فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:160
مقدمه:
بسیاری از انسان ها قادر به حل مساله و برطرف کردن ، به حداقل رساندن و یا تحمل استرس نمی باشند و معمولاً از مقابله های ناکارآمد، ناسازگار و مضری استفاده می کنند که باعث بروز استرس های بیشتری می گردد که اثرات آنها وخیم تر و عظیم تر از استرس اولیه است.
افراد افسرده نسبت به آینده دید انعطاف پذیری ندارند. آنها احتمالاً بیشتر از افراد غیر افسرده آینده خود را منفی می بینند و به نظرشان احتمال دستیابی به تجارب خوشایند کمتر است به همین دلیل افراد افسرده به جای تلاش برای دستیابی به موفقیت های با ارزش در آینده تمام نیروی خود را صرف اجتناب از موقعیت های ناخوشایند موجود می کنند ( ورتهایم ، 1983).
افراد افسرده احساس غمگینی می کنند چون مشکلات خود را پایدار ، کلی و درونی تلقی می کنند ( هایمبرگ ، ورمیلیا، دوج ، بیگر . و پارلو 1987؛ پترسون و سلیگمن ، 1987؛ رپس ، پترسون ،رینمارد، ابرامسون و سلیگمن 1982؛ سویینی و همکاران 1986) :
پایداری : افراد افسرده رویدادهای منفی زندگی شان را همیشگی و پایدار تلقی می کنند، یعتی تغییر دادن آنها را بعید می دانند. افراد غیر افسرده تجارب منفی را به عنوان موانع موقتی که زیاد هم طول نمی کشد در نظر می گیرند.
کلی نگری : افراد افسرده غرق در مشکلات خود می شوند و آنها را به همه چیز تعمیم می دهند. افراد غیر افسرده می توانند مسایل را از خود دور کنند . آنها قادرند بین رویدادهای منفی و مثبت زندگی خود تعامل ایجاد کنند.
درونی بودن : افراد افسرده خودشان را مسئول مشکلات خود می دانند. غیر افسرده ها مسئولیـــت چیزهایــی را که میتوانند تغییر دهند می پذیرند اما خود را مسئول کامل نبودن خود نمی دانند.
به نظر جروم فرانک ( 1973) یکی از بهترین کارهایی که روان درمانگرها می توانند برای مراجعان خود انجام دهند کمک به آنها برای غلبه بر یأس و نا امیدی شان است . در هر مقطع معینی از زمان 20-15 درصد بزرگسالان در سطح قابل توجهی ازنشانه های افسردگی رنج می برند و حدس زده می شو دکه حدود 75 درصد بیماران بستری در بیمارستان های روانی را موارد افسردگی تشکیل می دهند ( فنل۱ 1989).
در مورد اختلال افسردگی اساسی , مطالعات کلی در ممالک مختلف انجام شده است که میزان شیوع آن را در زنان دو برابر مردان نشان می دهد. دلیل چنین اختلافی ممکن است استرسهای متفاوت , زایمان , درماندگی آموخته شده واثرات هورمونی باشد ( کاپلان و سادوک , 1988).
فهرست مطالب :
فصل اول : چارچوب کلی پژوهش
1-1 مقدمه
2-1 بیان مسأله پژوهش
3-1 اهمیت نظری و عملی پژوهش
4-1 اهداف پژوهش
5-1 سئوال ها و فرضیه های پژوهش
6-1 متغیرهای پژوهش
7-1 تعریف متغیرها واصطلاحات
افسردگی
بهنجار
سبک حل مساله
فصل دوم
ادبیات و پیشینة پژوهش
فصل سوم : روش پژوهش
1-3 طرح پژوهش
2-3 جامعه آماری
3-3 روش نمونه برداری و حجم نمونه
4-3 ابزارهای پژوهش
1-4-3 مقیاس سبک حل مساله
2-4-3 پرسشنامه افسردگی بک BDI
3-4-3 خودسنجی افسردگی
5-3 روش اجرا
6-3 روش تجزیه و تحلیل داده ها
فصل چهارم
تجزیه و تحلیل آ ماری
فصل پنجم
خلاصه پژوهش
بحث و نتیجه گیری
منابع فارسی
Refrence
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:10
چکیده:
بروز حساسیت در مصرف لوازم آرایشی و بهداشتی
اگر از آن دسته از خانمهایی هستید که دایم در داروخانه ها و فروشگاههای لوازم آرایشی و بهداشتی سیر می کنند،حتما" هر روز انواع و اقسام لوازم آرایشی و بهداشتی از کرم ضد آفتاب گرفته تا انواع ماسکها را می بینید که به تازگی به بازار عرضه شده اند.متاسفانه بیشتر خانمها از این مواد انتظار معجزه دارند ،در حالی که این مسئله همیشه مصداق ندارد و حتی در بعضی مواقع این مواد باعث بروز واکنشهای آلرژیک در فرد می شوندوحساسیت ایجاد میکنند و ضرب المثل آمد ابرویش را درست کند چشمش را هم کور کرد را به یاد می آورند.ادمه این مطلب را که ترجمه ای است از خانم فرشته آل علی در دو یا سه نوبت می نویسم که امیدوارم مورد استفاده قرار گیرد.
