فرمت:word(قابل ویرایش)
مقدمه:
پیشینه بافت فرشهای اولیه در جهان به زمان بعد از غارنشینی باز میگردد. زیرا در آن دوران انسان به تقلید از پرندگان سعی نمود با تنیدن الیاف نرم گیاهان به همدیگر مانند سبدبافی و حصیربافی، زیراندازهایی برای خود تهیه نماید. پس از شکار حیوانات و دسترسی به پوست و پشم آنها زیراندازها اندکی نرمتر شد. حفاری باستانشناسان نشان میدهد که بافت «بوریا» از نیهای منطقه بینالنهرین، از هزاره پنجم و چهارم قبل از میلاد متداول بوده و بافت گلیم تا سده پانزدهم قبل از میلاد به مرحله بالایی از تکامل رسیده بود. از بافت نخستین قالی یا قالیچه اطلاع دقیقی در دست نیست زیرا الیاف قالیچه بر اثر رطوبت و هجوم حشرات آسیبپذیر بوده و از بین میرود. اما بنابر ماده اولیه قالیچه یعنی پشم، گمان میرود ابتدا قبایل چادرنشین آسیای مرکزی که شغل عمده آنها گلهداری بوده، به بافتن فرش مبادرت نموده باشند.
هخامنشی
قالی زیراندازی است یک رو ، با تار و پرز و پود ضخیم و پود نازک و با گره . پیشینه قالی در ایران به دوره هخامنشیان می رسد و در اینکه خاستگاه آن ایران بوده است شک و تردید وجود ندارد .
این تصویر فرش پازیریک است که نخستین قالی جهان می باشد.اسب سوار سکایی-ایرانی را با سبلت نشان می دهد که شلوار بر پا کرده است.شلوار در دوران هخامنشی توسط سکاهای ایرانی استفاده می شده است
دره پازیریک در مسافت قریب دویست کیلو متری جنوب بی ئیسک (از شهرهای جنوبی قسمت مرکزی سیبریه) و بفاصله تقریبی 79 کیلومتری مرز مغولستان خارجیس (که سابقاً جزء خاک چنین بود) نزدیک محل التقای رودخانههای اولاگان و بالیکتیول واقع شده ارتفاع آن از سطح دریا در حدود 1500 متر است.
دانشمند شوروی بنام س . ا . رود نکو ضمن دومین مرحله کاوشهای خود که در دره پازیریک انجام میداد در سالهای 1327 و1328 شمسی درون آرامگاه یخ زده یکی از شاهان سکاها آثار جالب توجهی از صنایع ایران دوره هخامنشی کشف نمود که مهمترین آنها یک قطعه فرش تقریباً کامل و قطعاتی از فرشها و پارچه های دیگر ایران عهد هخامنشی است.
طی مقالهای که در مجله اخبار لندن مورخ 11 ژوئیه 1953 (20 تیر ماه 1332 ) در باره آثار مکشوفه در پازیریک درج گردیده بود فرش مکشوفه فوق را تحت عنوان قدیمیترین فرش ایران در دنیا که مدت 2400 سال در یخهای دائمی سیبری مرکزی محفوظ مانده است،معرفی نمود و درباره آن چنین توضیح دادهاند:
مهمترین اشیاء مکشوف در پازیریک قطعه فرشی است با نقشهای مختلف که کرک آن را از پشت گره زده و از سمت رو چیده و صاف نموده بودند. این فرش ضمن زین و برگهائی که همراه جسد اسبها در دل خاک مجاور آرامگاه نهاده بودند بدست آمده برای زین یکی از اسبها بکار میرفته است. ابعاد فرش مزبور83/1 متر در دو مترـ در 2 میلیمتر میباشد و به قراری که به کاشف فرش تشخیص داده است در هر دسیمتر مربع آن 3600 گره زدهاند. کار آن ظریف و زیباست و نقشه روی فرش عبارتست از حاشیهای مشتمل بر تصویر حیوانات افسانه بالدارـ پس از آن ردیف سواران ایرانی که به ترتیب یکنفر بر اسب سوار و پشت سر او یکنفر دهانه اسب را گرفته است و میبرد ـ سواران مزبور کلاه مخصوص ایرانیان را بر سر نهادهاند. انتهای زیرین کلاه از زیر چانه کج شده به پائین دهان منتهی میگردد نوک طرف دیگر آن هم باریک است … پس از آن ردیف گوزنهای خط و خالدار و بعد از آن حاشیه مجددی مشتمل بر تصاویر حیوانات افسانه بالدار و در وسط فرش نوعی نقوش چهار برگی که از گل و بو تههای آشوری اقتباس شده است. آقای رود نکو دانشمند شوروی که کاوشهای پازیریک را انجام داده و میتوان گفت قطعه فرش فوق شگفت انگیزترین چیزی است که در کاوشهای متمادی و دشوار این دانشمند در پازیریک بدست آمده است، کتاب مفصلی به زبان روسی تحت عنوان تمدن مردم ناحیه کوهستانی آلتائی در عهد سکاها (چاپ مسکو ـ لنینگراد 1953) منتشر نموده است و طی آن درباره فرش مزبور توضیحات مفصلی میدهد که برخی نکات آن بشرح زیر در اینجا نقل میگردد
«……نقوش حیوانات بالدار در حاشیه کنار فرش کمی بزرگتر از نقوش همان حیوانات در اطراف قسمت وسط فرش بوده، جهت آنها هم مخالف جهت نقوش اخیر الذکر میباشد و هر پنج حاشیه و نقش وسط فرش دارای حاشیه باریک، مشتمل بر نقوش مثلثهای ریز است(به اصطلاح معمول و مصطلح فارسی دالبر) این قالی چند رنگ داشت که بیشتر آن قرمز، آبی، سبز، زرد کمرنگ، نارنجی می باشد(آنچه از روی گراور رنگی فرش مزبور در کتاب آقای رودتکو تشخیص داده میشود زمینه قرمز و نقوش زرد رنگ میباشد. م)… تاریخ این قالی از روی شکل اسب سواران معلوم میشود . طرز نشان دادن اسبهای جنگی که بجای زین ، قالی بر پشت آنها گستردهاند و پارچه روی سینه اسب از مشخصات آشوریها میباشد. لکن در روی فرش پازیریک ریزهکاریهای مختلف و طرز گره زدن دم اسب و چگونگی گره مزبور آشوری نیست بلکه مربوط و متعلق به دوران پارسیان است. گرهای دم اسبهای روی فرش را در نقوش برجسته تخت جمشید نیز میبینیم .»
در جای دیگر کتاب فوق دانشمند مزبور صراحتاً فرش مزبور را کار ایران میداند منتها در تشخیص این که در کدام قسمت ایران عهد هخامنشی بافته شده است اظهار تردید مینماید.
نگارنده با آشنائی و بررسیهای که سالیان متمادی از نزدیک یا دور درباره آثار هخامنشی مخصوصاً در تخت جمشید نموده، به خود جرئت میدهد که در باره فرش محل مزبور و محل بافت آن نقاط ذیل را مذکور دارد:
با دقت در آثار تخت جمشید بخوبی می توان استنباط نمود که همه جا استادان حجار مقید بوده و سعی نموده اند موضوع نقش برجسته و چگونگی آن را با اوضاع و احوال محلی که نقش در آنجا جلوه گری می نموده و زینت بخش بوده است ارتباط بدهند ـ چنانکه در کاخهای آپادانا و صد ستون که محل برگزاری جشنهای رسمی و انجام مراسم سلام بوده صف لشگریان و نمایندگان اقوام ساکن قسمتهای مختلف کشور به صورتهای گوناگون نموده شده است و در آستانههای مختلف کاخهای کوچک داریوش و خشایارشا در هر اطاق نقش مربوط به چگونگی استفاده از آن محل حجاری گردیده است. مثلا در اطاقهای کوچک شاهنشاه سر و صورت صفا می داده نقش گماشتگان شاهی با شمعدان و عطر دان و حوله و ظرف آب دیده می شود.
