کاراموزی در آموزشگاه کامپیوتر برهان
کامپیوتر :
وسیله ای است که جهت ورود اطلاعات (ورودی)که روی اطلاعات ورودی تغییر و تحول ایجاد کرده (پردازش) ونتیجه مطلوب را به ما پس می دهد(خروجی).
نکته: همه اختراعاتی که شده فقط به جسم انسان کمک کرده ولی با اختراع کامپیوتر به فکر انسان کمک شده.
اولویتی که کامپیوتر نسبت به انسان داراست عبارتند از:
1. کامپیوتر می تواند چند عمل به طور همزمان انجام دهد.
2. سرعت کارایی کامپیوتر نسبت به انسان بیشتر است.
3.کامپیوتر از حافظه بالا و دقت واطمینان بالائی برخوردارست.
نسلهای کامپیوتر :
1.نسل اول 2.نسل دوم 3.نسل سوم 4.نسل چهارم 5.نسل پنجم
نسل اول(1946-1959):
چرتکه : قدیمی ترین وسیله که یک پردازش برای ما انجام می دهد . چارز بابیچ پدر علم کامپیوتر که بنیان گذار شرکت IBMاست . از سال1946تا 1959 یعنی ابتدائی ترین کامپیوتر که در زمینه کامپیوتر از لامپ خلع استفاده کردند وارد بازار شد . که زبان کامپیوتر0 و1است.و جثهء آن 180متر مربع بوده و 150کیلو بایت انرژی مصرف می کرده ودمای خیلی زیادی هم تولید می شده و در داخلش از 18000لامپ استفاده می کردند مثل کامپیوتر IBM650
نسل دوم(1959-1964):
که در این نسل از ترانزیستور استفاده کردند که دیگر دمائی تولید نمی کردو جثه اش کوچک بود و از کامپیوتر های نسل دوم می توان IBM1401 نام برد
مدارهای مجتمع(IC):
از تعدادی ترانزیستور تشکیل شده که در داخل یک قطعه قرار دارندکه به آنمدارهامجتمع گویند .
نسل سوم (1964-1971) :
در این نسل از قطعه ای به نام مدارهای مجتمع(IC) استفاده کردند و در اواخر نسل دوم و ابتدای نسل سوم اولین زبان برنامه نویسی بوجود آمد و کامپیوتر را به مخابرات نیز وصل کردند و در این نسل از کامپیوترهای می توانIBM366(IC) نام برد .
نسل چهارم (1971-تاکنون):
از مدارات فوق فشرده استفاده کردند وMICROPROCESSOR را بوجود آوردند که تشکیل شده بود از دیود و ترانزیستور و …که اسم تجاری اش CPU است و در این نسل چون جثه کامپیوتر کوچک شد پس فراگیر شد .و از کامپیوتر های این نسل می توانPENTIUM را نام برد .
نسل پنجم:
در این نسل برای کامپیوتر از سلولی استفاده کردند تا با هوش شود.
نسل ششم :
در این نسل می خواهند کامپیوتر را شبیه سازی کنند تا به صورت یک انسان در آید که به صورت تحلیلی است .
انواع کامپیوترها:
1.کامپیوترهایXT :پردازنده های از نوع 8086-8088با باس 8بیت
باس 8بیتی : یعنی در آن واحد می تواند 8 عمل را انجام دهد .
2.کامپیوترهایAT :پردازنده های از نوع 8086به بالا
3.کامپیوتر هایATX:پردازنده های از نو ع PENTIUM که سرعت آنها از 75 تا 1400رفته و ادامه دارد و ATC ها جزء کامپیوترهای ATX هستند.
نکته : با استفاده از JUMPERها می توان تشخیص داد که چه CPUروی مادر برد سوار است.
یک تحقیق کامل از درس اندیشه اسلامی1 که مربوط به مبحث روش های اثبات خداوند می باشد با عنوان "روش های اثبات خداوند(برهان علیت)" به صورت فایل ورد(قابل ویرایش)ارائه شده است.