شما درباره حساسیت به این مواد تا چه اندازه آگاهی دارید؟
متاسفانه بعضی لوازم آرایشی،ضدآفتابها،موادآرایشی و بهداشتی ناخن و مو و ... باعث بروز حساسیت در پوست افراد میشوند که به آن درماتیت تماسی می گویند. گاهی از اوقات اثرات ناشی از این حساسیت درست در ناحیه ای که ماده مورد نظر مصرف شده بروز نمی کند و به این دلیل تشخیص آن را با مشکل مواجه می کند. شاید این روزها شما هم با برخی از این محصولات مواجه شده باشید که روی آن برچسب هیپوآلرژن (محصولات با حساسیت کم) به چشم می خورد ولی متاسفانه بررسیها نشان میدهند مصرف مواد حاوی این برچسبها هیچ تضمینی برای عدم حساسیت به ماده نیست ،البته معمولا" موادی که روی آنها نوشته شده است تماما طبیعی ،کمتر مشکل ساز می شوندو احتمالا استفاده از آنها مناسب تر است.
مشکل کجاست؟
مشکل درست در نقطه مصرف این مواد است. با مصرف این مواد،بعضی افراد دچار درماتیت تماسی می شوند که در اصل یک نوع واکنش آلرژیک است. مثلا" استفاده از این مواد ممکن است باعث خشکی و قرمزی پوست شود و حتی گاهی اثرات وزیکولی(ضایعاتی شبیه جوشهای کوچک)روی پوست او ظاهر می شود که درنهایت حالت پوسته پوسته یا پینه ای پیدا می کند. گاهی این وزیکولها به نواحی دیگر بدن هم گسترش می یابد.مثلا"ممکن است تمام دست ،کل صورت و پلکها را درگیر کنند.اثرات خارش دار یا اگزما نادر نیستند و بسته به قدرت ماده حساسیت زا ممکن است این اثرات به صورت خفیف تا شدید بروز کنند. واکنش حساسیتی به این مواد تا زمانی که از آنها استفاده می شود ادامه داشته و روز به روز بدترهم می شود.
چه موادی مقصرند؟
هر نوع ماده آرایشی و بهداشتی که فکرش را بکنید از لوسیونها ،کرمها،مرطوب کننده ها،ضد آفتاب و انواع شامپوها گرفته تا مواد آرایشی مو و ناخن،همه و همه میتوانندباعث واکنش حساسیتی شوند.در بیشتر موارد مقصر اصلی ،مواد نگهدارنده ای است که در این لوازم آرایشی و بهداشتی وجود دارد.هر ماده آرایشی و بهداشتی که حاوی آب باشد برای اینکه از رشد باکتری و قارچ در آن جلوگیری شود به ماده نگهدارنده نیاز دارد.ازمیان موادنگهدارنده فرمالئید ماده ای است که بیشتر از همه باعث حساسیت می شود.ماده کاترنیوم 15 و متیل دی پروموکلوتارونیتریل ،نگهدارنده های حساسیت زای دیگری هستند که در کرمها ، لوسیونها و مرطوب کننده ها استفاده می شوند. مواد معطری که در این محصولات استفاده می شوند هم چندان بی تقصیر نیستند و حتی اگر این مواد معطر ،گیاهی باشند باز هم احتمال بروز حساسیت وجود دارد. لوازم آرایشی و بهداشتی قدیمی و کهنه هم باعث ایجاد مشکل می شوند ، ولی چون معمولا" مصرف کننده بلافاصله از کهنه بودن آن مطلع می شود آن را مصرف نمی کند و مشکلی پیش نمی آید.
موها
معمولا" موها بدلیل اهمیتی که در زیبایی دارند زیاد دستکاری می شوند. شایع ترین علت حساسیت در مصرف مواد آرایشی مو ، رنگ موست. معمولا" رنگ موهایی که حاوی ماده شیمیایی پارافنلین دی آمین هستند بیشتر حساسیت می دهند.
رنگ موهای نیمه دایم یا موقت نیز به رنگ موهایی دایمی ترجیح دارند، زیرا این ماده شیمیایی در آنها وجود ندارد. فر زدن مو هم گاهی مشکل ساز است. در فرهای طولانی مدت از موادی استفاده می شود که در آنها ماده شیمیایی گلیسیریل تیو گلیکو لات وجود دارد که حساسیت زاست.مواد فر که حاوی آمونیوم تیو گلیکولات هستند به دیگر مواد مخصوص فر ارجحیت دارند و کمتر مشکل ساز می شوند.
ناخن
متاسفانه مواد شیمیایی موجود در لاک،برق لاک و ناخن مصنوعی بسیار حساسیت زا هستند. در ناخنهای مصنوعی ماده ای شیمیایی به نام آکریلات وجود دارد که دردسر ساز است. این ماده شیمیایی در چسب مربوط به ناخنهای مصنوعی وجود دارد.جالب اینجاست که شما انتظلر دارید این حساسیت را در ناخنهای خود ببینید در حالی که این حساسیت در پلک، دور دهان و نواحی گردن شما پیدا می شودو شما را غافلگیر می کند، در حالی که پوست اطراف ناخن و انگشتان کاملا" سالم است. یعنی این مواد شیمیایی هنگام تماس ناخن با پلک، دور دهان و گردن ، این نواحی را مبتلا می کنند.
درمان
هترین درمان در این مواقع ، قطع مصرف ماده مورد نظر است. اگر نمی دانید به کدامیک از این مواد حساسیت دارید با آزمایش مقداری کمی از آنها روی پوست متوجه می شوید.در ضمن فراموش نکنید که کلمات بدون حساسیت،ضد حساسیت،یا با حساسیت کم کاملا" بی معنی است و هیچ شرکتی در دنیا نتوانسته چنین محصولاتی را تضمین کند.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:160
مقدمه:
بسیاری از انسان ها قادر به حل مساله و برطرف کردن ، به حداقل رساندن و یا تحمل استرس نمی باشند و معمولاً از مقابله های ناکارآمد، ناسازگار و مضری استفاده می کنند که باعث بروز استرس های بیشتری می گردد که اثرات آنها وخیم تر و عظیم تر از استرس اولیه است.