آنجا که شاهنشاه وارد تالار کاخ می شود تصویر خدمتگزاران پشت سر او با در دست داشتن حوله و اسبابی که برای راندن حشرات بالای سر شهریار حرکت می داده اند حجاری گردیده است و در آستانه بزرگ تالار که شاهنشاه از آنجا به بیرون کاخ میخرامد علاوه بر حوله و اسباب مزبور چتر آفتابی مخصوص بالای سر شاه حجاری کرده اند. همچنین تصویر درباریان و جدال شاهنشاه با مظاهر اهریمن که در آستانه های اطاقهای مجاور تالارهای بزرگ نموده شده است و قس علیهذا.
در حاشیه بزرگتر فرش مکشوف در پا زیریک دیده میشود که نقش مردمان یکی سوار بر اسب و پشت سر او یکی پیاده پهلوی اسب که افسار آن را از پشت گرفته، تکرار شده است و در برخی موارد هم دو نفر سوار پشت سر هم یا دو پیاده به ترتیب فوق پشت سر هم قرار دارند
به عقیده اینجانب نقش حاشیه مزبور نشانه و اشاره به سوار و پیاده شدن از اسب و حرکات معروف به سوار خوبی است که هنوز هم در جشنها و نمایشهای اسب دوانی در ایران مرسوم میباشد و در دوران امپراتوری روسیه در ارتش امپراتوری کشور مزبور بسیار معمول بود و در عهد قاجاریه این رسم مجدداً به پیروی از مراسم دیگر لشگری روسیه در ایران متداول گردیده است و بنابر این میتوان تشخیص داد که رسم سوار کوبی و شیرینکاریهای اسب سواران از دوران باستان و لااقل از عهد هخامنشی در کشور شاهنشاهی ایران معمول بوده و عمل می شده است ـ آقای رود نکو که حقاً با دقت و بررسی هر چه تمامتر در کتاب جامع خود اظهار نظر کرده اند فرش مکشوف در پا زیریک را بافت یکی از سه قسمت کشور هخامنشی یعنی ماد ـ پارت یا خراسان قدیم ـ پارس می داند. هر چند اسبهای پارس مشهور بوده و داریوش کبیر در کتیبه های خود مکرر از اسبهای پارس نام میبرد اما چون نقش گوزن ارتباط با پارس ندارد و از طرفی لباس مردانی که سوار بر اسبها هستند یا افسار آنها را در دست دارند لباس مردم ماد و اهالی شمال ایران است احتمال اینکه فرش مزبور بافت پارس باشد تقریباً از میان میرود و چون سواران پارتی مشهورتر از سواران مادی بودهاند و لباس مادها با سایر قسمتهای ایران شمالی در بسیاری موارد شباهت دارد بخصوص کلاهی که در روی فرش بر سر ردیف مردان دیده میشود منحصر به مردم ماد نیست و اقوام دیگر شمال ایران از جمله پارتها هم از این کلاه داشته اند (نقوش برجسته تخت جمشید مطلب را معلوم و اثبات می نماید) و از طرفی گوزن در دشتهای شمالی سرزمین پارت بوده است و بالاخره چون پارت نزدیکترین قسمت ایران عهد هخامنشی به پازیریک میباشد و از هر بابت می توان احتمال داد و اظهار نظر نمود که فرش مکشوف در پازیریک در سرزمین پارت یعنی خراسان قدیم تهیه شده، ضمن مبادلات تجارتی و داد و ستدهای معمولی بین مردم شمال ایران به پادشاه سکاها تعلق یافته و در پازیریک همراه جسد اسب پادشاه دفن شده است.
آنچه مناسب به نظر میآمد در باره مهمترین کشف آرامگاههای پازیریک یعنی قطعه فرش فوق توضیح داده شد و جا دارد کارشناسان فنی، بخصوص استادان نقشه کش و بافنده فرش به هر نحو عملی و میسر باشد این یگانه نمونه فرش هخامنشی یعنی محصول و یادگار استادان فرش عهد هخامنشی را مورد بررسی بیشتر قرار دهند و نکات هنری این صنعت ظریف باستانی را در یادگار ذیقیمت مزبور مشاهده و درک نمایند.
علاوه بر فرش فوق قطعه کوچک فرش دیگری در پازیریک پیدا شده که نقش آن مشتمل بر مربعهای کوچک است و بر روی هر مربع تصاویر بانوان عهد هخامنشی را در طرفین آتشدان نشان میدهد. بافت این فرش دو رو بوده است بدین طریق که تار آنرا از پشم ظریف تابیده درست میکرده اند و پود آنرا از پشم ظریف به رنگهای مختلف گره میزدند و بدین طریق طرحها و نقوش فرش را از دو طرف نمایان میساختند. در هر سانتیمتر مربع این فرش از یک طرف 22 و از طرف دیگر 24 گره زدهاند.نقوش مربعهای مزبور هیچ کدام بطور کامل و از هر جهت به دیگری شباهت ندارد در صورتی که در صنعت بافندگی چنین امری عادتاً پیش میآمد.
از توضیحات آقای رودنکو در باره قطعه فرش مزبور بر میآید که بافت آن تقریباً به گلیمهای بسیار ظریفی که مخصوصاً عشایر فارس می بافند شباهت داشته است. قطعه فرش دیگری هم در پازیریک پیدا شده که از لحاظ طرز بافت عیناً مانند قطعه فوق بوده تنها نقش آن به عوض خانه های مربع و تصاویر بانوان هخامنشی، مشتمل بر ردیف نقش شیرها نظیر ردیف نقوش شیرها در حجاریهای تخت جمشید است
بته جقه
یکی از گرانبهاترین و قدیمی ترین میراث به جا مانده از گذشتگان و هنر آنها نقوش سنتی است. نقوشی که ریشه در دل فرهنگ ما دارد نقوشی که با قلب تاریخ تپیده تا به امروز به زندگی ادامه داده .
یکی از این نقوش بته جقه است .این نقش در اکثر هنرهای سنتی ایران استفاده میشود اما وجه تسمیه ان چیست ؟ جقه یا پرک بته ای است ، ساخته شده از پر پرندگان که بر بالای کلاه پادشاهان ایران است و آن تغیر یافته سرو سرافکنده است . نشانی از ایران و ایرانیان وحکایت کننده از راستی وتواضع ایشان است.
جقه : ناقه کهنسال( فرهنگ آنندراج ) جقه : دهی ازدهستانهای بخش هریس شهرستان اهر درسی و یک هزار گزی باختر هریس وسه هزار پانصد گزی شهر تبریز که دهستانی معتدل است وشغل اهالی، زراعت وگله داری وصنعت دستی آنها فرشبافی است.( فرهنگ دهخدا) جغه تاج ، افسر،هر چیزتاج مانند که به کلاه نصب کنند.( فرهنگ معین ) جیغه : زیور مرصع ازگوهر که مردان بر سردستار وکلاه و زنان بر چار قد زنند . ( فرهنگ نفیسی ) معنی لغوی بوته، یک دسته برگ است.
