توسعه و اهداف آن «دیدگاههای نظری»
دستیابی به توسعه و بهبود کیفیت زندگی از آرمانهایی است که همواره ذهن بشر را به خود مشغول نموده و هر از چندگاهی بر اساس تجارب بدست آمده تعریف جدیدی از توسعه بر میخیزد و به دنبال آن اهداف مشخص میگردد، که به دلیل طولانی شدن بحث در اینجا از آن صرف نظر میگردد. اما به طور کلی تا پیش از دهه 1970 توسعه صرفاً یک پدیده اقتصادی در نظر گرفته میشد و شیوهها و استراتژیهای توسعه بر بقای یک نرخ بالای تولید و بازدهی تاکید داشت.
در قطعنامههای سازمان ملل دهههای 1960 و 1970 «دهههای توسعه» نامگذاری شد که بر حسب نیل به هدف نرخ رشد سالانه 6 درصد در تولید ناخالص ملی تعریف گردید. دیگر شاخص اقتصادی توسعه، نرخهای تولید ناخالص ملی سرانه بوده است که یک کشور را در توسعه تولیداتش بر حسب نرخی سریعتر از آهنگ رشد جمعیتی مشخص میکنند.
نظر به اینکه توسعه اقتصادی به تغییر برنامهریزی شده ساخت تولید تاکید دارد بنابراین به دلیل کاهش سهم کشاورزی در تولید و اشتغال، استراتژیهای توسعه معمولاً بر صنعتی شدن سریع شهری و به زیان کشاورزی و توسعه روستایی منجر شده است. این شاخصهای اصلی اقتصادی توسعه اغلب با پذیرش کلی و اشاره گذرا به شاخصهای اجتماعی غیر اقتصادی مانند بهبود در سطح سواد، تعلیم و تربیت، شرایط بهداشت، خدمات و تامین مسکن تکمیل شده است. بنابراین دهههای 1950 و 1960 توسعه بر مبنای یک دیدگاه اقتصادی بنا شده بود با این تصور که منافع حاصل از آن به شکل مشاغل و سایر امکانات اقتصادی به تمام قشرهای جامعه بشری خواهد یافت بنابراین مسائلی مثل فقر، بیکاری، توزیع و نابرابری در درجه دوم اهمیت قرار گرفت.[1]
تجارب دهههای 1950 و 60 نشان داد که علیرغم دستیابی به اهداف رشد سازمان ملل، از سوی برخی کشورها، همچنان سطح زندگی تودهها در این جوامع تغییری نیافته است. لذا تجدیدنظر در این اهداف مورد تقاضای بسیاری از اقتصاددانان و تئوری پردازان توسعه قرار گرفت.
بنابراین در دهه 1970 توسعه اقتصادی بر حسب کاهش یا از بین بردن فقر، نابرابری و بیکاری در چهارچوب یک اقتصاد در حال رشد مجدداً تعریف شد.[2]
بطوریکه بنابر تعریف بروکفیلد: فرایند عامی که در این زمینه وجود دارد این است که توسعه را بر حسب پیشرفت به سوی اهداف رفاهی نظیر تقلیل فقر، بیکاری و کاهش نابرابری تعریف کنیم.
بنابراین پدیده توسعه تنها یک موضوع اقتصادی نبوده و صرفاً به اندازه کمی در آمد و اشتغال نمیتواند سنجیده شود، بلکه یک واقعیت زندگی است و به همان اندازه که مسایل اقتصادی را در بر میگیرد یک مقوله اجتماعی و فرهنگی نیز محسوب میشود. در این مورد تودار و توسعه را جریانی چند بعدی میدادند که مستلزم تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی، طرز تلقی عامه مردم و نهادهای ملی و نیز تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری وریشهکن کردن فقر مطلق است. به نظر وی توسعه در اصل باید نشان دهد که مجموعه نظام اجتماعی، هماهنگ با نیازهای متنوع اساسی و خواستههای افراد، گروههای اجتماعی در داخل نظام، از حالت نامطلوب زندگی گذشته خارج شده به سوی وضع یا حالتی از زندگی که از نظر مادی و معنوی «بهتر» است سوق مییابد.[3]
بدین ترتیب میتوان ادعا نمود که «بهبود کیفیت زندگی انسان» شرایط لازم و هدف اصلی توسعه است، بطوریکه کلیه مردم اعم از زن و مرد نیازهای اساسی معینی دارند که زندگی بدون آنها غیرممکن خواهد بود. این نیازها عبارتند از غذا، مسکن، بهداشت، امنیت و منزلت انسانی، وقتی یکی از آنها وجود نداشته و یا عرضه آن ناکافی باشد، بدون تردید حالت عقبماندگی مطلق وجود دارد، لذا کارکرد اساسی تمام فعالیتهای اقتصادی، تامین ابزار و وسایل برای تعداد هر چه بیشتر افراد به منظور غلبه بر فقر و بدبختی است.
در یک نگرش کلی تودارو دستیابی به موارد ذیل را مهمترین اهداف توسعه بر میشمارد.