افراد افسرده نسبت به آینده دید انعطاف پذیری ندارند. آنها احتمالاً بیشتر از افراد غیر افسرده آینده خود را منفی می بینند و به نظرشان احتمال دستیابی به تجارب خوشایند کمتر است به همین دلیل افراد افسرده به جای تلاش برای دستیابی به موفقیت های با ارزش در آینده تمام نیروی خود را صرف اجتناب از موقعیت های ناخوشایند موجود می کنند ( ورتهایم ، 1983).
افراد افسرده احساس غمگینی می کنند چون مشکلات خود را پایدار ، کلی و درونی تلقی می کنند ( هایمبرگ ، ورمیلیا، دوج ، بیگر . و پارلو 1987؛ پترسون و سلیگمن ، 1987؛ رپس ، پترسون ،رینمارد، ابرامسون و سلیگمن 1982؛ سویینی و همکاران 1986) :
پایداری : افراد افسرده رویدادهای منفی زندگی شان را همیشگی و پایدار تلقی می کنند، یعتی تغییر دادن آنها را بعید می دانند. افراد غیر افسرده تجارب منفی را به عنوان موانع موقتی که زیاد هم طول نمی کشد در نظر می گیرند.
کلی نگری : افراد افسرده غرق در مشکلات خود می شوند و آنها را به همه چیز تعمیم می دهند. افراد غیر افسرده می توانند مسایل را از خود دور کنند . آنها قادرند بین رویدادهای منفی و مثبت زندگی خود تعامل ایجاد کنند.
درونی بودن : افراد افسرده خودشان را مسئول مشکلات خود می دانند. غیر افسرده ها مسئولیـــت چیزهایــی را که میتوانند تغییر دهند می پذیرند اما خود را مسئول کامل نبودن خود نمی دانند.
به نظر جروم فرانک ( 1973) یکی از بهترین کارهایی که روان درمانگرها می توانند برای مراجعان خود انجام دهند کمک به آنها برای غلبه بر یأس و نا امیدی شان است . در هر مقطع معینی از زمان 20-15 درصد بزرگسالان در سطح قابل توجهی ازنشانه های افسردگی رنج می برند و حدس زده می شو دکه حدود 75 درصد بیماران بستری در بیمارستان های روانی را موارد افسردگی تشکیل می دهند ( فنل۱ 1989).
در مورد اختلال افسردگی اساسی , مطالعات کلی در ممالک مختلف انجام شده است که میزان شیوع آن را در زنان دو برابر مردان نشان می دهد. دلیل چنین اختلافی ممکن است استرسهای متفاوت , زایمان , درماندگی آموخته شده واثرات هورمونی باشد ( کاپلان و سادوک , 1988).
فهرست مطالب :
فصل اول : چارچوب کلی پژوهش
1-1 مقدمه
2-1 بیان مسأله پژوهش
3-1 اهمیت نظری و عملی پژوهش
4-1 اهداف پژوهش
5-1 سئوال ها و فرضیه های پژوهش
6-1 متغیرهای پژوهش
7-1 تعریف متغیرها واصطلاحات
افسردگی
بهنجار
سبک حل مساله
فصل دوم
ادبیات و پیشینة پژوهش
فصل سوم : روش پژوهش
1-3 طرح پژوهش
2-3 جامعه آماری
3-3 روش نمونه برداری و حجم نمونه
4-3 ابزارهای پژوهش
1-4-3 مقیاس سبک حل مساله
2-4-3 پرسشنامه افسردگی بک BDI
3-4-3 خودسنجی افسردگی
5-3 روش اجرا
6-3 روش تجزیه و تحلیل داده ها
فصل چهارم
تجزیه و تحلیل آ ماری
فصل پنجم
خلاصه پژوهش
بحث و نتیجه گیری
منابع فارسی
Refrence
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:32
فهرست مطالب:
چکیده:………………………………………………………………………………………………………..4
عوامل بروز جرایم جنسی به عنف و راههای پیشگیری از آن 5
بخش اول: عوامل بروز جرایم جنسی به عنف……… 6
گفتار اول: عوامل شخصی (مستقیم)…………… 6
1- اختلالات روانی و شخصیتی………………. 7
2- اختلالات جنسی……………………….. 8
2-1- اختلال عملکرد جنسی…………………. 9
2-2- اختلالات رفتاری جنسی (پارافیلیا)…….. 10
گفتار دوم : عوامل اجتماعی و فرهنگی (غیر مستقیم) 11
1- ناهنجاری های اخلاقی و ضعف تقلیدات دینی در جامعه 12
1-1- الکل……………………………. 12
1-2- نقش رسانهها……………………… 13
2- مشکلات اقتصادی و فقر………………… 15
3- خانواده…………………………… 17
بخش دوم: راههای پیشگیری ازبزهکاری و بزهدیدگی جرایم جنسی 20
گفتار اول: پیشگیری اصلاحی……………….. 20
1- رفع نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی…… 21
2- نقش تربیتی خانواده و ازدواج…………. 22
3- گسترش ارزشهای اخلاقی و دینی و مبارزه با ناهنجاریهای فرهنگی 24
گفتار دوم: پیشگیری وضعی………………… 26
1- محافظت از آماجهای جرم………………. 26
2- آموزش و آگاهی بزده دیدگان در جهت اجتناب از وضعیت های جرم زا 27
3- پرهیز از تحریک بزهکار توسط بزهدیده…… 29
فهرست منابع……………………………….. 30
چکیده:
در سیاست جنایی ایران، بزهدیده جایگاه واقعی خود را نداشته و لذا حمایت از بزهدیده نیز چندان مورد توجه دادگاهها نیست. اما در جرایم جنسی به عنف، با توجه به اثرات نامطلوب و بلند مدت آن بر عواطف و روان بزهدیده که حتی ممکن است روند زندگی عادی او را برای همیشه مختل کند، این نقص بیشتر جلوه میکند و باید در خصوص آن چارهاندیشی شود. در این راستا اصلاح قوانین موجود در گسترش دامنه و ابعاد حمایتها ضروری است. ضمن این که قانونگذار باید زمینه رسیدگی سریع و دقیق به این پروندهها را ایجاد و راهکارهایی عینی، ملموس و مفید را جهت کاهش اثرات منفی جرم بر بزهدیده و جبران تألمات و خسارات عاطفی و معنوی او و همچنین اعاده موقعیت بزهدیده ارائه دهد. از طرف دیگر تلاش برای سلب موقعیتهای مناسب بزهکاری و بالا بردن هزینه ارتکاب جرم باید مورد توجه قرار گیرد که این مهم نیازمند اصلاح قوانین مجازات و دادرسی کیفری نیز میباشد.