ساده ترین شکل آن شباهت زیاد به برگ دندانه دار دارد. این نقش که نام دیگریتحت عنوان« سرو مینوسپنت » دارد ، طبق عقاید باستانی نماد فنا ناپذیری است. باور دارند که این سرو مربوط به نور ایزد اهورا مزداست وحتی مربوط به شخص زرتشت است این سرو را زرتشت از بهشت آورد ودر کاشمر یا کشمیر کاشت . اما در باره این نقل اتفاق نظر وجود ندارد گروهی نیز بر این باورند که زرتشت را پس از مرگ به قله کوهی انتقال دادند و او به صورت سرو در آمد بر اساس حکایتی دیگر ، ما مواجه با سروی از بهشت هستبم که توسط زرتشت در کاشمر ( ترشیز ) کاشته شد که بعدها بلند ترین سرو جهان گردید ودر قسمتی دیگر به این مطلب برمیخوریم که درخت مزبور آنقدررشد کرد و بزرگ شد که تا آن هنگام کسی سروی بدان بلندی ندیده بود . ولی این درخت به دستور خلیفه متوکل بالله در سال 861 بعد از میلاد قطع شد و تکه های آن را به سامراء حمل کردند ولی قبل از رسیدن درخت به محل مذکور خلیفه توسط پسرش به قتل رسید .
بته عنصری تزئینی است که ریشه ای بسیار عنی و پیچیده در ایران دارد که به شکل شعله آتش ، میوه ، درخت کاج ، سروی خمیده ، مرغی که سر درسینه فرو برده ، زاهدان ماد ر ویا زنی که چادر به سر دارد و سر در گریبان فرو برده است
گروهی بته را مظهر رمزی شعله آتشکدههای زرتشتی ، تمثیل باد ام ، گلابی ،انجیر ، ودر جایی به میوه نخل ، سنوبر دانسته اند ویا پرنده مهر یا مشتبه ساختن آن با شیارهای رودخانه جوضا که در مسیر خود از دره کشمیر به جلگه هندوستان می رود ، میوه انبه ویا سو گی به معنی طوطی ماده در هندوستان ونشانه احترام و اعتقادی است که در باور های عامه دو کشور ایران و هند برای این نقش قا ئلند . در زبان انگلیسی بته معمو لا به نام مخروط لاغر شده یا میوه کاج باریک شده است .
به هر حال بته را بیشتر به درخت وگیاه ربط داده اند تمام موارد مذکور طرحهایی هستند که جزئی از اسطوره ها و اعتقاذات ایرانیان قدیم بوده و تحت تاثیر فرهنگ و شرایط اجتماعی قرنها بعد تغییر فرم و شکل داده است اخیرا برخی به این نتیجه رسیده اند که این نقش مایه تجسم یا فته گیاهی هندی است وبه تبع آن یقین کرده اند که بته جقه از هند به ایران آمده است اما شواهد تاریخی بسیاری دردست است که بته دراصل سرو بوده ،سروی که تارک آن از باد خم شده و بر خلاف تصور رایج ( بیشتربه حکم فراوانی این نقشمایه در شال کشمیر ) از ایران به هند رفته است سرو در دوره پیش از اسلام دیگر بار مذهبی و رمزی ندارد و صرفا مداومت یک نقش مایه سنتی است وحتی ادامه حیات درخت سرو در بقاع زیارتگا هها و قدمگاهای عصر اسلامی تداعی کننده مفهوم مذهبی سرو پیشینیان نیست . کسانی نیز تا به جایی پیش رفته اند که منشا آن را از خط هیروگلیف وتصویر شناسی و خط تصویری مصری دانسته اند .
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:61
مقدمه : ۱
۱-تعریف سازمان قضائی ۱: ۱
۲-سازمان قضائی در عهد هخامنشی : ۳
۳-قوانین جزائی و انواع کیفر : ۴
۴- سازمانقضائی پس از حمله اسکندر و استقرار حکومت اشکانیان : ۶
۵- سازمان قضائی در عهد باستان : ۷
۶- انواع کیفر : ۸
۷- حقوق مدنی در عهد ساسانیان : ۹
۹- دادگستری در دوران اسلام: ۱۱
دادگستری از آغاز مشروطیت تا پیروزی انقلاب اسلامی : ۱۵
۱- ترتیب اداره وزارت عدلیه: ۱۹
۲- مجلس وزیر عدلیه : ۲۰
۳- کابینه وزارت عدلیه: ۲۰
دفتر منگنه و یادداشت : ۲۱
دفتر تعیین حقوق: ۲۳
۴- مجلس محاکمات داخله: ۲۳
۵- مجلس تفتیش و استنطاق: ۲۴
۶- مجلس استیناف: ۲۵
۷- دایره فراشخانه وزارت عدلیه : ۲۶
۸- ترتیب عدالتخانه های ولایت : ۲۶
۹- محکمه استیناف : ۲۹
۱۰- محکمه تمیز (دیوانعالی کشور) : ۲۹
دادگستریایراناززمانحکومتپهلویتااستقرار جمهوری اسلامی: ۳۰
۱ – محاکم عمومی عدلیه : ۳۱
دادگاه بخش عادی – مستقل و دادگاه بخش سیار تقسیم میکردند: ۳۱
۲ – دادگاه بخش سیار: ۳۲
۳- دادگاه شهرستان : ۳۳
۴ – دادگاه استان : ۳۴
۵ – دیوانعالی کشور: ۳۵
۶- محاکم اختصاصی : ۴۰
آرای قابل تجدید نظر شورای داوری : ۴۲
۷ – وظائف دادسرا : ۴۷
۸- وظائف دادستان کل کشور : ۴۸
قوه قضائیه(پس از انقلاب اسلامی) ۴۹
آشنائی مختصر با تشکیلات قوه قضائیه ۵۰
۱ – دادگاههای عمومی ۵۱
۲ – دادگاه خانواده ۵۱
صلاحیت دادگاه خانواده ۵۱
۳ – اداره سرپرستی ۵۲
۴ – صدور ولایتنامه ۵۳
۵ – صدور قیم نامه(۲) ۵۳
۶ – دادگاه انقلاب ۵۴
۷ – دادگاه تجدید نظر ۵۴
۸ – دیوان عالی کشور ۵۴
۹ – سازمان بازرسی کل کشور ۵۵
۱۰ – دیوان عدالت اداری ۵۶
صلاحیت دیوان عدالت اداری ۵۶
مقدمه :
1-تعریف سازمان قضائی 1:
سازمان قضائی در معنای عام و کلی شامل تمامی تشکیلات قضائی در کشور است که به امر دادرسی بین مردم و یا در ارتباط دولت با مردم و بالعکس اشتغال دارد. بنابراین در این معنای عام و گسترده شامل تمامی دادگاهها و دادسراها میشود،اعم از دادگاهها و دادسراههای عمومی دادگستری که به دعاوی حقوقی یا کیفری مردم رسیدگی می کنند و بر اساس منطق حاکم در روزگاران حیات بدوی انسان،حق با زور بوده است و عبارت معروف الحق لمن غلب از یادگارهای به جا مانده از آن دوران تاریک از زندگی انسان ،حق با زور بوده است و عبارت معروف الحق لمن غلب از یادگارهای به جا مانده از آن دوران تاریبک از زندگی انسان است ،در آن زمان هر کسی تواناتر بود و قدرت بیشتری داشت بدیهی است که بهتر از دیگری می توانست به آنچه مطلوب وی بود برسد،خواه حق با او بود و یا به ناحق موضوعی را مطالبه میکرده است،به هر تقدیر اگر محق هم می بود ولی قدرت احقاق حق نمی داشت،بدیهی است که توفیق احقاق حق را نمی یافت این مسائل منحصر به امور حقوقی نبوده است چرا که در زمینه های کیفری نیز صادق بوده و کسانی که عضوی از خانواده آنها به وسیله مجری به قتل می رسید با توسل به زور و قدرت خود و اقوام و بستگان خود در مقام انتقام جوئی بر آمده و به جنگ و ستیز با مجرم می پرداختند ،بر می آمدند در واقع گاهی همین حس انتقام جوئی از جائی ،موجب میشد که نه تنها خانواده بلکه طایفه و قبیله اای که منجی علیه به آن تعلق داشت با قبیله و طایفه ای که جائی عنصر آن بوده است جنگ و ستیزی سعبانه را آغاز می کردند که انجام آن مرگ و نابودی چندین نفر انسان از دو قبیله منجر میشد.به هر تقدیر با پیدایش قانون در اجتماعات بشری و زایش نور در آن ظلمات نبوده و تاریک زندگی و دوران بربریت و سبعیت به مرور نظم و ترتیب و احقاق حق به وسیله مراجع قضائی جایگزین اعمال زور و قدرت شخصی در تمامی زمینه های دعاوی و اختلافات حادث در زندگی بشر اعم از حقوقی و کیفری شده و برای دادرسی در هر دو زمینه ،تشریفات و آئین ویژه ای وضع و مقرر گردید که به آئین دادرسی حقوقی یا مدنی و آئین دادرسی کیفری موسوم شد .پس به جای توسل به زور و اعمال قدرت شخصی ،مراجعه به دستگاه قضائی یا تشریفات خاص بند اول مرسوم گردید .
