوت مظهر جهنم برزخی ۳۲
قیامت ۳۳
نفخ صور ۳۳
اسرافیل در صوری دمر ۳۴
نزدیکی و راست بودن قیامت ۳۶
زلزله ی قیامت کوه خرد کن است ۳۷
سه طائفه که حسرتشان بیشتر است ۳۸
اصفاف سه گانه ی مردمان در محشر ۳۸
شکل های گوناگون در محشر ۳۹
دل ها در گلو گیر می کند. ۴۰
آن هایی که از فرغ قیامت در امان اند. ۴۱
تطایر کتب (نامه ی اعمال) ۴۱
میزان ۴۲
حساب ۴۲
پرسش های قیامت ۴۳
شاهدان قیامت ۴۴
اخذ حقوق ۴۶
حوض کوثر ۴۶
بهشت ۴۷
آنان که بی حساب به بهشت می روند ۴۷
تفضل خداوند و اهل بیت نسبت به شیعیان ۴۹
دوش پیغمبر (ص) بهترین زمانها ۵۰
بدترین زمان ها زمان ما است ۵۰
خادمان بهشتی چه کسانی هستند ۵۱
شراب بهشتی سردرد و بیهوشی ندارد ۵۲
میوه ها و گوشت مرغ بهشتی ۵۲
نیروی مومن در بهشت ۵۳
سخنان علی علیه السلام درباره بهشت و طالبان آن ۵۳
سلطنت مومن ۵۴
التفات به لطف خدا و زیاد شدن معرفت ۵۵
میهمانی های پیغمبران در بهشت ۵۵
جمعه روز میهمانی ویژه خداوند ۵۶
نعمات جسمی بهشتیان ۵۷
لذات روحانی بهشتیان ۵۹
باد گرم و آب جوشان برای اصحاب شمال ۵۹
آتش سیاه پس از سه هزار سال دمیدن ۶۰
هر شراره دوزخ چون شتری است ۶۰
عذاب ها ی جسمانی دوزخیان ۶۱
عذاب های روحی دوزخیان ۶۲
منابع ۶۴
مقدمه :
سپاس خدایی را که اول است و پیش از او اولی نبوده و آخر اوست وپس از او آخری نباشد . خدایی که دیدگان از دیدنش ناتوان اند و اندیشه های وصف کنندگان از عهده ی وصفش برنپیایند . به قدرت و توانایی خود آفریدگان را آفرید و آنان را در اراده و خواست خویش به وجود آورد ، بی آنکه از روی مثال و نمونه ای باشد. سپس آنان را در راه اراده وخواست خویشتن روان گردانید و در راه محبت ودوستی به خود بر انگیخت. و از رزقی که عطا فرموده هر جانداری ر ا روزی معلومی قرار داده است. سپس از آن برای او در زندگی مدتی معلوم تعیین و پایانی معین قرار داده که با روزهای زندگیش به سوی آن پایان گام برمی دارد. در توحید و یگانگی اش راهنمایی مان فرموه و از عدول و کجروی و شک در امر خود دورمان ساخت. سپاسی که به آن از آتش دردناک خدا رسته به جوار رحمتش رهسپار شویم. سپاسی که به آن شانه به شانه مقربین از فرشتگان رفته ، جا را به آنها تنگ سازیم و به آن در سرای جاودانی، با پیغمبران و فرستاده اش گرد آییم. سپاسی را که حد آن را انتها ... نیست. سپاسی که موجب ... خشنودی و وسیله آمرزش ... و پناه از عذاب ... و جلوگیری از معصیت ... باشد. سپاسی که به وسیله آن در بین نیک بختان و دوستان او کامروا گردیم، که خدا یاری دهنده مؤمنین و در خوشی و سختی ستوده شده است. در ستایش خدای عز و جل
تقسیم مراحل اعتباری در طول حیات انسان از نظر قرآن مجید
خداوند می فرماید : این زندگی دنیا، این زندگی که بشر با این صحنه وسیع و اعتبارات و خواسته ها و آرزوها که عمر خود را بر اساس آنها سپری میکند، و ساعات و دقائق خود را بر آنها منطبق می نماید، و بالاخره با دست تهی از دنیا می رود، از پنج موضوع خارج نیست.