دانلود پایان نامه آماده
دانلود پایان نامه رشته فلسفه برهان وجوب و امکان درفلسفه اسلامی با فرمت ورد قابل ویرایش تعداد صفحات 274
چکیده
در مورد معانی اعتباری نفس الأمری (وجوب ،امکان،امتناع) همیشه ظرف اتصاف جهان خارج است،اگر چه ظرف عروض را عالم اندیشه تشکیل می دهد. ممکن برای موجود شدن هم محتاج به علت ایجادی و هم نیاز به علت ایجابی دارد-ماهیت ممکن به گونه ای است که تا وقتی که از ناحیه علت خود به سر حد وجوب و لزوم نرسد هرگز موجود نخواهد شد و علت نیز در مقام ترجیح وجود معلول ،تا زمانی که ترجیح خود را به سرحد ایجاب و الزام نرساند علت نخواهد بود. یعنی اینکه شیء تا زمانی که به مرحله ی وجوب و ضرورت نرسد،موجود نمی گردد. و مناط نیاز ممکن به علت نه حدوث است و نه چیزی دیگری بلکه امکان است. و اما ضرورت ،ضرورت اقسامی دارد و از میان اقسام ضرورت آنچه در فلسفه اسلامی و در برهان وجوب و امکان اهمیت دارد ضرورت ازلی است.همچنین در مقابل هر یک از معانی امکان سلبی یکی از ضرورتها قرار دارد. معانی مختلف امکان را می توان دردو دسته قرار دارد یک دسته از معانی امکان فقط محدود به ذهن است و آن عبارت است از امکان خاص و امکان عام و دسته ی دیگر هم مربوط به عالم خارج از ذهن است مانند امکان فقری،استقبالی ،امکان وقوعی و امکان استعدادی. برهان وجوب و امکان از براهین مهم و متقن در اثبات وجود خداست که اکثر فلاسفه به آن توجه داشته اند.و هر یک از فلاسفه با توجه به شیوه و مسلکشان ،تقریرهای متفاوت از این برهان دارند.عده ای براساس امکان ماهوی وعده ای دیگر براساس اصالت وجودی ، هریک تقریرهای خاص خود را از این برهان درکتب فلسفی خودشان بیان نموده اند .
مقدمه
یکی از دغدغه های مهم بشر در طول تاریخ چگونگی اعتقاد به خدا بوده است.و اساسا این سئوال مطرح بوده که آیا خدا وجود دارد یا نه؟ و سئوالی دیگر انسان این است که اگر وجود دارد چگونه آن را اثبات نماید؟ در جواب باید گفت که این مسائل و دغده ها درازایی به بلندای تاریخ بشر دارد و اساسا کسی را نمی توان پیدا کرده که بگوید من به این مسئله فکر نمی کنم.و لذا با توجه به اهمیت اثبات یگانه عالم، موضوع تحقیق خود را که به نوعی با این موضوع ارتباط دارد انتخاب نمودم.و با جمع کردن تقریرهای مختلف فلاسفه ی اسلامی در این تحقیق، امیدوارم که توانسته باشم در این راه کمک ناچیزی به اهل تفکر کرده باشم. همانطور که می دانیم،بشر برای اثبات واجب تعالی به راههای مختلفی تمسک می جوید یکی از آن طرق که شیوه خاص فلاسفه است برهان وجوب و امکان است. و لذا این گروه (فلاسفه )توانسته اند با دلیل و برهان و با استفاده از مفاهیم وجوب و امکان، وجود خداوند را به عنوان تنها واجب الوجود به اثبات برسانند.در تحقیق حاضر با مطالعه ی کتابهای فلسفی فلاسفه ی اسلامی،به جمع آوری مهمترین تقریرهای این برهان،اقدام شده است. درباره این برهان می توان گفت که مهمترین برهان در اثبات واجب نیست ولی می تواند یک از براهین متقن و محکم در اثبات خدا به شمار آید.در تحقیق حاضر،ترتیب فصول به گونه ای است که ابتدا تمام مباحث و مطالبی که می تواند به عنوان پیش نیاز برهان باشد در فصول اولیه این تحقیق به طور مبسوط مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:44
فهرست مطالب:
برهان نظم:
خلاصه برهان
برهان نظم از منظر شهید مطهری
منبع:
برهان نظم:
برهان نظم (به انگلیسی: Teleological argument) یکی از مهمترین، رایجترین و آشناترین برهانهای اثبات وجود خدا است، و در کنار برهانهای مبتنی بر علیت، دو رکن مهم از باور استدلالی به خدا را تشکیل میدهند.