در رابطه با دادگستری در عهد باستان ایران و نیز سازمان قضائی و قوانین جزائی و انواع کیفر در ایران بحث کنیم .کلمه (دات) در فارسی قدیم هخامنشی و اوستا به معنی قانون است و همین کلمه در فارسی تبدیل به (داد) گردیده است .کلمه داتیک ،منسوب به (دات) به معنی داد و عدل است .قبل از اینکه اسکندر دانیال را نابود کند در زمان هخامنشیان ،مغان و پیشوایان مذهبی مجری قانون و دادگستری بودند.سیسرون خطیب رومی که در یک قرن پیش از میلاد می زیسته است می نویسد مغان نزد ایرانیان از فرزانگاندانشمندانبشمارند،کسیپیشازآموختنتعالیم مغان به پادشاهی ایران نمی رسد.
نیکولاس (از شهر دمشق) نوشته ،کورش دادگری و راستی را از دامغان آموخت و نیز صدور حکم و قضاوت در حاکمات با مغن بوده است .در منابع خودمان هم همین مشاغل از برای آنان معین شده است ،موبد اسمی که امروز هم به پیشوایان زرتشت داده میشود. (همان کلمه مع است .غالبا در شاهنامه آمده (ص10)که نویسنده و پیشگویان تعبیر خوابواخترشناسیوپندواندرزاست و در بسیاری موارد طرف شور پادشاه قرار می گرفتند.
2-سازمان قضائی در عهد هخامنشی :
در ایران عهد هخامنشی ،تمام قدرتها و اختیارات و از جمله قوه قضائی زیر نفوذ شاه بود با این حال شاه عمل قضاوت و انتخاب قضات را به یکی از دانشمندان سالخورده واگذار میکرد پس از آن محکمه عالی بود که از هفت قاضی تشکیل میشد و پائینتر محکه های محلی قرار داشت که در سراسر کشور تشکیل میشد،قوانین را کاهنان وضع میکردند و تا مدت زیادی کار رسیدگی به دعاوی در اختیار ایشان بود،ولی در زمان های متأخرتر مردان و زنانی جز از طبقه کاهنان به این گونه کارها رسیدگی میکردند.در دعاوی ،جز آنها که اهمیت فراوان داشت غالباً ضمانت را می پذیرفتند و در محاکمات از راه و رسم منظم خاصی پیروی می کردند.محاکم ،همانطور که برای کیفر و پرداخت جزای نقدی حکم صادر می کردند،پاداش نیز می دادند و در هنگام رسیدگی به گناه متهم کارهای نیک و خدمات او را نیز به حساب می آوردند.برای آنکه کار محاکمات قضائی به درازا بکشد،برای هر نوع مدافعه مدت معینی مقرر بود که باید در ظرف آن مدت حکم صادر شود و نیز به طرفین دعوی پیشنهاد سازش از طریق داوری میکردند اختلاف به وسیله داور و به طور مسالمت آمیز حل شود چون رفته رفته سوابق قضائی زیاد شد و قوانین طول و تفصیل پیدا کرد،گروه خاصی بنام سخنگویان قانون پیدا شدند، که مردم در کارهای قضائی با آنها مشورت می کردند و برای پیش بردن دعاوی خود از ایشان کمک می گرفتند.
در محاکمه ،سوگند دادن و واگذاشتن متهم به حکم الهی نیز مرسوم بود بدین ترتیب که متهم را به کار سختی چون انداختن خویش در رودخانه یا نظیر آن وا می داشتند تا در صورتی که بیگناه باشد از خطر برهد.رشوه دادن و گرفتن ،از گناههای بزرگ بود و مجازات هر دو طرف اعدام بود.کمبوجیه فرمان داد تا پوست قاضی فاسدی را کندند و بر جای نشستن قاضی در محکمه گسترده ،آنگاه فرزند همان قاضی را بر مسند قضا نشاندند،تا پیوسته سرگذشت پدر را به خاطر داشته باشد و از راه راست منحرف نشود.
3-قوانین جزائی و انواع کیفر :
دکتر گیوشن می نویسد: دانشمندانی که متون متعددی را که از داریوش در بیستون و تخت جمشید و شوش و نقش رستم باقیمانده مورد مداقه قرار داده اند،وجوه تشابهی بین فرمانهای او و قوانین حمورابی تشخیص میدهند،این قوانین مبنای کار مشاورین داریوش بوده ،این متون رسمی توسط الواح و پاپیروسها به کلیه مراکز ایالات شاهنشاهی فرستاده میشد.در روی کتیبه هائی که در آرامگاه داریوش است،این جمله به چشم میخورد: (من دوست دوستان خود بوده ام ) و در حقیقت چنین بوده است داریوش مللی را که سر به فرمان او می نهادند مورد احترام قرار میداد و آنها در اقامه کلیه رسوم و آداب و قوانین خود آزاد می گذاشت .وی در کتیبه بزرگی که از او به یادگار مانده است ، چنین میگوید: ( آنچه بدی به کار رفته بود می به خوبی بدل کردم،مناطقی که بین آنها ستیز و اختلاف بود و همدیگر را می کشتند ،آن نواحی به لطف اهورامزدا دیگر همدیگر را نمی کشند،دیگر قوی ضعیف را نمیزند و غارت نمی کند) .از این جملات پیداست که داریوش اهمیت بسیار به نظم و ثبات و اجرای عدالت میداد و قوانین او مدتی دراز، پس از پایان شاهنشاهی برقرار ماند.
هردوت میگوید: قضات شاهی که از پارسیان انتخاب میشدند،وظیفه خود را تا دم مرگ انجام می دادند،مگر آنکه بر اثر عدم اجرای عدالت، از کار بر کنار شوند.آنان در محکمه داوری می کنند،قوانین ملی را تعبیر و تفسیر می نمایند و در همه امور تصمیم می گیرند).