علاوه بر اصلاح قوانین، اصلاح نوع نگاه و برخورد محاکم با بزهدیده و توجه جدی به ضرورت حمایت از بزهدیدگان جرایم جنسی توسط مراجع قضایی و انتظامی که اولین پناهگاه بزهدیده هستند نیز ضروری است. همچنین این مراجع باید تعاملی مثبت و جدی با مراجع غیر دولتی حامی بزه دیده نیز داشته باشند.
البته ظرفیتهای قانونی موجود (خصوصاً مقررات شکلی) در صورتی که به نحو صحیح و با یک نگاه حمایتی مورد بهرهبرداری قرار گیرد میتواند تا حدود زیادی مشکلات موجود را در دستیابی به یک چتر حمایتی گسترده رفع کند.
عوامل بروز جرایم جنسی به عنف و راههای پیشگیری از آن
بدون ریشهیابی عامل وقوع جرم، نمیتوان انتظار دستیابی به تدابیر صحیح و کارآمد پیشگیرانه را داشت. در مورد تعرضات جنسی نیز برای اتخاذ تدابیر مناسب در جهت کاهش این خشونت باید عوامل مؤثر بر آن را شناخت. بیشک انگیزه ارضاء میل جنسی در این جرم، عمدهترین محرک ارتکاب جرم است. هر چند شدت و ضعف آن و میزان تأثیر عوامل دیگر در انواع مختلف تعرضات جنسی، بسته به ویژگیهای مرتکب، بزهدیده و حتی نوع جامعه متفاوت است. برای مثال تأثیر میل جنسی در وقوع تجاوز در مواردی که مرتکب تحت عنوان مسافرکش دختران جوان را سوار میکند و دور از شهر به آنها تعرض میکند[1]، با مواردی که مرتکب به جهت انتقامجویی از جامعه به کودکان تعرض میکند و بعد آنها را بیرحمانه میکشد متفاوت است. به هر حال تمایلات جنسی در کلیه تجاوزات جنسی دخالت دارند. اما در این که میزان این انگیزه و تأثیر محرکها و عوامل دیگری چون خشونت و برتری جویی متجاوز و یا حتی نفرت او از بزهدیده، در چه حدی بوده میتوان به نکاتی از جمله صحبتهای متجاوز با قربانی در حین ارتکاب توجه کرد. متجاوزی که در حین تجاوز قربانی را تحقیر نموده و به او فحاشی میکند، از متجاوزی که سعی در جلب رضایت قربانی دارد و یا با بعضی اظهارات و حرکات سعی در نشان دادن ادب و علاقه به قربانی دارد، کاملاً متفاوت بوده و میزان لذتجویی هر کدام متفاوت است[2].
در این فصل ابتدا عوامل بروز جرایم جنسی و در ادامه راههای پیشگیری از آن مورد بحث قرار خواهد گرفت.
بخش اول: عوامل بروز جرایم جنسی به عنف
شاید بتوان گفت میزان تأثیر انگیزه ارضاء جنسی در جوامعی مثل ایران، که روابط جنسی خارج از محدوده ازدواج ممنوع و جرم تلقی شده در بروز تجاوز، بیشتر از جوامعی است که حتی مراکز مخصوص و دارای مجوز برای روابط جنسی غیرزناشویی دارند. به همین دلیل است که تحقیقات انجام شده در غرب نشان میدهد که «در بیشتر موارد انگیزه تجاوز، ارضاء جنسی نبوده بلکه بیشتر تحقیر، مرعوب کردن و سرافکندگی قربانی بوده»[3] و پس از آن نیز متجاوز قربانی را از طرق مختلف تحقیر و مجروح کرده و حتی به قتل او نیز منجر شده است.
به هر حال اظهار نظر قطعی در مورد میزان تأثیر غلیان شهوت و میل جنسی در وقوع تعرضات در کشور ما، با توجه به فقدان آمار جامع و رسمی، امری بعید است. اما ما در بررسی علل وقوع تعرضات جنسی با مفروض گرفتن تأثیر جدی تمایلات جنسی ابتدا به بررسی نقش عوامل فردی یا شخصی پرداخته و سپس عوامل بیرونی یا غیرمستقیم را تحت عنوان عوامل اجتماعی و فرهنگی موثر در افزایش میزان وقوع این جرم مورد بحث قرار میدهیم. چرا که میل جنسی امری طبیعی و مبتلا به تمامی افراد جامعه است و باید به این پرداخته شود که به چه دلیل برخی افراد به چنین رفتارهای غیرمتعارفی روی میآورند.
گفتار اول: عوامل شخصی (مستقیم)
منظور از عوامل شخصی عواملی است که مربوط به شخص بزهکار بوده و به عبارتی از خصوصیات فردی و شخصیتی وی محسوب شده و یا به طور مستقیم در گرایش او به سمت این بزه تأثیر داشته است. این عوامل را میتوان شامل دو دسته عوامل روانی – شخصیتی واختلالات جنسی تقسیمبندی کرد.