خلاصه برهان
معمولاً منظور از نظم در برهان نظم، نظم غایی است و به همین خاطر به آن برهان غایی (teleological) نیز گفته میشود. از دیدگاه مدافعین این برهان، مجموعهای منظم است که هدفمند باشد و اعضای آن مجموعه به گونهای در کنار یکدیگر قرار گرفته باشند که آن مجموعه در مسیر نیل به آن هدف رفتار کند.
از نظر مدافعین این برهان، جهان یک مجموعه منظم است که نمیتواند اتفاقی به وجود آمده باشد و باید ناظم باشعوری داشته باشد. جهان ما نشان دهندهٔ وجود نوعی انتخاب است، نه اتفاقی کور. این انتخاب کننده خداست.
با آنکه در کلام اسلامی به آن توجه چندانی نمیشود و بیشتر به مسیحیت تعلق دارد، مفسرین بسیاری از آیات قرآن را بیان کنندهٔ این برهان میدانند. برهان سادهاست، و برای همین عمومیت زیادی دارد:
در جهان شکلهای مختلفی از نظم وجود دارد، و میدانیم که نظم بدون ناظم ممکن نیست، و یک مجموعهٔ منظم نمیتواند اتفاقی شکل گرفته باشد، پس جهان ناظمی دارد.
بدون شک مثالهای زیادی در این مورد وجود دارد. مثلاً میگویند، ساعت به آن کوچکی طوری است که نمیتوان قبول کرد سازندهای نداشته باشد، حال چطور میتوانیم قبول کنیم که کل جهان با عظمتی بسیار بیشتر از آن بتواند سازندهای نداشته باشد؟
برهان نظم از منظر شهید مطهری
برهان نظم از منظر شهید مطهری: مقدمه: عمومی ترین و ساده ترین طریقت در اثبات وجود خداوند برهانی است که از آن به برهان نظم یا غایت شناختی یاد می کنند. معمول ترین ادله بر وجود خداوند در تمامی ادیان و مذاهب الهی در طول تاریخ همواره برهان نظم بوده است. از این رو چه در تفکر اسلامی و چه در تفکر غربی مناظرات و جدلهای فراوانی حول این برهان شده است. بسیاری بر این اعتقادند که برهان نظم اساسا یک برهان فلسفی نیست بلکه ریشه و پایه ی تجربی دارد. زیرا اساس شکل گیری برهان نظم را روش تمثیل می دانند. از اینرو ادله ی نظم را دارای استحکام کمتری نسبت به سایر براهین خداشناختی می دانند. ویلیام پالی معاون اسقف کارلیسل و فیلسوف برجسته ی قرن هجدهم برهان نظم را در کتاب " الاهیات طبیعی " اینگونه تقریر کرده است: " فرض کنید در حال عبور از صحرایی پای من به سنگی برخورد کند و با این سوال رو برو شوم که چگونه این سنگ در آنجا قرار گرفته است. ممکن است پاسخ دهم که تا آنجا که من می دانم، این سنگ همواره اینجا بوده است. احتمالا اثبات نامعقول بودن این پاسخ چندان آسان نخواهد بود. اما فرض کنید که بر روی زمین ساعتی یافته ام و باید بررسی شود که بودن ساعت در آن مکان چگونه اتفاق افتاده است. بسیار بعید است که پاسخ قبلی به ذهن من خطور کند. یعنی اینکه تا آنجا که می دانم این ساعت همواره اینجا بوده است. اما چرا این جواب نباید آنگونه که برای سنگ مفید بود برای ساعت مفید باشد؟ چرا جواب مذکور آنگونه که در مورد اول قابل قبول بود در مورد دوم پذیرفتنی نیست؟ تنها دلیل آن است که وقتی ساعت را وارسی می کنیم می بینیم اجزای گوناگون آن برای هدفی پرداخته و به یکدیگر مرتبط شده اند. ( چیزی که در مورد سنگ نمی توان کشف نمود. ) مثلا این هدف که اجزای مذکور آنگونه طرح ریزی و به هم پیوند داه شده اند که تولید حرکت کنند و حرکت مذکور چنان تنظیم شده است که زمان را در شبانه روز نشان دهد. یعنی اگر اجزای مختلف به گونه ای متفاوت از آنچه هستند ساخته می شدند، مثلا در اندازه ای متفاوت با آنچه که دارند یا به هر روش یا ترتیب دیگری غیر از وضعیت کنونی تعبیه شده بودند، در این صورت یا اساسا هیچ حرکتی در ساعت به وقوع نمی پیوست و یا هیچ حرکتی که تامین کننده ی کاربرد کنونی آن باشد، واقع نمی شد. " در حقیقت پالی برهان خود را اینگونه مطرح می کند: او می پرسد اگر ساعتی را در بیابان ببینید در مورد آن چه فکری می کنید؟ مسلما هیچوقت فکر شما به این سمت سوق پیدا نمی کند که به طور اتفاقی این ساعت در بیابان و با کمک پدیده های طبیعی ساخته شده است. بلکه تصور می کنید این ساعت با این نظم و هماهنگی بین اعضایش باید صانعی آگاه و مدبر داشته باشد. زیرا عوامل طبیعی دارای خصیصه و ابزار مناسبی برای ایجاد این تدبیر نیستند. مهمترین عاملی که وجود صانع را تایید می کند وجود هدف و غایت به خصوصی ( نمایش زمان ) برای این شئ است که تعیین آن تنها از عهده ی شعوری آگاه بر می آید و امکان شکل گیری تصادفی این ساعت را منتفی می کند. بدین سبب حتی اگر هماهنگی و نظم موجود در شئ تصادفی و وابسته به خصائل ذاتی طبیعت باشد غایتمندی آن تنها می تواند معلول شعوری مدبر باشد. بنابراین هماهنگی ای که غایتمند باشد دلالت بر وجود ناظمی آگاه دارد و این هماهنگی متناسب با نوع و میزان آگاهی و تدبیر ناظم است. در نتیجه نظم گسترده تر حاکی از وجود ناظم آگاه تر است. با توجه به این دانسته ها پیلی به اقامه ی برهانی می پردازد: 1- هر نظمی (هماهنگی غایتمندی ) دال بر وجود ناظمی است و نظم گسترده تر حاکی از وجود ناظم بزرگتر است. 2- با توجه و دقت به ساختار اجزای عالم به این نتیجه می رسیم که نظمی بس عظیم و سترگ در عالم موجوداست. 3- بنابراین وجود عالم حاکی از وجود ناظم بزرگی است. روش تمثیل در تفکر غربی دست مایه ی انتقادات محکم بسیاری از فیلسوفان برجسته ی اروپایی شد و این باعث شد تا از قدرت برهان نظم به مرور زمان بیشتر و بیشتر کاسته شود.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:40
چکیده:
برهان نظم
معمولاً منظور از نظم در برهان نظم، نظم غایی است و بههمین خاطر به آن برهان غایی(teleological) نیز گفته میشود. از دیدگاه مدافعین این برهان، مجموعهای منظم است که هدفمند باشد و اعضای آن مجموعه بهگونهای در کنار یکدیگر قرار گرفته باشند که آن مجموعه در مسیر نیل به آن هدف رفتار کند.
از نظر مدافعین این برهان، جهان یک مجموعه منظم است که نمیتواند اتفاقی به وجود آمده باشد و باید ناظم باشعوری داشته باشد. جهان ما نشان دهندهٔ وجود نوعی انتخاب است، نه اتفاقی کور. این انتخاب کننده خداست.
با آنکه در کلام اسلامی به آن توجه چندانی نمیشود و بیشتر به مسیحیت تعلق دارد، مفسرین بسیاری از آیات قرآن را بیان کنندهٔ این برهان میدانند. برهان ساده است، و برای همین عمومیت زیادی دارد :
در جهان شکل های مختلفی از نظم وجود دارد، و میدانیم که نظم بدون ناظم ممکن نیست، و یک مجموعه ی منظم نمی تواند اتفاقی شکل گرفته باشد، پس جهان ناظمی دارد.