فرمت:word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:59
مقدمه. ۱
(تاریخچه). ۶
دورة ساسانیان (۲۲۶ م – ۶۵۲ م / ۳۱ هـ). ۱۰
دوره پس از اسلام «دوره اسلامی». ۱۳
سلجوقیان: ۱۸
دروان مغول و تیموری (۷۷۱-۹۱۱ هـ . ق). ۱۹
عصر صفویه: (۹۰۷ – ۱۱۳۵ هـ . ق). ۲۳
عصر جدید (افشاریه – زندیه – قاجاریه – پهلوی). ۲۶
وضعیت قالی بافی در سال های معاصر: ۳۱
مجموعه ای از. ۳۵
قالیهای قدیمی و موزه ای ایران.. ۳۵
«فهرست منابع و مأخذ». ۵۶
مقدمه:
می توان ایران و روح ایران را در سه چیز کلی بشناسیم
1) در هنر:قالی بافی
2) در صنعت : کاشی
3) در شعر: رباعی
اما این را هم می دانیم که همیشه و در همه ادوار مختلف ایرانیان ذوق و سلیقه قابل ستایشی را داشته اند که تنها این سه گزینه بلکه بسیاری از هنرهای دیگر معرف این سخن است.
البته آن چیزی که همه ما ایرانیان به آن بالیده و آن را شناسنامه این سرزمین نازنین می دانیم چیزی جز قالی و فرش های ما نمی تواند باشد.
قالی، میراث گرانقدری است که از دیرباز به جا مانده و در شناسنامه ملت ما، مهر تأیید خورده است. از این رو حفظ و بالندگی به این میراث نه یک «تفنن» بلکه یک «وظیفه» است.
ما مردم ایران زمین باید در جهت رشد و ارتقاء این میراث گرانقدر همیشه کوشا باشیم.
یکی از بزرگترین آثار فعالیت بشری، هنر و هنرمند بودن است. هنر و هنرمندان ایران زمین یکی از بزرگترین و شایسته ترین سرمایه ها و افتخارات این کشور بوده اند. زیرا نه فقط ثروت بلکه حیثیت برای آن به وجود آورده و دوستان بسیاری و خواهان زیادی در همه ادوار برای ایرانیان به وجود آورده اند و امروزه همه کشورهای جهان که از تمدن خوبی برخوردارند از مجموعه آثار این مردم هنرمند و کارهای هنری ایران در مجموعه آثار هنری خود استفاده می برند.
قالی بر کف سنگها و مرمرهای تالار کاخها.
قالی بر کف کاهگل کلبه ها و کومه ها
همه جا به شکل باغی نمایان است که گل ها و درختان و … خود را می آراید و همه دلها و چشم ها را به دنیایی دگر کشانده و به سمت تفرج گاه سوق می دهد.
منظره این تفرج گاه ها که برروی قالی نشسته و نمایان است تا حدی برای مردم این مرز و بوم آشناست. زیرا فرهنگ و تمدن ما ایرانیان با اینگونه طرحها و نقش ها عجین شده است.
هر گلی و هر طرحی از این تفرج گاه، انعکاسی از گل های آن باغی است که در آبادی های سرسبز روئیده اتند.
انعکاس این طرحها تا ژرفای جان آدمی خطور می کند.
از قلب و جان و روح آدمی می گذرد و در بطن و سرشت او می نشیند و جای دل انگیزی باز می کند.
قالی ایران Ù هرگاه از آن سخنی به میان می اید آن طبع لطیف بافنده را بیان می کند، زیرا ساخته و دست پرورده زحمتکش ترین و رنجکش ترین مردم ایران زمین اند. که از دل و جان و سرپنجه های بخشنده بافنده برگرفته و نشإت می گیرد.
در واقع همین دل و جان لطیف و دستهای بخشنده است که چهره افتخار ملت ما ایرانیاین را بر صفحه روزگار حک کرده است. زیرا مشخص ترین چیزی است که معرف فرهنگ و تمدن کهن ایران زمین است. قالی هنری است زنده و گویا، که بیانگر دل و صفای روحانی بافنده را نشان می دهد.
هنری است در حد آدمی که همیشه یکپارچگی و همبستگی خود را حفظ کرده است.
هنری است که از جزء به کل سوق داده می شود.
و گره ها از کنار هم نشستن به یک کلیت زیبا و اصیل می رسند.
هنری است که در خلوت با آدمی صحبت می کند و با آنها زندگی می کند. بعضی از این مردم بر این باورند که قالی از افسانه های گذشتگان تأثیر گرفته است.
قالی را می توان گفت که باغی است البته باغی از رنگها و نگاره ها که بر کف زمین گسترده است.
نه تنها قالی را باید دوست داشت بلکه باید بدان خو گرفت و چشم و دل و جان را باید به گرمای آن سپرد.
نام دیگر قالی را می توان به دست آفریده های پرنقش و نگار ایرانی نام نهاد.
همه این دست آفریده های پرنقش و نگار ایرانی با تلاش و کوشش زنان و مردانی است که با شوریدگی نگاره ها و گرمی رنگ دل های پاک ممزوج شده است.
همه این دست بافته های خلق شده بیانگر مطلبی ارزشمند و والا می باشد و راه و رسم کهن و دیرینه را بیان می دارد. می تواند به نوعی احساسات بافنده را در شرایط مختلف بیان دارد. می تواند بسیاری از سمبل ها و نشانه ها را برای ما روشن سازد.
از طرفی دیگر می تواند بیانگر سنت و تمدن هر قومی باشد. وقتی به درون مایه این دست بافته ها می پردازیم مشاهده می کنیم که بیانگر تاریخ هنر و فرهنگ ایرانی میباشد.
این قالی ها مانند آئینه ای جلوه گری می کنند و تمام زوایای زندگی هر قوم را بازگو می کنند.
پس می توان گفت که هنر اصیل قالیبافی ایران با فرهنگ کهنسال این مرز و بوم پیوند ناگسستنی دارد.
هنر قالیبافی را یکی از مردمی ترین هنرهای روی زمین به شمار آورد. که نه تنها یک هنر است بلکه سرمایه عظیم کشورمان نیز محسوب می شود.
در دروه های اولیه مانند عیلام و ماد و سلوکی و اشکانی : در فرش و قالیبافی نمونه اسناد و مدارک و سوابقی در دست نیست.
مثلا ما راجع به قالیبافی در زمان سلوکیان (129-312 قبل از میلاد) و راجع به قالیبافی در زمان پارتها (170 قبل از میلاد تا 226 بعد از میلاد) سوابق و مدارکی در دست نداریم. البته با آگاهی داشتن از اینکه فرش در طول زمان و بر اثر آب و هوا و دما و گذشت زمان و گرد و خاک فرسوده می شود و از بین می رود.
(تاریخچه)
قالی بافی یکی از بهترین و برجسته ترین هنرهای ایران زمین است. قدمت این هنر به عصر مفرغ می رسد. قالی بافی، در آغاز، در میان قبایل چادرنشین و صحراگرد بوده است که عمده ترین کارشان گله داری بوده است. آنها از پوست گوسفند به جای زیرانداز استفاده می کردند برای راحتی و گرما و یا به روش درهم تندین الیاف گیاهی و پوست درختان و شاخ و برگ درختان و بوریا زیرانداز تهیه می کردند. (عصر حجر در حدود 30 هزار سال پیش).
در حفاریهایی که در سال 1950 در غاری نزدیک دریای خزر تکه هایی از پارچه بافته شده از پشم گوسفند و مو بز بدست آمد. (که مربوط به 6500 سال پیش از میلاد مسیح است.) البته با روش آزمایش کربن 14 به این نتیجه رسیدند.