1- اختلالات روانی و شخصیتی
تلاش برای برقراری رابطه جنسی توأم با خشونت و بدون توجه به نیازها و مخالفتهای طرف مقابل، متاثر از شخصیت نامتعادل متجاوز است. همه کسانی که بررسی مختصری روی مرتکبین تجاوز به عنف داشته باشند تأیید میکنند که بعضی رفتارهای غیرطبیعی و خصوصیات نادر شخصیتی در آنها دیده میشود. حتی نگاهی اجمالی به شیوههای اقدامات متجاوزین و رفتارهای موهن و بعضاً سخیف آنها و یا جراحات و قتلهای متعاقب تجاوز که در رسانهها نیز گاهی آن را میشنویم ما را به این نتیجه میرسد که این افراد دچار مشکلات شخصیتی و بیماریهای روانی هستند. بررسیها نشان میدهد که جرایم جنسی اغلب به وسیله کسانی انجام میگیرد که دچار انحرافات جنسی، عدم تعادل روانی و صرع میباشند[4]. حتی در برخی کشورها مردانی که مرتکب تجاوز به عنف میشوند یک بیمار روانی شناخته میشوند تا مجرم[5]. در برخی تقسیمبندیهای متجاوزین جنسی، از جمله متجاوزین را آزارگران جنسی نامیدهاند که از درد کشیدن قربانی لذت برده و دچار تحریک جنسی میشوند. این افراد عمدتاً دارای اختلالات عاطفی و جامعه ستیز میباشند. کهن (Cohen) ویژگیهای عمومی تجاوزگران جنسی را احساس بیکفایتی و بیلیاقتی و تمایلات جنسی غالب شناخته است. او اعتقاد دارد متجاوزین جنسی در مقابل نیازهای دیگران حساس نبوده و احساس همدلی و صمیمیت نمیکنند و مقاومت آنها در ناکامیها بسیار ضعیف است[6]. متجاوزین بعضاً دارای عقدههای روانی خود کمبینی بوده و میل به برتری جوئی، تحقیر زن و قدرت نمایی دارند. «در آمریکا 44 درصد تجاوزات با انگیزه میل به پیروزی و برتری جویی بر مجنی علیه بوده است»[7] و به همین جهت است که مقاومتها و فریادهای قربانی بیشتر مجرم را تحریک میکند. مرتکب از نظر شخصیتی کسی است که در خود توان برقراری ارتباط صحیح با دیگران را احساس نمیکند و همین امر باعث میشود که درک صحیحی از احساسات و نیازهای قربانی نداشته باشد. هر چند برخی از آنها ممکن است نسبت به قربانی خود ترحم و دلسوزی بیشتری داشته و به او آسیب نرسانند، «اما به هرحال آنها در دنیای خودشان زندگی میکنند که در آن نیازهای قربانی بر ایشان مهم نیست» و لذا علیرغم فریادها و التماسهای قربانی، به کار خود ادامه میدهند.
2- اختلالات جنسی
تمایلات و رفتارهای جنسی انسان چنان پیچیده و آمیخته با شخصیت وی است که تأثیر بسزایی بر ویژگیهای روحی و روانی و ارتباطات وی با دیگران دارد. این مسائل ذهن اندیشمندان بسیاری را به خود مشغول کرده و خصوصاً روانکاوان و روانشناسان به دنبال جنبههای پیدا و پنهان امیال و رفتارهای جنسی انسان بودهاند که پیشگام آنها فروید بوده است.
تعریف دقیقی از اختلالات جنسی به عمل نیامده و محققین مستقیماً به دستهبندی و شرح برخی اختلالات پرداختهاند. به عنوان نمونه آن را به سه دسته اختلال هویت جنسی، اختلال جنسی نامتمایز و اختلالات عملکرد جنسی تقسیمبندی کردهاند[8].
به اعتقاد روانپزشکان،منظور از اختلال هویت جنسی[9] این است که «شخص در رابطه با هویت جنسی تعیین شده خود دچار مشکل بوده و سعی دارد تا خصوصیات جنس مخالف را در خود بروز دهد»[10]. در حال حاضر در کشور ما افراد دچار این اختلال میتوانند با تایید پزشکی قانونی مبادرت به جراحی نموده و حتی نام خود را نیز به حکم دادگاه عوض کنند.
اما از انواع دیگر اختلالات که بیشتر میتواند در وقوع جرایم جنسی مؤثر باشد و موضوع این بحث است اختلال عملکرد جنسی و اختلال جنسی نامتمایز یا پارافیلیا[11] میباشد. لازم به ذکر است، به تناسب موضوع و تأثیر آن در مطلوب ما صرفاً به بحث اختلالات جنسی مردان میپردازیم.
2-1- اختلال عملکرد جنسی
به این اختلال، اختلال کنش جنسی نیز میگویند. این اختلال در روند طبیعی ارضاء کامل میل جنسی در طول دورههای تحریک، اورگاسم و فرونشینی تأثیر میگذارد. علت این اختلال ممکن است بیولوژیک، روانی یا مجموع آن دو باشد و اثراتی چون فقدان نعوظ و انزال زودرس را در مردان به دنبال داشته باشد[12].