این زندگی که انسان را از حقایق دور نموده و حقیقتاً دوران زندگی حیوانات و بهائم است، مرکب است از « کِعب» بازی بدون خواهش نفسانی، « لهو» کارهایی که انسان روی تمایلات نفسانی انجام می دهد و غرض عقلانی صحیحی بر آن ناظر نیست، « وزینَه » یعنی روی باطل و اعتبارات را به لباس حقیقت پوشانیدن و امور فانی را به صورت امور باقی جلوه دادن، « تَفاخُر بَینَکُم » و خودپسندی نمودن بر اساس تفاخر و مباهات امور زندگی خود را بنا نهادن، « و تکاثر فی الأموال و الأولاد» و پیوسته به دنبال زیاد نمودن مقدار اموال و تعداد اولاد بر آمدن است.
مرحوم شیخ بهاء الدین عاملی(ره) کلام لطیفی درتفسیر این آیه دارد و می فرماید : «خداوند این پنج مرحله را به موازات سیر عمر افراد بشر بیان فرموده است. انسان در مرحله اول زندگی که دوران صباوت است، به بازی مشغول می گردد، در دوران بلوغ به لهو وامور مشهیانه دست می زند، در هنگام جوانی زینت به حد اعلا به او روی می آورد و در نیمه عمر به تفاخر و حس تفوق می پردازد و بالاخره در دوران پیری زیاد نمودن اموال و اولاد در سر او می افتد. طبع بشر چنین است که در هر اساسی تربیت شود، نفس او هم بر همان اساس است و احوال گذران او به صورت ملکات ثابته در می آیدو البته چون خود را بر محور قانون دین وحق تربیت نموده، بنابراین در آخر عمر نتیجه نفسانی او همان تراکم احوال و تحجر خاطرات وافکار اوست.
در عالم جان و حقیقت و نتیجه این عالم که عالم آخرت است مردم به دو دسته تقسیم می شوند : 1- کسانی که به امور ظاهر قناعت نموده و از زینت و غرور دنیا و از اعتبارات و لذات موقتی قدمی فراتر نمی گذارند و کام آنها از حیات سرمدی سیراب نگشته و به معدن عظمت و لقای خدای خود نائل نشده، و در پرتو صفات جمال او از جذبات ربانی بهره مند نشده و هرچه بوده برای آنها سرابی بیش نبوده است. و در آخرت نتیجه آنها محرومیت است. 2- کسانی که امور ظاهری دنیا را عنوان عالم ابدی قرار نداده و خود را در کام سهمگین اعتبارات فانی دنیا رها نکرده اند، وجود و قوای خود را صرف لذات زودگذر نکرده و به سراب آب، اکتفا نکرده اند، بلکه نظر به باطن این عالم نموده و از حیات ثمر بخش ابدیت زندگی یافته و به لقاء جمال خداوند و دلبستگی به انوار سرمدی بهره مند شده اند. نتیجه استقامت و پایداری برای وصول به مقام عظمت و مقاومت در مقام متین صدق و حقیقت همانا رضوان خدا و کامیابی از صفات حسنی و اسماء اولیای او بهره مندی از مقام مغفرت است. « در قرآن کریم آمده است : سبقت بگیرید به سوی مغفرت پروردگارتان و بهشتی را که وسعت آن به اندازه آسمان و زمین است، آن بهشتی را که برای مؤمنین به پرودگار و گرویدگان به پیغمبرانش آماده و مهیا شده است.
سرآمد زندگی و اجل معین در قرآن کریم
در قرآن کریم آمده است : «پروردگار آن کسی است که شما را از گِل آفرید و سپس اجلی قرار داد و لیکن اجل مسمی در نزد خداست.»