دوک و خامه هایی در خانه های اولیه فلات ایران در حفریات بدست آمد که تاریخ آن به 5000 سال پیش از مسیح است. (نوسنگی)
بافندگی پارچه های طرح دار به شکل 2 پودی در سال 1000 پیش از میلاد مسیح بدستامده است. انسان های اولیه وقتی از پوست گوسفند و بوریا استفاده کردند و چون دیدند که زود از بین می رود به فکر افتادند تا چیز بهتری از آن بسازند و مورد مصرف قرار دهند. بعد از گذشت زمان زیادی از پشم گوسفندان ابتدایی ترین بافت را انجام دادند و آن هم به صورت نمد بود.
بعد از گذشت زمان های زیادی آمدند از پنبه استفاده کردند و از آن تارهای پنبه ای ساختند و مشغول به بافتن گلیم شدند البته گلیم های ابتدایی (گفته می شود بافتن گلیم تا 1500 سال قبل از میلاد تکامل یافته بود.)
ازجمله شواهدی که در باره قالیبافی پرزی ایران از حفریات بدست آمده تکه های فرشی است که از شهر نوین اولا (سال سوم پس از میلاد) و لولان (متعلق به پیش از سده چهارم میلادی). که هر دو در خاور ایران و در مغولستان امروزی هستند.
قدیمی ترین قالی موجود در جهان قالی پازریک می باشد (Pazirik) این قالی به عنوان پوشش اسب به کار می رفته و مربوط به زمان هخامنشیان است. در هر سانتی متر مربع 36 گره دارد. اندازه این فرش 83/1×2 متر می باشد. گره ها از پشت فرش زده شده.
دارای حاشیه های متفاوتی است Ù حاشیه بیرونی آن نقش مکرر کوچکی است که جانور افسانه ای بالداری را نشان می دهد. پس از آن یک ردیف سوار می ایند که یک در میان پا بر اسبی نشسته و یا در کنار آن در حال راه رفتن می باشند. سپس یک ردیف گوزن خالدار و باز همان نقش مکرر جانور بالدار دیده می شود. پس از آن متن است که از چند ردیف موازی گلهای چهاربرگی تشکیل شده است. در میان این نقش ها بویژه مردانی که بر کنار اسب راه می روند نقش های تخت جمشید را به یاد می آورند.
رنگ هایی که در این فرش به کار رفته است از سرخ تیره، سبز، آبی و زرد کمرنگ و نارنجی می باشد.
از این گذشته، در حدود چهل سال پیش یک تکه قالی به وسیله هیئت اکتشافی به رهبری کوزلف (KUZLOV) در نوئین اولا (Nouin-oula) زیر قشر یخ ها در سیبری پیدا کردند. گره این قالی تنها دور یک تار گره خورده است و بافتی بسیار فشرده دارد. رنگ آن آبی سیر می باشد. (اما تکه های قالی کوچکتر از ان است که بتوان نقش آن را معین کرد. (این تکه های قالی در جعبه لاکی تاریخداری نهاده بودند که تاریخ ان معادل سال سوم میلاد است.)
به غیر از این نمونه ها می توانیم به نوشته ها و مدارکی که به جا مانده اند رجوع کنیم. در یکی از قدیمی ترین این نوشته ها که از آن به گزه نوفون xenophon سردار و مورخ یونانی و شاگرد سقراط است. اشاره به قالی روی هم رفته مبهم است و نمی توان به قطع گفت که سخن از همین نوع بافتنی که امروزه هست می رود.
بنا بر نظر یکی از پژوهشگران معروف به نام دیماند Ù (Dimand) در فرش پازیریک ترکیبی از دوران باستان (هخامنشیان 559-321 قبل از میلاد.) Ù هم زمان با پیدا شدن و کشف قالی پازیریک (واقع در دامنه جنوبی جبال آلتای سیبری) در مقبره شاهان سکائی، در دویست کیلومتری جنوب شرقی بی ایسک (Biisk) و هشتاد کیلومتری مرز مغولستان خارجی در نقطه یا به نام پازیریک (Pazirik) و در میان یخها Ù توسط مردی به نام رودنکو (Rodenko) باستان شناس نامدار روس، در پانزده سال پیش کشف شده است و گفته می شود که این فرش به دوره هخامنشان برمی گردد.
ویژگی های این قالی ایرانی و کشف دوران ساز به قدری اشکار و واضح است که هیچ جای تردید و ابهامی را باقی نمی گذارد.
با کشف چنین فرشی، قدمت و پیشینه فرشبافی از نظر اسلوب بافت Ù (گره بافته شده پرزدار) به بیش از 2500 سال پیش می رسد.
پرفسور رودنکو در کتاب معروفش به تاریخ فرش گره خورده پرزدار به ویژه فرش ایران می پردازد.
رودنکو در کتاب خود به ایرانی بودن این فرش می پردازد و اشاره می کند که:
«شیوه گره زدن دم اسب ها و کامل آنها شبیه ایرانیان است.» و «نقش گوزن ها از تیره گوزن زرد خالدار ایرانی است.» و «صف مردانی که به همراه چارپایان از پی یکدیگر می ایند نمایانگر شیوه های هخامنشی و آشوری است.» پس به این ترتیب جای هیچ شک و تردیدی وجود ندارد که فرش دستباف به صورت امروزی، اکنون که در خانه ها از ان استفاده می شود حداقل ترقی 2500 ساله دارد.
در واقع، اگر چنین فرشی که در 25 قرن پیش با آن اسلوب پیشرفته به کمال رسیده است، باید پذیرفت که این اسلوب تکمیل شده و کمال یافته چند قرن سنت قالی بافی را پشت سر گذاشته تا به این درجه از تکامل رسیده است. پس می توان نتیجه گیری کرد که فرش دستباف کمتر از سه هزار سال قبل نمی تواند باشد.
فرمت:word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:82
تعریف تبلیغ
تبلیغ در کلام از مصدر بلغ و به معنی آگاهی روان یا مطلع کردن می باشد و به کسی که در این راه فعالیت کند مبلغ یا تبلیغاتچی گفته می شود.
تبلیغ یا تحقیق رابطه مستقیم، دو جانبه، (اینفگ دارد. اگر در تبلیغ، تحقیق و ارزشیابی نباشد می توان گفت که تأثیر گذاری و تأثیر پذیری آن چندان ارزشی ندارد.
تبلیغ در مودم آگاهی ایجاد کرده، آنها را علاقه مند و تشویق به خرید می نماید و نیز خرید هوشیار کند.
در تبلیغ همانگونه که گفته شد به مخاطب آگاهی دارد می شود. این آگاهی وارن را می تواند نوعی آموزش دانست، البته از نوع غیر رسمی، زیرا مخاطب به دنبال آموزش گرفتن نمی آید. بلکه ما هستیم که باید به سراغ او برویم.
این آگاهی وارن به تناسب تبحر مبلغ، ارزش آموزشی پیدا خواهد کرد، تبلیغد همان تعلیم نیست بلکه نوعی از آن می تواند باشد.
با توجه به مناسب گفته شد، تبلیغ و تبلیغات می تواند در بالا بردن توسعه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی باسم نقش بسزایی داشته باشد.
در تبلیغات برای این که اثر مطلوب را داشته باشیم باید بدانیم که بین پیام دهنده و پیام گیرند. چه و چگونه ارتباطی برقرار نمائیم که این امر به میزان تبحر مبلغ بستگی دارد. هر چه مبلغ در این مسیر کوشاتر باشد و با موضوع علمی و با زیرکی خاص برخورد نماید نتیجه بهتر و اثرات مطلوبتری سپری خواهد داشت.