برهان نظم
در تقسیمبندیای که در جلسه گذشته عرض شد گفتیم که راههایی که برای اثبات وجود خدا وجود دارد مجموعا سه نوع راه است : راه دل یا راه فطرت ، نوع دوم راههای حسی یا راههای علمی و به اصطلاح نیمه فلسفی ، نوع سوم راههای فلسفی
بحث ما در جلسه گذشته راجع به راه دل و فطرت بود که آن مربوط به علم و فکر و عقل و استدلال و اینجور چیزها نبود ، مربوط به این بود که یک پیوند به معنی یک جاذبه و کشش در وجود هر انسانی هست که او را به حسب طبع و غریزه به سوی مبدأ میکشاند . بحث ما راجع به آن تمام شد . فقط من یک نکتهای در دنباله عرایض آن جلسه خودمان عرض میکنم برای اینکه مطلبمان ناتمام نمانده باشد ، بعد وارد بحث دیگرمان میشویم ، و آن این است که ممکن است بعضی از افراد خیال کنند که این مسأله احساس درونی که اخیرا علمای روانشناس از طریق علمی و تجربی و روانشناسی آن را کشف کردهاند ، آن جاذبه معنوی را کشف کردهاند ، یک چیز بسیار تازهای است و سابقه نداشته است ، در صورتی که این مطلب سابقه دارد ، البته نه به این طرز بیان ، به طرزهای دیگری که بیان شده است . همین را حکما و فلاسفه از طریق فلسفه اثبات میکردند نه از طریق روانشناسی و آزمایشهای تجربی ، یعنی آنها این جور ادعا میکردهاند که اگر عالم مبدأ و خدایی داشته باشد که دارد ، یعنی وجودش را اثبات میکردند و اگر در دنیا حرکت و جنبشی وجود داشته باشد - که البته آن هم وجود دارد باید بازگشت مخلوقات به همان مبدئی باشد که از آن مبدأ پیدا شدهاند ، یعنی امکان ندارد که توجهی در وجود مخلوقات به سوی مبدأشان وجود نداشته باشد .
جمله خیلی شیرینی تعبیر میکردند ، میگفتند : " النهایات هی الرجوع الی البدایات " یعنی آخرها و نهایتها همان بازگشت به اولهاست و چون خدا اول همه اوایل هست آخر همه آخرها هم هست ، نهایت موجودات هم هست . منتها آنها تعمیم میدادند ، میگفتند در هر موجودی این میل و توجه به حق هست و نمیتواند نباشد . انسان به همان نسبت که کاملتر است این جاذبه در او قویتر و نیرومندتر است . مولوی چند بیت خیلی پرمغز و پرمعنا در همین زمینه دارد ، به صورت شعر میگوید ولی همین فلسفه بزرگ را میگوید :
جزءها را رویها سوی کل است ( 1 )
بلبلان را عشق با روی گل است
آنچه از دریا ، به دریا میرود ( 2 )
از همانجا کامد آنجا میرود (3(
از سر که سیلهای تیزرو
وز تن ما جان عشق آمیز رو
این یک بیان فلسفی برای همین مطلب بوده ، همین مطلب را بیان فلسفی کرده . عرفا که دیگر در این قضیه بیداد کردهاند و حتی علیه حکما و فلاسفه قیام میکردند و میگفتند شما ارزش این نیروی معنوی را که در انسان هست که آنها اسمش را نیروی عشق میگذاشتند [ درک نمیکنید ] . عشق ، که اینهمه در زبان شعرا آمده است ، همین حقیقت است . [ عرفا میگفتند ] شما که اینهمه به عقل استناد و استدلال و اتکا میکنید درست نیست ، بیایید همان نیروی معنوی را که در انسان هست و در هر کسی وجود دارد ، تقویت کنید . و نقطه اصلیای که راه عرفان را از فلسفه جدا میکند همین است ، عرفان معتقد است همین حس درونیای را که در انسان است باید پرورش داد ولی فیلسوف بیشتر به پرورش دماغ و پرورش عقل و فکر و استدلال معتقد است ، که دیگر در این زمینه عرفا چون اهل زبان و شعر و ادب بودند قیامت و بیداد کردند .