این اختلال از آن جهت که مرد به صورت طبیعی و به نحو کامل ارضاء نمیگردد میتواند منجر به رفتارهای تهاجمی جنسی به دیگران شود. چرا که این افراد دچار ناتوانی جنسی بوده و میل جنسی آنها با تحقیر و توهین به دیگران ارضاء میشود[13]. به علاوه برخی از مرتکبین تجاوز به عنف افرادی ضعیف و منفعل از لحاظ جنسی بوده و به جهت ترس همیشگی از بیکفایتی جنسی، به نوعی به دنبال کسب قدرت و دست یابی به حس خود ارزشی هستند و برای رفع این حس به تجاوز به عنف روی میآورند[14]. لازم به ذکر است برخی از این اختلالها که منجر به کشمکشهای روانی شخص نیز میگردد ناشی از تنشها و تعارضات جنسی دوران بلوغ است. به طوری که حتی گفته شده است 50 درصد تجاوزات به عنف ناشی از مشکلات جنسی دوران بلوغ شخص میباشد[15].
لذا در پیشگیری از بروز این اختلالات نقش خانواده و تربیت و تعلیم صحیح جنسی بسیار مؤثر است. از طرف دیگر این اختلال آثار روانی خاصی را بر شخص گذاشته و ممکن است توأم با اختلالات روانی که در بحث قبلی به آن پرداخته شد مؤثر در وقوع جرایم جنسی باشد.
2-2- اختلالات رفتاری جنسی (پارافیلیا)
برخی از این اختلالات که تحت عنوان انحرافات جنسی نیز شناخته میشوند میتوانند تأثیر جدی در وقوع تجاوز به عنف داشته باشند. یکی از این اختلالات سادیسم یا دگر آزاری جنسی است.در این اختلال لذت از راه پرخاشگری به دست میآید[16]. بسیاری از متجاوزین به عنف که پس از تجاوز با قربانی درگیر شده و به او صدماتی وارد میکنند دچار سادیسم هستند[17]. این افراد حتی ممکن است پس از تجاوز شخص را به قتل برسانند و اصطلاحاً مرتکب قتلهای شهوانی[18] شوند. سابقه رفتارهای سوء جنسی بر علیه شخص میتواند او را مبتلا به سادیسم نماید[19].
از دیگر اختلالات رفتاری جنسی که میتواند منجر به وقوع تجاوز گردد، میل به همجنس و خصوصاً بچهها میباشد که تحت عنوان دو انحراف همجنسبازی و بچهبازی (پدوفیلی) مورد بررسی قرار گرفته است. برخی فاعلین لواط دچار اختلالات جنسی بوه و در رابطه با زنان به ارضاء کامل نمیرسند و میل به همجنسبازی دارند و حتی ممکن است برای دستیابی به وی او را مجبور به این کار کنند[20]. برخی از این افراد که با سنین بالا هستند، میل به رابطه جنسی با اطفال دارند که این گرایش آنها ناشی از نوعی حس بیکفایتی جنسی نیز میباشد. در نتیجه این بیماری، شخص علاقهمند به ارتباط با اطفال حدوداً زیر 13 سال بوده و با سوء استفاده جنسی از کودک به ارضاء جنسی میرسد. گرچه در بیشتر موارد ارضاء شخص بدون مواقعه صورت میگیرد[21] اما در برخی موارد منجر به مواقعه با کودک با اجبار و اکراه میشود.
همچنین در خصوص مردان همجنسباز گفته شده است که گروهی از این افراد که در کودکی مکرراً مورد سوء استفاده جنسی قرار میگیرند در بزرگسالی خود به این کار روی آورده و به سوء استفاده جنسی از کودکان میپردازند[22].
لازم به ذکر است در غالب موارد کودک رضایتی به رابطه جنسی ندارد هر چند که با توجه به سن کم آنها و بعضاً عدم تشخیص موضوع، مقاومتی نیز صورت گیرد. البته پیرامون رضایت کودک در رابطه جنسی در فصل اول مطالبی مطرح شد.
گفتار دوم: عوامل اجتماعی و فرهنگی (غیرمستقیم)
امروزه هیچ کس نقش مؤثر و پررنگ محیط اجتماعی و ارتباطات پیرامونی افراد را در بزهکاری آنها انکار نمیکند. دورکیم علت همه رفتارهای غیرعادی را در محیط اجتماعی جستجو میکند و برخی چون لاکاسانی در این راستا چنان افراط کردهاند که میگویند: (تمام مردم دنیا به استثناء جنایتکاران مقصرند![23]) کهن (cohen) و اهلاین (ohlein) معتقدند جرم شکل خاصی از راه حل جمعی اتخاذ شده به وسیله طبقه پایین است که از سرخوردگی ناشی میشود. به عقیده این دو جامعه شناس تیپ خاصی از بزهکاران تحت عنوان گروه ستیزهجو وجود دارند که به جرائم هتک ناموس میپردازند و آن را وسیلهای برای برقراری پایگاه اجتماعی قرار میدهند[24].
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
مقدمه:
طلاق در اصل رها کردن از روی قرارداد است. اسلام اولین دینی نیست که طلاق را مباح کرده است این امر بین رومیها و آنتی ها و نیز امت یهود و مسیحی ها و اعراب قبل از اسلام رواج داشته است و از دیدگاه اسلام طلاق یکی از منفورترین حلالهاست که پیامبر اسلام (ص) نیز فرموده اند منفورترین چیزهای حلال در پیش خدا طلاق است قران کریم در هفت آیه نخستین سوره پیرامون طلاق و مسائل مربوط به آن سخن می گوید – خداوند در قرآن می فرماید شما آنها را از خانه هایشان خارج نسازید و آنها نیز از خانه ها خارج نشوند. از آنجا که حقوق زنان در مواردی چنان که شایسته است پاس داشته نمی شود نظام حقوق زن و خانواده یکی از موضوعاتی است که در جامعه ، باید مورد تحقیق قرار گیرد اسلام حق تعلیم و لزوم آموزش آزادی در امر ازدواج و اشتغال را برای مرد و زن هر دو فرض و واجب می شمارد و برابری و تساوی حقوق زن ومرد را امری مسلم می شمارد. علیرغم برابری کامل ارزش انسانی زن و مرد تفاوت هایی نیز وجود دارد که ملاحظه آنها در قانونگذاری خود باعث ستم به آنهاست و عدالت اقتضا می کند : هر یک به تناسب توانایی ها و ناتوانی های خود از حقوق متناسب و متعادل برخوردار شوند. اضافه برآن تساوی کامل حقوق زن و مرد بدون توجه به تفاوتهای آن دو خلاف عدالت و حکمت آفرینش دوگانه آنان است.