۱ـ تعریف تبلیغ
۲ـ تاریخچه تبلیغات
۳ـ از تبلیغات تجاری چه می دانیم
۴ـ به چه علت تبلیغ می کنیم
۵ـ وسایل انجام تبلیغ
۶ـ انواع مخاطبین در یک کار تبلیغاتی
۷ـ شرایط موفقیت در پیام
۸ـ تبلیغات نامرئی یا «تبلیغات غیر آشکار» «فرهنگ تبلیغات» اینترنت
۹ـ «فرهنگ واژه های تبلیغات» اینترنت
۱۰ـ نکات مورد توجه در یک برنامه تبلیغی صحیح و کار آرا
۱۱ـ عناصر تبلیغ
۱۲ـ نقش تحقیق در تبلیغات
۱۳ـ معجزه تحقیق در تبلیغات
۱۴ـ تله های تحقیق
۱۵ـ هشت عنوان مؤثر در تبلیغات (مقایسه اینترنتی)
۱۶ـ کودکان گروه هفت برای تبلیغات
۱۷ـ شعارهای تبلیغاتی
۱۸ـ علائم تجاری (Tread mary) در یک کالای تبلیغاتی
۱۹ـ رنگ شناسی کودکان جلالی مهدی
۲۰ـ تبلیغ مخصوص
۲۱ـ تبلیغ در محوله خرید
۲۲ـ گزارش کار
فرمت:word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:26
تولد تا مرگ ستارگان. ۱
ستارگان در شب… ۲
درخشش ستارگان. ۲
طلوع و غروب ستارگان. ۲
اسامی ستارگان. ۳
مشخصات ستارگان. ۴
قدر و تابندگی ستاره ۴
رنگ و دما ۶
ابعاد. ۷
جرم. ۷
طبقه بندی درخشندگی.. ۸
رده های طیفی.. ۸
گدازش ستارگان. ۹
ترکیب هسته ای.. ۹
تبدیل جرم به انرژی.. ۱۰
نابودی هسته های سبک…. ۱۱
گدازش هیدروژن. ۱۱
گدازش دیگر عناصر. ۱۲
تکامل ستارگان. ۱۳
ستارگان با جرم متوسط.. ۱۴
مرحله غول سرخ.. ۱۴
مرحله شاخه افقی.. ۱۶
مرحله غول جانبی.. ۱۶
مرحله کوتوله سفید. ۱۷
مرحله کوتوله سیاه ۱۷
ابر نواختر. ۱۸
ستارگان نوترونی.. ۲۰
سیاهچاله ها ۲۰
منبع: ۲۳
در حدود ۷۵ درصد از ستارگان جزء مجموعه های دوتایی هستند. دوتایی یک جفت ستاره است که دو عضو آن دور یکدیگر در چرخشند. خورشید جزء این ستارگان نیست اما نزدیکترین ستاره به خورشید که پروکسیما سنتوری (قنطورس) نام دارد جزء یک مجموعه چند ستاره ایست که آلفا سنتوری A و آلفا سنتوری B شامل آن می شوند. فاصله خورشید تا پروکسیما بیش از ۴۰ تریلیون کیلومتر معادل ۲/۴ سال نوریست.
ستاره ها در گروههایی به نام کهکشان گرد هم جمع آمده اند. تلسکوپها تا کنون کهکشانهایی را در فاصله ۱۲ بیلیون تا ۱۶ بیلیون سال نوری نشان داده اند. خورشید در کهکشان راه شیری قرار گرفته است و یکی از ۱۰۰ بیلیون ستاره ایست که در آن می باشد. در جهان بیش از ۱۰۰ بیلیون کهکشان وجود دارد و تعداد ستاره های هر کدام به طور متوسط ۱۰۰ بیلیون می باشد. بنابراین بیش از ۱۰ بیلیون تریلیون ستاره در کائنات وجود دارند. اما اگر ما در شبی با آسمان صاف و به دور از نور شهر به آسمان نگاه کنیم، البته بدون کمک تلسکوپ یا دوربین دو چشمی، تنها ۳۰۰۰ ستاره خواهیم دید.
ستارگان نیز مانند ما انسانها دوره حیات دارند. آنها متولد می شوند، دورانی را سپری می کنند و در نهایت می میرند. خورشید حدود ۶/۴ بیلیون سال پیش متولد شد و تا بیش از ۵ بیلیون سال دیگر عمر خواهد کرد. سپس شروع به بزرگ شدن می کند تا اینکه به یک غول سرخ تبدیل شود. در اواخر عمر خود، لایه های بیرونی خود را از دست می دهد و هسته باقیمانده که کوتوله سفید خوانده می شود، تدریجا نور خود را از دست خواهد داد تا اینکه به یک کوتوله سیاه تبدیل گردد.
ستاره های دیگر به طرق مختلف مراحل عمر خود را سپری خواهند کرد. برخی از آنها مرحله غول سرخ را پشت سر نمی گذارند. به جای آن مستقیما وارد مرحله کوتوله سفید و سپس کوتوله سیاه می شوند. درصد کمی از ستارگان نیز در پایان عمر خود دچار یک انفجار مهیب به نام ابر نواختر می شوند.
اگر شما شبی به آسمان نگاه کنید متوجه خواهید شد که به نظر می رسد درخشش آنها کم و زیاد می شود و اصطلاحا ستاره ها چشمک می زنند. حرکتی بسیار آهسته نیز در ستارگان آسمان دیده می شود. اگر مکان چندین ستاره را در مدت چند ساعت دقیقا بررسی کنید مشاهده خواهید کرد که همه ستارگان به آرامی به دور یک نقطه کوچک در آسمان در گردشند.
چشمک زدن ستارگان و کم و زیاد شدن درخشش آنها به دلیل حرکت جو زمین است. نور ستارگان به صورت پرتوهای مستقیم وارد جو می شوند. حرکت هوا دائما مسیر پرتوهای نور را تغییر می دهد.
میزان درخشندگی ستارگانی که نور آنها به ما می رسد به دو عامل بستگی دارد. یک، درخشش واقعی ستاره که در اصل مقدار انرژی نورانیست که از آن متساطع می شود. دو، فاصله ستاره از زمین. یک ستاره نزدیک که کم نور است می تواند بسیار درخشانتر از یک ستاره دور دست اما بسیار درخشان به نظر آید. برای مثال، آلفا سنتوری A بسیار نورانیتر از ستاره ریگل (رجل الجبار) دیده می شود. این در حالیست که آلفا سنتوری A تنها ۱۰۰٫۰۰۰/۱ ریگل انرژی نورانی تولید می کند در عوض فاصله آن از زمین تنها ۳۲۵/۱ فاصله ریگل از زمین است.
وقتی از نیمکره شمالی زمین به آسمان نگاه می کنیم، ستارگان به دور نقطه ای که به آن قطب شمال سماوی می گوئیم بر خلاف جهت عقربه های ساعت در چرخشند. چنانچه در نیمکره جنوبی زمین باشیم و با آسمان نظر اندازیم، ستارگان هم جهت با عقربه های ساعت و به دور نقطه ای که به آن قطب جنوب سماوی می گوئیم، حرکت می کنند. در طی روز، خورشید نیز بر فراز آسمان، همجهت و همسرعت با دیگر ستارگان در گردش است. اما واقعیت این است که حرکتهایی که ما شاهد هستیم بر اثر جابجایی واقعی ستارگان روی نمی دهد، بلکه همه آنها به دلیل حرکت غرب به شرق زمین حول محور خود اینچنین به نظر می آیند. برای ناظری که بر روی زمین ایستاده، زمین ثابت و خورشید و دیگر ستارگان در حال حرکت گردشی به نظر می رسند.