قبلا هم عرض کردیم که این جزء حقایقی است که قرآن مجید پذیرفته است ، هم به آن مفهوم عام خودش که همه موجودات رو به سوی خدا هستند ، آنجا که میفرماید : " « ا فغیر دین الله یبغون و له اسلم من فی السموات و الارض »" یا آنجا که میفرماید : " « سبح لله ما فی السموات و الارض »" و هم به مفهوم خاصش درباره خصوص انسان . این آیه قرآن حقیقتا نمونهای از اعجاز است که میفرماید : " « الذین امنوا و تطمئن قلوبهم بذکرالله ، الا بذکر الله تطمئن القلوب »" آنان که ایمان آوردند و قلبهای آنها به یاد حق آرامش پیدا کرد . آن وقت در جمله دوم به صورت یک اصل کلی آنهم به صورت حصر [ میفرماید ] : " « الا بذکر الله تطمئن القلوب »" بدانید تنها با یاد خداست که دلها آرامش پیدا میکند ، یعنی این دل انسان ، روح انسان ، قلب انسان جوری ساخته شده است که هیچ چیزی قدرت ندارد به او طمانینه و آرامش بدهد . این معنایش این است که آن هدف اصلیای که در بشر وجود دارد که دنبال او میرود و خودش هم کاملا توجه ندارد ، او جز خدا چیز دیگری نیست و لهذا به هر چیز دیگر برسد طولی نخواهد کشید که آن گرمی و حرارت و شوق مبدل به سردی خواهد شد و تنها یک چیز است که انسان اگر به او برسد آرزوی تغییر دادن و تبدل و تنوع در آن نیست
یکی از اشتباهات بزرگ همین است : بعضیها خیال میکنند انسان طبعا طالب تنوع است ، اصلا تنوع را دوست دارد یعنی اینکه از نوعی به نوع دیگر لذتهایش را عوض کند ، محبوبهایش را عوض کند ، خود تنوع مطلوب است ، در صورتی که این جور نیست . علت اینکه تنوع مطلوب است ، این است که هیچ مطلوبی قدرت ندارد مطلوبیت خودش را برای همیشه حفظ کند و جهتش این است که آن مطلوب مطلوب مجازی بشر است ، مطلوب واقعی و حقیقی نیست . اگر یک شیء مطلوب واقعی و حقیقی باشد ، انسان از او سرد نمیشود و اگر از او سرد نشد طالب تنوع نیست .
ما میبینیم در قرآن راجع به نعمتهای بهشتی و آن دنیایی این نکته هست : " « لا یبغون عنها حولا »"
نه این است که بشر به هر نعمتی که میرسد دلش را میزند ، خسته میشود ، باز میخواهد تحولی ، تنوعی ، چیزی به وجود بیاورد ؟ ولی فقط آنجا هرگز بشر طالب تحول و تنوع نیست . رازش همین است که مطلوب واقعی است
از این بگذریم
اما راههای حسی یا علمی به تعبیر دیگر ، و به تعبیر دیگر شبه فلسفی ، چرا اینها را ما علمی میگوییم ، شبه فلسفی میگوییم ، بعد برایتان توضیح عرض خواهم کرد . عرض کردیم این نوع راه باز منشعب میشود به سه راه : یکی آنجاست که از نظم عالم بر وجود خالق و آفریننده حکیم علیم استدلال میشود ، دیگری از خلقت عالم و سومی از هدایتی که در مخلوقات و موجودات عالم وجود دارد . اول ما راجع به نظم عالم بحث میکنیم
نظم عالم
نظم عالم ، نظام عالم دلالت میکند بر وجود خدا . این همان مطلبی است که در قرآن کریم به این تعبیر آمده است : " اتقان صنع " ، متقن بودن مصنوعات عالم ، در آن آیه است که : " « و تری الجبال تحسبها جامده و هی تمر مر السحاب صنع الله الذی اتقن کل شیء »" ( 2)
در بعضی از آیات از همین مطلب تعبیر به " تقدیر " میشود : اندازهگیری ، یعنی یک نوع حسابگری در نظم و ترتیب مخلوقات وجود دارد
به تعبیر دیگر میگوییم حکیمانه بودن خلقت
اینجا ما باید در سه مرحله بحث کنیم : یکی اینکه یک توضیح بیشتری در اطراف همین نظم و نظام بدهیم ، اصلا مقصود از این نظم و نظام چیست ؟