1- امکان دسترسی بیشتر به کالاهای اساسی و تداوم بخش زندگی (غذا، مسکن، بهداشت و امنیت) و توزیع گستردهتر اینگونه کالاها
2- افزایش سطح زندگی، از جمله درآمدهای بالاتر، تامین اشتغال بیشتر، آموزش بهتر و توجه بیشتر به ارزشهای فرهنگی - انسانی
3- گسترش دامنه انتخاب اقتصادی و اجتماعی افراد و ملل از طریق رهایی آنان از قید بردگی و وابستگی نه تنها نسبت به سایر افراد و کشورها بلکه همچنین نسبت به نیروی جهل و بدبختی بشری.
بدین ترتیب زمانی منافع اساسی از همکاری هر دو جنس حاصل میگردد که زنان نقش حساس را در توسعه کشورهای خود ایفا نمایند.
اگر زنان بطور کامل در فرایند توسعه شریک نباشند اهداف کلی توسعه بدست نخواهد آمد.
از سوی دیگر در نظریات توسعه این «منابع انسانی» که در نهایت ویژگی و روند توسعه اقتصادی- اجتماعی را تعیین میکند و به عبارتی عامل اصلی تولید محسوب میگردد، به قول پرفسور فردریک هاربیسون در منابع انسانی … پایه اصلی ثروت ملتها را تشکیل میدهد، سرمایه و منابع طبیعی عوامل تبعی تولیدند، در حالیکه انسانها عوامل فعالی هستند که سرمایهها را متراکم میسازند، از منابع طبیعی بهرهبرداری میکنند، سازمانهای اجتماعی - اقتصادی و سیاسی را میسازند و توسعه ملی را جلو میبرند، بوضوح کشوری که نتواند مهارتها و دانش مردمش را توسعه دهد و از آن در اقتصاد ملی به نحو موثری بهرهبرداری نماید قادر نیست هیچ چیز دیگری را توسعه بخشد.[4]
فلسفه توسعه «از پایین» که اخیراً مد نظر سیاستگذاران توسعه و برنامهریزان قرار گرفته و بیشتر تکیهگاه مردمی دارد نیز فرض را بر این میگذارد که مشارکت آحاد جمعیت نه فقط به تنهایی یک هدف است، بلکه پیش شرطی اساسی و ابزاری برای هر راهبرد، توسعه موفقیتآمیز محسوب میگردد. شکست راهبردهای پیشین توسعه به طور بنیادی به نبود این عامل مهم- مشارکت- مربوط میگردد.
از آنجائیکه منابع انسانی تعیین کننده جهت و نحوه کارکرد توسعه اقتصادی- اجتماعی هر کشوری است نه سرمایه، به عنوان نیمی از منابع انسانی، زنان نه تنها میتوانند موضوع و هدف هر نوع توسعهای باشند بلکه عامل پیشبرد اهداف توسعه اقتصادی- اجتماعی نیز به شمار میآیند.[5]
در کشور ما نیز همانند اکثر کشورهای جهان سوم یکی از مسائل که اقتصاد خصوصاً اقتصاد روستایی با آن مواجه است نقش نیروی انسانی به عنوان یکی از عوامل تولید در این بخش و در کل اقتصاد میباشد. در نتیجه سیاستهای موفقیتآمیز توسعه میبایست بر فهم اینکه چه اتفاقی در گذشته برای زنان رخ داده و در حال حاضر چگونه تحت تاثیر روندهای جاری میباشند نهاده شود. و بر هر در نقش باروری و تولیدشان تاکید ورزیدهاند و بر اینکه چه سیاستهایی از سطح ملی تا بینالمللی رخ میدهد و یا تاکید بر جلب مشارکت برابر زنان در سیاستگذاری توسعه بنا گردد. بررسیها نشان داده است که در دستیابی به شاخص توسعه، زنان غالباً از محرومیت بیشتری رنج میبرند جدول زیر بر اساس شاخصهای مختلف توسعه به تفکیک کشورها بر حسب سطوح درآمد بررسی وضعیت زنان در سطح جهانی پرداخته است.
[1] - مایکل تودارو، توسعه اقتصادی در جهان سوم، ترجمه غلامعل فرجاری، سازمان برنامه و بودجه 1369، ص 123.
seapan mukhopadhgag Rural works program and female casual labour: in: social Action vol 40, April, June-1990 p 109.
[2] - جهاد سازندگی، رهیافتهای مشارکت در توسعه روستایی، سلسله انتشارات روستا و توسعه، شماره 4- 1370 ص 21.
David lehmann (ed) Development Theory, for crital studies london. 1979 pp9-32
[3] - مایکل تودارو همانجا ص 136-135
[4] - مایکل تودارو همانجا ص 473
[5] - Gender Roles and posser, gean limpah
Blumen prentice- Hall.Inc Enyle wood cliffs New jersey- 1984
ادبیات نظری توسعه با تاکید بر جایگاه زن در توسعه و توسعه روستایی- 58 صفحه با بیش از 70 منبع + doc