قوانین طلاق
طلاق حقی نیست که به مرد عطا شده باشد و از زن بازداشته شده باشد بلکه طلاق آخرین راه چاره ایست که برای پایان دادن به زندگیهای بدون عاطفه و مشقت بار در نظر گرفته شده است به همین لحاظ مسولیت فردی که اختیار بیشتری در این موضوع دارد بیشتر است لذا باید توجه داشت افرادی که از روی هوا و هوس به این امر اقدام میکنند و با بروز کمترین اختلافات آنرا چاره کار خود میدانند روزی باید در مقابل خداوند متعال پاسخگو باشند که آیا واقعا امکان ادامه زندگی به هیچ وجه وجود نداشته و آیا آنها همه سعی خود را برای ادامه زندگی کرده اند؟ و باید پاسخ دهند چرا چیزی را که خداوند امر به محکم و استوار کردن آن کرده براحتی از هم گسسته اند .
بر اساس قوانین و موازین کشور وقوع امر طلاق از سه راه امکانپذیر است
ساده ترین شکل وقوع طلاق زمانیست که زن و شوهر بر مساله طلاق توافق داشته باشند و دیگر مایل به ادامه زندگی با هم نباشند
این نوع طلاق به طلاق توافقی معروف است که از اختیار مرد در طلاق ناشی میشود .
نوع دیگر طلاق که اساس تمام قوانین طلاق میباشد طلاق به خواست و اراده مرد است
((ماده 1133 قانون مدنی- مرد می تواند با رعایت شرایط مقرر در این قانون با مراجعه به دادگاه تقاضای طلاق همسرش را بنماید .
تبصره – زن نیز می تواند با وجود شرایط مقرر در مواد (1119) ، (1129) و (1130) این قانون ، از دادگاه تقاضای طلاق نماید .))
در این حالت مرد موظف به پرداخت کلیه حقوق زن میباشد .
اما نوع دیگر طلاق که همچنان ریشه در اختیار مرد دارد طلاق بخواسته زن است ، در این حالت زن با اثبات شرایط عسر و حرج خود (در این شرایط دادگاه مرد را مجبور به طلاق میکند ) و یا با توجه به وکالتی که از ابتدای عقد در شرایط ضمن عقد از مرد گرفته میتواند خود را مطلقه نماید .
((بر اساس ماده 1130 قانون مدنی- در مورد زیر زن می تواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضای طلاق نماید در صورتی که برای محکمه ثابت شودکه دوام زوجیت موجب عسر و حرج است می تواند برای جلوگیری از ضرر و حرج زوج را اجبار به طلاق نماید و در صورت میسر نشدن به اذن حاکم شرع طلاق داده می شود.
تبصره – عسر و حرج موضوع این ماده عبارت است از به وجود آمدن وضعیتی که ادامه زندگی را برای زوجه با مشقت همراه ساخته و تحمل آن مشکل باشد و موارد ذیل در صورت احراز توسط دادگاه صالح از مصادیق عسر وحرج محسوب می گردد :
1- ترک زندگی خانوادگی توسط زوج حداقل به مدت شش ماه متوالی و یا نه ماه متناوب در مدت یک سال بدون عذر موجه .
2- اعتیاد زوج به یکی از انواع مواد مخدر و یا ابتلاء وی به مشروبات الکلی که به اساس زندگی خانوادگی خلل وارد آورد و امتناع یا عدم امکان الزام وی به ترک آن در مدتی که به تشخیص پزشک برای ترک اعتیاد لازم بوده است .
در صورتی که زوج به تعهد خود عمل ننماید و یا پس از ترک ، مجددا” به مصرف موارد مذکور روی آورده ، بنا به درخواست زوجه ، طلاق انجام خواهد شد .
3- محکومیت قطعی زوج به حبس پنج سال یا بیشتر .
4- ضرب و شتم یا هرگونه سوء استفاده مستمر زوج که عرفا” با توجه به وضعیت زوجه قابل تحمل نباشد .
5- ابتلاء زوح به بیماری های صعب العلاج روانی یا ساری یا هر عارضه صعب العلاج دیگری که زندگی مشترک را مختل نماید .
موارد مندرج در این ماده مانع از آن نیست که دادگاه در سایر مواردی که عسر و حرج زن در دادگاه احراز شود ، حکم طلاق صادرنماید .))
همچنین اگر در ضمن عقد شروطی واقع شود که در موارد قانونی حق طلاق بصورت وکالت بلا عزل به زن تنفیذ شود این شرایط در درخواست زن برای طلاق نافذ خواهد بود
باید توجه داشت طلاق به خواسته مرد و طلاق توافقی قابل رجوع است یعنی مرد دوباره میتواند بر ادامه زندگی با زن اراده کرده و بدون ازدواج در مدت مقرر زن دوباره به همسری مرد در می آید .اما در طلاق عسر و حرجی یا قضائی امکان رجوع برای مرد وجود ندارد و صرفا با توافق طرفین امکان آن بوجود می آید.