اجداد ما شاهد بودند که ستارگان مشخصی بر اساس الگوهایی شبیه به چیزهایی نظیر پیکر انسان، حیوانات و یا اشیاء شناخته شده، در کنار یکدیگر قرار می گیرند. بعضی از این الگوها، که به آنها صور فلکی می گوئیم، یادآور شخصیتهایی اسطوره ای هستند. برای مثال، صورت فلکی اریون (شکارچی) به یاد یک قهرمان اسطوره ای یونانی نامگذاری شده است.
امروزه ستاره شناسان از این اسامی باستانی برای نامگذاری علمی ستارگان استفاده می کنند. اتحادیه بین المللی نجوم (IAU)، مجری نامگذاری اجرام سماوی، به طور رسمی ۸۸ صورت فلکی را شناسایی کرده است. این صور همه آسمان ما را پوشانده اند. در بیشتر موارد، برای نامگذاری درخشانترین ستاره در هر صورت فلکی از حرف آلفا (نخستین حرف در الفبای یونانی) در قسمتی از نام علمی آن استفاده می شود. برای نمونه، نام علمی ستاره وگا، درخشانترین ستاره در صورت فلکی لیرا، آلفای لیرا است.
حرف بتا به دومین ستاره درخشان در هر صورت فلکی اختصاص دارد و گاما برای سومین ستاره درخشان صور فلکی به کار می رود. به همین شکل در نامگذاری ۲۴ ستاره درخشان در هر صورت فلکی از ۲۴ حرف زبان یونانی استفاده می شود. با تمام شدن ۲۴ حرف، اعداد به کار گرفته می شوند.
به دلیل طولانی شدن عدد مربوط به ستارگان کشف شده، IAU از سیستم جدیدی برای نامگذاری ستارگانی که کشف می شوند، استفاده می کند. اغلب اسامی جدید تشکیل شده از حروف اختصاری به همراه گروهی از نشانه ها می باشند. حروف اختصاری، نشانگر نوع ستاره است و اطلاعاتی درباره ستاره بیان می کند. برای مثال، ستاره PSR J1302-6350 یک تپ اختر است، از آنجا که حرف اختصاری PSR در نام آن وجود دارد. اعداد ۱۳۰۲ و ۶۳۵۰ بیانگر موقعیت و مکان این ستاره (بعد و میل آن) در آسمان می باشند. حرف J مبین آن است که مکان ستاره در دستگاه اندازه گیری J2000 اعلام شده است.
هر ستاره دارای پنج مشخصه بارز است. ۱) درخشندگی، که ستاره شناسان آن را در واحدی به نام قدر می سنجند. ۲) رنگ. ۳) دمای سطح. ۴) اندازه ستاره. ۵) جرم. همه این مشخصات به طور پیچیده ای با هم در ارتباطند. رنگ ستاره بیانگر دمای سطح است و درخشندگی آن به دمای سطح و اندازه وابسته است. جرم ستاره مشخص می کند که ستاره ای با اندازه مشخص چقدر می تواند انرژی تولید کند بنابراین بر دمای سطح تاثیر گذار است. برای اینکه این ارتباطات ساده تر قابل فهم باشند، ستاره شناسان از نموداری به نام هرتزپرانگ-راسل (H-R) استفاده می کنند. این نمودار به یاد ستاره شناس دانمارکی هرتزپرانگ (Hertzsprung) و هنری نوریس راسل (Henry Norris Russell) از ایالات متحده که به طور جداگانه کار می کردند و در سال ۱۹۱۰ آن را ابداع کردند، نامگذاری شد. این نمودار همچنین می تواند به ستاره شناسان در فهم و توضیح چرخه زندگی ستارگان کمک کند.
قدر ستاره یک سیستم شماره گذاری برای تعیین میزان درخشندگی ستارگان است و توسط ستاره شناس یونانی، هیپارکوس، در سال ۱۲۵ قبل از میلاد ابداع شد. هیپارکوس گروهی از ستارگان را بر اساس میزان درخشندگی آنها که از زمین به چشم می خورد، شماره گذاری کرد. او شماره ۱ را به درخشانترین ستارگان اختصاص داد. شماره ۲ از آن ستارگان با درخشندگی کمتر از ستارگان قدر ۱ شد. و به همین ترتیب به قدر ۶ رسید که آنها کم نورترین ستارگان آسمان بودند.
امروزه ستاره شناسان به درخشش ستارگان که از زمین رویت می شود، قدر ظاهری می گویند. آنها سیستم هیپارکوس را توسعه دادند تا بتوانند درخشندگی واقعی ستارگان، چیزی که قدر مطلق ستاره نامیده می شود، را نیز با آن بیان کنند. بر اساس دلایل فنی، قدر مطلق یک ستاره برابر است با قدر ظاهری آن، برای ناظری که در فاصله ۶/۳۲ سال نوری از ستاره قرار دارد.
ستاره شناسان همچنین سیستم اندازه گذاری قدر را برای ستارگان پرنورتر از قدر ۱ و ستارگان کم نورتر از قدر ۶، توسعه دادند. ستاره ای که از ستارگان قدر ۱ پرنورتر است، قدر آن کمتر از ۱ می باشد. برای مثال، قدر ظاهری ستاره ریگل (رجل الجبار) ۱۲/۰ است. قدر ستارگان بسیار نورانیتر، از صفر نیز کمتر می باشد و شامل اعداد منفی می شود. درخشانترین ستاره آسمان سیریوس (شباهنگ) است و قدر ظاهری آن ۴۶/۱- است. قدر مطلق ستاره ریگل ۱/۸- است. بر اساس شناختی که ستاره شناسان تا کنون از ستارگان به دست آورده اند، هیچ ستاره ای نمی تواند دارای قدر مطلق درخشانتر از ۸- باشد. از طرف دیگر، کم نور ترین ستارگانی که تاکنون با تلسکوپ رصد شده اند، قدر ظاهری معادل ۲۸ دارند.
بر اساس تئوری قدر مطلق هیچ ستاره ای نمی تواند کمتر از ۱۶ باشد.
تابندگی یک ستاره برابر است با مقدار انرژی که ستاره منتشر می کند. اصطلاحا به این مقدار انتشار، قدرت ستاره می گویند. دانشمندان عموما قدرت ستاره را با واحد وات اندازه گیری می کنند. برای مثال قدرت خورشید ۴۰۰ تریلیون تریلیون وات است. اما ستاره شناسان قدرت ستاره را با وات نمی سنجند. در عوض آنها میزان تابندگی را بر اساس میزان تابندگی خورشید اندازه گیری می کنند. برای نمونه آنها می گویند که تابندگی آلفای سنتوری (قنطورس) ۳/۱ برابر تابندگی خورشید و تابندگی ریگل حدودا ۱۵۰٫۰۰۰ برابر تابندگی خورشید است.
تابندگی به روش ساده ای با قدر مطلق ستاره در ارتباط است. ۵ واحد اختلاف در دستگاه قدر مطلق ستاره برابر است با یک فاکتور از ۱۰۰ در دستگاه تابندگی. بنابراین ستاره ای با قدر مطلق ۲، نسبت به ستاره ای باقدر مطلق ۷، ۱۰۰ بار تابناکتر است. ستاره ای با قدر مطلق ۳- ، ۱۰۰ بار از ستاره ای با قدر مطلق ۲ و ۱۰٫۰۰۰ بار از ستاره ای با قدر مطلق ۷ تابناکتر است.