اجل دو معنی دارد : 1- مدت و زمان؛ اجل فلان کس پنجاه سال است. یعنی مدت عمر او این مقدار است. « لکل امه اجل» برای هر گروهی مهلت و زمان خاصی است. 2- رأس و سرآمد مدت؛ اجل دنیا یعنی نقطه سرآمد آن که باید در آن نقطه دین پرداخته شود. « فاذا جاء اجلهم» زمانیکه رأس مدت زندگی آنها بیاید. در سوره سبأ آیه 30 آمده است : « ای پیغمبر بگو برای شما وعده روزی خواهد رسید، که در آن نمی توانید ساعتی را تأخیر اندازید و نه آنکه ساعتی جلو بیفتد.» خداوند می فرماید : « ما آنها را تحت اجل معلوم و تعیین زمان مشخص خلق کردیم.»
معلوم می شود مدت همه آنها از جمله مدت حیات انسان معلوم و محدود است و نمی توانند بیش از آن زمان و اجلی که برای آنها مقرر شده است، زیست کننده کمال انسان و کمال موجودات و عالم طبع به این است که در همین زمان معلوم و اجل محدود که برای آن ها مقرر شده است خود را کامل کنند. نمی توانند از دایره این زمان پا بیرون نهند و بر اجل خود پیشی گیرند و یا آن را تمدید نموده و به تأخیر اندازند. هیچ گاه موجودات مادی و طبیعی که دارای ماده و طبع هستند نمی توانند از این قانون کلی خارج شده و زوال و فنا و محدودیت اجل و زمان زندگی خود را تبدیل به بقا و استمرار و ابدیت بنماید.
حضرت امیر المؤمنین(ع) در همان ایامیکه ضربت خورده بودند در ضمن خطبه ای فرمودند : « ای مردم تمام افراد بشر در زندگی خود برخورد می کنند به چیزی که از آن فرار می کرده اند، که همان مرگ است و اجل و مدت زندگی همان زمانی است که نفس او را به مرگ سوق می دهد و رهبری می کند و فرار از آن عین برخورد و رسیدن به آن است؛ چه بسیار روزها گذشت که من در صدد جستجو و تفحص از حقیقت بروز این واقعه بودم، ولی خداوند اورا به اراده جدیدخود مخفی داشت، هیهات این دانشی است که در خزانه علم الهی مخفی است.»
تمام ساعات و لحظاتی که بر انسان می گذرد، در آن ساعات و لحظات می کوشد تا خود را از چنگ مرگ نجات دهد و موجودیت خود را حفظ کند و آن چه برای ادامه حیات او مفید است، به جا آورد و آنچه موجب قطع و زوال حیات اوست از خود دور کند. این غریزه تمام افراد بشر است، اما باوجود این غریزه که صد در صد تلاش خود را صرف بقاء خود می کند، حتی در خواب هم دارای این حس خویشتن داری است.
کیفیت دو اجل
اجل دنیوی زمانی، همین مدتی است که دوران عمر آدمی را تشکیل میدهد، با طی زمان طی می شود و نحوه وجودش تدریجی است و بالاخره از بین می رود و با فوت آدمی مهلتش سر می آید. اجل مسمی عندالله و امر الهی است که در عالم زمان نیست و هلاک او را در نمی یابد، بلکه پیوسته در نزد خداست و ثابت است و بر اساس آن اجل، این اجل دنیوی پی ریزی می شود. اجل مسمی و اجل دنیوی یک حقیقت و امری واحد است.
مرگ
حقیقت مرگ
حقیقت مرگ بریده شدن روح از بدن است. مرگ یعنی جا به جا کردن چراغ- مثلا فرض کنیم در کلبه ای که چندین سوراخ داشته باشد چراغی قرار دهیم از مجراها روشنی می دهد چراغ را که بیرون ببریم تاریک می شود- مرگ یعنی بیرون بردن این چراغ از بدن، لکن باید دانست که علاقه روح به بدن نه از جهت حلول است یعنی روح داخل بدن باشد، نه این طور نیست چون روح مجرد است وجسم نیست داخل و خارج ندارد فقط توجه تامی به بدن دارد، مرگ یعنی قطع علاقه از بدن به اذن خدا و توسط مأموری به نام عزرائیل.