اما اجرای صیغه طلاق بدون صدور گواهی عدم امکان سازش غیر قانونی میباشد
((ماده 10 قانون حمایت خانواده:
اجرای صیغه طلاق و ثبت آن پس از رسیدگی دادگاه و صدور گواهی عدم امکان سازش صورت خواهد گرفت .
متقاضی گواهی عدم امکان سازش باید تقاضانامه ای به دادگاه تسلیم نماید که در آن علل تقاضا به طور موجه قید گردد. پس از وصول تقاضانامه دادگاه راسا یا به وسیله داور یا داوران سعی در اصلاح بین زن و شوهر و جلوگیری از وقوع طلاق خواهد کرد. هرگاه مساعی دادگاه برای حصول سازش نتیجه نرسد با توجه به ماده 8 این قانون گواهی عدم امکان سازش صادر خواهد کرد. دفتر طلاق پس از دریافت گواهی مذکور به اجرای صیغه طلاق و ثبت آن اقدام خواهد نمود.
هر یک از طرفین عقد بدون تحصیل گواهی عدم امکان سازش مبادرت به طلاق نماید به حبس جنحه ای از شش ماه تا یک سال محکوم خواهد شد. همین مجازات مقرر است برای سردفتری که طلاق را ثبت نماید.))
و در همین قانون و ماده 8 آمده :
در موارد زیر زن یا شوهر حسب مورد می تواند از دادگاه تقاضای صدور گواهی عدم امکان سازش نماید و دادگاه در صورت احراز آن موارد گواهی عدم امکان سازش صادر خواهد کرد.
1 – توافق زوجین برای طلاق .
2 – استنکاف شوهر از دادن نفقه زن و عدم امکان الزام او به تادیه نفقه همچنین در موردی که شوهر سایر حقوق واجبه زن را وفا نکند و اجبار او به ایفا هم ممکن نباشد.
3 – عدم تمکین زن از شوهر.
4 – سو رفتار و یا سو معاشرت هر یک از زوجین به حدی که ادامه زندگی را برای طرف دیگر غیر قابل تحمل نماید.
5 – ابتلا هر یک از زوجین به امراض صعب العلاج به نحوی که دوام زناشویی برای طرف دیگر در مخاطره باشد.
6 – جنون هر یک از زوجین در مواردی که فسخ نکاح ممکن نباشد.
7 – عدم رعایت دستور دادگاه در مورد منع اشتغال به کار یا حرفه ای که منافی با مصالح خانوادگی یا حیثیات شوهر یا زن باشد.
8 – محکومیت زن یا شوهر به حکم قطعی به مجازات پنج سال حبس یا بیشتر یا به جزای نقدی که بر اثر عجز از پرداخت منجر به پنج سال بازداشت شود یا به حبس و جزای نقدی که مجموعا منتهی به پنج سال یا بیشتر و بازداشت شود و حکم مجازات در حال اجرا باشد.
9 – ابتلا به هر گونه اعتیاد مضری که به تشخیص دادگاه به اساس زندگی خانوادگی خلل وارد آورد و ادامه زندگی زناشویی را غیر ممکن سازد.
10 – هرگاه زوج همسر دیگری اختیار کند یا تشخیص دادگاه نسبت به همسران خود اجرای عدالت ننماید.
11 – هر یک از زوجین زندگی خانوادگی را ترک کند. تشخیص ترک زندگی با دادگاه است .
12 – محکومیت قطعی هر یک از زوجین در اثر ارتکاب جرمی که مغایر با حیثیت خانوادگی و شئون طرف دیگر باشد.
تشخیص این که جرمی مغایر با حیثیت و شئون خانوادگی است با توجه به وضع و موقع طرفین و عرف و موازین دیگر با دادگاه است .
13 – در صورت عقیم بودن یکی از زوجین به تقاضای طرف دیگر همچنین در صورتی که زوجین از جهت عوارض و خصوصیات جسمی نتوانند از یکدیگر صاحب اولاد شوند.
14 – در مورد غایب مفقودالاثر با رعایت مقررات ماده 1029 قانون مدنی .
تبصره : طلاقی که به موجب این قانون و بر اساس گواهی عدم امکان سازش واقع می شود فقط در صورت توافق کتبی طرفین در زمان عده قابل رجوع است .))
با بوجود آمدن موانع مختلف قانونی و مسائلی مثل مهریه های امروزی کمتر پیش میاید مرد مستقیما قصد طلاق زن را داشته باشد و حتی بعضاً با وجود انحرافات مشخص در همسر بعضی از مردها بخاطر بار مالی سنگین طلاق از آن دوری میکنند و زندگی بی روحی را در پیش میگیرند و گاهی سعی در ایجاد ناراحتی برای زن میکنند تا او خود پیش قدم شود در کنار این مساله مراجعات مکرر زنها برای طلاق و ادعاهای مکرر عسر و حرج قضات دادگاه را برای صدور حکم طلاق دچار تردید میکند و این امکان هم در صورت ارائه نکردن دلایل محکم از طرف زن غیر ممکن است .
بنابر این بهترین راه خاتمه دادن به زندگیهای مشقت بار و بدون عاطفه توافق طرفین بر روی طلاق میباشد که در ضمن این توافق دو طرف بر روی مسائل مالی و حقوق مشخصه توافق کرده و با دادن دادخواست مشترک امکان طلاق را فراهم میکنند و چون این درخواست مشترک و با توافق طرفین است حکم صادر شده در مورد آن قطعی بوده و قابل تجدید نظر خواهی نیز نمیباشد که از نظر زمان رسیدگی سریعتر از موارد دیگر طلاق خواهد بود .
در کتاب دینی ما نیز امر شده که یا بنیکویی با هم زندگی کنید و یا در غیر اینصورت باز بنیکوئی از هم جدا شوید .